ضدفرهنگ چیست؟
اصطلاح ضد فرهنگ در دهه ی شصت در اطلاق به خردهفرهنگ های چشمگیر نسل نوی جوانان و دانشجویان و به ویژه هیپیهای آمریکایی.
این اصطلاح، چنان که فرانک ماسگرو خاطرنشان می کند، از دو جهت به کار می رفته است. ضد فرهنگ از یک سو، نشان گر آن چیزی است که ریچارد نویل(1970) آن را قدرت بازی می نامد، یعنی مجموعهیی از آراء عقاید و ارزشها که در تقابل با فرهنگ مسلط (در این زمینه، سرمایه داری، مرام پروتستانی و نظامیگری) قرار می گیرد؛ ضد فرهنگگرایان معنویت را بر مادیت، کامجویی را بر مآلاندیشی و تساهل را بر تعصب مرجح می دانستند.
از سوی دیگر، ضد فرهنگ به آن عدهایی اشاره دارد که به خاطر آرای متفاوتشان از زندگی در جامعه ی آراسته سرباز زده و از آن کنارهگیری کرده اند. از این رو، ضد فرهنگ هم نشانگر رویه های اجتماعی نوین – استعمال مواد مخدر، روابط جنسی آزاد، تحصیل غیرمستقیم،و... بوده و هم به نهادهای پشتیبان این رویه ها – کمون ها، روزنامه ها، مجلات بدیل، مدارس آزاد، جشنواره های زیرزمینی و...اشراه دارد.
معمولاً تصور می شود که ضدفرهنگ در دهه ی هفتاد قربانی نگرش های متناقض خویش(به تکنولوژی و مادی گرایی)، تفاوت هایی موجود در بطن خود – مثلاً در مورد سیاست جنسی یا سوء استفاده از مواد مخدر – و موانع قانونی ایجاد شده از جانب دستگاه ها شد و از بین رفت؛ و با این همه، ارزش ها و تا حدودی، نهادهای بدیل آندر قالب های مختلف همچنان به حیات خود ادامه می دهند.
منبع: فرهنگ انتقادی از روشنگری تا پسامدرنیته - مایکل پین
دیدگاه