امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 266944
۱۸۹۶
۱
۰
نسخه چاپی

یادگیری زبان تازه ی عشق

در یادگیری زبان تازه ی عشق، مهارت های برقراری ارتباط برای حمایت از نیازهای جدید عاطفی همسران مان را مفصل توضیح داده شده است و دقیقا نیاز ما را به عشق و صمیمیت ماندگار، شادی آور، و لذت بخش برآورده می کنند. حتی اگر برخی از عقاید مطرح شده در اینجا آشنا یا قدیمی هستند، به روش های کاملا نو و متفاوت ارائه شده اند.

یادگیری زبان تازه ی عشق

عشق را یاد بگیرید

مهارت های نوین برقراری ارتباط

زمانی برقراری ارتباط بسیار سخت می شود که بیش از حد از خود یا همسرمان انتظار داشته باشیم. در نظریه ی آموزش، برای یادگیری موضوع جدید، باید دویست بار آن را گوش داد ( و یا به کار بست). اگر نابغه باشید، احتمالا صد و پنجاه بار کافی است. مهارت در برقراری ارتباط جدید یک مرتبه اتفاق نمی افتد.

گاهی فراموش کردن آنچه آموخته اید، کاملا طبیعی است: خصوصیات و بازتاب های قدیمی یادآوری می شوند و موجب رنجش خاطر می گردند. اکنون به جای این که نا امیدانه خود یا همسرتان را سرزنش کنید، سهم خود را از مشکل متوجه شدید. گاهی، تغییر برای بهتر شدن، کار سختی است، اما در هر گامی، آسان تر، فوق العاده تر، و جالب تر خواهد شد؛ و زمانی که مجرب شدید، این مهارت ها تمام زوایای زندگی و روابط شما را در بر خواهد گرفت.

مهم ترین مهارت در برقراری ارتباط، پیش بینی مشکلات موقتی و آگاهی از ضرورت یادگیری مجدد یک درس است تا تبدیل به ماهیت ثانویه شود. بنابراین، این آگاهی ما را امیدوار می کند تا برای عاشق بودن، صبور و بخشنده باشیم.

هر چند ممکن است یادگیری تمام مهارت های جدید طاقت فرسا به نظر برسد، اما مرحله ای بسیار هیجان انگیز است. هنگامی که تجربه ی مهارت های جدید برقراری ارتباط را آغاز می کنید، نتایج ملموس و محسوس نظیر امید، دلگرمی، و حمایت شما را به ادامه دادن ترغیب می کنند. روابط شما درست از اولین قدم این سفر، به نحوی چشمگیر و سریع بهبود می یابد، و کم کم با تمرین بیش تر، بهتر می شود.

با یادگیری این مهارت های ضروری می توانید به عشق، صمیمیت و شادی ماندگار نایل شوید. نباید عشق محو شود و شادی مشترک در مرحله ی ابراز عشق رنگ ببازد، صمیمیت را می توان با افزایش خرسندی عمیق تر کرد.در بخش بعدی، در صورتی که قصد داریم صمیمیت ماندگار را بررسی کنیم، موضوع آنچه زنان بیشتر نیاز دارند و مردان واقعا می خواهند را توضیح می دهیم.

زنانی که در همایش های برقراری ارتباط حضور می یابند، همیشه از این واقعیت حیرت می کنند که نیمی از شنوندگان را مردان تشکیل می دهند. باور این مطلب برای آن ها سخت است، اما مردان واقعا به دنبال راه هایی هستند که بتوانند زن ها را شاد کنند و درست به اندازه ی زن ها به بهبود روابط علاقه مند هستند. اما مسئله اینجاست که زنان روش های قدیمی برقراری ارتباط آن ها را نمی پذیرند.

اگر مشکلات در منزل ایجاد شوند، روش مرد قدیمی در محل کار موفقیت آمیزتر خواهد بود. چنانچه در برقراری ارتباط مشکلی ایجاد شود، یک مرد قدیمی به همایش نمی آید یا کتابی راجع به برقراری ارتباط نمی خرد؛ بلکه در ارتباط با تجارت یا موفقیت،دوره ای را می گذراند یا کتابی در این باره تهیه می کند. چرا؟ زیرا ار روزگاران کهن، همیشه مردی که نان آور بهتری بود، بیشتر می توانست همسرش را شاد کند.

در روزگاران شکارچی و نان آور، این روند به خوبی کارساز بود و حتی برای اجداد خیلی خوب بود؛ اما در عصر ما اصلا موثر نیست. زنان امروزی شوهران خود را به این دلیل ترک نمی کنند که نان آور خوبی نیستند، بلکه دلیلش این است که از لحاظ عاطفی و احساسی ارضا نشده اند. زمانی که مرد نیازهای جدید همسرش را درک نمی کند، زن ارضا نمی شود. این نارضایتی اضافه، مرد را هم ناراحت می کند. مردان، همسران خود را به این دلیل که دیگر آن ها را دوست ندارند، رها نمی کنند، بلکه به این دلیل است که نمی توانند آن ها را شاد کنند. معمولا، مرد زمانی رابطه را بهم می زند که حس کند در راضی نگه داشتن شریک زندگیش موفق نیست و قدرت کافی ندارد.

با درک چگونگی تغییر شرایط زن و مرد، به بینش و مهری دست می یابیم که برای تسلط بر روش های نوین برقراری ارتباط موثر و دو جانبه لازم است.

چرا زنان امروزی شاد نیستند؟!

زنان امروزی به دلیل موجهی عصبی و مضطرب هستند و معمولا احساس بی پناهی و شکست می کنند: در هیچ دوره ای از تاریخ این قدر از ان ها انتظار نداشته اند. حداقل 5 روز در هفته لباس یک شکل می پوشند و هشت الی دوازده ساعت مارش نظامی می روند. زمانی که به خانه می آیند، حس می کنند باید خانه را تمیز کنند، شام بپزند، لباس ها را بشویند، به کودکان عشق بورزند و به آن ها غذا دهند، شاد و خوشحال هم باشند، عاشقانه پذیرای همسران شان هم باشند. توقع انجام این ها از خودشان بسیار بالاست و باعث می شود احساس شکست کنند.

زنان در محل کار باید مطابق قوانین معمولی، رفتار مردانه داشته باشند و در منزل باید صمیمانه، بخشنده و زنانه رفتار کنند. تعجبی ندارد اگر زنان گلایه کنند نیاز به همسری دارند که در انتهای روز با عشق و اشتیاق از آن ها استقبال کند.

حتی کار مادران خانه دار امروزی نیز نسبت به مادران خویش دشوارتر است، زیرا از مشارکت و حمایت معمولی سایر زنان شاغل و هم بازی های کودک خویش در مهد کودک، محروم هستند.

در گذشته زن افتخار می کرد بگوید یک مادر و همسر تمام وقت است. اکنون حتی اگر از وی سوال شود: چه کار می کنی؟ ممکن است دستپاچه شود. وقتی از حمایت سایر زنان محروم می ماند، از آن جا که ارزش تعهد وی در جهان کاملا شناخته شده است، به تنهایی این کار را انجام می دهد.

در حالی که هنوز هم زنان امروزی بیش از هر دوره ای در تاریخ ، نیاز به حمایت و پشتیبانی دارند، مردان نیز حمایت خودخواهانه ای که به طور سنتی از همسرانشان دریافت می کردند را از دست می دهند.

سال ها قبل، زمانی که اکثر زنان، خانه دارهای تمام وقت بودند، یک زن از حمایت سایر زنان در طول روز لذت می برد، می توانست وظایف اش را تقسیم کند و با صحبت کردن استراحت کند، در حالی که روح همکاری، و نه رقابت در بین شان بود. او وقت آزاد زیادی داشت تا به خانه، باغ و رابطه اش زیبایی ببخشد.

این کارهای روزانه باعث می شد وی روح زنانه و عشق را در قلب خود بپروراند. رابطه دوستانه ی وی به حضورش معنا می بخشید و از او در برابر بحران های گریز ناپذیر حمایت می کرد.

از زنان انتظار نمی رفت بار اضافی برقراری روابط را به دوش بکشند و خانواده را تامین کنند. مردان از اینکه نان آور بودند، شاد بودند و می توانستند تنها تامین کننده باشند، در حالی که روابط عاشقانه را خلق می کردند و در دوام آن می کوشیدند، همسران شان را آزاد می گذاشتند تا کارهای شان را انجام دهند. در نیروی کار رقابتی و سخت کوش مردانه ی امروز، تاکید روی برقراری ارتباط به شدت از بین رفته است و زنان مجبور هستند این کار را بدون حمایت در پرورش و محیط زنانه انجام دهند.

زنی در همایش من احساساتش را این گونه بیان کرد: « احساس من مانند یک مرد است.نیروی کار زن، الگوی زن موفق را ندارد. نمی دانم چگونه می توان از یک زن انتظار داشت قوی، جسور و در عین حال یک زن باشد. من نمی دانم چه کسی هستم.»

زمانی که زنان روزهای خود را با تقلید از الگوهای مرد سنتی سپری می کنند، زن ماندن بسیار سخت می شود. کار کردن از روی جدول زمانی برنامه ریزی شده، تصمیم گیری اولیه بر اساس امور ضروری و نه احساسات افراد، دستور دادن هنگامی که وقتی برای مشارکت در تصمیم گیری نیست، محاسبه ی حرکات راهبردی برای حمایت از خودش در برابر حمله، ایجاد همبستگی فقط بر اساس درصد سود خالص و نه بر پایه ی دوستی، سرمایه گذاری وقت و انرژی برای منفعت شخصی به جای نفع دیگران، تمامی این موارد در تضعیف روحیه ی زنانه مشارکت می کنند.

زنان نسبت به مردان بسیار بیشتر تحت تاثیر فشار روانی شغلی هستند، زیرا فشارهای کار خارج از خانه مسئولیت شان را دو چندان کرده است. آن ها سر کار به اندازه ی مردان کار می کنند، اما وقتی به خانه می رسند، غریزه غلبه می کند و انعطاف پذیر می شوند.

برای یک زن سخت است به خانه بیاید و مشکلات روز را فراموش و به راحتی استراحت کند در حالی که برنامه ریزی وی می گوید: « بیشتر بپز، تمیز کن، دوست بدار، مشارکت کن، پرورش بده، بخشنده تر باش، بیشتر کار انجام بده.»

تصور کنید. کارهایی که تمام روز یک زن را اشغال می کند باید در عرض چند ساعت انجام شوند. زن علاوه بر تامین مخارج زندگی، حتی وقت، حمایت، یا انرژی کافی برای ارضای امیال طبیعی اش برای یک خانه ی زیبا و آرام ، یک خانواده ی عاشق، هماهنگ و سالم ندارد. او از انجام این همه مسئولیت احساس شکست می کند.

خواه این غرایز زیستی باشند یا با نظاره و الگوبرداری از مادر حین رشد ایجاد شده باشند، می توانند بسیار قوی باشند. اغلب اوقات این فشارها زمانی افزایش می یابند که زن قصد دارد صاحب فرزند شود. این احساسات و فشارها که توسط خود فرد ایجاد می شوند، بر اساس واقعیت های فیزیکی امروز هستند که مادران ما در تلاش های خویش برای ایجاد خانه و خانواده تجربه نکرده اند. نه تنها زنان باید روش های نوین غلبه بر مشکلات را بیاموزند، بلکه مردان هم باید شیوه های نوین حمایت از همسران شان را یاد بگیرند.

یادگیری زبان تازه ی عشق

چرا مردان ناراضی هستند؟!

مردان امروزی احساس کم ارزشی، شکست و قدر ناشناختگی می کنند. آن ها مانند زنان کار سختی را تجربه می کنند که ازدواج دو نفره ایجاب می کند.

سال ها قبل، زمانی که مرد نزد همسر خانه دارش بر می گشت، زن به راحتی نشان می داد که چقدر قدردان زحمات و فداکاری های همسرش است و خوشحال بود که از وی مراقبت می کند چرا که تحت فشار نبود و در عوض تقاضای اندکی هم داشت. اکنون، نا گهان، خانه به عنوان محل آسایش مرد تحت محاصره است.

بسیاری از مردان به سختی پدرانشان و حتی سخت تر کار می کنند، اما نمی توانند تنها فرد حامی خانواده باشند وقتی مرد همسرش را ناراضی و غمگین می بیند، حس عدم اعتماد به نفس بالا به عنوان تنها نان آور، باعث می شود عمیقا ( و گاهی نا خود آگاه) احساس شکست کند.

زمانی که مردی عاشق زنی می شود، هدف اولیه اش شاد کردن زن است. در سراسر تاریخ، مردان در برابر دنیای رقابتی و خصمانه ی کار طاقت می آورند، چرا که در انتهای روز، زنان از تلاش و کوشش آن ها قدردانی می کردند. به معنای واقعی، رضایت همسرش پاداشی بود که به کار مرد ارزش می داد.

امروزه، چون زنان زیاد کار می کنند، اغلب و به شکلی آشکار احساس نارضایتی می کنند. اکنون در پایان روز، هم زن و هم مرد به دنبال عشق و قدرشناسی هستند. زن با خودش می گوید: « من هم به سختی او کار می کنم، چرا وظیفه ی من است که از او قدردانی کنم؟» خستگی مانع می شود زن همسرش را طوری از لحاظ عاطفی حمایت کند که مرد می پندارد سزاوارش است.

از نظر مرد، عدم خشنودی زن به معنای شکست وی است. مرد از خودش می پرسد: « چرا باید بیش از این نگران باشم؟ در حال حاضر بابت آنچه انجام می دهم، از من قدردانی نمی شود.» زنان و مردان به شدت تاثیرات مضر این خصیصه ی نسبتا جدید را نادیده می گیرند.

در سراسر تاریخ، مردان می توانستند فشارهای روحی دنیای بیرون را تحمل کنند زیرا در بازگشت به خانه با همسری حامی و عاشق روبه رو می شدند. مرد تمام روز کار می کرد، اما عصرها به استراحت و بازی می پرداخت یا در انتظار عشق و محبت بود. کاری که نباید می کرد کار مداوم بود تا رضایت همسرش را جلب کند.

وقتی زن امروزی احساساتش را برای انجام کار بیشتر بیان می کند، معمولا مرد آن را به منزله ی کار ناکافی یا دستور کار بیشتر، نوعی سرزنش قلمداد می نماید. هیچ یک از پیام ها با طبع وی سازگار نیست که به او بگویند:« بسیار خب، تو در خانه هستی. استراحت کن و از پاداش تلاشت لذت ببر.»

مردان مایل اند همه ی عشق خود را صرف کار کنند و سپس به خانه بیایند و عشق دریافت کنند. زنان تا حد زیادی نیاز دارند در یک زمان هم عشق دهنده و هم عشق گیرنده باشند. آن ها دوست دارند عشق بورزند اما باید همزمان تحریک شوند: زمانی که عشق بورزند اما عشقی دریافت نکنند، بیشتر عشق می ورزند و در نهایت احساس شکست، خلاء، و بی میلی می کنند.

به همین نحو، زنی که روز خود را در محل کار رقابتی و مردانه صرف می کند، پشتیبانی عاطفی نمی شود، در صورتی که اگر در محیط تربیتی و زنانه قرار داشت، حمایت می شد. او به کارش عشق می ورزد اما تایید و حمایتی دریافت نمی کند. خسته به خانه بر می گردد، ولی به جای استراحت، به عشق ورزی ادامه می دهد.

این یکی از تفاوت های مهم بین زن و مرد است. معمولا مرد وقتی خسته است، مایل است مشکلات خویش را فراموش و استراحت کند. اگر به حمایتی که نیاز دارد، نرسد دست از عشق ورزی می کشد. چنان چه بدون توقع به کارش عشق بورزد، مخصوصا زمانی که به خانه باز می گردد، حس می کند برای یک لحظه، آماده ی استراحت و دریافت عشق است، یا حداقل زمانی را به خودش اختصاص می دهد.

به عبارت دیگر، زمانی که زن احساس بی پناهی می کند، برای انجام کار بیشتر احساس مسئولیت می کند، و شروع به تفکر و نگرانی راجع به مشکلاتشی می کند که انرژی کافی برای حل آن ها ندارد. هر چه زن بیشتر احساس شکست و سرخوردگی کند، استراحت کردن و عقب انداختن کارهایی که نمی تواند و واقعا نباید درست همان لحظه انجام دهد، برایش مشکل تر می شود.

زمانی که احساس شکست می کند، نمی تواند تصمیم بگیرد کدام کار را باید انجام دهد و کدام را عقب اندازد. در برخی موارد، انتظاراتی که مادرش در مورد نگهداری خانه داشت، خود به خود تاثیر می گذارند. هر چه بیشتر احساس سرخوردگی و بی پناهی کند، این غرایز بیشتر می شوند. زن به طور ناخودآگاه سعی می کند مطابق معیارهای خانه داری و پذیرایی ای زندگی کند که زمانی مناسب بودند که هر زنی خانه دار بود و فرصت و انرژی کافی برای انجام همه ی این کارها داشت.

به ویژه وقتی زن شاغل نمی تواند از عهده ی هزینه ی خدمتکار برای کارهای روزمره بر آید، ممکن است حس کند به اندازه ی کافی کار نمی کند. خود به خود فکر می کند باید بیشتر کار کند، اما در حقیقت نمی تواند. انگار گرفتار برامه ریزی جامعه ی قدیم شده که از او انتظار می رفت تمام کارهای خانه را انجام دهد.

در برخی موارد درست همان طوری که زن برای انجام کارهای منزل احساس مسئولیت می کند، مرد از لحاظ اجتماعی طوری برنامه ریزی شده که حس می کند این کارها وظیفه ی زن است. همان گونه که استراحت کردن و انجام کار کمتر برای زن سخت است، برای مرد هم سخت است انرژی لازم برای کمک به زن را در خود بیابد.

چرا زنان احساس خستگی می کنند؟

امروزه، همان طور که مردان در بیرون کار می کنند، زنان نیز خارج از منزل شاغل هستند؛ زنان امروزی مانند مادران خویش وقت، انرژی یا فرصت کافی برای حمایت از یکدیگر را ندارند. زن امروز مدام عشق می ورزد، ولی چون حس بی پناهی می کند، معمولا با احساس خستگی به خانه باز می گردد.

به علاوه زمانی که زن برای بقا، به کارش وابسته است و به مرد وابسته نیست تمایل وی برای عشق ورزی سخاوتمندانه کاهش می یابد. اگر یک زن برای کسب درآمد عشق بورزد، حمایت او ابراز سخاوتمندانه نیست. این رفتار شرطی ابراز عشق، وی را از ظرافت زنانگی اش دورتر می کند.

زنان شاغل باید کاملا مردانه رفتار کنند و دیگر نمی توانند از طریق حس مادرانه، تشریک مساعی و روایط تربیتی، پس انداز (خرید) . خانه داری حمایت شوند. این به هم ریختن تعادل به سمت روحیه ی مردانه به سرعت باعث خستگی و نارضایتی زنان سراسر دنیای امروز می شود.

زنان عصر قدیم دچار خستگی نمی شدند زیرا محیط کاری شان از طبیعت زنانه شان حمایت می کرد. زنان امروز خسته می شوند چون به اندازه ی کافی در شغل شان حمایت نمی شوند.

در گذشته زنان به نقش های زیستی خویش افتخار می کردند، مادر شدن بسیار افتخار آمیز، محترم و حتی مقدس توصیف می شد. در برخی فرهنگ ها زن را به خدا نزدیک تر از مرد می دانستند، زیرا او به تنهایی قدرت خلق یک زندگی را داشت. زنان به مادر بودن خود افتخار می کردند و مردان با خوشحالی تبدیل به قهرمان هایی می شدد که حاضر بودند برای تامین و حمایت از مادران فرزندان شان زندگی خود را به خطر بیندازند.

با نگاهی به نسل گذشته ی مادرم، به راحتی می توان فهمید که زنان از مادر بودن خود چه احساس خوبی داشتند. زمانی را به خاطر می آورم که به عنوان یک فرد بالغ از مادرم پرسیدم آیا دوست داشت مادر باشد؟ و او صریحا پاسخ داد: « خب، جان، من هنوز هم یک مادر هستم و این حس را دوست دارم. خیلی احساس خوشبختی می کنم که صاحب هفت فرزند زیبا هستم.»

شگفت زده شدم که او حتی پس از بلوغ فرزندانش، تا این حد به مادر بودن خود افتخار می کرد. احساس خوشبختی کردم که کجبور نبود کار کند و واقعا از مادر تمام وقت بودن و داشتن همسری که حمایتش می کرد، لذت برده است.

اکثر مادران امروزی وقت زیادی برای بچه داری ندارند. داشتن فرزند و داشتن شغل، فهرست بلند بالایی از وظایف دشوار را به همراه دارد و نیازمند مهارت های جدیدی است که قطعا مادران تان به شما نیاموخته اند. ایجاد هماهنگی بین مادر بودن و داشتن شغل بدون این راهکار ها، مانند سفر پیچ در پیچ به مرز ناشناخته است. زنان امروزی با توجه به مادر بودن، بسیار مردد هستند.

با این که به هیچ وجه پیشنهاد نمی کنم زمان را به عقب برگردانیم و زنان را تشویق کنیم به آشپزخانه برگردند، اما مهم است بدانیم چه چیزی را از دست داده ایم. همان گونه که در جست و جوی دنیایی بهتر و نوین برای زنان و مردان به جلو گام بر میداریم، باید آموزه های گذشته را به خاطر بسپاریم تا در صورت ضرورت، از آن ها استفاده کنیم. موارد ذکر شده در تعالیم قدیمی، عناصر مهمی هستند که برای خرسندی زنان و مردان ضروری اند. نباید تماس خود را با حقایق گذشته قطع کنیم که همیشه رضایت زن و مرد را افزایش داده اند.

با درک این مسائل می توانیم به شکل موثرتری روش های نوینی را برای برقراری ارتباط طراحی کنیم که غرایز ما را ارضا می کنند و در عین حال فرصت می دهند به سمت اهداف و رویاهای جدید خویش حرکت کنیم.

گفت و گویی را در مورد مادر بودن امروزی به خاطر می آورم. در حالی که کتاب های کتابخانه را نشانه گذاری می کردم، سه زن به همراه همسرم راجع به اینکه امروزه چقدر مادر بودن دشوار است، صحبت می کردند. زمانی که یکی از آن ها گفت صاحب هفت فرزند است، دیگری فورا با تعجب شروع به تحسین و همدردی کرد.

او گفت: « من فقط دو فرزند دارم و فکر می کردم خوب نیست. شما چطور هفت فرزند دارید؟»

مادر سوم افزود: « من فقط یک فرزند دارم که خسته ام می کند.»

همسرم گفت:« من سه فرزند دارم و فکر می کردم زیاد هستند. نمی توانم تصور کنم شاید چگونه هفت فرزند دارید!»

مادر هفت فرزند پاسخ داد:« خواه یک، دو، سه، یا هفت فرزند داشته باشید، با تمام وجود به آن ها عشق می ورزید. عشق فراوانی برای ارزانی دارید و از نظر مادر مهم نیست چند فرزند داشته باشد، همه ی عشقش را نثار می کند.»

ناگهان سه مادر دیگر متوجه شدند که تحت تاثیر همان عمل قرار گرفته اند. هر چه داشتند برای مادر بودن می دادند و پیرو تعالیم گذشته بودند.

این دیدگاه در روابط من با همسرم کاملا تغییر کرد. قبلا، وقتی او در مورد کار زیاد گلایه می کرد، تصور می کردم اصلا شاد نیست تا اینکه یاد گرفت کار کمتری انجام دهد. اکنون دریافتم که مشکل وی کار زیاد نبود، زیرا همیشه تا آنجایی که می توانست کار می کرد. در عوض روی کشف روش هایی تمرکز کردم که روحیه ی زنانه ی وی را حین عشق ورزی پرورش می داد. با این کار، او نه تنها شادتر بود، بلکه چون حس می کرد بیشتر حمایت می شود، می توانست آرام باشد و کار کمتری انجام دهد.

اسرار ماندگاری عشق - دکتر جان گری/ ترجمه معصومه آمدی

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید