اولین ها در انقلاب مشروطه ایران
اولین مدرسه دخترانه
اولین مدرسه (دبستان) دختران ایران، مدرسه دوشیزگان در 1324 هجری قمری/1285 هجری شمسی توسط بیبی خانم استرآبادی (مادر علیقلی وزیر مـوسیقیدان ایرانی) در خانه مسکونی او با سه کلاس درس کار خود را آغاز کرد. بیبی خانم و دو دخترش مولود و افضل سه کلاس مدرسه را اداره کردند.
بیبی خانم مقدمات معلمی را در مدرسه آمریکاییها فراگرفته بود. بیبی خانم از زنان سـخنور و نـویسندهای بود که در سال 1274 هجری قمری متولد شد و دختر محمد باقر خان استرآبادی (سرکده سوار استرآباد) و از بطن خدیجه خانم (دختر آخوند ملا محمد کاظم مجتهد مازندرانی) یعنی ندیمه و ملا باجی شـکوه السـلطنه (مادر مظفر الدین شاه قاجار) بود (1212-1250 هجری قمری).
بیبی خانم در محیط اندرون ناصر الدین شاه قاجار پرورش یافت و به فرمان همین شاه قاجار همراه دختران دیگر دربار به آموختن عـلم پرداخـت. بیبی خانم به دلیل برخورداری از سطح خوب آگاهیهای اجتماعی که در طی دوران زندگی داشت،معتقد بود پسر و دختر باید یکسان آموزش ببینند و کسب معرفت کنند، و در این راه خاموش ننشست. او بـرای رفـع ظـلم از زنان و رشد و آگاهی و تربیت آنـان،مـدرسه دوشـیزگان را تأسیس کرد.
این مدرسه از نخستین دبستانهای دخترانه به روش جدید تعلیموتربیت بود که در تهران دروازههای محمدیه، بازارچه حاجی محمد حسن واقع بـود.درسـهایی کـه تدریس میشد عبارت بود از:تاریخ، جغرافیا، نگارش، ریـاضیات و عـلوم دینی. دانشآموزان بین هفت تا دوازده سال سن داشتند. بیبی خانم برای تشویق والدین درس آشپزی را نیز به درسها اضافه و مـرکزی را بـرای آمـوزش کارهای دستی افتتاح کرد. به تهیدستان جهت ثبتنام دخترانشان در مـدرسه تخفیف داد. تأسیس مدرسه دخترانه برای اولینبار مخالفت هایی را نیز در برداشت که منجر به تعطیلی مدرسه نیز گردید.
امـا بـیبی خـانم با مکاتباتی که با برخی از علما کرد توضیحاتی درباره ارزش مـدرسههای جـدید و اشکالاتی که به مکتبخانههای قدیم وارد بود را برشمرد.و علیرغم درخواست حذف کلمه دوشیزه از عنوان مدرسه،بیبی خـانم ایـستادگی کـرد و پس از بازگشایی مجدد آن،از هردو دانش آموز یک نفر مجانی نیز ثبتنام گردید.
کـلاسهای «اکـابر» بـرای آموزش بانوان بزرگسال و نیز «دار الایتامی» برای دختران بیسرپرست در جنب مدرسه بوجود آورد. پس از چند سال بـیبی خـانم «مـدرسه دوشیزگان» را تعطیل کرد و دختر او مولود خانم «مدرسه پرورش دوشیزگان» را در 1329 هجری قمری/ 1289 هجری شمسی گشود و دخـتر دیـگر بیبی خانم در آن دبستان به آموزگاری مشغول شد. اعلانی در نشریه شماره 3«ایران نو»بـه چـاپ رسـید که خبر تأسیس دبستان جدید را میداد: «مدرسه پرورش دوشیزگان» اولین مدرسهای است که به اجـازه وزارت جـلیله معارف و مطابق دستور جدید، در سه راه منتظم گشوده میشود و در تعلیموتربیت بنات دبستان مذکور، دقـت شـایسته خـواهد نمود.
نظامنامه مدارس ابتدایی و متوسطه به تصویب حسن مشیر الدوله رسید و در آن متذکر شد «مدیره مـدرسه مـحل مدرسه را در خانه شخصی خود قرار ندهد.درصورتی که جزء سکنه آن خانه مـرد نـباشد.»
اولین روزنامه زنان«دانش»
نخستین روزنامه زبان فارسی که اختصاص به زنان داشت و بهخاطر دفـاع از حـقوق زن ایرانی بعد از انقلاب مشروطه منتشر شد روزنامه «دانش» بود. صاحب امـتیاز و نـاشر این مجله خانم دکتر کحال دختر یـعقوب جـدید الاسـلام همدانی بود و از دهم ماه رمضان 1328 هجری قـمری 1289 هـجری شمسی تا 27 رجب 1329 هجری قمری تا سی شماره روی کاغذ نیم ورقی و هـر شـمارهای در 8 صفحه با کاغذ روزنامهای زرد بـه چـاپ رسید. در تـمام ایـن نـشریه ستونهای مقالات قرار داشت و تصویری در آن درج نـمیگردید. مـحل دفتر روزنامه دانش در تهران خیابان علاء الدوله شماره 34 قرار داشت و چاپ آن را سـه چـاپخانه، مطبعه شرقی، فاروس و چاپخانه مجلس شـورای ملی برعهده داشتند. ایـن نـشریه در تهران یک عباسی و در شهرستانها پنـجشاهی قـیمت داشت و از داخل کشور و خارج از ایران نیز مشترک میپذیرفت. موضوعاتی که در روزنامه به آن اشـاره مـیشد، تربیت نسوان و دوشیزگان و تصفیه اخـلاق زنـان بـود،و در آغاز آن قید شـده بـود که «روزنامهای اخلاقی و بـچهداری و خـانهداری است.»
در سه شماره اول روزنامه دانش از دوره انتشارش نام ع.صفوت بهعنوان سردبیر در زیر نام خانم مـدیر قـید شده بود ولی از شماره چهارم به بـعد تـنها نام مـدیر و صـاحب امـتیاز را دارد.
استاد محیط طباطبایی دربـاره نام ع.صفوت مینویسد: «ع.صفوت هم بعید نیست همان مرحوم صفوت تبریزی باشد که مانند امـیر خـیزی به همراهی ستار خان به طـهران آمـده بـود و بـعدها از ادبـا و معارفیان معروف آذربـایجان مـحسوب میشد.»
بین اولین روزنامه منتشر شده در ایران توسط میرزا صالح شیرازی 1253 هجری قمری تا انتشار نـشریه دانـش حـدود 75 سال فاصله است. با این همه قـدم اول آن هـم از طـرف زنـان کـه هـمواره در قیدوبند سنتهای تحمیلی گرفتار بودند همیشه مخاطرهانگیزتر است. سال 1328 هجری قمری درواقع سال شکوفایی نشریات در ایران است. در این سال 18 نشریه در تهران،7 نشریه در رشت، 4 نشریه در مشهد، 4 نشریه در تـبریز 30 نشریه در اصفهان، 2 نشریه در شیراز و در یزد، ارومیه، همدان، اراک و قزوین هرکدام یک نشریه منتشر میشد.
در اولین سرمقاله شماره اول مشخص است که مخاطبی جز نسوان ندارد صرفا برای روشن کردن ذهن و فـکر زنـان و تشویق آنان به سواد آموزی و ادامه تحصیل منتشر میشود. این سرمقاله با تیتر «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز سخن میکند و ادامه میدهد که: «بر ارباب دانش و بینش مخفی نیست کـه خـالق عقل و دانش و رازق کل آفرینش تربیت نوع بشر را از پسر و دختر به عهده کفایت و قوه درایت امهات نهاد، و این موهبت را به طایفه نسوان داده. زیـرا تـمام موالید از زمان تولد تا نـزدیک ده سـال کسب اخلاق و تربیت از مادر مینماید و تقلید از حالات و اخلاق آنها میکنند خاصه بنات که آنها نیز در آتیه امهات هستند و هرگاه مادر ما صاحب اخلاق رذیـله بـاشد ناچار اولاد صاحب اخلاق حـسنه نـخواهد شد.پس چه باید کرد که مادرها بتوانند از عهده این خدمت به خوبی برآیند.»با این استدلال باسوادان را تشویق به مشترک شدن و خواندن روزنامه میکند و حتی به شوهرانی که زنانشان سـواد خـواندن ندارند، تکلیف میکند که روزنامه را هر هفته برای خانمهایشان بخوانند تا هم کسب فیض کنند و هم به سواددار شدن تشویق شوند.
اخبار مربوطه به مدارس دخترانه در غالب شمارههای آن درج مـیشد. در شـماره 29 روزنامه از امـتحانات مدرسه هنر دختران که دبستان مربوط به «شرکت علمیه فرهنگ»بود. تفصیلی نقل میکند که شعر و خـطابه ادیب الممالک و همشیره او (شاهین) در همین باب ضمن اخبار مربوط به ایـن امـتحان، وارد اسـت.
نکته قابل ذکر اینکه امتیاز این نشریه از بانوان نبوده است، ولی چون مندرجاتش اختصاص به بانوان ایرانی و زنـدگی زن در جـهان آن روز داشته از اهمیت خاص برخوردار است.
نویسندگان روزنامه دانش نسبت به زمان خود بـسیار روشـنفکر و پیـشرو بودند و دختران و جوانان و حتی روستاییان را به فراگیری سواد و علم و دانش تشویق و ترغیب کردند و به ایـن وسیله میخواستند زنجیرهای اسارت و محرومیت زنان را که نشأت گرفته از تحجرهای سنتی بوده اسـت، پاره کند. در همه شمارهها در (بـه تـصویر صفحه مراجعه شود) باب علم و سوادآموزی مطلبی دارد و اخبار مربوط به افتتاح مدرسه را با تبریک و تهنیت درج میکردند. روزنامه دانش راهگشای روزنامهنگاران زن در ایران گردید و زمینه انتشار نشریات تخصصی زنان و توسعه سریع روزنامه نـگاری را بعد از جنبش مشروطه ایجاد کرد.
اولین کمیته نسوان ایرانی
از اولین تشکلهای زنان پس از سقوط مشروطه (دوره اول) و کودتای محمد علی شاه (حک 1324.1327 ق.) و آغاز دوره استبداد صغیر (1326 ق./1908 م.) جمعی از بانوان با ایجاد کمیتهای به نام کمیته بانوان ایرانی در پیـشبرد فـعالیتهای تبلیغاتی و سیاسی انجمن سعادت ایرانیان مشارکت داشت؛ چنانکه برای افشای دولت کودتای محمد علیشاه و جلب حمایت افکار عمومی و دولتهای اروپایی فعالیت گستردهای به عمل آورند. از این قبیل فعالیتها میتوان بـه نـامهنگاری با ملکههای انگلستان و آلمان و همچنین با سازمانهای مدافع حقوق زنان در اروپا اشاره کرد. در این نامهها،کمیته نسوان ایران عملگرد و اقدامات قشون محمد علی شاه نسبت به زنان و مشروطهخواهان ایرانی را افـشا مـیکرد و از مـخاطبان خود میخواست که ضمن حـمایت از مـبارزه مـشروطهخواهان اقدامات قاطعانهای برای جلوگیری از تعدی بیشتر نسبت به زنان ایرانی به عمل آورند.فعالیتهای کمیته نسوان ایرانی موفقیتآمیز بود.چنانکه وزیـر امـور خـارجه انگلیس و سفیر آلمان در عثمانی به نیابت از ملکه کـشور خـود به کمیته نسوان ایرانی پاسخ دادند و ضمن اعلام حمایت از مبارزه زنان ایرانی تعهد کردند که دولتهای انگلستان و آلمان بـرای بـرقراری نـظم و امنیت در ایران تلاش کنند. همچنین کمیته نسوان ایرانی از طریق ارتـباط با سازمانهای مدافع حقوق زنان در اروپا تلاش کرد تا افکار عمومی در اروپا را متوجه رویارویی مشروطهخواهان و استبدادطلبان در ایران کند و حمایت آنـان را بـه دسـت آورد.در تداوم این روابط عضویت «جمعیت صلح زنان عالم» را پذیرفت. کمیته نـسوان ایـرانی پس از فتح تهران و استقرار نظام پارلمانی در ایران (1327 ق./1909 م.) منحل شد.
اولین تشکل سیاسی زنان
اولین تشکل سـیاسی زنـان در دوره اول مجلس شورای ملی که در سال 1325 ه.ق./ 1907 م در تهران تشکیل گردید،اتحادیه غیبی نسوان بود.ایـن تـشکل بـیشترین مخالفتها را علیه خود داشت.به نظر میرسد علت مخالفت اکثریت نمایندگان مجلس شورای مـلی و سـنتگرایان با موجودیت و فعالیت این تشکل، آن بود که این اتحادیه برخلاف دیگر تشکلهای زنـانه آن دوره، به اموری مانند خیاطی یا تحریم کالاهای وارداتی نمیپرداخت و فعالیت آن کاملا سیاسی بود. اتحادیه غـیبی نـسوان خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوق زنان، برابر حقوق سیاسی و اجتماعی زنـان و مـردان از سـوی مجلس شورای ملی و رفع موانع موجود در برابر فعالیت خود بود.
تشکل اتحادیه غیبی نسوان و ارائه بـرنامه اصـلاحی از سـوی آنان، نشانه آشکار و جدی از دگرگونی فکری زن ایرانی و خواست و اراده آنان در تغییر شرایط زنـدگی فـردی و اجتماعی خویش و تلاش برای دستیابی به برابری با مردان است.به واقع اتحادیه غیبی نسوان (بـه تـصویر صفحه مراجعه شود) تعریفی را که در فرهنگ حاکم بر جامعه ایران برای زن و وظـایف او مـطرح بود،نفی میکرد و مفهوم جدیدی از زن و وظایف او را مـطرح نـمود.هـمچنین آنان بر لزوم مشارکت فعالانه زنان در حوزههایی از حـیات اجـتماعی تأکید میکردند که نه فقط در آن زمان،که حتی تا چند دهه بعد نـیز کـاملا مردانه محسوب میشد.
علاوهبراین، اتـحادیه غـیبی نسوان ثـمره و حـاصل تـفکر و عمل مردان را ناقص و ناکارآمد میدانست و مـدعی تـکمیل و تصحیح آن از سوی زنان بود.
تشکیل اتحادیه غیبی نسوان و فعالیت آن نه فـقط در جـامعه ایران،بلکه در منطقه خاورمیانه یک تـحول و رخداد عظیم اجتماعی بـود زیـرا تا آن زمان در منطقه خاورمیانه،زنـان نـهتنها در مبارزه اجتماعی مشارکت نداشتند، بلکه در مقابله با روند آزادیخواهی و تجددطلبی فعالیت میکردند،مـثلا در سـال 1326 ه.ق./1908 م، هنگامیکه در ترکیه نظام مشروطه اعـلام شـد، زنـان با طومارهای گـوناگون بـه مخالفت سرسختانه با حـکومت قـانون برخاستند.
تأسیس اولین بانک ملی و نقش زنان
در زمینه تأسیس بانک ملی، اولین قـشری از مـردم ایران که در دوران مشروطیت به فکر ایـجاد بـانک مـلی افـتاد، زنـان بودند که بـرای اولیـنبار در نشریه ندای وطن به تأسیس بانک ملی اشاره و مطرح کردند که «بانک ملی را برپا میکنیم.»
جـریان از ایـن قـرار بود که تقاضای دولت مشیر الدوله از مجلس شورای مـلی در 22 رمـضان 1324/10 نـوامبر 1906 بـرای تـصویب قـرارداد استقراض از بیگانگان و مخالفت نمایندگان با آن، موجب شد تا طرح تأسیس بانک ملی ایران از سوی برخی از نمایندگان به مجلس شورای ملی ارائه شود و به تصویب برسد. با انتشار ایـن خبر ملت غیور ایران...بدون تأمل به هیجان آمدند و در تهران در منابر و مساجد مردان و بیوه زنان، به فریاد آمده،اظهارنظر کردند که ما لباس، فرش، مخلفات زندگی خود را فروخته و بلاعوض بـه دولت داده،راضـی نخواهیم شد که دوباره از خارجه قرض کند. اعتماد السلطنه مینویسد: «مسئله تأسیس بانک ملی با روندی نامطلوب پیش میرفت. گرچه مساعی سترگی برای گردآوری سرمایه لازم از طریق اعانه انجام گـرفت. حـدود یکصد تن از افراد هریک پنج هزار تومان مساعدت کردند،درحالیکه پارهای دیگر مبلغی حتی بیشتر تا حدود 30 هزار تومان اعانه دادند. مردم فـقیر هـم یاری کردند. طلاب کتب خـود را و زنـان زیورآلاتشان را برای حمایت ملی فروختند.تنها در تهران یک میلیون تومان گردآوری گردید. درحالیکه تبریز هم قول یک میلیون تومان دیگر از طرف خود و ایالت آذربـایجان را داده بـود.»
اما تا زمانی کـه زنـان آزادیخواه و مشروطهطلب به میدان نیامده بودند، روند تأسیس بانک ملی به کندی پیش میرفت.در این زمان،زنان مشروطهخواه با حمایت و مشارکت خود از طریق تشکیل میتینگها، انتشار بیانیهها و مقالات،زنان و مـردان جـامعه را به جنبوجوش درآوردند و نقش بسیار مهم و باارزشی در این زمینه ایفا نمودند.در نشریات نوشتند: «چه بدبخت زنی که شوهرش فوت کند و آن بیچاره فلکزده را با چندین طفل بزرگوکوچک، گرسنه و تشنه، نالانوگریان، بـیوه و بـیکس بگذارد. حـال این بینوا به کار رو آورد، و پناه به که برد.حسن و جمال رفته، جوانی سررسیده،اطفال صغیر عرصه را بـر او تنگ کرده و راه چارهاش از هر طرف مسدود. اگر درست،به حـال زنـان بـیوه دقت کنیم و در حالت عجزشان که متحیر و سرگردانند،تأمل نمایند،حکم قطعی خواهیم کرد که هیچ درماندهتر از ایـنها نـیست...حال همین پیرزن بیوه با این وضعیت مالی،خود را در تأسیس بانک ملی شـریک مـیداند و هـرآنچه دارد که چیز زیاد قابلداری هم نیست،با هیچ چشمداشتی تقدیم مجلس میکند.و این جای تـأمل فراوان دارد».
زنان که در تأسیس بانک ملی، از مردان پیشگام بودند، بر آنان اشکال مـیگرفتند: «شماها که اینقدر بـر مـا خورده میگیرید، بهتر است بدانید همین زنها هستند که حافظ مجلس شواری ملی هستند. چه مجلس حکم تأسیس بانک ملی فرمود. این زنها بودند که گوشواره و النگوی خود را فروخته، دادند، ولی مـردان متمول که ثروت مملکت نزد آنهاست،در کمال بیغیرتی پولهای خود را در بانکهای اجانب میگذارند و ابدا همراهی و کمکی نکردهاند.»لذا اقدامهایی در روزنامهها،با عنوان هایی «چه مردی بود کز زنی کمبود» مورد تمجید و تـحسین قـرار میگرفت تا مردان متمولی که پساندازهای خود را در بانکهای اروپایی نگه میداشتند، شرمسار شوند.» نکته قابل توجه در«گردآوری وجوه برای بانک ملی، مسئلهای شد که زنان حول آن متشکل شدند و اولین انـجمنها و اتـحادیههای خود را تشکیل دادند.»
تلاشهای زنان برای تأسیس بانک ملی که نشان از فهم و شعور بالای سیاسی و اقتصادی دارد،درخور توجه فراوان است. در این خصوص روزنامه مجلس گزارش میدهد:«بیوه زنان گـوشواره و دسـتبند خود را برای ادای قرض دولت و تأسیس بانک داخله حاضر کرده،و هر یک میخواهند که در این باب بر دیگران سبق گیرند.»حتی کار به آنجا رسیده بود که زن رختشویی به مـحوطه مـجلس رفـت،یک تومان داد و تقاضا میکرد بـرای بـانک مـلی اسمش را بنویسد.
روزی زنی در مجلس سخنرانی سید جمال واعظ اصفهانی برخاست و گفت:«دولت ایرانی چرا از خارجه قرض میکند، مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هـستم،بـه سـهم خودم یک تومان میدهم،دیگر زنها نیز حـاضرند.»
البـته حمایت و یاری زنان به تأسیس بانک ملی به قشر خاصی محدود نبود. نهتنها اقشار محروم و ستمکش جامعه ایران، بـلکه در ایـن خـیزش عمومی، همه اقشار و طبقات جامعه مشارکت داشتند و گروهی از زنان اعـیان و اشراف کشور نیز متعهد شدند برحسب تمکن مالی خویش از یکصد تومان تا هزار تومان کمک کنند.
اولین دارالمعلمات
در اواخر جنگ جهانی اول در سال 1336 ه .ق./1297 ش دولت برای اولینبار اقدام به تربیت آموزگار نمود و دار المعلمات در تـهران تـأسیس شـد که دوره تحصیل در آن 5 سال بود. دار المعلمات ابتدا ضمیمه مدرسه فرانکو پرسان گـردید و ریـاست آن بـه یوسف خان ریشارد (مؤدب الملک) واگذار شد.این مدرسه در سال 1300 ش از فرانکو پرسان جدا و بـانو فـصیح المـلک مهام،مدیریت آن را به عهده گرفت؛ولی در سال 1304 ش دکتر حسین صدیق، رئیس تعلیمات نسوان،یک بـانوی فـرانسوی را که هلن هس نام داشت،برای اداره امور دار المعلمات تعیین نمود و دروس تدبیر مـنزل،تـعلیموتربیت و روانـشناسی کودک را به مواد درسی آن اضافه نمود.شاگردان این مدرسه از پرداخت شهریه معاف بودند، بـه شـرط اینکه در موقع ورود ملتزم میشدند که بعد از اختتام دوره معادل سنوات تحصیل موظف باشند در مـدارس دولتـی تـدریس نمایند.اولین کسانی که موفق به اخذ دیپلم از دار المعلمات شدند،عبارتند از خانمها بدر الملوک فـردوسی، فـرحانگیز عهدیه،عذرا مشیری،خانم آغاقمشه، صغری راد،محترم اخوی، بدر الدوله قاجار، مرضیه تـوفیق، شـاهزاده نـدیمی، زری شکوه، توران تیموری،کبری جاریونی، گلی شکوه، صدیقه ریاضی، سعیده قزلباش و مریم راد، که از فارغ التـحصیلان سـال 1306 ش و 1307 ش و دارای تـصدیقنامه رسمی متوسطه دار المعلمات بودند.
از دیگر شهرهایی که در آن دار المعلمات تأسیس شد، تبریز بـود. دار المـعلمات تبریز در سال 1305 ش توسط میرزا محمد علی خان تربیت، رئیس وقت معارف آذربایجان تأسیس شد. این مـرکز بـنای کوچکی بود که غیر از چند کلاس، فاقد تجهیزات و لوازم فنی، مانند آزمـایشگاه و تـالار کتابخانه بود. در سال 1313 عملیات ساختمانی در آن صورت گـرفت و در هـمان سـال توسط علی اصغر حکمت افتتاح و پس از ایجاد تـحولاتی در نـحوه فعالیت، به دانشسرای دختران تبریز تبدیل شد.
همچنین دار المعلمات اصفهان در سال 1308 ش با مـشکلات فـاروان،که با افزون یک کـلاس مـتوسطه به دبـستان دخـترانه ایـجاد شده بوده، به تدریج توسعه یـافته، در سـال 1313 به مدیریت خانم عفت سهرابی یک کلاس چهارم متوسطه نیز در آن دایر گـردید و سـرانجام در سال 1314 به صورت یک دبیرستان کـامل درآمد و در سال 1316 به جـای کـلاسهای چهارم و پنجم، دو کلاس دانشسرای مـقدماتی دخـتران نیز در آن تأسیس شد و دانشسرای دختران نامیده شد.
اولین دختران دانشجو
در سال 1313 هجری شـمسی کـه قانون تأسیس دانشگاه به تـصویب مـجلس شـورای ملی رسید و دانـشسراها و مـدارس عالی از مؤسسات دانشگاه مـحسوب شـدند، آموزش دختران در دانشگاه نیز در راستای سیاستهای فرهنگی دولت و انجام اصلاحات اجتماعی-فرهنگی با هدف پیـشرفت کـشور مورد توجه قرار گرفت. اصرار و تـأکید بـر برخی از آمـوزهها و ایـجاد فـضاهای آموزشی متأثر از مقتضیاتی سـیاسی و اجتماعی بود که پیامدهای متعددی به همراه داشت.یکی از این پیامدهای جایگیر کردن فرهنگ دانـشپروری جـامعه،بهویژه در میان زنان کشور بود.چـنانچه خـانم بـدر المـلوک بـامداد مینویسد:«در سال 1314 ش پس از تـأسیس دانـشگاه بالاخره اولین گروه دختران که عبارت بودند از خانمها شاهزاده اسکندری، شمس الملوک مصاحب،بدرالملوک بامداد، سـراج النـساء(دخـتر هندی)، مهرانگیز منوچهریان، زهرا بیات اسکندری، بـتول سـمیعی، طـوسی حـائری، شـایسته صـدیق، تاج الملوک نخعی، فروغ و زهرا کیا(خانلری)به دانشگاه راه یافتند که همگی آنها از زنان دانشمند، فعال و خدمتگزاران سرشناس اجتماعی به شمار میروند.
منبع: اولین های مشروطه - فائزه توکلی
دیدگاه