امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 270399
۱۹۲۰
۱
۰
نسخه چاپی

طلاق خلع | ارکان طلاق خلع

يكي از راههايي كه در شرع و قانون براي زن در نظر گرفته شده تا بتواند به وسيله آن خود را از قيد زوجيت برهاند، طلاق هاي خلع و مبارات است. از آنجا كه اصولاً اجراي صيغه طلاق در اختيار مرد بوده و او مختار است هر زمانيكه بخواهد آن را جاري كند، بنابراين شارع مقدس و قانونگذار اين دو طلاق را پيش بيني كرده اند كه در آن زن بتواند با پيشنهاد دادن فديه به مرد او را ترغيب كند كه وي را مطلقه كند و مرد نيز چون در ازاي جاري ساختن طلاق چيزي عايدش مي شود بذل فديه را مي پذيرد و اقدام به اجراي صيغه طلاق مي كند

طلاق خلع و عناصر و ارکان آن

طلاق خلع و ارکان آن

طلاق خلع

يكي از راههایی كه در شرع و قانون برای زن در نظر گرفته شده تا بتواند به وسيله آن خود را از قيد زوجيت برهاند، طلاق های خلع و مبارات است. از آنجا كه اصولاً اجرای صيغه طلاق در اختيار مرد بوده و او مختار است هر زمانی كه بخواهد آن را جاری كند، بنابراين شارع مقدس و قانونگذار اين دو طلاق را پيش بينی كرده اند كه در آن زن بتواند با پيشنهاد دادن فديه به مرد او را ترغيب كند كه وی را مطلقه كند و مرد نيز چون در ازای جاری ساختن طلاق چيزی عايدش می شود بذل فديه را می پذيرد و اقدام به اجرای صيغه طلاق می كند.

ماده 1146 قانون مدنی می گوید: «طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر می دهد طلاق می گیرد؛ اعم از این که مال مزبور عین مهر، معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.»

معنای لغوی و اصطلاحی خلع

واژه ی خلع بر وزن صلح به ضم «خا» به معنی دوری جستن و فسخ «خا» به معنی کندن است و چون در قرآن کریم زن و شوهر به منزله لباس یکدیگر دانسته شده «هن لباس لکم و انتم لباس لهن»، لذا جدایی زن از شوهر را به کندن لباس تشبیه کرده اند. در اصطلاح فقه و حقوق خلع به معنی رها ساختن زوجه در قبال بذل مال است.

ارکان طلاق خلع

با توجه به ماده 1146 قانون مدنی می توان گفت در طلاق خلع دو رکن اصلی و اساسی وجود دارد که عبارتند از:

1-کراهت زن

2-فدیه

3- صیغه خلع: از آنجا که صیغه خلع نیز مورد نزاع و اختلاف است، صیغه خلع را نیز به عنوان یکی دیگر (سومین رکن) از ارکان خلع مورد بررسی قرار خواهیم داد.

1-کراهت

کراهت زن از شوهر: همان گونه که از صراحت ماده 1146 قانون مدنی بر می آید یکی از ارکان اساسی طلاق خلع که بدون وجود آن خلع محقق نمی گردد، کراهت زوجه از زوج است که این کراهت ممکن است ذاتی یا عارضی باشد؛ ذاتی مانند این که زوجه از صورت یا سیرت زوج کراهت و تنفر دارد به نحوی که تحمل او برایش دشوار باشد. عارضی مانند این که زوج در اثر ازدواج با زن دیگری و یا ندادن نفقه و مسائلی از این قبیل تنفر و انزجار زوجه را بر می انگیزد.

اما در خصوص میزان کراهت و تنفر، اختلاف وجود دارد؛ عده ای معتقدند که صرف کراهت کافی نیست و باید به نحوی باشد که اظهار گردد و از رفتار و گفتار زوجه چنین استنباط گردد که اگر شوهر او را طلاق ندهد، مرتکب معصیتی خواهد شد که حداقل آن نشوز خواهد بود و این امر را از آیه ی کریمه (229) سوره بقره (فلا جناح علیهما فیما افتدت به) استنباط نموده اند ولی نظر مشهور علما و فقها این است که صرف اظهار کراهت جهت تحقق خلع کافی است، البته چنان چه فی الواقع کراهتی وجود نداشته باشد بلکه شوهر با اعمال خود از قبیل آزار و اذیت زن و فحاشی به او و رفتاری از این قبیل سبب شود که زن به اصطلاح مهر را حلال و جان خود را آزاد نماید و یا حاضر شود مالی را به شوهر بدهد تا وی را طلاق دهد؛ در این وضعیت خلع محقق نخواهد شد و گرفتن مال بنا به نص قرآن کریم حرام می باشد. بنابراین در صورت عدم کراهت زن از شوهر خلع محقق نخواهد شد و لی از آنجا که اثبات کراهت و تحلیل روانی وضعیت زن دشوار است و معمولاً تا زن از شوهر کراهت نداشته باشد مالی به او نمی پردازد تا خود را آزاد سازد، می توان گفت که این عمل (دادن مال) و پیشنهاد طلاق از سوی زن قرینه و آماره ای است بر وجود کراهت زن از شوهر و اثبات خلاف این اماره به عهده ی مدعی یعنی آن کسی است که عدم کراهت و بطلان خلع را ادعا می نماید. البته چنان چه کراهت دو طرفه باشد، طلاق مبارات خواهد بود.

2- فدیه

دادن مالی از سوی زن به مرد در مقابل انجام طلاق، تا وی را از زوجیت رها سازد؛ به گونه ای که (زوج) در زمان عده حق رجوع نداشته باشد. به مالی که زوجه می بخشد اصطلاحا فداء یا فدیه می گویند که می تواند عین، دین یا منفعت باشد. در خصوص مقدار این مال، ضابطه مشخصی وجود ندارد و به نحوه توافق طرفین بستگی دارد که در این صورت ممکن است همان مهریه یا غیر آن یا مالی به ارزش کمتر یا بیشتر از مقدار مهریه باشد. همچنین نفقه که در ذمه شوهر است یا اجرت شیر دادن فرزند در مدت معین می تواند فدیه قرار گیرد.

3- صیغه خلع

خلع دارای ایجاب و قبول است که توسط زوجین یا وکیل آن ها اظهار می شود؛ بدین نحو که زوج می گوید «خلعتک علی کذا» یعنی تو را به این مبلغ خلع کردم و یا می گوید «خالعتک علی کذا» و یا «زوجتی مختلعه علی اکذا» که همان معنی را می دهد و زن در جواب می گوید «قبلت» و خلع واقع می شود؛ البته به وکالت نیز می شود صیغه خلع را اجرا کرد. به هر صورت، توالی عرفی ایجاب و قبول باید رعایت شود.

عده ای بر این باورند که صیغه طلاق باید به صیغه خلع ضمیمه شود؛ چون در غیر این صورت طلاق خلع واقع نخواهد شد و صیغه بدین گونه اجرا می شود که زوج می گوید «خلعتک علی کذا فانت طالق» و زوجه جواب می گوید «قبلت» یا این که ابتدا زن بگوید «بذلت لک کذا لتطقتنی» یعنی بخشیدم به تو مقداری مال (یا مهرخود را) تا مرا طلاق دهی و زوج در پاسخ می گوید «خلعتک علی کذا فانت طالق» خلع کردم تو را بدین مبلغ و تو مطلقه ای، البته همان گونه که ذکر شد.

فقها معتقدند که طلاق باید به صیغه مخصوص طلاق واقع شود اما در خصوص صیغه ای که با آن طلاق خلع واقع می شود؛ سه الی چهار نظریه ابراز شده است؛ برخی معتقدند که اجرای صیغه ی مخصوص خلع برای وقوع طلاق لازم است؛ برخی دیگر عقیده دارند که ممکن است طلاق خلع با صیغه طلاق واقع شود و چون کراهت و بذل مال وجود دارد، طلاق خلع خواهد بود و قصد عنوان خلع ضرورت ندارد؛ بعضی بر این باورند که نه صیغه خلع ضرورت دارد نه صیغه طلاق. دکتر لنگرودی این نظر را درست و ماده 1164 قانون مدنی را موید این نظر و محمول بر آن می داند و هم او نظریه ای را که معتقد به اجرای صیغه خلع و طلاق همزمان است، ضعیف و غیرقابل قبول می داند.

منابع:

ماهيت حقوقي فديه در طلاق خلع و مبارات - سام محمدی و دیگران - فصلنامه مطالعات حقوق خصوصی - شماره 1 - 1398

بررسی ماهیت حقوقی و عناصر و ارکان طلاق خلع و مبارات - علی محمد پناهنده - دادرسی - شماره 65 - 1386

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید