امروز: سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۶ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۶ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 265595
۴۹۲۵
۲
۰
نسخه چاپی
Phenomenology

پدیدارشناسی | پیشینه تاریخی پدیدارشناسی

در اصطلاح معرفت شناسی و فلسفه، مقصود از واژه ی پدیدارشناسی یا فنومومنولوژی، مکتب و روشی است که توسط ادموند هوسرل (1859-1938) پایه‌گذاری شده است

پدیدارشناسی | پیشینه تاریخی پدیدارشناسی

پدیدارشناسی (Phenomenology)

اصطلاح پدیدارشناسی ( Phenomenology) یا نمودشناسی را در برابر فنومنولوژی نهاده اند.

فنومن در لغت به معنای نمود یا آن چه از یک شئی پدیدار است، بکار می رود.

در اصطلاح معرفت شناسی و فلسفه، مقصود از واژه ی پدیدارشناسی یا فنومومنولوژی، مکتب و روشی است که توسط ادموند هوسرل (1859-1938) پایه‌گذاری شده است.

این مکتب در پی پژوهش و آگاهی مستقیم نسبت به تجربیات و مشاهدات یا به عبارت بهتر نسبت به پدیدارهایی است که بی واسطه در تجربه ی ما ظاهر می شوند. از همین رو پدیدارشناس می کوشد تا ساختارهای ماهوی یا ذاتیِ این پدیدارها را توصیف کند؛ و می کوشد تا خود را از پیش‌فرضها و تبیین‌ها آزاد کرده و روشی برای توصیف پدیدارها و شیوه‌ای برای شهود معانی ذاتی تدارک ببیند.

هوسرل می خواهد با توصیف این ساختارها- به توضیحی که خواهد آمد- به یقینی که فلسفه همیشه در پی آن بوده است برسد؛ و فلسفه را از موضع نسبی‌گرایانه و یأس‌آلود فلسفه آلمانی برهاند.

هوسرل همچون دکارت در پی آن است که فلسفه را به صورت ریاضیات درآورد. اما با وجود گذشت بیش از پنجاه سال از تأسیس پدیدارشناسی و تحولات بسیاری که از هوسرل تا مرلوپونتی توسط شلر، هایدگر، سارتر و دیگران پدید آمده است، تاکنون تعریف روشنی از این فلسفه بدست نیامده است؛ و از همین رو مورد انتقاد واقع گشته و محکوم به ناپایداری و عدم ثبات شده است. در حالی که همین امر در نگاه برخی می تواند نشانه ی قوت و قدرت آن تلقی گردد؛ زیرا متد و روشی که بتواند منشأ و خاستگاه چنین صورتهای متنوعی قرار گیرد، به طور قطع دارای قابلیت و توانایی بالایی است.

پدیدارشناسی به جز حوزه ی معرفت‌شناسی و فلسفه در حوزه‌هایی مانند دین، اخلاق، تاریخ، نقد ادبی، حقوق، هنر و جامعه شناسی نیز کاربرد پیدا کرده است.

کاربرد پدیدارشناسی در حوزه ی کار فلاسفه تا حدودی معلوم گردید. در علوم نیز این روش به خوبی کاربرد دارد. آلکساندر پفندر (1870- 1941) آن را در روان‌شناسی به کار برد اُسکار بکر شاگرد هوسرل در فلسفه ی ریاضیات، آدُلف رایناخ در فلسفه حقوق و دیگرانی در زمینه زیبایی‌شناسی از آن بهره برده اند.

اما کاربست این روش در علوم - و در گرایشهای مختلف فلسفی - به آن معنا نیست که این اشخاص را کاملاً پیرو هوسرل بدانیم. بلکه این قدر می توان گفت که در علوم بویژه در فیزیک، دانشمندان معمولاً از اصطلاح پدیدارشناسی مقصودشان، برداشت توصیفی و شناخت و توضیح چگونی‌هاست، ده برداشت تبیینی و بیان چرایی‌ها. بسیاری از متألهان نیز امروزه روش پدیدارشناسی را به عنوان یکی از روشهای مهم دین‌پژوهی در مطالعات خود به کار می برند.

پدیدارشناسی | پیشینه تاریخی پدیدارشناسی

پیشینه تاریخی پدیدارشناسی

این واژه پیش از هوسرل نیز - البته در مفهومی متفاوت با معنای کنونی آن - کاربرد داشته است.

اولین متنی که اصطلاح پدیدارشناسی در آن به کار رفته است، ارغنون جدید 1764 اثر یوهان هنری لامبر شاگرد آزاد کریستیان ولف است. بعضی احتمال داده اند که کانت این اصطلاح را تحت تاثیر لامبر بکار برده است. البته این واژه در نزد کانت یک پدیدارشناسی انتقادی است.

تعبیر پدیدار در نزد هوسرل تا حدی شبیه به کانت است؛ هر دو آن را برای اشاره به دنیای تجربه و مشاهده به کار می برند؛ اما تفاوت عمده هوسرل با کانت در این است که کانت با طرح پدیدار در مقابل شئی فی نفسه می خواهد بین آن چه بی واسطه در تجربه می آید و آن چه در واقع موجود است اما در تجربه ی ما نمی آید، جدایی افکند و به این ترتیب ظاهراً ناخواسته به یک رهیافت نیمه شکاکانه منجر می شود.

اما هوسرل مشکل فلسفه را در همین تمایز و جدایی و دوگانگی می داند؛ زیرا تمایز میان پدیدار (فنومن) و واقع (نومن) وقتی است که ما به تجربیات خود شک می کنیم، پس هوسرل بر عکس کانت با در پرانتز نهادن عالم واقع (نومن) و به تعبیری با مسکوت گذاشتن آن می خواهد از راه شناخت پدیدارها به یک یقین کامل و تردید ناپذیر دست یابد. البته این که تا چه میزان در این تصمیم خود کامیاب است مطلب دیگری است.

کاربرد این واژه را پس از کانت در پدیدارشناسی روح اثر هگل نیز می بینیم. هگل بر خلاف کانت مطلق را قابل شناخت دانسته و به عنوان روح یا من قابل توصیف می شمارد. فلسفه ی هگل در عین حال پدیدارشناسی هم هست، زیرا به مطالعه و شناسایی سیر روح در تمام طول تاریخ می پردازد.

اما پدیدار شناسی همچنان که پیداست، در هیچ یک از این موارد، آن حرکت فکری که به نام پدیدارشناسی با ادموند هوسرل آغاز گشت و در قرن بیستم ادامه یافت نیست.

فنومنولوژی هم اکنون دارای صور مختلفی است. رهیافت هوسرل تحت عنوان فنومنولوژی استعلایی و رهیافت ژان پل سارتر و موریس مرلوپونتی تحت عنوان فنومنولوژی وجودی و رویکرد مارتین هایدگر و پل ریکور تحت عنوان فنومنولوژی هرمنوتیک، صور گوناگون پدیدارشناسیِ قرن بیستم هستند. ناگفته نماند که امروزه، اگرچه هوسرل را مبتکر پدیدارشناسی معرفی می کنند ولی در آلمان بیشتر به آرای هایدگر و در فرانسه به سارتر و مرلوپونتی توجه می شود.

منبع: فرهنگ واژه ها - عبدالرسول بیات

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید