امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 267182
۱۱۰۲
۱
۰
نسخه چاپی
مطالعات صلح

صلح؛ مسائل و مطالعات مربوط به آن

صلح مفهومی است که معنای آن محدود به یک چهارچوب معین در مجموعه ی نحله های معرفتی نمی شود. فلسفه، اندیشه ی سیاسی، نظریه ی روابط بین المللی، اخلاق، ستیزه شناسی و روان شناسی از جمله نحله های معرفتی هستند که به مقوله ی صلح پرداخته اند

مسائل و مطالعات مربوط به صلح (قسمت اول)

صلح مفهومی است که معنای آن محدود به یک چهارچوب معین در مجموعه ی نحله های معرفتی نمی شود. فلسفه، اندیشه ی سیاسی، نظریه ی روابط بین المللی، اخلاق، ستیزه شناسی و روان شناسی از جمله نحله های معرفتی هستند که به مقوله ی صلح پرداخته اند. به علاوه، در بین فرهنگها و تمدنهای گوناگون نیز صلح مورد توجه و تأویل بنیادین قرار گرفته است.

مسائل و مطالعات مربوط به صلح

در حوزه ی روابط بین الملل، تفوق وجود تعارض در بسیاری از مناطق جهان نیاز فزاینده به اجرای اعمال موثری را برای جلوگیری از اختلاف، حل مسالمت آمیز تعارضات و پایداری صلح توأم با عدالت و در نتیجه بهبود امنیت انسانی، طلب می کند. همچنین یکی از ویژگیهای جهان معاصر، حل مشکلات عمده ی جامعه ی بشری از طریق برخورد عمیق و همه جانبه و فراتر از الگوهای سنتی با آنهاست.

در قرن بیستم با توجه به شکل گیری تدریجی رشته ی روابط بین الملل، مقاطع مختلفی را می توان برای مطالعات صلح در نظر گرفت که مهمترین آنها عبارت اند از:

جنگ جهانی اول و مطالعه ی علل جنگ

اگرچه فلاسفه، فعالان سیاسی، لیبرال ها، سوسیالیست ها و فعالان نهضت صلیب سرخ، نظریاتی را بیان می داشتند، ولی نتوانستند مانعی در راه بروز جنگ جهانی اول باشند. در دهه های 1920 و 1930 اولین مطالعات نظام مند و تاریخی پیرامون الگوها و علل جنگ آغاز شد. بلوک، سوروکین، رایت و ریچاردسن مباحث خویش را تبیین نمودند. این سنت البته در مراکز علمی ای مثل دانشگاه میشیگان دنبال گردید که با آثاری از سینگر و اسمال ادامه یافت. پس از جنگ جهانی دوم نیز مطالعاتی از سوی مایکل والاس( 1979) و دیگران بر آنها اضافه گردید.

جنگ جهانی دوم و مطالعات مربوط به خلع سلاح و نظریه منازعه

با وقوع جنگ جهانی دوم، نظریه ها و رویکردهای متفکران در قبال شدت این جنگ، میزان خسارتها و ظهور پدیده ای مثل تسلیحات هسته ای وارد مرحله جدیدی شد. منشور آینشتاین/ راسل (1955) نیاز به مطالعات علمی جدیدی برای جلوگیری از فجایع هسته ای را شدت بخشید که نهضت بین المللی باگریش یکی از نتایج آن بود که تجمعی از دانشمندان شرق ، غرب و جنوب بود.

خلع سلاح و کنترل تسلیحات تقریباً محور مطالعات این دوره گردید و در سال 1966 تاسیس موسسه تحقیقات بین المللی صلح استکهلم که مهم ترین مرکز قابل ذکر است، تسهیل شد. البته قطبی شدن جهان و منازعات شرق و غرب منجر به مطالعات مختلف و تخصصی تر در این حوزه گردید. جنگ سرد و سیاستهای بازدارندگی که در دهه ی 1950 رشد یافتند فضای فکری جدیدی را باز کرد و نهایتاً نظریه های منازعه مطرح شدند که نظریه ی بازیها از بارزترین نمونه ی آنهاست. رویکرد استفاده از نظریه ی تعامل جامعه شناختی در آثار هومانز و پارسونز، کارکردهای اجتماعی منازعه (کوزر)، تاسیس مجله ها و مراکزی مثل مرکز مطالعات حل تعارض دانشگاه میشیگان و موسسه تحقیقات صلح اسلو از این اقدامات است. البته مباحثی مثل همگرایی و جوامع امنیتی که از سوی دویچ و دیگران مطرح شدند از نقاط عطف این تحولات است. به دنبال این تحولات و با وارد شدن اندیشمندان به حوزه ی دولت و تصمیم گیران، زوایا و ابعاد دیگری از مطالعات صلح مطرح گردید.

جنگ ویتنام

وقوع جنگ ویتنام، طرز مقابله بلوک های شرق و غرب، اصول عمومی نظم اجتماعی، شرایط جوامع قبل از دموکراسی و رفتار اجتماعی، پویاییهای داخلی منازعات، علی رغم میل تصمیم گیرندگان دولتی به جنگ، منازعه ی یک ابرقدرت و یک کشور ضعیف مباحث جدیدی را وارد مطالعات صلح و جنگ نمود و سوالات مختلفی را در مورد منافع، طرز روابط، نظام بین المللی و غیره مطرح ساخت. مسئله حاکمیت نیز یکی از این محورها بود. وابستگی، استقلال، وابستگی متقابل، امپریالیسم، همگرایی، توسعه و مسائل دیگر بر پیچیدگی مباحث افزودند و متفکران مکاتب مختلف دیدگاههای مختلفی را در این مورد بیان کردند.

دوران پس از پایان جنگ سرد

در این دوران بر تقویت و آموزش فرهنگ صلح تاکید بسیار زیادی می شود و رهیافت جدید بین المللی نسبت به صلح مبتنی بر پیشگیری است و تحقق حقوق اقتصادی و اجتماعی نقش غیرمستقیمی را در جلوگیری از وقوع جنگ ایفا می کند.

موافقت تقریباً جهانشمولی وجود دارد مبنی بر اینکه پیشگیری نسبت به درمان ترجیح دارد و اینکه راهکارهای پیشگیری باید متعرض علل اصلی مخاصمات، و نه فقط متعرض عوارض خشونت بار آن گردند.

در حالی که رهیافت فرهنگی مبنای تشکیل یونسکو در سال 1948 است، جنبش صلح جهانی در دهه ی 1990 بر پشتیبانی از تقویت فرهنگ صلح استوار است. فرهنگ صلح شامل ارزشها، طرز تلقی ها و رفتارهایی است که بیانگر و الهام بخش اعمال افراد و مشارکت متقابل اجتماعی مبتنی بر اصول آزادی، عدالت، دموکراسی، رعایت حقوق همه، دگرپذیری و همبستگی، نفی خشونت، تلاش برای پیشگیری از جنگ و حل مشکلات از طریق گفتگو و مشارکت کامل انسان در فرایند توسعه ی جوامع است. توسعه ی فرهنگ صلح دیدگاه جدیدی از صلح است که توسط کنگره ی بین المللی یونسکو درباره ی صلح در ذهن بشر در ساحل عاج در 1992 مطرح شد.

فرهنگ صلح، فرهنگ گفت و شنود و تفاهم است. با گسترش فرهنگ صلح، تفاوتهای فرهنگی – اجتماعی نه تنها منابع نزاع و دشمنی قلمداد نمی شوند، بلکه سرچشمه های متنوع فزایندگی، زایندگی و هم‌افزایی به حساب می آیند.

صلح نه به اجبار اسلحه، بلکه با اتکا به اندیشه و با ارتقای ظرفیتهای فرهنگی و کارایی درونی و بیرونی فرهنگها و جوامع به وجود می آید و پا برجا می ماند.

به علاوه این نیاز احساس می شود تا یک نظام خبررسانی پیشگیرانه در درون سازمان ملل متحد ایجاد و تقویت شود تا وضعیتهای خاص را شناسایی کرده و به این گونه وضعیتها، قبل از اینکه به مناقشه ی مسلحانه تبدیل شوند، کمک نماید.

مفهوم صلح در خلأ به ظهور نرسیده است و باید با همکاری بازیگران متعددی شکل بگیرد و این امر مهم نمی تواند فقط از عهده ی سازمان ملل متحد برآید. سازمانهای غیردولتی، موسسات دانشگاهی، اعضای پارلمان، جوامع بازرگانی و حرفه ای، رسانه ها و عموم مردم باید دست‌اندرکار باشند. در این راه باید از همه سازوکارهای موجود به ویژه آموزش به عنوان مهم ترین عامل استفاده نمود.

منبع: سیری در تحولات آموزشی و پژوهشی علوم سیاسی و روابط بین الملل - نسرین مصفا

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید