امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 269769
۴۲۲۴
۱
۰
نسخه چاپی
romanticism

رمانتیسم | زمینه تاریخی رمانتیسم | ویژگی های فکری رمانتیسم

برخی از اشتقاق واژه ی رمانتیسم (رمانتیک گرایی یا احساس گرایی) را از کلمه فرانسوی رمانس – به معنای داستان تخیلیِ قرون وسطایی – می دانند و برخی دیگر آن را از ریشه ی رمانتیکوس قلمداد می کنند

​  رمانتیسم | زمینه تاریخی رمانتیسم | ویژگی های فکری رمانتیسم

جنبش رمانتیسم در واقع واکنشی بود در برابر نگاه خشک و ریاضی گونه ی عقل گرایی و تجربه گرایی دوره ی روشنگری، که منشأ داوری را در خردِ برهنه از احساس می دانست

رمانتیسم (رمانتیک گرایی)

برخی از اشتقاق واژه ی رمانتیسم (رمانتیک گرایی یا احساس گرایی) را از کلمه فرانسوی رمانس – به معنای داستان تخیلیِ قرون وسطایی – می دانند و برخی دیگر آن را از ریشه ی رمانتیکوس قلمداد می کنند. در آغاز واژه ی فرانسوی «رمانتیک» به عنوان یک اصطلاح شایع شده بود.

اصطلاح رمانتیسم یا رمانتیک در حوزه های مختلف فلسفی، هنری –ادبی، سیاسی و اخلاقی به کار رفته است. در این حوزه ها معمولاً این اصطلاح ابتدا به عنوان یک جنبش و سپس به شکل یک مکتب یا روش ظاهر شده است.

جنبش رمانتیسم در واقع واکنشی بود در برابر نگاه خشک و ریاضی گونه ی عقل گرایی و تجربه گرایی دوره ی روشنگری، که منشأ داوری را در خردِ برهنه از احساس می دانست. بدین سان رمانتیسم عبارت است از: یک جنبش و سرانجام یک مکتب در فلسفه، هنر و سیاست و اخلاق که در نیمه ی دوم قرن 18 ظهور یافت، و تا نیمه های قرن 19 ادامه داشت؛ و مشخصه اصلی آن در شور، عاطفه، عشق و احساسات والای انسانی، و اعتقاد به قدرت تخیل است.

رمانتیسم دعاوی و جریان های گوناگون و گاه ناهمگرایی را در زیر گستره ی عنوان خود جای داده است؛ از هواداری از آرمان شهر تا دلتنگی ها و احساسات پر سوز برای گذشته و از دعاوی پوچ انگارانه تا مجاهدت های دین گسترانه.

زمینه تاریخی رمانتیسم

علل و عوامل مختلف فکری و اجتماعی در پیدایی این جنبش دست اندرکار بوده اند. مهمترین آنها همچنان که گفته شد دو جریان افراطی خردگرایی و تجربه گراییِ دوره ی روشنگری است.

آرای دکارت پس از او به بروز این دو مکتب مغایر انجامیده بود. افراط کاری و مشکلات و معضلات این هر دو دیدگاه فضا را آماده ی بروز نظریه های جدید می کرد؛ که در همین حال و هوا جنبشِ پرتکاپوی رمانتیسم در ساحتهای مختلفِ معرفتی و هنری راه احساس و معرفتهای قلبی را پیشنهاد کرد. ژان ژاک روسو (1712 – 1778) فرزند عصر روشنگری و پدر رمانتیسم بود. در واقع رمانتیکها عمدتاً به تبع روسو، قضاوت عقلانیِ خالی از شور و هیجان و شوریدگی و زیباپرستی و تلاطم را نکوهش می کردند.

نابسامانیها و نابرابریهای ناشی از انقلاب صنعتی، فقر و استثمار قشرهای وسیعی از مردم را نیز از جمله عوامل ظهور این جنبش دانسته اند. یکی دیگر از علل پیدایش و گسترش این نهضت، روحِ دین گریزیِ قرن 18 (عصر روشنگری) بود که موجب شد بسیاری از هنرمندان و نویسندگان رمانتیک بازگشتبه روح مسیحیت را سرلوحه کار خود قرار دهند. افکار اندیشمندان و نویسندگان این دوره – خصوصاً روسو- بر بسیاری از جریانهای فکری بعدی، از جمله، بر اندیشه ی کانت و ایدئالیست های آلمانی و نیز بر برخی افکار انتقادی معاصر تاثیر جدی داشته است.

 ویژگی های فکری رمانتیسم

شاید بتوان از جمله مشترکات و نگرشهای مهم متفکران و نویسندگان و هنرمندان رمانتیک را در مورد زیر خلاصه کرد:

1- برتری احساس انسانی و قوه ی تخیل نسبت به عقل. البته رمانتیک ها بسیاری از کاوشهای عقلی را نیز بیهوده نمی دانستند؛ به نظر اکثر آنها عقل فقط نماینده ی بخشی از تواناییها و قوه های شناخت در آدمی است. روسو بر این باور است که «در نهایت عقل همان راهی را می رود که قلب حکم می کند.» رمانتیک ها برای درک تمامیت عالم به نگرشهای زیبایی شناسانه و شهودی نیز اهتمام جدی داشته اند. روسو تنها راه رستگاری انسان را پاکدلی و پیروی از احساسات متعالی می داند.

2-- دفاع از رشد آزادانه ی شخصیت فرد. و مخالفت با مطلق گرایی و جهان شمول پنداشتنِ اصول فرهنگی و اخلاقی؛ و اعتراض به نادیده گرفتن تفاوتهای ملی و محلی؛ و به تعبیری چالش با یکسان سازی فرهنگی (برخلاف تفکر خردگرایانه ی روشنگری). به عقیده ی رمانتیک ها هر قوم و ملتی دارای روح قومیِ محترمی است که در ادبیات و هنر آن قوم متجلی است.

3- نگرانی از دگرگونیهای سهمگین و گسستها و آسیبهای زمانه. و به تبع آن حسرت بر ایام گذشته، و سفر با بالهای خیال به سنتهای شکوهمند دیرین. به همین خاطر روح هنر و اندیشه ی رمانتیسم، روحی حزین است، که گویی با حالتی غربت زده و حسرت بار (نوستالژیک) بر نعمت از دست رفته، مرثیه می خواند. بسیاری از رمانتیک ها می خواستند که نابسامانیهایِ دورانِ علم زده و خردزده و صنعت زده ی دوران خود را با احیای گنجینه های سنتهای کهن سامان بخشند.

4- دعوت به بازگشتن به روح دینی. به تعبیر ایان بابور نهضت رمانتیک در برابر فلسفه های مادیِ روشنگری – در فرانسه- که خداوند را به کلی از نظر می انداختند، طبیعت را خلاق و خودجوش و بالنده، و آکنده از جمالِ یک حقیقت روحانی تصویر می کرد؛ و دیگر بار بر حضور خداوند در طبیعت، و در دلِ انسان تصریح می نمود.

گرچه این مکتب در نیمه های قرن 19 در صورت رسمی خود به علت افراط کاری و تندروی های دور از خرد، و اختلافات اساسی رمانتیک ها و به علل دیگر رو به افول نهاد، اما می توان گفت امروزه نیز بسیاری از افکار و اندیشه های اگزیستانسیالیست ها و پست مدرن ها و برخی نحله های دیگر در انتقاد از اندیشه ی مدرنیته (فرزند عصر روشنگری) یادآور اندیشه های معترضانه ی رمانتیک ها و نشانگر تاثیر پذیرفتن از آنهاست.

التفات ویژه بر شناخت احساسی و شهودی و تاکید بر این که فرایند شناخت تنها از مجرای مغز و ذهن و خرد بدست نمی آید؛ توجه به حق حیات داشتن فرهنگها و سنتهای دیگر اقوام و محترم شمردن آنها؛ توجه به سنتهای اصیل گذشته، از جمله این اندیشه هاست که امروزه به گونه ای دامن گستر در عرصه های مختلف فکری در غرب مطرح می شود.

 رمانتیسم در حوزه های مختلف

1- رمانتیسم در فلسفه و فلسفه ی اخلاق

همچنان که گفته شد در تمام حوزه ها از آن جمله فلسفه جنبش و نگرش رمانتیسم در بستر شتابان فلسفه ی روشنگری و به تعبیری خردگرایی و تجربه گراییِ برآمده از فلسفه ی دکارت و در مقابل آنها شکل گرفت. از نظر فلسفی رمانتیک ها معتقد به دو جریان فکری ناهمسو و متضاد بودند؛ از یک سو رمانتیسم تأکید صرف بر عقل را به دیده ی تحقیر می نگریست و دوراندیشی و جزم را کارِ خرده بورژواهای دون مایه می دانست و به شرافت قلب تأکید می کرد؛ و از سویی دیگر با همان شورمندی و شوق انگیزی و بر اساس اعتقاد به «فطرتِ» سالم، معتقد بود، سرانجام انسان به مدد نیروهای اندیشه و خرد بر همه ی دشواریها چیره می شود.

در واقع رمانتیک ها با نگرشی آرمان شهرگرایانه به تبدیل شدن جهان به بهشت باور داشتند. این جنبه ی رمانتیسم را بعضی «خردگرایی رمانتیستی» نامیده اند؛ که در اصحاب مدینه ی فاضله (آرمان شهر) و نقطه ی اوج آن در سوسیالیسم مارکس و جامعه ی بی طبقه ی او به چشم می خورد. در روسو هر دو جنبه ی رمانتیسم به چشم می خورد؛ در کتاب «قرارداد اجتماعی» از سویی می کوشد تا طرحی مستدل و منطقی برای جامعه ی آرمانی خود ارائه دهد و از سویی می گوید: من این قواعد اخلاقی را از مبادی فلسفه، استنتاج نکرده ام؛ بلکه می بینم که در ژرفای قلب (فطرت) من با حروف نازدودنی به دست طبیعت رقم خورده است. روسو در کتاب «امیل» با تاکید بر احساسات در باب اخلاق و تعلیم و تربیت تحولات عمیقی در این حوزه ایجاد کرد.

فلسفه کانت- که نقطه عطفی در تاریخ فلسفه جدید محسوب می شود- تا حد زیادی متأثر از رمانتیسم روسو است. روسو و هیوم دو متفکری بودند که کانت را از خواب جزمیت و مذهب اصالت عقلِ جزمیِ کریستیان ولف بیدار و دور کردند. هیوم راه تشکیک در عقل نظری و در مبادی مقبول فلسفه را به کانت نشان داد، و روسو راه دل را به وی نمایاند. کانت از روسو آموخت که دیوان عالیِ وجدان و عواطف بشری فراسوی ترازوی عقل است.

این مبانی در مباحث اخلاقی و عقل عملیِ کانت به شدت تاثیر گذارد. این بُعد از فلسفه ی کانت بحق الهام بخش رمانتیک گراهای بعدی شد. در واقع تأثیر گذاری کانت بر آنها در مباحث زیباشناسی و غایتمندی جهان بوده است. کانت در کتاب «نقدی بر قضاوت» می نویسد: هدف جهان را در هنر می توان یافت؛ نه در علم. شهود حقیقی در عقلِ نظام یافته نیست؛ بلکه در تراوشاتِ خودجوش و درونیِ نوابغ هنری یافت می شود. این تعبیر دقیقاً عصاره ی روحیه ی رمانتیک گرایی است.

فیخته، شیلینگ، هگل، شوپنهاور، شلایر ماخر، از فیلسوفان برجسته ی آلمانی، و از متفکرانی هستند که گرایشهای رمانتیکی در آنها فراوان دیده می شود. آثار این متفکران از فلسفه ی کانت و ایدئالیسم انتقادی او نقشهای فراوانی گرفته است. بیشتر این فیلسوفان به وجهی وحدتی (مونیست) هستند؛ به این معنا که معتقدند که تمام واقعیات را می توان به یک جوهر یا اصل نهایی تحویل بُرد.

البته وحدت گرایی رمانتیست ها به شکل ایدئالیستی و روح گرایانه بوده است؛ نه مادی گرایانه. وحدت گرایان می گویند: روح و مطلق، اصل خلقت است، و نفس انسان و جهان مادی هر کدام نمایشی از آن روح و حقیقت مطلق هستند. بطور کلی افکار متافیزیکی رمانتیسم را می توان در مکتب ایدئالیسم آلمانی سهیم دانست. مشرب رمانتیک ها در شناخت شناسی نیز همچنان که پیشتر اشاره شد، تاکید بر درک زیبایی شناسانه و شهود است. از دیگر فیلسوفان مکتب رمانتیسم باید از فریدریش شلگل، ویلهم شلگل، و نودالی نام برد.

2- رمانتیسم در ادبیات و هنر

جنبش رمانتیک گرایی در تمامی ساختارهای هنری اعم از شعر و نثر، نقاشی، مجسمه سازی، معماری و صنعت، دامن خود را گستراند. در این حوزه نیز رمانتیسم بر کیفیتهای عاطفی، احساسی و تخیلی در هنر و زندگی تاکید دارد؛ و در برابر کلاسیسیسم و رئالیسم قرار می گیرد. سده ی 18 که هنوز کلاسیسیسم اقتدار داشت، دوره ای بود که هنر و زیباشناسی کلاسیک هنوز خود را برای خدمتکاری و آیینه داریِ فئودالها و اشراف زادگان سامان می داد. اما از اواسط قرن 18 طبقه ی بورژوا و متوسط رشد نمود؛ و آرام آرام فئودالیسم رو به افول و اضمحلال نهاد.

فساد چشمگیر اشراف زادگان و بی عدالتیهای فراوان موجب شد تا آثار ادبی و هنری از جنبه ی اشرافی خارج شود. از سوی دیگر رمانتیسم در وادی هنر نیز – همچنان که قبلاً بطور عام اشاره شد- علاوه بر واکنش در برابر اشرافیگری، در مقابل دو جریان دیگر شوریده بود؛ یکی استبداد عقل گرایانه ی روشنگری که اصول خشک و موقری را بر هنر کلاسیک تحمیل می کرد، به گونه ای که احساس و هیجانات عاطفی مجالی برای بروز هنری نداشت؛ و دیگر در مقابل روح دین گریزیِ آن دوره بود، که موجب شد تا بسیاری از هنرمندان رمانتیک، مروج بازگشت به روح مسیحیت باشند.

به همین جهت همچنان که گذشت روح هنر و اندیشه ی رمانتیسم، روحی اندوهناک و مرثیه سراست. با آغاز قرن 19 و تکانه های «انقلاب کبیر فرانسه» تفکرات رمانتیک ها بطور فزاینده قوت گرفت و به این ترتیب کاخ رفیع مکتب کلاسیک که بر هنر و ادب یونان و روم بنا شده بود در هم فرو ریخت.

اگرچه رمانتیسم هنری را نیز نمی توان در چهارچوب خاصی آورد، اما می توان گفت، برنامه هایی چون: آزادی هنر، آزادی شخصیت هنرمند، طبیعت گرایی، هیجان و احساس، گریز و سیاحت، کشف و شهود، افسونگری در سخن، نشان دادن زیبایی و زشتی و شادی و غم در کنار هم، وسعت دادن به دایره ی واژگان، توجه به عالم درون و گرایشهای دینی، بر انگاره ی دفتر و سرلوحه ی کار هنرمندان رمانتیک گرا قرار داشت. از نظر رمانتیک ها هنرمند تنها عکاس و حکایتگر عالم خارج نیست؛ هنرمند کسی است که مایه و ماده ی خارجی را با روح شوریده و احساسات مواج خود در هم می آمیزد.

در فرانسه رمانتیسم به گسترش درام نویسی و منظومه های شخصی و شیوع رمان نویسی منجر شد. در آلمان نیز رمانتیک ها مدعی بودند که بهترین آثار ادبی را در رمانهای قرون وسطا یا آثاری که ذوقاً نزدیک به آن است می توان جست. از همین روست که آثار کسانی چون دانته و شکسپیر در این دوره ترجمه شد.

از نویسندگان، شاعران و هنرمندان رمانتیک می توان در فرانسه از کسانی چون لامارتین، ویکتور هوگو، شاتو بریان، در آلمان از برادران شلگل، اوهلانه، هاینه و در انگلستان از بایرن، شلی، واتر اسکات، و چارلز دیکنز نام برد. یکی دیگر از نویسندگان مهم این مکتب گوته، متفکر آلمانی است. وی در ابتدا پیرو آرمانهای عقلانی مکتب کلاسیک بود؛ اما همراه با شاهکارش – نمایشنامه ی فارست- چرخشی رمانتیکی در او پدید آمد. گوته اگر چه فیلسوف نبود، اما تاثیرات فراوانی در عالم اندیشه، خصوصاً در آلمان ایجاد کرد.

 3- رمانتیسم در سیاست

نهضت رمانتیسم و گرایشها و روحیات رمانتیکی در عرصه ی حیات سیاسی نیز بی اثر نبوده است. می توان گفت همان سیطره ی عقل گرایی و روش خشک و ریاضی وار قرن 17 و 18 بر عالم سیاست و اندیشه های سیاسی نیز سایه انداخته بود. در مقابل، روشها و نگرشهای آمیخته با احساس به وجود آمد که در واقع از تاثیرات نهضت رمانتیسم بوده است. این تاثیرات تفسیر جدیدی از سرشت سیاسی انسان، تاسیس جامعه، برپایی دولت و مشروعیت حکومت را دستمایه ی اندیشه ها و رفتارهای سیاسی کرد. از جمله ی تاثیرات اندیشه ی رمانتیک در جهان سیاست را بایستی در نظریه هایی چون قرارداد اجتماعیِ روسو و نظریه ی انداموارگی دولت از هگل جستجو کرد. افکار سیاسی روسو در فرانسه در قالب بیانیه ی حقوق بشر مشعل انقلاب کبیر فرانسه بود.

منبع: فرهنگ واژه ها - عبدالرسول بیات

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید