معنا در نشانه شناسی
یکی از مهمترین مباحث در حوزه نشانه شناسی معنا می باشد.
موضوع مهم در مسأله کارکرد نشانهها، بحث تولید معنا و چگونگی معنادار شدن جهان توسط نظام نشانههاست. معنا، مفهومیاست که یک نشانه بیانگر آن است و مفهومی است که موضوع یک فکر میتواند به آن ارجاع دهد.
به طور کلی سمیولوژی یا نشانه شناسی را میتوان مطالعه نشانهها تعریف کرد. نشانهها در سمیولوژی شامل هر نوع و گروهی از نشانهها اعم از زبان، کلمات، تصاویر، آواها، حالات، حرکات و اشیاء است. این علم البته میتواند مطالعه علایم و نشانههای تصویری روزمرهای را هم که با آن مواجه هستیم در بر بگیرد. به عبارت دیگر نشانهشناسی علمی است که هدف خود را شناخت و تحلیل نشانهها و نمادها چه آنها که به صورت زبان گفتاری یا نوشتاری در آمدهاند و چه آنهایی که صورتهای غیرزبانی دارند، اعم از نشانههای فیزیولوژیک، بیولوژیک، نظامهای معنایی، نظامهای ارزشی، نمادهای نمادین، جهانبینیهای گوناگون و حتی همهی اشکال حرکتی، حالتی، موقعیتی خودآگاه یا ناخودآگاه، تاکتیکی، استراتژیک، فکر شده یا نشده و... اعلام میکند.
دانیل چندلر در کتاب «مبانی نشانه شناسی» در تعریف نشانه یادآور میشود که نشانه هر چیزی است که به چیز دیگر اشاره دارد و نشانهها میتوانند به شکل کلمات، تصاویر، اصوات و اطوار و اشیاء ظاهر شوند و به نظر امبرتو اکو نشانه شناس برجستهی ایتالیایی نشانهشناسی با هر چیزی که بتواند نشانه قلمداد شود سر و کار دارد.
معنا در نشانهشناسی اهمیت فراوانی دارد زیرا اساساً نشانهها بدون درک معانی آنها فاقد هرگونه ارزشی میباشند. پس این که معنا چگونه ساخته میشود، دغدغهی اصلی نشانهشناسان میباشد. نشانهشناسی یکی از بهترین روشهای کارآمدی است که با ایجاد معنی و یا به تعبیر رولان بارت با «فرایند معنی دار شدن» سر و کار دارد. باید به خاطر داشته باشیم که نشانهها در واقع چیزي را به خاطر میآورند یا مورد اشاره قرار میدهند که هم اکنون( در لحظه برخورد با نشانه) غایب هستند.
مهمترین اصلی که در نشانه شناسی باید مورد توجه قرار گیرد، این است که معنا یا معانی در نشانهها طی فرایندِ تفسیری و تعبیری که ما آغاز میکنیم، ایجاد میشوند و واقعیتهایی از پیش موجود و مستقل نیستند.
به بیان دیگر، نشانهشناس، معنا را از طریق تولید و تفسیر نشانهها به وجود میآورد. نشانهها معمولاً به شکل کلمات، تصاویر اصوات، بوها، طعمها، حرکات و اشیا ظاهر میشوند، اما این چیزها ذاتاً معنیدار نیستند و فقط وقتی که معنایی به آنها منصوب کنیم تبدیل به نشانه میشوند. به قول پیرس هیچ چیز نشانه نیست مگر اینکه به عنوان نشانه تفسیرش کنیم. در واقع، هر چیزی که عنوان دلالتگر ارجاعدهنده یا اشارهگر به چیزی غیر از خودش تلقی شود، میتواند نشانه باشد.
معنای نشانهها را فقط باید در رابطه آنها در درون یک نظام دید. هر نشانه صرفاً در رابطهاش با نشانههای دیگر دارای معنی میشود. فهم ما از نشانه فقط وقتی حاصل میشود که آن را در نظام کلی که در آن به کار گرفته شده است، ببینیم. بر این اساس، ارزش نشانه بستگی به رابطهای دارد که با سایر نشانهها در نظام نشانهای زبان برقرار میکند. به بیان دیگر، یک نشانه به تنهایی و خارج از متن، فاقد ارزش مطلق و مستقل است.
امروزه ما با گستره عظيمي از اين نشانهها و نمادها در دنياي اطراف خود روبرو هستيم. تبليغات عظيم شركتها، راديو، مطبوعات و اينترنت با خود نشانههاي بيشماري به همراه دارند كه اذهان آدميان را به سرعت تحتتأثير قرار ميدهند و به دنبال تسخير آن هستند. اين نشانهها ذهنها را از فكر خالي كرده و آنچه را كه خود ميخواهند جايگزين آن مي سازند. انسانها در اين دنياي تكثر نشانهها با معاني متنوعي روبرو هستند كه همه چيز را به صحنه نمايش تبديل ساخته است.
گردآوری: عاطفه کریمی
دیدگاه