فروغ فروخزاد و سینما
از میان زنان شاعر و سینماگر دهۀ چهل شمسی در ایران، فروغ فرخزاد از همه نامآورتر است. او بخش اصلی زندگی کوتاه خود را وقف سرودن شعر و نزدیککردن زبان شعر به زبان گفتار کرد و در بخش اندک و پایانی عمر خود به سینما و ساختن فیلم مستند پرداخت.
فروغ فرخزاد که به خودی خود در امر شعر و ادبیات، پیشرو و آوانگارد بهحساب میآید با ورود به عرصه سینما زبان شاعرانه خود را با مدیوم سینما پیوند زد و نام خود را به عنوان اولین سینماگر زن ایران در تاریخ سینمای ایران ثبت کرد. فرخزاد که در زمینههای مختلفی با استودیو گلستان همکاری میکرد این بار در قامت کارگردان شروع به ساخت فیلمی در رابطه با بیماری جذام کرد. فیلم به سفارش انجمن کمک به جذامیان در جذامخانه بابا باغی تبریز ساخته شد.
فیلم با نگاه موشکافانه خود ما را به عمیق ترین و شخصی ترین لحظات زندگی افراد میکشاند تا تجربیاتی همچون شیر دادن مادر به فرزند، آریش کردن زن، نماز خواندن و عروسی را پایاپای آنها با مغز استخوان تجربه کنیم.
کسی که اگر در آن تصادف هولناک جان سالم به در میبرد شاید امروز یک فیلمساز زن درجه یک بود که نگاهش به زندگی همواره مورد تحسین قرار میگرفت. اما عمر کوتاهش به نحو غمانگیزی این خیال را برهم میزند.
زندگی به فروغ فرخزاد مجال نداد در عرصه سینما بدرخشد و تها یک اثر با عنوان خانه سیاه است از او به یادگار ماندهاست. با این اوصاف وجه ادبي شخصيت فروغ بر وجه شخصيت سينمايياش ميچربد. اشعارش هنوز با چنان شور و شوقی خوانده میشود که این شاعر را جاودانه میکند.
فروغ فرخزاد سی و دو سال عمر کرد. در هشتم دی ۱۳۱۳ در تهران متولد شد و در بعدازظهر روز دوشنبه بیستوچهارم بهمن ۱۳۴۵ در حادثۀ رانندگی در خیابان دروس، در شمال تهران، کشته شد. هشت سال آخر عمرش را در محافل سینمایی و بهطور مشخص در ارتباط با «سازمان فیلم گلستان» گذراند، که حاصلش تدوین چند فیلم مستند، بازی در صحنههایی از فیلمهای کوتاه و بلند و ناتمام ابراهیم گلستان و ساختن چند فیلم مستند است.
خانه سیاه است بلندآوازهترین فیلم او است که نامش را بهعنوان سینماگر در تاریخ سینمای مستند ایران ماندگار ساخته است. فروغ پس از گذراندن نخستین دورۀ شاعری خود، سرودن مجموعۀ اشعار «اسیر» «دیوار» و «عصیان» در شهریور ۱۳۳۷ به واسطه «رحمت الهی» و «سهراب دوستدار»، که با محافل ادبی و هنری تهران محشور بودند، به ابراهیم گلستان معرفی شد تا برایش در سازمان فیلمسازی کاری در نظر بگیرد.
در آن ایام گلستان گروهی از هنرمندان و شاعران و نویسندگان، از جمله مهدی اخوانثالث، ایرج پزشکنیا، کریم امامی و نجف دریابندری، را در سازمان خود گرد آوردهبود و از ذوق و استعداد متمایز آنها در ساختن فیلم و ترجمۀ متن فیلمهای مستند خارجی استفاده میکرد.
خود گلستان دربارۀ همکاران بیتجربه اما مستعدش گفته است: «میدانستم که کار فیلمسازی باید با آدمهای تازه بچرخد، هر چند باید شروع کرد از صفر... در هر حال من شروع کردم به جمعکردن آدم. بختم بلند بود هر چند در این کار یک کمی قمار میکردم. در آن میان کسی چیزی از کار فیلمسازی نمیدانست. اما به راه افتادیم. تنها به شوق با کنجکاوی به راه افتادیم، تا هر کس بهقدر وسع خویش کوشید و اتفاقهای خوبی افتاد.»
مسعود بهنود در برنامه «هزار داستان» درباره فروغ گفته: «وجود ناآرامی که هیچگاه آرامش ندید و تنها در سالهای پایانی عمرش با آشنایی با ابراهیم گلستان در نفش پدر، معشوق، مربی و... روند زندگیاش تغییر کرد. فیلم مستقل ساخت،مجموعه شعری سرود که او را از گذشتهاش کاملا جدا کرد به قلههای معاصر ایران رسید و این حق فروغ بود».
«خانه سیاه است» برای نخستین بار در بهمن ۱۳۴۱ در کانون فیلم ایران با حضور ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد به نمایش درآمد و پس از پایان نمایش فیلم، گلستان و فروغ در جلسه پرسش و پاسخ با تماشاگران شرکت کردند. متاسفانه بسیاری از منتقدان سینمائی آن دوره، ارزشهای سینمایی و هنری این فیلم را درک نکرده و از روی غرض یا ناآگاهی به آن حمله کردند.
درباره فیلم این خانه سیاه است
مستند «خانه سیاه است / The House Is Black» به کارگردانی فروغ فرخزاد و تهیه کنندگی ابراهیم گلستان محصول سال ۱۳۴۱ است.
مستند کوتاه «خانه سیاه است»، تنها اثر سینمایی فروغ فرخزاد، شرححالی ۲۰ دقیقهای از ساکنین یکی از جذامخانههای آذربایجان شرقی در پاییز سال ۱۳۴۱ است، ولی نتیجهی نهایی شبیه اقتباسی سینمایی از یکی از داستان کوتاههای کافکا از آب در آمده است.
در انتهای مستند نوشته شده که «این فیلم به سفارش جمعیت کمک به جذامیان در پاییز سال ۱۳۴۱ در سازمان فیلم گلستان ساخته شد.» از این توضیح اینطور برمیآید که مستندی سفارشی است که توسط یک موسسهی خیریه سفارش داده شده تا مردم نسبت به گروهی رنجدیده آگاهی بیشتری پیدا کنند. با اینکه هدف از ساخته شدن مستند همین بوده، اما اثر نهایی پا را فراتر از این هدف گذاشته و به تجربهای هنری و میخکوبکننده تبدیل شده است.
فیلم نخست با صدای ابراهیم گلستان اینگونه آغاز میشود:
دنیا زشتی کم ندارد. زشتی دنیا بیشتر بود اگرآدمی بر آنها دیده بسته بود؛ اما آدمی چارهساز است. براین پرده اکنون نقشی از یک زشتی، دیدی از یک درد می آید که دیده بر آن بستن دور است از مروت آدمی. این زشتی را چاره ساختن، به درمان این درد یاریگرفتن و به گرفتاران آن یاریدادن، مایه ساختن این فیلم و امید سازندگان آن بوده است … جذام بیماری بیدرمانی نیست.
بودن در کنار جذامی ها به مدت دوازده روز باعث این شد که فروغ به نکاتی ظریف از زندگی جذامیان پی ببرد. افرادی در این دنیا هستند ( جذامی ها) که به خاطر مشکلاتی که دارند مجبور میشوند به صورت گروهی در کنار یکدیگر به زندگی خود ادامه دهند . افرادی که مبتلا به جذام اند ، همه نیاز های فردی و اجتماعی شان همانند افراد معمولی جامعه است.
در طول مستند فرخزاد با صدایی سوزناک گزیدههایی از کتاب عهد عتیق، قرآن و اشعار خودش را روایت میکند.
فیلم در پخش جهانی با اقبال گستردهای روبرو شد و جایزه معتبری مثل بهترین جایزه فیلم فستیوال اوبرهازن آلمان را کسب کرد، ستایش بسیاری از منتقدین خارجی زبان را برا انگیخت همچون:
منتقد جاناتان رزنبام که در مقاله خود دست به ستایش فیلم میزند چنین مینگارد:
فروغ فرخزاد که پیشتر به عنوان بزرگترین شاعر زن آوانگارد قرن 20 ایران نامبرده میشود حال دست به غزلسرایی در قالب فیلم میزد.تنها فیلم او، وام گرفته از فرم ها و تکنیک شاعرانه است که در نوع فیلم، ادیت، صدا و نریشن به وضوح پیداست و فیلم را عمیقاً انسانی دانست و به تاثیر فیلم بر عباس کیارستمی اشارهکرده.
یا کریس مارکر، مستندساز برجسته فرانسوی، فیلم فروغ را در حد شاهکار و همطراز فیلم زمین بینان بونوئل دانسته است.
فیلم مالامال است از لحظات یاس و امید، نور و تاریکی که فروغ برای نشان دادن این نگاه رو به داستان عهد عتیق تورات و اشعار نظیر آن میاورد چنان که در مصاحبهای گفت باانگیزه تقویت زبان شعری خود مطالعه عمیقی در حوزه کتاب مقدس داشته و نتیجه تاثیر آن در اشعاری که طول فیلم میشنویم پیداست.
فروغ فرخزاد 32 بیشتر عمر نکرد اما از جمله میراث او باز کردن مسیری تازه برای سینمای ایران بود میراثی که تا به امروز یعنی شصت سال بعد از مرگ خودش به هنوز پابرجاست.
۱ دیدگاه