امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 273625
۶۲۳۷
۵
۰
نسخه چاپی

حقوق و موقعیت اجتماعی زنان در ایران باستان

ایران باستان و جایگاه زن در نظام اجتماعی آن موضوع بحث ها و جدل های فراوان بوده است هم در بین اندیشمندان و محققان و هم در میان مردم عادی بوده است که گاه با افسانه پردازی و اسطوره سازی نیز همراه بوده است

حقوق و موقعیت اجتماعی زنان در ایران باستان

ایران باستان و جایگاه زن در نظام اجتماعی آن موضوع بحث ها و جدل های فراوان بوده است هم در بین اندیشمندان و محققان و هم در میان مردم عادی بوده است که گاه با افسانه پردازی و اسطوره سازی نیز همراه بوده است.

زن در ایران باستان

ایران باستان زن و مرد از هر حیث با هم برابر بودند و تبعیض و نابرابری در میان نبود. حقوق زنان در همه جوامع و دوران ها همواره به مقتضیات زمان، ویژگی های فرهنگی جامعه و نوع مناسبات اجتماعی آن عصر بستگی داشته است. برای زنان در ایران باستان در هر موردی حقوقی وضع شده بود، در مورد ازدواج، طلاق، مالکیت، خانه داری، بچه داری و هر  چیز  کوچک  و  بزرگ  دیگر.

انسان ها همواره در طول تاریخ در پی نمونه ای تکامل یافته تر از خود در همه زمینه ها بودند تا راه زندگی خود را بر روال همان نمونه هموار کنند، این نمونه گاه به صورت اسطوره ای در اعتقادات و باورهای یک قوم جایگاهی خاص یافته بود که این حقیقت شناسه های فرهنگی یک ملت را نشان می دهد و گاه این اسطوره ها چنان در دل یک ملت راه یافته اند که به مرور به صورت خدایانی بزرگ درآمده و مورد ستایش و عبادت قرار گرفته اند. زن یکی از همین اسطوره هاست که به مرحله الهه بودن و خدایی رسیده و در ایران باستان اهمیت به سزایی یافته است.

در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد، تغییراتی در وضع اقلیمی ایران به وجود آمد و انسان غار نشین اندك اندك برای خود خانه ساخت. در این دوران خانواده مرکز قدرت قبیله بود و چون زن هم در خانه و هم در بیرون با مرد در کار تولید و رفع حوایج زندگی معاضدت و همکاری داشت، و از طرفی تولید مثل و بچه زاییدن و استمرار نسل به طور فطری و طبیعی بر عهده او بود لذا ارزش و اهمیت زن نسبت به مرد فزونی یافت و تعادل قدرت را به سود زن متمایل ساخت.

در حقیقت نگهداری از آتش، نگهبانی خانه، تهیه و پخت غذا، ساختن ظروف سفالی، نگهداری فرزندان باعث اولویت زن نسبت به مرد شد و اداره کارهای قبیله به دست او افتاد. در عین حال سلسله نسب خانواده به نام زن خوانده می شد، این نحوه اولویت و توفق زن بر مرد به صورت عصر مادر شاهی در فلات ایران شروع شد؛ و همین روند که یکی از خصایص ساکنان ایران بود بعدها در آداب آریاهای فاتح وارد شد.

توجه به این مطلب به وضوح می توان به نقش زن پی برده و دریافت که چرا تا این حد موضوع حقوق زن مهم بوده و هست.

ایرانیان در هزاره نخست میلادی «ایزد بانو آناهیتا» را می پرستیدند و او را الهه آب ها و الهه ی حاصلخیزی و باروری می شمردند. آناهیتا در آیین مزدایی، یکی از پایگاه های والای اجتماعی – آیینی را کسب کرده بود و در کنار مهر پرستیده می شد. بازمانده ی پرستش این بغ بانوی ایرانی را در معبد استخر پارس و در معبد آناهیتا در کنگاور کرمانشاه می توان یافت. بخشی از اوستای موجود یشت ها در توصیف اوست. پرستش و ستایش آناهیتا در روزگار هخامنشی و اشکانی نیز همچنان ادامه یافت و همواره در نزد ایرانیان ایزد بانوی عتیق تطهیر، آب های پاکیزه و زایش است.

در کتاب «بندهش » فصل 15آمده است: «آنگاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشیه و مشیانه بدمید و آنان جاندار گشتند. پس به آنان گفت شما پدر و مادر مردم جهان هستید. شما را پاك و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردار نیک به کار بندید؛ و دیوان راپرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خود به حرکت آمدند، و خود را شستشو کردند، و نخستین سخنی که بر زبان راندند این بود که اهورامزدا یگانه است، او آفریننده ماه و خورشید و ستارگان و آسمان وآب و خاك وگیاهان جاندار است.

چنانچه ملاحظه می شود؛ در دین مزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یک ریشه تکوین می یابند با هم از زمین سربر می دارند و یکسان رشد می کنند و اهورامزدا با آنان به یکسان و با یک زبان سخن می راند و دستور واحدی برایشان مقرر می فرماید. آن دو پس از اقرار به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که به زبان میرانند این است «هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.»

از این گفتار برمی آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد رابه یکدیگر تفوق و امتیازی نیست، و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است.

جایگاه زن در حکومت های ایران باستان

زن در سلسله ماد

وضعيت اجتماعی

در ايران پيش از ورود آريايی ها و هم زمان با شکل گيری تجمعات انسانی، کانون  مرکز خانواده  قدرت قبيله بود و در اين دوره ارزش و اهميت زن نسبت به مرد فزونی يافت چرا که او هم در خانه و هم در بيرون از خانه پا به پای مردان کار می کرد و فعاليت هايی هم چون نگهداری آتش، ساخت ظروف سفالی، تهيه و پخت غذا را بر عهده داست. اين دوران به عصر مادرشاهی معروف  شد که کم کم با ورود مادها در مغرب ايران جای خود را به رژيم يا عصر پدرشاهی داد.

وضعيت حقوقی

در زمان مادها دختر و داماد پادشاه می توانستند جز وارثين وی باشند. مشهورترين نمونه تساوی حقوق زنان و مردان در ايران باستان، اجازه انتقال سلطنت از پادشاه به دختر بود. آخرين پادشاه ماد «آستياك » دارای فرزند پسر نبود و دختر او مادر کوروش در انتقال قدرت به او نقش مهمی را بازی کرد.

زن در سلسله هخامنشیان

در اين دوره با ظهور و به رسميت شناختن دين زرتشت تحول عظيم و بسيار باشکوهی در روزگار زنان ايجاد شد.

وضعيت اجتماعی

زنان دارای مقام والايی در جامعه بودند و با کمال آزادی و  گشاده رویی در ميان مردم آمد و شد می کردند و تمامی مردم بر آنها احترام خاصی قائل بودند. اکرام زن در اين دوره تا جايی بود که برای اولين بار جشنی به نام جشن اسفندگان برای آنها برگزار شد. اين جشن يکی از جشن های ايرانيان در روز پنجم اسفند بود که اين روز را روز بزرگداشت زن و زمين مي دانستند زيرا زمين نماد باروری است که حيات و زندگی را بدون هيچ چشمداشتی به بشر اهدا مي کند همانند زن.

مردان زنان را در اين روز بر تخت پادشاهی می نشاندند و از آنان اطاعت می کردند و هدايای نفيسی پیشکش بانوان خود می کردند.

ضعيت حقوقی

زنان می توانستند صاحب ملک و زمين شوند و در آنها تصرفات مالکانه داشته باشند و  هم چنين اين حق را داشتند تا به نام شوهر يا به وکالت از طرف  او به کارهای مربوط به همسر رسيدگی کنند.

زن در دوره اشکانیان

وضعيت اجتماعی

پس از شکست هخامنشيان وضع اجتماعی زن ايرانی تغيير کرد و قوس نزولی را پيمود. زيرا در زمان سلوکی ها، زنان و دختران زيادی از يونان در ايران زندگی می کردند و چون در يونان زن از تساوی حقوق با مردان برخوردار نبود، لذا در وضعيت و سرنوشت زن ايرانی نيز تاثير نهاد.

گذشته از آن تعداد زيادی از اين بانوان يونانی معشوقه های مردان ايرانی شدند که در اين امر از استحکام بنيان خانواده کاست. اگرچه در اين دوره زن ايرانی تا حدی موقعيتش تحکيم شد ولیی به هر حال به خاطر حکومت سلوکی ها و تاثير آنها و هم چنين نفوذ هلنيسم اثرات منفی نيز به بار آمد. از طرفی در دوران پارت ها يا اشکانيان به علت گستردگی قلمرو و اقوام و ملل گوناگون با آداب مخصوص خود می زيستند که طبيعتا اين عوامل و دگرگونی ها در وضعيت و موقعيت زنان بی تاثير نبوده است.

جایگاه زن در دوره ساسانی

وضعيت اجتماعی

زن در دوره ساسانی از وضعيت مناسبی برخوردار نبود. برای او شخصيت حقوقی قائل نبودند تا جايی که از هر لحاظ تحت سرپرستی رئيس خانوار ( کدخدا) قرار داشت. ليکن در طول زمان در اين بينش حقوقی تغييرات زيادی به نفع زنان رخ داد. اين طرز فکر اگرچه هم چنان پابرجا بود اما عملا ديگر در ميان نسل  جديد به کار بسته نمی شد و رسوم جديد از قدرت حاکميت آنها کاسته بود.

از جمله عواملی که سبب درهم شکستن يوغ اسارت گذشته و شوق کسب استقلال به شمار می آيد. شيوع روزافزون تحصيل کمالات در ميان زنان ساسانی بود.پ

وضعيت حقوقی و دارايی های شخصی

در تاريخ همواره يکی از راه های کسب ثروت ،ارث بوده است. تقسيم ارث در حقوق ساسانی به اين منوال بود که پادشازن يعنی زن درجه اول و پسران او هر يک سهم مساوی از ارث داشتند و دختران در صورت نداشتن شوهر نصف سهم برادران و مادر خود را به ارث می بردند اما چکر زن  يا زن دوم و فرزندانش هيچ سهمی از ارث نداشتند. اما غالبا مردان در زمان حيات سهمی برای چکرزن و فرزندان قائل بودند و پرداخت مي کردند يا در وصيت نامه قيد می کردند.

در اين دوره زن مالک مايملک خود است و حق بهره برداری از اموال خود ولو پس از ازدواج را نيز دارد و بدون نظارت شوهر می تواند هرگونه معامله ای که قانونی باشد انجام دهد البته حق تصرف در اموال شوهر و اموال  مشترك بدون اذن و اجازه شوهر را ندارد. در صورت اشتراك در اموال پس از طلاق مرد نمی تواند بدون رضايت زوجه خود کاری بکند. نکته جالب اينکه اگر مردی اموالی به همسر خود در مدت زناشويی بدهد سپس بعد از طلاق در صورتی که زوجه هم به طلاق راضی بوده است، زن ديگر هيچ حقی نسبت به آن اموال ندارد و بايد همه را به شوهر خود برگرداند.

در کتاب ماتیکان هزاردستان حقوق اجتماعی زن به وضوح شرح داده شده است. در نوشته های دینی زرتشتی این دوره، حقوق زن را از پیش تعیین می کردند و بسیار کمتر از آنچه در مورد جنس مذکر دیده می شد، امکان رهایی و تنوع برای حیات او وجود داشت. دشواری های ذاتی و نیز قیود اجتماعی بسیاری زن را پایبند و مقید می گرداند.

از آثار فارسی میانه ساسانی بر می آید که اقتدار سیاسی – اجتماعی بیشتر بر عهده ی مردان است و مردان اند که در راس چهار طبقه مهم اجتماعی قرار می گیرند؛ چندان که جامعه ای دودمان سالار یا پدرسالار را نقش می زنند. این اقتدار سیاسی، اجتماعی، خود از دین ریشه می گرفت. در این دوره پدر نماینده اقتدار خانوادگی است، اختیارات اجتماعی و خانوادگی، حق مالکیت، حق قضاوت و منصب پیشوای دینی بر عهده اوست. با این حال زن در کانون خانواده قدرت داشت و به عنوان مادر خانواده و کدبانو نقش اجتماعی را ایفا می کرد. همسر می توانست در اموال شوهر خود شریک باشد. پس حق مالکیت او محفوظ مانده بود و در اموال شوهر حق تصرف داشت. اختیار دختر به دست پدر و پس از او به دست برادر بود و بی رضایت او، ازدواجش قانونی نبود. اما پس از ازدواج ناگزیر به اطاعت از شوهر بود و زن و فرزند تحت فرمان او قرار می گرفتند.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید