امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 267332
۶۳۵۲
۵
۰
نسخه چاپی
آلن فی

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

این نوشتار شامل 54 دام متداول ارتباط است. این دام ها موارد آسیب زایی هستند که می گویید یا انجام می دهید یا از ذهنتان می گذرد و موجب خلق احساسات ناخوشایندی می شود که امکان رشد و بهبود ارتباط با همسرتان را دشوار یا ناممکن می کند

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

54 دام در روابط زن و شوهر موارد آسیب زایی هستند که می گویید یا انجام می دهید یا از ذهنتان می گذرد و موجب خلق احساسات ناخوشایندی می شود که امکان رشد و بهبود ارتباط با همسرتان را دشوار یا ناممکن می کند. اگرچه شیوه هایی که در آن مخرب عمل کنید نامحدود است، این دام های اساسی موقعیت هایی هستند که من بارها و بارها در کار و زندگی شخصی ام با آن ها مواجه شده ام.

54 دام در روابط زناشویی

به طور کلی می توانیم بگوییم که عادات مخرب فکری و عملی از چهار منبع اولیه ریشه می گیرند:

1-وجود عادات مخرب به دلیل ناآگاهی

ممکن است بگوییم که این اشخاص بیشتر از این آگاهی ندارند. بیشتر اشخاص نمی دانند چطور به گونه ای موثر ارتباط برقرار کنند، و همین کافی است تا به آن ها نشان دهیم چطور رفتار می کنند و چطور می توانند عملکرد بهتری داشته باشند. برای مثال، برخی اشخاص که با تمام وجود قدردان همسرشان هستند، هرگز حتی یک کلمه تشکرآمیز بر زبان نمی آورند چون درک نمی کنند که بروز حس حمایت و قدردانی شان چقدر مهم است. با استفاده از اطلاعات می توان عادات مخرب ناشی از ناآگاهی را درمان کرد و در همین گروه است که بخش عمده ای از درمان های یک جلسه ای قرار می گیرند و همچنین گروه بزرگی از اشخاص می توانند از کتاب های خودیاری سود ببرند.

2- رفتار مخرب به عنوان عادتی آموخته شده

این به عاداتی اشاره دارد که از طریق تقلید و شرطی سازی روان شناختی رشد می یابد. اغلب از وجود چنین عاداتی مطلع هستیم؛ اما در متوقف کردن آن ها مشکل داریم. گاهی از دلایل روان شناختی اعمالمان آگاه نیستیم. آنچه در اینجا لازم است، علاوه بر اطلاعات، تمرین روش های جدید و موثرتر و فراموش کردن عادات منفی است. بیشتر تمرینات این کتاب به این نوع عادات مخرب می پردازد.

3- عادات مخربی که عمدی است

اگرچه به عقیده ی من این نوع عادات مخرب متداول نیست. برخی اشخاص آگاهانه سعی می کنند موجب آزار و اذیت شوند. گاهی آن ها از صمیمت ناراحت می شوند و خواهان فاصله و عدم صمیمت هستند، یا ممکن است به دلیل برخی آزار و اذیت های واقعی یا خیالی همسرشان درصدد تلافی و انتقام برآیند، یا شاید در واقع از رفتار مخربشان لذت ببرند.

4- عادات مخربی که به عوامل زیست شناختی مربوط هستند

بیشتر هیجانات و رفتارهای مخرب را تا حد زیادی می توان با بیماری های پزشکی یا روان پزشکی توضیح داد. برای مثال، کناره گیری از همسر را می توان به اسکیزوفرنیا، افسردگی، کم خونی، کم کاری تیروئید یا دردی مزمن مربوط دانست.

از کوره در رفتن و خشمگین شدن و خشونت جسمانی گاهی ممکن است مربوط به عارضه ی پیش از قاعدگی، همراه با نوع خاصی از صرع باشد. این ها تنها چند نمونه هستند. بدون درمان دارویی یا دیگر درمان های زیستی، برخی مشکلات زوج ها صرفنظر از اینکه چقدر کتاب می خوانند یا با چه تعداد روان درمانگر مشاوره می کنند، قابل درمان نخواهد بود.

1- بازگویی گله و شکایت های گذشته در روابط زناشویی

تجربه های منفی گذشته، به ویژه کارهای ناخوشایندی را که همسرتان در قبال شما انجام داده است، بازگو نکنید:

- به یاد می آورم که چطور به خواهرم توهین کردی

- تو نمی خواستی ما بچه دار شویم و حالا من خیلی پیر شده ام.

در حالی که برخی رخدادها جزئی به نظر می رسند و برخی خیلی مهم تر، مهم این است که به یاد داشته باشید گذشته گذشته و مرده است. گذشته تنها به دو طریق ارزشمند است:

1- یادآوری تجربه های ناخوشایند

2- یادگیری و کسب تجربه از اشتباهات

بازگویی ناخشنودی ها و حرف های قدیمی باعث دوری و آزردگی بین زوج ها می شود. اگر رفتاری آن قدر از نظر شما بد بود که رابطه تان را تمام کنید، به هر طریقی چنین کاری بکنید؛ اما اگر انتخاب کردید با همسرتان بمانید و ادامه دهید، به خودتان بگویید که آن را فراموش می کنید و همسرتان را کلافه نکنید.

من می گویم به جای بخشیدن، فراموش کنید. فراموش کردن خیلی بهتر از بخشیدن است. بخشیدن یعنی این که همسرتان اشتباه کرده و حق با شما بوده است. این رویه شما را در یک موقعیت اخلاقی برتر قرار می دهد و خود همین نیز موجب مشکل می شود.

اگر همسرتان در گذشته باعث آزردگی تان شده است، یا آن را فراموش کنید یا ببینید آیا می توانید در زمان حال فایده ای در آن بیابید. اگر می خواهید همسرتان به نحوی برای جبران آسیبی که به شما رسانده است کاری کند، محترمانه خواسته تان را از او درخواست کنید. برای این مشکل دو بخش وجود دارد:

1- آزردگی تان را بیان کنید.

2- آزردگی تان را احساس کنید.

و دو بخش نیز برای راه حل وجود دارد:

1- دیگر در مورد آن صحبت نکنید.

2- احساسات بدتان را خنثی کنید.

اگر بتوانید به گونه ای موفقیت آمیز بر اشتیاقتان به بازگویی ناراحتی های گذشته تان چیره شوید، شش مرحله برای مقابله با احساسات منفی وجود دارد:

1- از اهمیت یک رخداد، به ویژه اگر رخدادی نادر بود، بکاهید و به آن توجه نکنید.

2- موارد مثبت موجود در ارتباطتان را در نظر بیاورید.

3- در نظر بگیرید که هر نقشی در آن حادثه داشته اید، به احتمال زیاد نتوانسته اید قاطعانه عمل کنید.

4- فرض کنید همسرتان به عمد یا مغرضانه عمل نکرده است.

5- اگر امکان دارد، به روشی خوشایند از همسرتان بخواهید برای کاری که با شما کرده یا موجب آزردگی تان شده است، عملی جبرانی انجام دهد.

6- از خودتان بپرسید با چسبیدن به آزردگی تان چه چیزی به دست می آورید.

اشخاصی که آزردگی های گذشته شان را در خود نگه می دارند و آن را ابراز می کنند، آنچه را می توانند در زمان حال یا آینده داشته باشد، تخریب می کنند.

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

2- عدم تأیید در روابط زن و شوهر

شما هر قدر هم تلاش کنید، نمی توانید از هر کاری که همسرتان انجام می دهد، قدردانی کنید. تایید یا پذیرش کامل غیرواقع‌بینانه است. از طرف دیگر، عدم تأیید مزمن در ارتباطاتی که مشکل دارند، متداول است. «من از لباس هایت، طرز غذا خوردنت، ولخرجی هایت، حساسیت ها، باز گذاشتن درِ کمد، طرز حرف زدنت با بچه ها خوشم نمی آید.» این فهرست می تواند همچنان ادامه داشته باشد. گاهی عدم تأیید غیرکلامی است، شاید به صورت اخم کردن یا ریشخند. اگر می خواهید همسرتان تغییرات خاصی در خود به وجود آورد، ایرادی ندارد و می توانید به روش هایی سازنده چنین تغییراتی را درخواست کنید؛ اما عدم تأیید کلامی یا غیرکلامی موجب رنجش و آزردگی می شود. به جای این که عدم تایید خود را در زمان حال ابراز کنید، تغییر عادتی را در آینده درخواست کنید.

درست همانطور که حذف عدم تایید مهم است، نادیده گرفتن اشتباهاتی جزئی همسرتان و آموختن این که چطور عاداتی را که از عادات شما متفاوت هستند تحمل کنید نیز اهمیت دارد. هر عمل همسرتان را به گونه ای ارزیابی نکنید که او در ترس مداوم از عدم تأییدتان زندگی کند.

3- انتقاد کردن در روابط زناشویی

انتقاد پایه ی یادگیری بیشتر و رشد است. ما از طریق اظهارنظرهایی که همسر، دوستان، خانواده، معلمان، بچه ها، همسایه ها، درمانگران و حتی غریبه ها دریافت می کنیم، چیزهای بسیاری می آموزیم. اما به راحتی می توانید در روالی قرار بگیرید که از عادات، باورها، علایق و نحوه ی برخورد همسرتان با موقعیت ها انتقاد کنید.

چون ممکن است ندانید که در چنین دامی افتاده اید، به دقت به آنچه به همسرتان می گویید، به ویژه حرف های منفی تان، گوش دهید.

- تو بدجنس، احمق، تندخو، بی کفایت و... هستی.

- تو همسری خوب، مهربان، مناسب و... نیستی.

- تو نمی توانی هیچ کاری را درست انجام بدهی.

بسیاری از ما نمی خواهیم به ما گفته شود چه ایرادی داریم؛ اما انتقادی که سازنده و درست مطرح شود، به ویژه اگر پیشنهادهایی در جهت بهبود ارتباط مطرح کند، می تواند ارزشمند باشد. درست و حتی ضروری است که احساسات منفی را ابراز کنید؛ اما درخواست تغییر خیلی بهتر از انتقاد است. بیان « عزیزم، من به راستی از تو بابت تمیز بودنت تشکر می کنم» بهتر از «تو خیلی تمیز نیستی» یا تو باید خودت را تمیز کنی»( معنای ضمنی انتقاد با خود دارد) است. چنین اظهاراتی به هیچ تغییر مثبتی منجر نمی شوند و موجب بروز مشکلات هم خواهند شد.

4- سرزنش دیگری و موجه جلوه دادن خود در زناشویی

- ما گم شدیم، چون تو مسیر را بلد نبودی.

- جانی مریض شد، چون تو به او اجازه دادی در هوای سرد بدون لباس گرم بیرون برود.

- حساب ما در بانک بی اعتبار شد، چون تو چک بی محل کشیدی.

کارهای زیادی در زندگی و روابط درست از آب در نمی‌آیند و اغلب خیلی مشکل است که این چالش ها را بپذیریم یا با آن روبرو شویم. برای حل مشکلاتی لازم است با هم همکاری کنید؛ اما سرزنش کردن احتمال هرگونه همکاری را ناممکن می سازد. اگر به جای سرزنش خودتان (یا هیچ‌کس)، همسرتان را مورد سرزنش قرار دهید، ممکن است به طور موقت احساس رضایت کنید؛ اما به یقین شادمانی‌تان را تخریب خواهد کرد.

- ما در مسابقه تنیس باختیم، چون تو بد بازی کردی.

حتی اگر این درست باشد که شما به دلیل بازی بد همسرتان باختید، اگر او را سرزنش کنید چیزهایی خیلی بیشتر از بازی را خواهید باخت. چرا برنده شدن خیلی مهم است؟ و این که مقصر چه کسی است، چه تفاوتی به وجود می آورد؟ اگر همسرتان گند زده است، یا چیزی نگویید یا اگر پیشنهاد مفیدی برای آینده دارید و می توانید نظرتان را به روشی سازنده و مفید مطرح کنید، از همسرتان اجازه بگیرید: «عزیزم، می شود پیشنهادی مطرح کنم؟» اگر جواب او منفی بود، چیزی نگویید. جواب به مشکل تنیس این است: با همسرتان تنیس بازی نکنید یا بیاموزید از اهمیت عملکرد او در زمین بازی بکاهید.

زمان هایی وجود دارد که مهم است علت وقوع برخی شرایط را توضیح دهیم تا از بروز مشکلاتی مشابه در آینده پیشگیری کنیم؛ اما به یاد داشته باشید هدف شما این است که ارتباطی با کمترین اشتباه به وجود آورید. اگر اشتباهی رخ داد، از آن تجربه کسب کنید یا آن را فراموش کنید. اتفاقی افتاده و تمام شده و گذشته است. به زندگی تان ادامه دهید.

سرزنش کردن همیشه بد است؛ اما اگر همسرتان را برای کاری که انجام نداده یا بابت موضوعی که تحت مسئوولیت شما بوده است سرزنش کنید، برای مثال بگویید «تقصیر تو است که من چاق هستم، چون مدام خوراکی می خری»، بسیار مخرب است. خیلی بهتر است که مسئوولیت اعمال خودمان را بپذیریم:« مقصر خودم هستم که پرخوری می کنم» یا « وقتی برای خرید می رفتی می بایست به تو یادآوری می کردم که زیاد خوراکی نخری.»

تلاش برای اجتناب از سرزنش همسر ممکن است جلوه ای از سرزنش کردن خود را به خود بگیرد. برای مثال:« من مسئوولیت کامل این اتفاق را می پذیرم. اشتباه خودم بود، چون با تو خیلی خوب رفتار کردم. من نمی بایست به تو اجازه می دادم به دانشگاه برگردی تا حالا خیال کنی که از من باهوش تری.»

سرزنش ممکن است با دامی دیگر همراه شود: موجه جلوه دادن خود. «اشتباه تو بود که ما گم شدیم؛ من می خواستم نقشه بیاورم» یا «تو از حرفم بد برداشت کردی؛ من خیلی روشن حرف زدم» عمل سرزنش همسرتان و موجه جلوه دادن خودتان با دام شماره ی 9 (حق دادن به خود) و دام شماره ی 19(مقایسه منفی) ارتباط دارد و قلب کار گروهی در زندگی خانوادگی را به خاطر می اندازد. حالت خصمانه ی «من در مقابل تو» با اصطلاح جمعی «ما» (ما گند زدیم) ناسازگار است و شانس شما برای نزدیکی و صمیمیت تخریب می کند.

این که دست به دست یکدیگر بدهید تا از اشتباهات بعدی جلوگیری کنید، خیلی بهتر از سرزنش دیگری و موجه جلوه دادنِ خود است. در مواردی که همسرتان اشتباه می کند، به احتمال زیاد خودش به اندازه ی کافی احساس بدی خواهد داشت. حتی اگر رفتارش موجب آزردگی شما شده است، کمی از او حمایت کنید.

5- متهم کردن در روابط زن و شوهر

زمانی که اشتباهی رخ می دهد، اگر همسرتان را بابت آن را سرزنش کنید در واقع شما برای موضوعی که از آن خوشتان نمی آید یا احساس می کنید از نظر اخلاقی درست نیست، همسرتان را متهم می کنید یا با تهمت زدن به او حمله می کنید. حرفی که می زنید چه حالت سرزنش داشته باشید و چه اتهام، ممکن است صحیح باشد؛ اما بازگویی یا نحوه ی مطرح کردنش مشکل ساز است. «تو بدون اجازه ماشینم را برداشتی»، «تو با فلانی سر سری داری» نمونه هایی از اتهام است.

6- سین جیم کردن همسر

کجا بودی؟ با چه کسی بودی؟ چرا دیر کردی؟ تلفنی با چه کسی صحبت می کردی؟ همسرتان را درباره ی این که کجا بوده و بابت اعمال یا انگیزه هایش سوال پیچ نکنید، به ویژه از او درباره خانواده، دوستان سا همکارانش توضیح نخواهید. این که بدگمانانه از بچه ها درباره ی اعمال و کارهای همسرتان پرس و جو کنید نیز آسیب زا است، هم برای ارتباطتان و هم برای بچه هایتان. اگر به تلفن جواب می دهید و کسی با همسرتان کار دارد، سوالات زیادی درباره ی فرد تلفن کننده نیز مخرب است، مگر از شما خواسته شده باشد تلفن ها را بررسی کنید.

سوال پیچ کردن به معنی عدم اعتماد، مداخله یا کنترل افراطی همسرتان است. هیچ کس به حضور یک دادستان در خانه اش نیاز ندارد. به جای سوال پیچ کردن، به حریم خصوصی همسرتان احترام بگذارید. به جای گفتن «کجا بودی؟ با چه کسی بودی؟» می توانید بگویید: «خوبی؟ خوش گذشت؟ دلم برایت تنگ شده بود. خوشحالم که می بینمت.» در ابتدا چنین روشی ممکن است دشوار باشد؛ اما با کمی تلاش در این مسیر به نتایج فوق العاده خواهید رسید.

7- تهدید کردن همسر

- دارم به تو اخطار می دهم. اگر یک بار دیگر این کار را بکنی، ترکت خواهم کرد.

- اگر مدام سر به سرم بگذاری، کتکت خواهم زد.

- اگر دوباره این کار را بکنی، فکر رابطه ی جنسی را از سرت بیرون کن.

- به اداره مالیات خبر می دهم که از زیر پرداخت مالیات فرار می کنی.

- به بچه ها می گویم چه کارهایی با من کردی.

پیام اصلی در این دام این است که اگر کاری را که من دوست ندارم انجام بدهی، یا از انجام آنچه من می خواهم طفره بروی، تهدید به عمل تلافی جویانه می کنم.

اگر گاهی نیاز دارید از خودتان در مقابل آسیب زای همسرتان محافظت کنید، احساساتتان را بیان کنید و توضیح دهید که می خواهید او در آینده چگونه عمل کند. لحن و روش آرام و منطقی مهم است. می توانید بگویید: « خیلی ناراحت می شوم وقتی به خانه می آیی و می بینم بوی سیگار می دهی. می دانم که از سیگار کشیدن با دوستانت لذت می بری؛ اما برای من خیلی دشوار است. تصمیم گرفته ام اگر در آینده دوباره چنین اتفاقی بیفتد، از ورود تو به اتاقم جلوگیری کنم تا این بوی سیگار از بین برود.»

به یاد داشته باشید، تهدید رفتاری پرخاشگرانه است؛ اما حمایت از خود عملی قاطعانه به شمار می رود.

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

8- اعتبار کسب کردن در روابط زناشویی

وقتی تصمیم خوبی می گیرید یا کاری هوشمندانه انجام می دهید، آیا تمام تلاشتان را می کنید تا همه از آنچه انجام داده اید مطلع شوند تا بتوانید اعتبار کسب کنید؟ یا بدتر از این، آیا شما اعتبار مسب می کنید در حالی که همسرتان شایسته ی آن است؟ یا می گذارید دیگران شما را را تحسین کنند در حالی که عقیده اصلی از همسرتان بود؟ این موقعیتی است که در واقع بهتر است به جای گیرنده، دهنده باشید.

کسب اعتبار در محل کار ممکن است به گونه ای مناسب قاطعانه و عملی باشد؛ اما در روابط صمیمانه آسیب زا است، مگر همان میزان اعتبار را به همسرتان هم بدهید. وقتی تلاش کنید در خلوت و در جمع به همسرتان اعتبار ببخشید، احساسات بهتری خلق می کنید:« عزیزم، این پیشنهاد عالی را تو مطرح کردی» یا « بدون تو نمی توانستم از پس این کار بر بیایم»، یا اگر با فردی دیگر صحبت می کنید، بگویید: « این موضوع اول به فکر همسرم رسید.»

9- حق دادن به خود در روابط زن و شوهر

این گرایش که حق داشته باشیم و سعی کنیم آن را ثابت کنیم، از سلاح های اصلی در جنگ و دعواهای منیت های زوج هایی است که با هم رقابت و کشمکش دارند. گاهی این رفتار فقط برای کسب تایید و تحسین از جانب همسرتان است (ببین چقدر من باهوش هستم؟) اما اغلب برای کسب برتری به کار برده می شود. اگر شما و همسرتان به جای همکاری با یکدیگر تک رو باشید، به احتمال زیاد به جای تبادل افکار و احساسات سعی می کنید یکدیگر را اصلاح و تکذیب کنید و تا سرحد مرگ از مواضع خود دفاع می کنید.

در روابط صمیمانه مهم نیست حق با چه کسی است، مگر این که با تصمیم های مهمی سروکار داشته باشید، مانند: « آیا فرزندمان باید عمل جراحی قلب کند یا نه؟» در برخی موارد، موضوع چندان جدی نیست؛ اما پیامد آن هنوز مهم است. » برای رسیدن به سالت تئاتر باید به سمت چپ بپیچم یا سمت راست؟» اگر به سمت نادرست بروید، ممکن است شروع نمایش را از دست بدهید.

مواردی وجود دارد که یکی از همسران حق دارد و دیگری اشتباه می کند. اما این نیاز که حق با شما باشد و سعی کنید نشان دهید که حق با شما است، مخرب است. اظهاراتی همچون «حق با من است و تو اشتباه می کنی» یا «من که به تو گفته بودم»، موجب ایجاد فاصله بین طرفین می شود. من همچنین می خواهم بگویم که وقتی شما حق دارید، اشتباه می کنید و وقتی اشتباه می کنید، حق دارید.

وقتی حق با شما باشد، ممکن است همسرتان بی اعتبار جلوه داده شود و ارتباطتان آسیب ببیند. وقتی حق با شما نباشد و اشتباه کرده باشید، دست کم فرصت دارید با پذیرش اشتباهتان ارتباط خود را بهبود دهید. هر بار که به همسرتان تاکید کنید حق با شما بوده واو اشتباه می کرده است، او را تضعیف و کم اهمیت جلوه می دهید. در زندگی مشترک، به یقین بهتر است که اشتباه کنید و آن را بپذیرید، نه این که حق با شما باشد و به خود ببالید. اگر به راستی شما درست می گویید، خیلی مهم است که از همسرتان حمایت کنید. « به نظرم در این مورد حق با من بود؛ اما اغلب حق با تو است. در هر صورت، این اهمیت ندارد.»

برخی اشخاص فقط منتظرند تا همسرتان اشتباهی مرتکب شود و سپس خوشحال شوند، رفتاری که یکی از بیمارانم آن را «پدیده ی مچ گیری» می نامید.

درک و فهم روان شناختی بالایی می طلبد که بگویید :« شاید اشتباه کرده باشم»، «شاید منظورم را خوب مطرح نکردم»، «ممکن است خوب متوجه نشده باشم». و بیان عباراتی همچون «نمی دانم»، «اشتباه کردم» و «ببخشید»، به نفس قوی و سلامت روانی بسیاری نیاز دارد. در حالی که برخی اشخاص خیلی فروتن و متواضع هستند، اشخاص زیادی برای گفتن همین جملات ساده به تمرین نیاز دارند.

به عقیده ی من، خیلی بهتر است به جای این که رفتار حق به جانب داشته باشیم، خوشحال تر باشیم و به طور معمول دو نفری که ارتباط صمیمانه ای دارند و با هم زندگی می کنند، نمی توانند بر محور برنده – بازنده به ارتباط خود ادامه دهند.

10- افسوس خوردن در روابط زناشویی

اغلب عبارتی همچون « اگر شرایط جور دیگری بود...»، «اگر کارم را از دست نمی دادم...»، اگر در کشورمان می ماندیم...»، «اگر بچه مان مریض نمی شد...» و اگر فقط آن خانه را خریده بودیم، خوشبخت می شدیم» را می شنویم.

هرقدر می توانید برای بهبود شرایط کاری انجام دهید. در غیر این صورت شرایط را همان طور که هست بپذیرید و ارتباط خود را با افسوس خوردن بابت شرایطی که در زندگی وجود دارد، تخریب نکنید. به جای این که بابت کاری که می بایست در زندگی انجام می دادید زانوی غم بغل بگیرید، ببینید اکنون برای بهبود زندگی تان چه کار می توانید بکنید. بدین طریق خوشحال تر خواهید بود. افسوس خوردن به هیچ هدف سودمندی کمک نمی کند. این دام یادآور دیگری است که گذشته گذشته و تمام شده است. ما در زمان حال به سر می بریم و برای آینده برنامه ریزی می کنیم.

11- فراگیر دانستن عقیده ی خود در زناشویی

روش من درست است، تنها نظر من منطقی است. عده ای کمی چنین قضاوت های مستبدانه ای دارند؛ اما نمونه های زیادی از این دام ارتباطی در زندگی روزمره وجود دارد.

«مارچوبه خوشمزه است» با «من عاشق مارچوبه هستم» خیلی فرق دارد.

مارچوبه خوب یا بد نیست؛ برخی اشخاص آن را دوست دارند و برخی از آن متنفرند. اگر گمان کنید که فقط عقیده ی خودتان درست است یا سلیقه ی شما فوق العاده است، در مسیری قرار می گیرید که با هر کسی که با شما توافق نداشته باشد، مشکل پیدا کنید. «این فیلم افتضاح بود.» به طور ضمنی می گوید هر کسی که از آن خوشش بیاید احمق است. به تفاوت بین جملات زیر توجه کنید:

الف) من از این کتاب خوشم نیامد؛ اما همسرم از آن خوشش آمد.(خوب)

ب) این کتاب مزخرف بود؛ اما همسرم از آن خوشش آمد.(ضعیف)

گاهی زبان گفتاری غیرقابل تحمل‌تر، خودخواهانه تر و توهین آمیزتر است:« هر کسی با کمی فهم و شعور می تواند بفهمد که اسمیت رئیس جمهور بهتری خواهد بود تا جونز.» اگر همسرتان بر حسب تصادف جونز را ترجیح بدهد، برای ارتباطتان خیلی بد خواهد شد.

کلمه ی «باید» مسیر اصلی به سوی این دام است:

-زنان باید بچه دار شوند.

-تو باید شغل دومی داشته باشی، چون هر شوهری از خانواده اش حمایت می کند.

فرانک عاشق تماشای مسابقات فوتبال است. بت به او می گوید: «حالم از فوتبال به هم می خورد!» بت همیشه این حق را دارد که اگر فرانک کارهایی را که او از آن ها متنفر است انجام بدهد، شوهرش را ترک کند؛ اما بت همچنین می تواند فوتبال تماشا کردن فرانک را نادیده بگیرد. او می تواند بیاموزد که از آن لذت ببرد، یا می تواند به روشی منطقی و مطلوب فرانک را ترغیب کند که کمتر فوتبال تماشا کند. عبارت«حالم از آن به هم می خورد»، به هیچ هدفی در ارتباط کمک نمی کند جز این که همسرتان را از شما دور کند.

عادت گفتن «من...را ترجیح می دهم»، «به نظر من...»، «من بر این باورم که...»، «شاید اشتباه کرده باشم اما...»، « حرف من این است که...»، «آن طور که من آن را می بینم ...» و «برای من مطلوب بود» را در خود پرورش دهید.

12- یکی دانستن فرد با رفتارش در زناشویی

این دام شامل بیان اظهارنظرهای کلی درباره ی فرد است در حالی که در واقع درباره ی ویژگی یا رفتاری خاص صحبت می کنید. برای مثال، «جیم بی ملاحظه است». حمله به جیم به عنوان فرد است و به طور ضمنی می گوید که بی ملاحظگی جزو طبیعت اصلی او است. اما «جیم بدون من رفت و این رفتار بی ملاحظگی است»، حمله رفتار است، نه به شخص. بهتر است بگویید:« به نظرم این نشانه ی بی ملاحظگی جیم بود که بدون من رفت.» و هنوز هم به طرز بهتری می توانید بگویید: « ای کاش جیم منتظر من می ماند.»

عبارت« تو احمق هستی» بسیار مخرب است در حالی که «کاری احمقانه انجام دادی»، خیلی کمتر مخرب است. این طوری دست کم تمامیت فرد را مورد حمله قرار نمی دهید. خیلی سازنده تر است که بگویید: « وقتی رنگ را ریختی ناراحت شدم.» این که بگویید :« وقتی لورین مرا در مهمانی تحقیر کرد، ناراحت شدم»، خیلی بهتر از این است که بگویید: «لورین بی شعور است.» حتی بدترین دشمن شما هم ویژگی های قابل تحسینی دارد، و به یقین این در مورد همسرتان نیز صدق می کند.

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

13- به کارگیری قانون تبعیض در روابط زن و شوهر

آیا از همسرتان می خواهید طبق معیارهایی سخت تر از آنچه شما به کار می برید، عمل کند؟ «اگر مرا منتظر نگه داری عصبانی می شوم؛ اما اگر من دیر کنم ایرادی ندارد»، «اگر من با غریبه ها خوش و بش کنم ایرادی ندارد؛ اما تو نباید چنین کاری کنی»، «اگر من ظرفی را روی پیشخان آشپزخانه بگذارم خوب است؛ اما اگر تو بگذاری خدا به فریادت برسد»، اگر والدینم بدون اطلاع قبلی به منزل ما بیایند ایرادی ندارد، اما والدین تو اول باید تلفن بزنند و خبر بدهند».

آیا تصور می کنید ایرادی ندارد که همسرتان پیاده برود یا سوار اتوبوس شود تا شما بتوانید با خودروی شخصی تان به کارتان برسید؟ و ایا درست است که آنچه دلتان می خواهد هر قدر هم گران باشد بخرید؛ اما اگر همسرتان چیزی معادل همان قیمت بخواهد، توانایی خرید نداشته باشید؟ آیا اهمیت نشانه های بیماری همسرتان را دست کم می گیرید در حالی که اهمیت نشانه های بیماری خودتان را اغراق آمیز جلوه می دهید؟

جک همیشه احساس می کرد که کارش (نویسندگی) از کار همسرش تلما که طراح داخلی بود، خیلی مهم تر است، حتی با این که تلما درآمدی بیشتر از او داشت. در واقع جک تصور می کرد همه ی فعالیت هایش از فعالیت های تلما مهم تر هستند. جک پیوسته تلما را از هر کاری که به آن مشغول بود باز می داشت و وادارش می کرد تغییراتی را که او در نوشته هایش اعمال کرده بود، بخواند و اصرار داشت که تلما درباره ی هر کلمه از هریک از نوشته هایش، هر قدر هم کم اهمیت، تعمق کند. یک بار تلما به دلیل خونریزی شدید به پزشک مراجعه کرده بود و زمانی که به خانه برگشت، جک از او پرسید آیا آخرین فصل نوشته هایش را خوانده است یا نه؟

در ارتباط خود از وجود معیارهای دوگانه آگاه باشید و به یاد داشته باشید که رابطه ی سالم به رفتار منصفانه وابسته است.

14- نشان دادن رفتار فوق العاده منفی در زناشویی

زندگی هیجانی غنی، بخشی از یک رابطه ی خوب است. حتی گاهی جلوه ای قدرتمند از احساسات منفی می تواند سودمند باشد؛ اما احساسات منفی (مثل خلق و خوی عصبانی، درخواست های ملتمسانه) تنش و آشوب ایجاد می کند و باعث می شود همسرتان احساس کند مورد ظلم، فریب و بهره کشی قرار گرفته است.

من در کارم با زوج ها، آن ها را از به کارگیری احساسات و هیجانات منفی باز می دارم، زیرا بیماران پیش من می آیند تا به آن ها کمک کنم مشکلاتشان را حل کنند، نه برای تخلیه ی هیجانی. در حالی که تخلیه هیجانی ممکن است به شما کمک کند برای لحظه ای احساس بهتری داشته باشید، هرچه احساسی تر و هیجانی تر باشید، کمتر قادر هستید شفاف تر فکر کنید. نه تنها امکان پذیر بلکه ضروری است که بیاموزید چطور به آرامی ارتباط برقرار کنید تا بهتر با همسرتان همراه شوید.

15- به کارگیری زبان هیجانی منفی در روابط زناشویی

آگاهی از تفاوت بین زبان توصیفی و زبان هیجانی اهمیت بسیاری دارد. در گرماگرم شور و هیجان، به ویژه وقتی درباره ی خودتان یا همسرتان صحبت می کنید، آیا گرایش دارید اغراق آمیز رفتار کنید؟ استفاده از زبان هیجانی برای بیان احساسات مثبت، ارتباطتان را غنی می سازد. استفاده از زبان هیجانی منفی، به ویژه در توصیف رفتار همسرتان، به ارتباط آسیب می رساند. برای حذف احساسات نهفته ی منفی، شما باید زبان هیجانی منفی را به زبان توصیفی تبدیل کنید. زبان توصیفی درباره ی رخداد یا فرد، بیانی ساده و بدون هیجان ارائه می دهد.

16- استفاده از اصطلاحات مبهم در روابط زن و شوهر

استفاده از بیانات مبهم، به ویژه اگر منفی باشد، اشخاص را از یکدیگر دور می کند. جان به همسرش مری می گوید: « من زنی می خواهم که حمایت کننده باشد.» اما یک عالم علم ارتباطات زناشویی می گوید: « من زنی می خواهم که حمایت کننده باشد و منظورم از حمایت کننده این است که هر شب کمرم را ماساژ دهد، حداقل روزی یک بار به من بگوید دوستم دارد، مریض که هستم برایم سوپ جوجه درست کند، به من بگوید باهوش، با استعداد، سخاوتمند و جذاب هستم و در جلوی جمع با من مخالفت نکند.»

اگر رابطه ی شما خوب است، بدین معنا نیست که علمی هم هست. از طرف دیگر، اگر شرایط خوب پیش نمی رود، ضروری است که روش های بهتر ارتباطی را بیاموزید. مفید است که واژه هایی همچون بدجنس، شریر، احمق و بی وجدان و همچنین واژه های مثبتی همچون زندگی عادی، دوست داشتنی، و شوهر خوب را وقتی به گونه ای منفی به کار برده می شوند، مانند نمونه های حمایت کننده که در بالا مطرح شد، به روشنی تعریف کنید.

از اصطلاحات منفی مبهم استفاده نکنید. تمام تلاشتان را بکنید تا به طور دقیق بگویید چه می خواهید، چه احساسی دارید و منظورتان چیست. اگر متوجه شدید که می گویید :«تو نیازهای مرا رفع نمی کنی»، «من دوست دارم زندگی عادی داشته باشم»، «این ارتباط بیمار است» یا «من تعهد می خواهم»، منظور خود را «رفع نیازهایتان»، «زندگی عادی»، «ارتباط بیمار» و «تعهد» برای همسرتان معلوم کنید.

17- جدی گرفتن مسائل بی اهمیت در زناشویی

اگر تاکنون فیلمی از وودی آلن دیده باشید، ممکن است به یاد بیاورید که در آن ها مباحث روان شناختی، فلسفی یا فرهنگی به تمسخر گرفته می شوند. جای مباحث مربوط به ناامیدی اصالت وجودی، اضطراب جهانی و دیگر مسائل و موضوعات انتزاعی و پر رمز و راز در همایش های فلسفی، نه در ارتباطات زناشویی و خانوادگی.

سوالات و اظهارنظرهایی همچون موارد زیر اغلب به جای شفافیت، به سردرگمی منجر می شوند:

«من باید بفهمم چه کسی هستم»، «آیا تصور می کنی ما با هم ارتباط داریم؟»، «ارتباطمان به کجا می رود؟»، «آیا ارتباط ما هیچ معنایی دارد؟» یا «آیا ما برای همیشه با هم خواهیم بود؟»

همانند استفاده از اصطلاحات مبهم، خیلی بهتر است که بگویید چه می خواهید و چه فکری می کنید، یا یوال خاصی از همسرتان بکنید. برای مثال «دوستت دارم»، «من به تو اهمیت می دهم و امیدوارم تو نیز همین احساس را نسبت به من داشته باشی»، «من امیدوارم برای مدت های طولانی در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم.» به عقیده ی من، «آیا تصور می کنی ما با هم ارتباط داریم؟» بی معنا است در حالی که سوال خاصی همچون «برای بهبود ارتباطمان چه کار می توانیم بکنیم؟» خیلی عملی تر است.

من شاهد رابطه های بسیاری بوده ام که در آن جدی گرفتن مسائل و موضوعات بی اهمیت به سردی، بن بست یا آشوب و تنش منجر شده است بی آن که روشنگری یا تغییری به همراه داشته باشد. درباره ی مشکلات واقعی بحث کنید، به ویژه اگر ارتباطتان خوب پیش نمی رود و مسائل انتزاعی را به فیلسوفان و کمدین ها بسپارید.

18- استفاده از مفاهیم روان‌شناختی در روابط زن و شوهر

این دام شامل استفاده از مفاهیم روان‌شناختی علیه همسرتان است. ادوات روان‌شناختی ممکن است شکلی از برچسب زدن به همسرتان به عنوان فردی رنجور یا دچار اختلال به خود بگیرد، یا سوالی توأم با الفاظی منفی باشد، مثل«مشکلت چیست؟» اگر در کلاس های روان‌شناختی شرکت کرده باشید، کتا به ای روان شناسی خوانده یا تحت روان درمانی قرار گرفته باشید، به احتمال قوی در استفاده از این روش مهارت دارید. درمانگرها در درون یا بیرون از مطب خود، گرایش دارند که بدترین کاربران این مفاهیم باشند.

سلاح های اصلی مفاهیم روان شناختی، برچسب زدن و تعبیر و تفسیر است. برچسب زدن ممکن است این گونه مطرح شود: «تو طبیعی نیستی، خیلی بچه ای، هنوز بزرگ نشده ای، عصبی هستی، مریضی، شکاکی، تو روان‌پریشی بینابینی همراه با تمایلات جامعه ستیزی داری.» حتی عبارات معمولی تری مثل، «رفتارت عجیب، نابهنجار و...است» نیز مناسب نیست. برخی اشخاص به جای گفتن،«تو...هستی»، از عبارت ملایم‌تر «تو...داری» استفاده می کنند. برای مثال، «تو مشکلات ریشه ای عمیقی داری» یا «تو نفس ضعیفی داری.» عده ای دیگر شکل«تو نیاز داری» را ترجیح می دهند:« تو به کمک نیاز داری» یا «تو به مادر نیاز داری».

کامل ترین احتمالات خلاقانه برای مفاهیم روان‌شناختی در تعبیر و تفسیر یافت می شود. این روش پرخاشگرانه به نحوی سازمان دهی می شود که بینش روان شناختی عمیقی را انتقال دهد. تصوری از درک علت های رفتار مدنظر قرار می گیرد؛ برای مثال: «تو این را گفتی چون در اصل احساس ناامنی می کنی» یا «بدیهی است که از صمیمت می ترسی و به همین دلیل هم نمی خواهی ازدواج کنی» یا «معلوم است که احساسات خصمانه ی ناآگاهانه نسبت به زنان داری».

هرقدر توضیحات غنی تر و مهم تر جلوه کند، متقاعدکننده‌تر خواهد بود: «ریشه ی مشکل این است که از سینه ی مادرت تغذیه نشدی و از این رو ناامیدانه در پی شکلی از مادری گرم و حمایت کننده هستی» یا «پدرت خیلی فریبنده و اغواگر بود، چطور می توانی رابطه ای طبیعی با یک مرد داشته باشی؟»

این که به همسرتان بگویید چه مشکلی دارد، عمل نامناسبی است. چنین اظهارنظرهایی را با «چرا» همراه نکنید. برخی از درمانگران در طی سال های مرتکب چنین اشتباهاتی شده و برای مثال اظهار داشته اند: « دردهای قاعدگی تان مربوط به عدم اطمینان نسبت به زن بودن است» یا «ناتوانی تان که نمی توانید به ارگاسم برسید یعنی هنوز دختر کوچکی هستید که از بالغ شدن می ترسید»، یا «اسهال مزمن شما نشانه ی خصومت ناآگاهانه است».

عادت پیشین تاخیر کردن من، به زایمان طولانی غیرمعمول مادرم هنگام دنیا آوردن من نسبت داده می شد. این تحلیل خیلی طولانی تر از زمان زایمان دوام داشت و بی حاصل بود. درباره ی کسب بینش نسبت به مشکل موجود، در تفسیرهای روان پزشکی نیش و کنایه هایی وجود دارد. این کار را نکنید.

19- مقایسه های منفی در روابط زناشویی

شکل های متفاوتی از این دام وجود دارد:

1- مقایسه ی همسرتان با فردی که از او متنفر هستید یا شهرت بدی دارد:« درست مثل مادرت هستی» یا «مثل هیتلر دیکتاتوری»

2- مقایسه ی نامناسب همسرتان با شخصی که به خوب بودن معروف است، «نمی بینی لوئیس چطور با همسرش رفتار می کند» یا «چرا نمی توانی مثل لوئیس باشی؟»

3- مقایسه ی همسرتان با خودتان: «تو مرا نمی بینی که دارم این کار را انجام می دهم»، «نمی بینی وقتی دیر می کنی جیغ و فریاد می کشم»، «من چنین کاری با تو نمی کنم». در حالی که ممکن است رفتار خاصی در قبال همسرتان نداشته باشید، به احتمال قوی کارهای دیگری انجام می دهید که به همان میزان ناراحت کننده است.

4- مقایسه ی همسرتان با یک معیار فرضی: «چرا متناسب با سن ات رفتار نمی کنی؟» یا «نمی توانی مثل آدم طبیعی رفتار کنی؟» وقتی نوجوان بودم، مادرم به من می گفت: «چرا نمی توانی به جای یک حیوان وحشی مثل آدم رفتار کنی؟»

همچنین خیلی خطرناک است که شرایط نابرابر را با هم مقایسه کنید. همسری که بیست سال با او زندگی کرده اید به هیچ وجه با فردی که تنها سه ماه است او را می شناسید و هفته ای یک بار او را می بینید، قابل مقایسه نسیت. مقایسه نامناسب همسرتان با نامزد قبلی تان نیز بسیار مخرب است.

20- نه گفتن در روابط زن و شوهر

نه گفتن یکی از معیارهای قاطع بودن در نظر گرفته می شود. با وجود این، در ارتباط صمیمانه می تواند مهلک باشد. اگر همسرتان درخواستی از شما بکند و شما بگویید «نه»، آسیب وارد بر او به این بستگی دارد که چقدر همسرتان به آنچه درخواست کرده است نیاز دارد، شما چطور «نه» می گویید و آیا همسرتان جواب شما را به عنوان طرد شدن در نظر می گیرید یا نه.

کل تاثیر متقابل پرسش و پاسخ، بخش مهم فرایند ارتباطی است. هرطور آن را کنترل می کنید، از «نه» گفتن اجتناب کنید. این بدان معنا نیست که شما باید هرکاری همسرتان می خواهد انجام دهید. قبول و پذیرش کامل ناممکن و نامعقول است، بلکه یعنی تمام تلاشتان را بکنید که بگویید «بله»

به نظر می رسد برخی درخواست ها معقول و برخی نامعقول است. اگر آدمی هستید که پیوسته «نه» می گویئ، دفعه ی بعد که همسرتان درخواستی از شما کرد، از خودتان بپرسید:

1-آیا به نظرم درخواستش منطقی است؟

2- آیا موجب آزار من یا دیگران می شود؟

3- آیا برای رابطه ی ما خوب است؟ آیا سطح محبت و احترام را بین ما افزایش می دهد؟

اگر بعد از پاسخ به این پرسش ها مشکلی با درخواست همسرتان ندارید، چرا به او جواب مثبت ندهید؟

اما اگر برای نپذیرفتن درخواست او دلیل موجهی دارید، راه های سازنده ای برای آن وجود دارد. در این جا نمونه هایی منفی و مثبت مطرح می شود:

الف)عزیزم، وقتی در مرکز شهر هستی می توانی چند تا مجله برایم بخری؟

ب)1- نه، نمی خرم.

2- خودت بخر.

3- ترجیح می دهم نخرم.

4- نمی توانم.

5- (دلیلی بیاورید) نمی توانم چون باید ساعت دو برگردم.

6-(با جمله ای مثبت شروع کنید) خیلی دوست دارم برایت مجله بخرم؛ اما نمی توانم چون ساعت دو باید برگردم.

7- (راه دیگری پیشنهاد کنید) یکی از بچه ها در راه بازگشت از مدرسه می تواند آن ها را برایت بخرد؟

8- (ترکیبی از 5، 6 و 7) خیلی دوست دارم؛ اما باید ساعت دو برگردم و خیال نمی کنم وقت داشته باشم. یکی از بچه ها می تواند در راه بازگشت از مدرسه آن ها را برایت بخرد؟

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

21- متوسل شدن به شخص سوم برای کسب حمایت در زناشویی

آیا به یاد می آورید که در ارتباط با همسرتان به شخص سوم مثل دوست، خویشاوند و درمانگر متوسل شده باشید؟

- من از تو می پرسم، آیا چنین کاری غیرمنطقی نیست؟ من از یک روز کاری سخت به خانه بر می گردم و تمام چیزی که می خواهم کمی آرامش و سکوت است. آیا خواسته ی زیادی دارم؟

- آیا واقعیت ندارد که لوسی دعوایی را که ما در مهمانی داشتیم شروع کرد؟

اگر برای کسب حمایت از موقعیت خود متوسل به شخص سوم می شوید، هر جوابی هم دریافت کنید باخته اید. وقتی موقع صحبت با همسرتان پای نفر سوم را به میان بکشید، در واقع متغیر دیگری را وارد رابطه ی خود می کنید: «حتی دکتر وست هم گفت که حق با من است. می توانی از او بپرسی» یا «حتی برادرت با من موافق بود». این دام شبیه دام شماره 9، حق دادن به خود است.

اگر با همسرتان اختلاف دارید، آن را بین خودتان حل کنید. اگر می خواهید پای شخص ثالثی را به رابطه تان باز کنید، ابتدا مطمئن شوید او به جای این که شما را از هم دور کند، شما را به هم نزدیک می کند.

22- بی اعتنایی در روابط زناشویی

بی اعتنایی یا بی توجهی اشکال زیادی به خود می گیرد: واکنش نشان ندادن به آنچه همسرتان می گوید یا انجام می دهد؛ عدم پاسخگویی کلامی؛ نگاه نکردن به همسرتان؛ گذشتن از کنار همسرتان وقتی او در حال حرف زدن است؛ پشت کردن به همسرتان و صحبت با فردی دیگر؛ ناگهان موضوع را تغییر دادن؛ نادیده گرفتن موضوعاتی که برای همسرتان مهم هستند؛ نگاه کردن به دیگری وقتی با همسرتان هستید؛ و تظاهر به مشغولیت ذهنی وقتی همسرتان با شما است.

وقتی همسرتان سعی دارد با شما ارتباط برقرار کند و شما به خواب می روید، می تواند باعث بروز مشکل شود. گاهی ممکن است برای چنین عادتی دلیلی زیستی وجود داشته باشد(اختلال خواب نیازمند به درمان، دیگر مشکلات پزشکی یا تاثیر جانبی دارو). در این موارد، خوب است به همسرتان بگویید شما به آنچه او می گوید علاقه مند هستید؛ اما اضافه کنید که خیلی خوابتان می آید.

بی اعتنایی ممکن است شکل های فعال تری به خود بگیرد، مانند این که به طور مکرر حرف همسرتان را قطع کنید یا گفتگو را انحصاری کنید. مشاهده ی چنین حالتی در خودتان مشکل است و شاید بد نباشد از دیگران، از جمله همسرتان، بخواهید درباره ی بی اعتنایی تان نظر بدهند. توجه داشتن یکی از اسرار زندگی اجتماعی و رابطه ی زناشویی موفق است.

23- عدم تقویت مثبت در زناشویی

وقتی همسرتان کاری انجام داد که خوشایند شما بود، به ویژه اگر رفتاری جدید بود، از فرصت استفاده کنید و او را برای انجام آن مورد تحسین قرار دهید. گاهی یکی از مراجعان شکاکم می گوید «چه کار باید بکنم؟ چون شوهرم سالی یکبار به گل ها آب می دهد باید به او مدال بدهم؟» اگر می خواهید او ماهی یکبار، سپس هفته ای یک بار و در نهایت هر روز به گل ها آب بدهد، جواب مثبت است. این توصیه مبتنی بر اصلی روان شناختی است که تقویت تقریب های متوالی یا شکل دهی نام دارد. شما ده درصد همسرتان را تحسین کنید و به احتمال زیاد بیست درصد به دست خواهید آورد و سپس بر میزان آن نیز افزوده خواهد شد. اگر منتظرید که همسرتان حرفی بزند تا شما نود یا صد در صد به دست آورید، حالا حالاها باید منتظر بمانید.

برای اولین بار بعد از 15 سال زندگی مشترک، همسرتان سعی می کند تختش را مرتب کند. واکنش شما چه خواهد بود؟

1- اگر تمام کاری که می توانی بکنی همین است، خودت را به زحمت نینداز.

2- آن را نادیده می گیرید.

3- از کمک ات سپاسگزارم.

همسرتان شام فوق العاده درست می کند که یک ساعت طول می کشد. گمان می کنید چه بگویید؟

1- چه شده که شام این قدر طول کشیده؟

2- این غذای فوق العاده است؟

یکی از خطرناک ترین ناکامی ها در ارتباط این است که موارد مثبت را عادی جلوه دهیم. برخی از ما به همسرمان واکنش مثبت نشان نمی دهیم حتی اگر صد در صد آنچه را می خواهیم به دست آوریم؛ اما وقتی ناراضی می شویم به سرعت واکنش نشان می دهیم. چنین رویکردی به یقین رابطه را تخریب می کند.

تشویق و تحسین تنها راه تقویت رفتار مطلوب همسرتان نیست. هر چه بگویید یا انجام دهید که همسرتان را خشنود کند، می تواند آن رفتار را تقویت کند. کارایی آن این گونه است:

1- وقتی همسرتان کاری انجام می دهد که دوست دارید، به جای یک روز یا یک ماه بعد، همان لحظه با حرف یا عملی مثبت واکنش نشان دهید.

2- به نحوی از همسرتان حمایت کنید که برای او مهم باشد. دادن شکلات به همسری که چاق است، یا فرستادن گل برای همسری که به گل و گیاه حساسیت دارد، تاثیر خوشایندی نخواهد داشت.

رابطه باید پرورش یابد و تشویق (تقویت مثبت) پایه ی اصلی این فرایند است. خوشبختی تان را به دست اقبال نسپارید. از هر فرصتی برای تاثیرگذاری در رفتار همسرتان استفاده کنید، به نحوی که با حمایت موارد مثبت زندگی تان را بهتر کنید.

24- بی اعتبار کردن درک و برداشت همسر

آیا پیوسته در تایید و اعتبار بخشیدن به درک، اظهارنظر، تعبیر و تفسیرها و یادآوری های همسرتان ناکام می مانید؟ فِرد و نانسی از مهمانی به خانه بر می گشتند که فرد گفت: «آیا تعجب آور نبود که میج گفت دارد از دیک جدا می شود؟ نانسی به سردی پاسخ داد: « چنین حرفی زد؟ چه چیزی در مورد آن تعجب آور است؟» اگر نانسی عادت داشت که به فِرد اعتبار بدهد، ممکن بود بگوید: «بله، تعجب آور است»، «من این حرفش را نشنیدم؛ اما تعجب آور است»، خیلی هم تعجب آور نیست چون اگر یادت باشد، چند هفته قبل او اشاره ای به این موضوع کرده بود» یا «چیزی شبیه این شنیدم، اما خیال می کردم او قصد داشته دیک را ترک کند اما بعد نظرش را تغییر داده.»

موضوع این نیست که آیا شما با حرف همسرتان موافق هستید یا نه، یا این که تجربه ای مثل او دارید یا ندارید. مجبور هم نیستید که هر بار همسرتان چیزی می گوید با او موافقت کنید. نکته این است که ارتباط برقرار کنید، صمیمی و حامی باشید و به جای این که همسرتان را از ادامه ی حرف زدن باز دارید، با هم گفتگو کنید.

روش دیگری برای بی اعتبار کردن درک و احساس همسرتان، این است که با گفتن چیزهایی شبیه «خیال نمی کنم خیلی هیجان انگیز باشد»، «موضوع جدیدی نیست، چند سال قبل در مورد آن شنیده ام»، «گمان نمی کنم خیلی مهم باشد»، شور و اشتیاق او را زایل کنید. بی اعتبار کردن درک و احساس همسرتان در جمع بدتر است.

25- تنبیه رفتار مثبت در زوابط زناشویی

سروکله این دام زمانی پیدا می شود که همسرتان کاری خوب انجام دهد یا حرفی خوشایند بزند و بابت آن تنبیه شود. تنبیه اغلب شامل مخالفت یا انتقاد است. مادر من که خانواده اش را بیشتر از خودش دوست داشت، به گل هایی که در روز مادر به او هدیه می دادیم این گونه واکنش نشان می داد: «چه گل های قشنگی؟ آن ها گران هستند و بعد از چند روز خشک می شوند. شما نباید بیهوده پولتان را خرج کنید.»

ناکامی در تشویق ویژگی های مطلوب همسرتان (دام شماره ی 23) یکی از روش های آسیب زدن به احساسات او است؛ اما تنبیه رفتار مثبت بدتر است.

یک شیوه ی متداول تنبیه رفتار مثبت این است که حرفی حمایتی بزنید؛ اما آن را با بیان منفی دیگری تضعیف کنید:

- خیلی ممنونم که ظرف ها را شستی. خیال می کردم می میرم و این صحنه را نمی بینم.

- طی این بیست سال این اولین حرف خوبی بود که به من گفتی.

- این سرمایه گذاری خوبی بود؛ خیلی ناراحت کننده است که چندین بار ضرر کردی.

شیوه های بسیاری برای پاسخ به کلمات و رفتارهای مثبت همسرتان وجود دارد. همان طور که در دام شماره ی 23 مطرح کردم، حرف یا عمل دلنشین بهترین کار است؛ اما درجات متفاوتی از پاسخ مثبت وجود دارد. همسرتان ممکن است پاسخ مثبت خنثی یا ضعیف را به عنوان تنبیه تعبیر و تفسیر کند.

فرض کنید همسرتان می گوید: «تو فوق العاده ای(جذاب، با استعداد و...) در جواب او چه می گویید؟

1- تو نمی دانی داری درباره ی چه چیزی صحبت می کنی.(حمله)

2- نه نیستم. (مخالفت؛ شاید خصمانه یا به شیوه ای معتدل)

3- باید بچه ها را بخوابانم. (تغییر موضوع به دلیل بی اعتنایی یا بی حوصلگی)

4- (هیچ پاسخی نمی دهید.)

5- می دانم.(خودمحور)

6- متشکرم. (تایید مثبت)

7- تو هم فوق العاده ای. (حمایتی و پاسخ متقابل)

8- وقتی چنین چیزهایی به من می‌گویی، خوشحالم می شوم. (واکنش مثبت)

آیا بدیهی نیست که استفاده ی مکرر از دو یه جمله ی آخر رابطه ی زناشویی تان را غنی می سازد؟

26- انجام عملی خوب اما با بدخلقی در روابط زناشویی

آیا تاکنون عملی انجام داده اید که همسرتان را خشنود کنید و سپس ندانید چرا مورد قدردانی قرار نگرفته اید؟ در این دام، کاری خوب انجام می دهید؛ اما به روشنی می گویید که از انجام آن ناراحت هستید. از این رو تجربه ی مثبت را برای همسرتان خراب می کنید.

نکته این است که اگر تصمیم می گیرید کاری برای همسرتان انجام دهید، با روی خوش آن را انجام دهید یا اصلاً آن را انجام ندهید. اگر همسرتان تصور می کند که شما به راستی از این تجربه لذت می برید در حالی که لذت نمی برید، او شما را خیلی خوب نمی شناسد و شما می توانید دفعه ی بعد این باور را اصلاح کنید.

27- بی ارزش کردن مشارکت ها یا پیشرفت های همسر

- خوب، تو دکترا داری. چه چیز فوق العاده ای در آن وجود دارد؟ با دکترایت که نمی توانی پول اجاره خانه بدهی.

- تو هیچ کاری به جز پخت و پز و مراقبت از بچه ها انجام نمی دهی. تو باید کمی تجربه از دنیای واقعی داشته باشی.

- گذراندن کلاس های پیانو چه سودی برایت دارد؟

عادی جلوه دادن ویژگی های مطلوب همسرتان به اندازه ی کافی بد هست؛ اما فعالانه بی ارزش کردن آن ها خیلی مخرب است.

چند سال قبل، با یکی از دوستان باهوش و تحصیل کرده ام صحبت می کردم. یکی از اشخاصی که در نزدیکی ما حضور داشت با تحسین گفت که همسرش به راحتی زبان فرانسوی صحبت می کند. دوستم به نحوی که دیگران هم شنیدید، به من گفت که یادگیری زبان خارجی بی معنا است، چون یک زبان برای بیان عقاید فرد کافی است. اگرچه این مرد خودشیفته و خودبین در کارش اعتبار زیادی کسب کرده بود، می شود گفت هیچ ظرفیتی برای دوستی و عشق نداشت و انسانی ناخوشایند و ناراحت بود.

بی تردید همسرتان در ایجاد رفاه و مراقبت از سلامت خانواده مشارکت می کند، و او به یقین پیشرفت ها و دستاوردهای ارزشمندی دارد. هر وقت امکان دارد، از این مشارکت ها و پیشرفت حمایت به عمل آورید، حتی اگر در حیطه هایی نیستند که شما درک می کنید یا از آن لذت می برید. در کل آن ها را بی ارزش جلوه ندهید.

54 دام در روابط بین زن و شوهر | زناشویی

28- توقع انگیزه های خالص در روابط زن و شوهر

-تو حرف های خوبی به من میزنی چون میدانی این حرف ها خوشحالم می کند، نه چون به راستی حرف دلت باشد.

تو با من ارتباط جنسی داری فقط برای این که مرا ارضا کنی، نه چون به راستی خودت هم خواهان آن باشی.

در حقیقت شما هرگز با اطمینان نمی دانید آیا همسرتان با تمام وجود عاشق شما هست یا نه، یا به راستی می خواهد کاری برایتان انجام بدهد یا نه.

شما قادر به ذهن خوانی نیستید. تمام آنچه می دانید همان چیزهایی است که همسرتان می گوید و انجام می دهد؛ حرف های کلامی و رفتارهایش.

در حالی که اگر رفتار و احساسات همسرتان، مثبت باشد خیلی خوب و پسندیده است. بدون توجه با انگیزه ی همسرتان، رفتار خوب همیشه از رفتار آزار دهنده بهتر است. من ترجیح می دهم از زنی که دوستم ندارد خوش رفتاری ببینم تا این که زنی که مرا دوست دارد به گونه ای زننده با من رفتار کند.

وقتی برای بهبود شرایط با هم همکاری می کنید، ممکن است فکر کنید: «اگر از ته دل خواهان بهبود ارتباطمان نباشد، ارزشی ندارد.» مهارت های جدید به ندرت «خود به خودی» هستند. آمریکایی ها بدون تمرین زیاد به طور طبیعی ژاپنی صحبت نمی کنند. نواختن پیانو، بازی تنیس و مهارت های ارتباطی زمانی شکل خودکار به خود می گیرند که به خوبی تمرین شوند. همان طور که می دانید، تغییر رفتار اغلب به تغییر احساس منجر می شود.

اگر همسرتان کارهایی انجام بدهد که شما را خوشحال کند، به نحوی معنای بیشتری با خود دارد. تمایل او به بهبود رابطه از این حقیقت که هر دو شما فقط به طور اتفاقی بیسبال یا تئاتر دوست دارید، ارزشمندتر است.

29- به کار بردن «همیشه» و «هرگز» در روابط زناشویی

- ما هرگز بیرون نمی رویم.

- ما همیشه یک جور مهرورزی می کنیم.

- هر بار از تو سوالی می کنم، توجهی نمی کنی.

آیا این حرف ها آشنا به نظر می آیند؟ اگر می خواهید حرفی منفی بزنید، بهتر است این گونه عمل کنید:

- این روزها خیلی بیرون نرفته ایم.

- ما اغلب به یک شیوه مهرورزی می کنیم.

- بیشتر اوقات وقتی سوالی می کنم، جواب نمی دهی.

درخواست آنچه می خواهید خیلی بهتر از اظهارات منفی تان است:

- آیا اگر ما بیشتر بیرون برویم از نظر تو اشکالی دارد؟

- بیا دفعه ی بعد برای مهرورزی از شیوه های دیگری استفاده کنیم.

- من به راستی به نظرت اهمیت می دهم و دوست دارم بدانم در این مورد چه عقیده ای داری.

اگر متوجه شدید که چنین جملاتی می گویید: «تو هرگز یک کلمه ی مهربانانه به من نگفته ای»، «همیشه دیر می کنی»، «هرگز در امور بچه ها کمک نمی کنی»، از واژه های اغلب، گاهی، به طور مکرر و به ندرت استفاده کنید.

30-اطمینان خاطر زورکی در زناشویی

- دوستم داری؟

- به من بگو که به جز من کسی دیگر را نمی بینی.

- به نظرت من آدم شکست خورده ای هستم؟

- از نظر تو، من جذابم؟

- به نظرت من باهوشم؟

در حالی که شنیدن حرف های مثبت از همسرتان خوشایند است، وقتی بخواهید به زور احساساتش را از او بیرون بکشید، خوشایند نیست. به علاوه آنچه تحت فشار گفته شود ارزش چندانی ندارد.

به یقین ایرادی ندارد که بپرسید: «امشب خوب به نظر می رسم؟» همچنین منطقی است که گاهی به همسرتان بگویید: «خیلی برایم خوشایند است که به من بگویی ظاهرم فوق العاده شده.» اما درخواست مکرر برای دستیابی به اطمینان خاط موجب صمیمیت بیشتر نمی شود، بلکه این گونه خواسته ها تاثیر عکس دارد. این موضوع در سراسر ارتباط با همسرتان جریان دارد:

وقتی احساس ناکامی، نیازمندی یا دلسردی کنید، رفتارهایتان اغلب در قیاس با آنچه می خواهید نتیجه ی عکس خواهد داشت.

31- تعهدهای اجباری در روابط زناشویی

در بیشتر موارد، تعهد دادن نشانه ی پختگی و عدم تعهد نشانه ی ناپختگی در نظر گرفته می شود. برخی تعهد ها معنای اخلاقی و قانونی دارند؛ اما بیشتر تعهدها این گونه نیستند. بیشتر تعهدها تحت فشار گرفته می شوند و برخی تعهدها تنها در قراردادهای رسمی شکل می گیرند.

احساسات اشخاص و شرایط تغییر می کنند. در حالی که علاوه برنامه ریزی برای آینده باید تفاهم و توافق های اولیه به طور مستمر بین زن و مرد وجود داشته باشد، فشار به طرف مقابل که به شما تعهد بدهد اغلب فضایی اجباری خلق می کند و به آزردگی منجر می شود. مهم تر این که اگر برای آنچه می خواهید تعهدی وجود نداشته باشد، عملی شدن آن مبهم یا نامشخص خواهد بود.

اگر از همسرتان بخواهید موافقت کند ظرف ها را بشوید یا سطل زباله را بیرون ببرد، درخواستی خاص و عملی است. اما «از تو می خواهم به من قول بدهی که هرگز دوباره سیگار نکشی» یا « به من بگو هرگز مرا ترک نمی کنی» می تواند موجب مشکلات جدی شود. چنین قول هایی اغلب واقع گرایانه و به اندازه ی کافی مشخص نیستند و ضمانت اجرایی ندارند.

خلاصه اینکه اگر به همسرتان فشار بیاورید کاری را انجام دهد که نمی خواهد یا تمایل ندارد یا در انجام آن با مشکلات زیادی رو به رو می شود، به ویژه اگر موجب تعهد بلند مدت شود، ممکن است در زمان حال رضایت و اطمینان پیدا کنید؛ اما شرایطی برای آزردگی و شکستن تعهدها در آینده به وجود می آورید.

32 -توصیه های ناخواسته در روابط زناشویی

وقتی به همسر خود بگویید چه چیزی درست یا غلط است، چه کاری باید انجام دهد یا چه چیزی برای او خوب است، به ویژه اگر به حریم خصوصی او تجاوز کرده باشید بی آن که از شما خواسته باشد، می تواند به شدت ناراحت کننده باشد.

لئو از الین توقع دارد غذا درست کند و الین هم مخالفتی ندارد؛ اما لئونمی تواند به الین توصیه نکند که نمک لبشتری در غذا بریزد یا کمتر کره مصرف کند، و به او یادآوری می کند که اگر به گوشت بیشتر حرارت بدهد خواهد سوخت. یک روز وقتی الین خورش را در سطل زباله ریخت و به حالت عصبانیت خانه را ترک کرد، لئو شوکه شد.

پنی به موضوع سلامتی وسواس دارد و آل را با توصیه هایش در این باره که باید ورزش کند، تغذیه مناسب داشته باشد و به طور مرتب تحت معاینات پزشکی قرار بگیرد، کلافه می کند. او همچنین توصیه هایی در مورد سمی بودن هر آنچه ال می خورد، می نوشد و استنشاق می کند، مطرح می کند. او درک نمی کند چرا که هرچه بیشتر توصیه می کند ال کمتر گوش می دهد.

مارتا کمک راننده ای حرفه ای است. وقتی تاد در حال رانندگی است، او بیشتر علایم جاده را برای تاد می خواند، گزارش های مربوط به عابران پیاده، موتور سیکلت ها، دوچرخه ها و همچنین شرایط آب و هوایی را به اطلاع او می رساند و به او یادآوری می کند چه زمانی آرام حرکت کند، عبور کند یا دور بزند. بعد از شش سال ازدواج، آیا تعجب آور است که تاد نخواهد وقتی با هم بیرون می روند، رانندگی کند؟

اگر احساس می کنید توصیه ی خوبی برای همسرتان دارید، بهتر است بگویید: «می شود پیشنهادی بکنم؟» یا «عقیده ای دارم که ممکن است مفید باشد.» حتی در این صورت هم عادت نکنید که بی جهت توصیه کنید، به ویژه در حیطه هایی که همسرتان بیشتر از شما اطلاعات دارد. یکی از اقوامم که چنین عادت آزاردهنده ای سرآمد است، لحظه ای هم درنگ نکرد و به رئیس آی بی ام گفت که چطور شرکتش را اداره کند.

توصیه های ناخواسته به ویژه وقتی با لحن اجباری، اخلاقی یا انتقادی بیان شود، باعث عصبانیت می شود. استفاده از بایدها و بایست ها اتهام آمیز است.

«تو باید به او بگویی که نمی خواهی آن کار را انجام بدهی» در قیاس با «به نظرم خوب است که به او بگویی نمی توانی آن کار را انجام بدهی»، سازنده نیست.

33- دستور دادن در روابط زناشویی

آیا شما نیز گاهی با همسرتان مثل گروهبان ارتش رفتار می کنید ودستور می دهید و توقع اطاعت دارید؟

به کمد من دست نزن!

تلویزیون را خاموش کن!

تلفن را قطع کن!

«به من دست نزن» به اندازه ی «وقتی این قسمت از بدنم را لمس می کنی احساس بهتری دارم» مهربانانه نیست. «داد نزن!» با «خواهش می کنم کمی آرامتر صحبت کن» یکی نیست.

بدترین نمونه ها یادآوری می کنند که همسر شما از دستورتان سرپیچی کرده است.

به تو گفتم که دیگر سیگار به این خانه نیاور!

مگر نگفتم درِ یخچال را ببند؟

بچه که بودیم، یاد می گرفتیم که بگوییم «لطفاً» و «متشکرم». برخی از این آموزه های قدیمی ارزش بسیاری دارند. درخواست کردن بهتر از گفتن است و خواهش کردن خیلی بهتر از دستور دادن .

34- سوءاستفاده از اعتماد در روابط زن و شوهر

اغلب همسران احساسات شخصی و اطلاعات حساس را با یکدیگر در میان می گذارند. حس اعتماد و باوری که مورد خیانت قرار نگیرد از پایه های ارتباط صمیمانه است. ظرفیت افشای مسائل مربوط به خود از عناصر مهم سلامت ذهنی است؛ اما افشای مسائل دیگران، به ویژه بدون موافقت آنها، موضوع دیگری است.

آیا وقتی صحبت از اعتماد می شود، دهن لق هستید؟ وقتی عصبانی می شوید، آیا یکی از موضوعات حساس را بیان می کنید یا مسائل شخصی همسرتان را برای دیگران افشا می کنید؟ هرکسی ممکن است مطلبی از دهانش در برود؛ اما اگر چنین حالتی به صورت عادت دربیاید، می تواند، موجب تضعیف رابطه شود.وقتی بیان اسرار همسر ارادی و مغرضانه باشد، آسیب وارده خیلی شدید خواهد بود.

چارلی از کارش اخراج شد و نمی خواست جز جودی کسی از آن مطلع شود. وقتی او فهمید که جودی موضوع را به والدین خود گفته است و آن ها نیز به بهترین دوستان و به خواهر جودی گفته اند، آشفته و شوکه شد.

اگر احساس می کنید باید مطلب محرمانه ای درباره ی همسرتان را مطرح کنید، مطمئن شوید که آن فرد چیزی به دیگران نخواهد گفت؛ اما بهتر است که اطلاعات را پیش خودتان نگه دارید.

35- بدگویی از همسر نزد دیگران

بدگویی از همسرتان نزد دیگران بذرهای اختلافبین شما و همسرتان را تقویت می کند. اگر با همسرتان مشکل دارید، مشکل را با خود او حل کنید. به او بگویید چه مشکلی وجود دارد و دوست دارید چه تغییراتی صورت بگیرد.

در هر حال، تنشی که در هر رابطه وجود دارد باید گاهی تخلیه شود. هر کسی نیاز دارد احساساتش را ابراز کند، و اشخاصی که چنین کاری می کنند از کسانی که مسائل را در دل خود نگه می دارند، عملکردی بهتر خواهند داشت. بیشتر ما یکی دو دوست صمیمی داریم که می توانیم به آن ها اعتماد کنیم و هر مطلبی را به آن ها بگوییم.

مطمئن شوید که اگر از همسرتان نزد دوستتان بدگویی می کنید، دوستتان نسبت به شما و همسرتان نیت خوبی دارد. جیل نزد دوستش نانسی اعتراف کرد که کن او را کتک زده است. از آن پس، اگرچه جیل و کن با هم آشتی کردند، نانسی با کن حرف نزد یا حتی وقتی او در خانه بود، به خانه ی نانسی نرفت. این واکنش ممکن است وفادارانه باشد، اما دوستی که شما را دوست داشته باشد به حق شما احترام می گذارد و به جای این که معیارهای خودش را به شما تحمیل کند، به تصمیم شما احترام می گذارد. چندین سال قبل من به طور محرمانه به یکی از دوستان نزدیکم موضوعی را درباره ی همسرم گفتم که خیلی مرا آشفته کرده بود. سپس متوجه شدم که او این اطلاعات محرمانه را به کسی گفته است که با همسرم ارتباط داشت. به نظرم هر کسی به یک درمانگر نیاز دارد، اما مهم است که درمانگرتان را به دقت انتخاب کنید، خواه فردی آموزش دیده باشد و خواه یکی از آشنایان.

36- تلافی کردن در روابط زناشویی

اگر احساس کنید همسرتان به شما بد کرده است و ناامید، ناراحت، عصبانی و آزرده هستید، آیا تلافی می کنید؟ آیا در دل می گویید: «تلافی اش را سرش درخواهم آورد؟» وقتی در پی انتقام جویی باشید، خودتان را حقیر و ارتباطتان را تضعیف می کنید. ممکن است همسرتان حرفی نامنصفانه زده یا کاری ناعادلانه انجام داده باشد و ممکن است شما حق داشته باشید که عصبانی باشید؛ اما هیچ کس از تلافی کردنتان سود نخواهد برد.

اپریل خواهان رابطه ی جنسی بود؛ اما سای او را از خودش می راند چون عصبانی بود. اپریل نیز مدت چند هفته از برقراری رابطه جنسی امتناع کرد. سای برای تلافی به همسرش گفت اهمیتی ندارد چون به هر حال او آدم سرد و خشکی است. سای می توانست به ارتباط جنسی رضایت بدهد و در زمانی دیگر مشکلشان را حل کنند. یا اگر احساسات منفی شان در احساسات جنسی او مداخله می کردند، می توانست به روشی سازنده این موضوع را پیش بکشد و سعی کند مشکل را در همان زمان حل کند.

احساسات آسیب دیده ی اپریل درباره ی طرد شدن می توانست به روشی بهتر ابراز شود. سوءاستفاده از رابطه جنسی به عنوان سلاح، مخرب است. سای به جای پیچیده کردن مشکل، می توانست توضیح دهد که او ناراحت بوده و اپریل را برای خالی کردن ناراحتی اش مناسب دیده است. این نمونه نوعی از شرایط را توضیح می دهد که وقتی زوج ها در این دام می افتند، رخ می دهد.

اگر احساس می کنید آزرده شده اید، احساستان را بگویید؛ اگر احساس می کنید با شما بدرفتاری شده است احساستان را بگویید؛ اگر می خواهید همسرتان رفتار بدش را جبران کند، خواسته تان را به او بگویید. اگر می خواهید گام هایی برای حمایت از خود بردارید، این کار را بکنید؛ و اگر می خواهید به ارتباطتان خاتمه بدهید، این کار را بکنید. اما تلافی کردن و انتقام گرفتن هیچ جایگاهی در کل رابطه ی صمیمانه ندارد.

37- بهانه تراشی در روابط زناشویی

- من نگران حسابرسی مالیاتی بودم و به همین دلیل سالروز تولدت را فراموش کردم.

- جلسه ی بدی داشتم و آن قدر ناراحت بودم که صورت حساب ها را نپرداختم.

- ماشین خراب شد.

- رئیس باعث شد دیر کنم.

اگر موافق انجام کاری هستید، آن را انجام دهید. اگر قصد انجام کاری را ندارید، به محض این که فهمیدید شرایط تغییر کرده است، بگویید که قصد انجام آن را ندارید. اگر موافقید که کاری را انجام دهید و بنا به دلیلی آن را انجام نمی دهید، عذرخواهی کنید و به نحوی برای همسرتان عمل جبرانی انجام دهید.

هر کاری انجام می دهید، بهانه تراشی نکنید. عذرخواهی کردن از بهانه آوردن صمیمیت را بیشتر می کند. با وجود این، اگر به طور مکرر توافق هایتان را نادیده بگیرید، حتی عذرخواهی هم ارزش چندانی نخواهد داشت. بسیاری از اشخاص با عذرخواهی کردن بدون این که به نحوی رفتارشان را تغییر دهند، فشار اخلاقی را از خود دور می کنند.

گاهی برای متقاعد کردن همسرتان توضیحات منطقی وجود دارد. اشخاص گاهی در ترافیک، موقعیت های کاری و شرایط ناخواسته و اضطراری گیر می کنند؛ اما وقتی به طور مکرر از مسئوولیت ها شانه خالی کنیم یا بر طبق توافق هایمان عمل نکنیم، به رابطه ضربه می زنیم. بهانه تراشی تنها مشکلات را بیشتر می کند.

38- دروغگویی

دروغگویی همه‌جایی است. به احتمال زیاد ما نمی توانیم بدون آن دوام بیاوریم، و همه ی دروغ ها منزجرکننده یا سودجویانه نیستند. بیشتر دروغ ها بی ضرر یا حتی سودمند هستند، مانند دروغی که برای پنهان کردن ناآگاهی مطرح می شود، زندگی را برای دیگران راحت تر می کند، یا موجب شگفتی محبوبتان می شود. اما دروغ هایی که برای سودجویی، بهره کشی، کنترل یا پنهان کردن رفتارهای نادرست مطرح می شوند، آسیب زا هستند و می توانند موجب تخریب ارتباط شوند.

دروغگویی در ارتباطی صمیمانه یا پیوند زناشویی موجب تضعیف و تخریب رابطه می شود. حتی اگر همسرتان چیزی درباره ی دروغ نداند و هرگز آن را کشف نکند، به احتمال زیاد رابطه آسیب خواهد دید. شما همسرتان را بی ارزش می کنید و از این رو، احترام کمتری برای او و خودتان قایل خواهید بود.

دروغگویی بی دلیل، یعنی وقتی حتی همسرتان شما را مورد بازخواست قرار نداده است باز دروغ بگویید، خیلی مخرب است. دروغ های آشکار آسیب زاتر از دروغ های پنهانی هستند. برخی همسران از همسر خود پرس و جو می کنند تا فقط متقاعد شوند، نه این که با واقعیت های دردناک آن رو به رو شوند.

«من اهمیت نمی دهم که آیا به من خیانت کرده ای یا نه، فقط نمی خواهم چیزی درباره ی آن بدانم.» اگر به طور مکرر دروغ می گویید، ببینید آیا مواردی وجود دارد که در آن بتوانید بگویید: «ترجیح می دهم در مورد آن بحث نکنم»؟ بهتر است به جای این که دروغ بگویید، اصلاً چیزی نگویید.

از مقدار دروغی که می گویید آگاه باشید و اجازه ندهید که بی اراده دروغ بگویید. البته منظور این نیست که می توان همیشه همه ی حقایق را مطرح کرد؛ اما تا حد امکان به همسر خود دروغ نگویید.

39- وسواس در حقیقت گویی

ممکن است احساس کنید مهم است که با همسر خود به طور کامل باز و صادق باشید و همه ی فعالیت ها و حتی خیال پردازی های خود را برای او آشکار کنید. ارتباط های کمی وجود دارد که بتواند این درجه از مشارکت را تحمل کند و حتی در وسواسی بودن در حقیقت گویی جلوه هایی از خصومت نیز دیده می شود، به ویژه وقتی آشکارسازی موجب ناراحتی شود. برای من قابل درک نیست که چظور اشخاص درباره ی برخی اعمال خود نزد همسرشان اعتراف می کنند که برای همسرشان قابل پذیرش نیست و چنین اعمالی را تقبیح می کند.

اگر پنج سال قبل عمل نادرستی انجام داده اید و حالا از لحاظ روان شناختی احساس نیاز می کنید که باید آن اتفاق را با کسی در میان بگذارید، بهتر است با یک درمانگر صحبت کنید. اگر حادثه ای خاص تاثیر عمیقی در همسرتان گذاشته است، ممکن است افشای آن، عذرخواهی و جبران مافات، مفید باشد. هر چند برای کاری که انجام شده است دیگر نمی توان کاری کرد. اگر آن عمل آسیب زا است، دوباره آن را انجام دهید. اگر خبری ناراحت کننده را مطرح می کنید چون خواهان کمک همسرتان هستید(برای مثال، به مواد مخدر معتاد شده اید)، چنین مشارکتی ممکن است درست باشد و اطلاعاتی به همسرتان بدهد و او را قادر سازد به نحوی سازنده پاسخ دهد.

حقیقت‌گویی‌های ناخواسته، بیجا، غیرضروری و ناراحت کننده مهلک هستند. اگر به چنین کاری اصرار دارید، مقاومت کنید حتی اگر درمانگر یا گروه حمایتی تان چیز دیگری به شما می گوید.

40- شکاک بودن

سیندی و باب چهار سال است که با هم ازدواج کرده اند. سیندی عاشق همسرش است و به طرق مختلف عشقش را به او نشان می دهد؛ اما او در شرف ترک باب است، چون وقتی تلفن زنگ می زند یا کسی شماره را اشتباه گرفته است، هر وقت مردی با سیندی حرف می زند، یا سیندی با همسر سابقش صحبت می کند، وقتی با دوستانش بیرون می رود یا وقتی نیم ساعت دیرتر از سرکار به خانه می آید، باب از عصبانیت از کوره در می رود. باب حتی چندین بار کیف دستی و کمد سیندی را به بهانه که در جستجوی کلیدها است، وارسی کرده؛ اما در واقع در پی شواهدی برای خیانت سیندی بوده است.

شکاکیت یک واکنش هیجانی منفی بر اساس این باور است که شاید همسرتان با فردی دیگر در ارتباط باشد. این که آیا همسرتان به فردی دیگر علاقمند است یا نه تفاوت چندانی به وجود نمی آورد چون شکاکیت واکنشی به حقایق نیست، بلکه به باورهایتان است. بین آنچه در دنیا جریان دارد و آنچه در ذهن ما می گذرد، بین آسیب واقعی و آسیب خیالی، تفاوت زیادی وجود دارد.

یکی از اصول اصلی درمان جدید این است که حوادث و رخدادها نیستند که موجب ناراحتی ما می شوند، بلکه باورها و تعبیر و تفسیرهای خودمان هستند. به علاوه، اهمیت در مواردی است که در درون ارتباط رخ می دهد، نه بیرون از آن. اگر همسرتان مدت زمان زیادی را کنار شما سپری می کند و بیشتر از همیشه با شما خوب رفتار می کند، تنها چیزی که باید بدانید، همین است. ناراحت شدن از خیال پردازی ها و گمانه زنی ها اتلاف وقت است.

از طرف دیگر، اگر همسرتان در نتیجه ی ارتباط با فردی دیگر کمتر در دسترس شما باشد، این مشکل واقعی است. اگر او به بیماری های مقاربتی دچار شود، باز هم مشکلی واقعی است. در این شرایط می توانید تصمیم بگیرید که آیا ارتباطتان را قطع کنید، برای نوع متفاوتی از ارتباط گفتگو و توافق کنید، همسرتان را وادار کنید که به نحوی عمل جبرانی انجام دهد و احساس ناراحتی و آزردگی و محرومیت شما را جبران کند، یا بهتر است موضوع را فراموش کنید.

آشفتگی زیاد، احساسی برخورد کردن یا رفتار خصمانه کمکی نخواهد کرد، حتی وقتی مشکل جدی است. برخی اوقات، موضوع نمادین و بر اساس گمانه زنی های طرفین است. بیشتر اشخاص به جای مسائل واقعی به موضوعات نمادین توجه می کنند و ما به جای این که واکنشی واقع گرایانه داشته باشیم، واکنشی احساسی از خود بروز می دهیم.

اگر همسرتان را برای کشف حقیقت مورد استنطاق قرار دهید، تنها چند پیامد احتمالی وجود دارد که همه ی آن ها منفی هستند:

1-او با فردی دیگر درگیر است و آن را انکار می کند. این واکنش شما را کم ارزش می کند و هرگز نمی فهمید آیا به شما دروغ گفته است یا نه.

2-همسرتان با هیچ کس ارتباط ندارد و حقیقت را می گوید. شما هنوز مطمئن نیستید آیا راست می گوید یا نه، و شک و تردید همچنان ادامه خواهد داشت.

به علاوه، پرس و جوهای شما ممکن است همسرتان را برنجاند و او آن را توهین تلقی کند.

3- همسرتان با کسی درگیر است و حقیقت را به شما می گوید، که در این صورت نیز به احتمال قوی ناراحت خواهید شد.

اما اگر ارتباط اختصاصی برای شما آن قدر مهم است که اگر متوجه خیانت همسر خود شوید او را ترک می کنید، کسی را پیدا کنید تا او را زیرنظر بگیرید. اگر بررسی ها نشان داد که حق با شما بوده است، از او جدا شوید. در غیر اینصورت وقتتان را تلف نکنید. ناراحت شدن بی فایده است، در حالی که اقدامی که موجب شود آنچه می خواهید به دست آورید، خیلی منطقی تر است.

شکاک بودن یعنی فقدان اعتماد به خودتان و همسرتان. این نمونه ی دیگری از واکنش هیجانی است که به احتمال زیاد درست همان نتیجه ای را که از آن می ترسید، به دست خواهد داد.

منبع: 54 دام در روابط  بین زن و شوهر - آلن فی

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید