امروز: چهارشنبه, ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۴ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 270561
۱۲۰۱
۱
۰
نسخه چاپی

دیدگاه نسلی ابن خلدون

ابن خلدون یکی از متفکران اجتماعی مسلمان متعلق به قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی است که منشأ تحولات فکری و اجتماعی در جامعه اسلامی و جامعه جهانی بوده است.

دیدگاه نسلی ابن خلدون

ابن خلدون و دیدگاه نسلی

ابن خلدون با تألیف کتاب مقدمه ابن خلدون و تاریخ العبر، توانست ضمن ارائه مبانی تفکر جدید، ابداع معرفت جدید، روش شناسی جدید، و نظریه اجتماعی خاص، به تحلیل افت و خیزهای تاریخی در تمدن اسلام بپردازد. آن چه ابن خلدون را از دیگر متفکران همزمانش متمایز می کند، روش شناسی و نوع نگاه او به مسائل و موضوعات اجتماعی و تاریخی است.

او با ابداع سنخ شناسی های متعدد بر گستره ی فهم پدیده های اجتماعی افزود و توانایی درک حوادث و وقایع را افزایش داد. افزون بر این ها او بسیاری از مفاهیم مورد استفاده اندیشمندان زمانه اش را موردبازبینی قرار داد و از این طریق بر ظرفیت اندیشه اجتماعی در جوامع اسلامی افزود. به طور خاص او با بررسی پیشینه مفهوم نسل و تعیین رابطه آن با نسب و حسب، مدعی است نسل شاخص تحولات تمدنی است تا تحولات اقتصادی.

ابن خلدون با توجه به تجربه سیاسی، بنیان های نظری و مفهومی، آشنایی با مناقشه های روشی و مفهومی زمان و درگیر بودن او در بحران های پیش آمده در کشور های اسلامی، ضرورت بازنگری و طراحی نظام فکری جدید را مطرح کرده است. کتاب مقدمه ابن خلدون حاصل تلاش او است که به شرایط قرن چهاردهم و پانزدهم اشاره دارد.

او هم چنین علم جدید جامعه شناسی را بنیانگذاری کرد. او با طرح مبانی فکری جدید در جامعه شناسی بر ساختار علوم انسانی و اجتماعی دوره جدید موثر واقع شود. ابن خلدون هم چنین با تأکید بر پدیده عصبیت اجتماعی با محوریت نسل ها که تحت عنوان نظریه عصبت اجتماعی به تحلیل تحولات تاریخی پرداخت.

درباره نظریه اجتماعی ابن خلدون با محوریت عصبیت اجتماعی بحث بسیاری شده است؛ ولی کمتر به پدیده هایی چون نسل، نهادهای اجتماعی، ارزش ها و ساختار ها اشاره شده است.

آن چه موجب شده است تا در نظریه ابن خلدون به جای دولت ها و عصبیت بر مفهوم نسل تأکید کنیم، نقد دیدگاه های جاری در بیان نظریه اجتماعی او می باشد، زیرا تا کنون ابن خلدون متفکری جبرگرا شده است که ضمن بی توجهی به کنشگر انسانی در قالب فرد یا گروه اجتماعی بر جبری بودن فرآیند رشد و افول دولت ها و تمدن ها تأکید کرده است.

این برداشت، تقلیل نظریه ابن خلدون به نظریه ادواری است. بسیاری از شارحان و منتقدان اندیشه ابن خلدون مدعی اند که او در قالب دیدگاه ادواری (حرکت از نقطه ای و بازگشت به همان نقطه طی زمان طولانی، بدون تحول و تغییر ساختاری)، دچار جبرگرایی است و توانایی توجه به پدیده های فرهنگی را ندارد و به کنشگر انسانی بی توجه است.

به نظر می آید ابن خلدون با طرح مفهوم نسل، جدای از دوره های تاریخی و مراحل گوناگون عصبیت، (البته مرتبط با آن ها) سعی دارد تا جایگاه کنشگر انسانی را نشان دهد.

او در بسیاری از جاها سهم نسل ها را بیشتر از دوره های تاریخی می داند. اگر او از سه نسل سخن می گوید بر سه دوره از عمر دولت ها و تمدن ها تأکید ندارد، بلکه از پنج مرحله از عمر دولت ها سخن می گوید؛ به عبارت دیگر، او هر نسل را دارای دامنه ای وسیع تر از هر مرحله از عمر دولت ها می داند. سه نسل با پنج مرحله از عمر دولت ها مقارن است که این خود از اهمیت عامل انسانی در قالب «نسل»، در تحولات اجتماعی حکایت می کند.

منبع: کتاب جامعه شناسی ایران: جامعه شناسی مناسبات بین نسلی- تقی آزاد ارمکی

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید