امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 270505
۴۰۲۲
۱
۰
نسخه چاپی
نبرد قهرمان با اژدها

اژدهاکشی در روايت های حماسی ايران

با نگاهی به روايات اژدهاكشی درمی يابيم كه بيشتر اين نبردها در بيرون از مرز ايران روی داده است. رستم، فرامرز، بهرام گور، ملك بهمن در هندوستان، برزو، اسفنديار، بهـرام گور، جهانبخش در توران، سـام در بربـر، گشتاسـب در روم، شـهريار در مغـرب، بهـرام چوبين در چين، اسكندر و گرشاسب نيز در سرزمين های غيرايرانی اژدهاكشی می كننـد. اين نكته كه چرا بيشتر اين اژدهايان در سرزمين های انيرانی حضور دارند محتملاً به اين دليل است كه بر پايه اساطير، ايران سرزمينی اهـورايی و نخسـتين آفريـده اهـورامزدا بـه شمار می آمده است، بنابراين حضور اين پتيارگان اهريمنی را در ايـن كشور روا ندانسته، آنان را به نواحی ديگر نسبت داده اند

اژدهاکشی در روايت های حماسی ايران

از آنجا كه درون مايه اساطير ايران، نبرد ميان نيروهـای اهـورايی و اهريمنـی اسـت و اژدها نيز يكي از بزرگترين آفريده هاي اهريمني به شمار مي آيد، بنـابراين نبـرد بـا ايـن پتيـاره، يكـي از بـن مايـه هـاي اسـاطيري، در بسـياري از منظومـه هـاي حماسـي و نيـز داستان هاي عاميانه است. گستردگي اين مضمون در اين دسته روايات، سبب شـده اسـت كه با شمار بسياري از قهرمانان اژدهاكش رو به رو شـويم.

در بررسـي و سـنجش مجمـوع روايات حماسي ايران با داستان هاي حماسي ديگر كشورها مي توان گفت شمار قهرمانـان اژدركش در روايات ايراني، نسبت به ديگر كشورها بيشتر است و دليل آن، همان انديشـه «ثنويت و دوگانگي» در اساطير ايران و پيكار ميان نيروهاي خير و شر است.

در اساطير هند و اروپايي، اگرچه بارها اژدهاكشي رخ مي دهد، امـا از آنجـا كـه بر پايـه اين دسته اساطير، اژدها را پسر و يا آفريده خدايان خود مي دانستند - چنان كه در اساطير ايران، اژدها آفريده اهريمن است - بنابراين اگرچـه اژدهاكشـي كـاري خطيـر و بـه ظـاهر پسنديده به شمار مي آمد، اما محتملاً به دليل آنكه قهرمان اژدهاكش به ساحت خـدايان تجاوز نموده و پسر/ آفريد آنان را نابود كرده است، اژدهاكشي در انديشه خدايان، گنـاهي بخشودني نبود و آنان، قهرمان اژدهاكش را يا در اين دنيا، به سختي مجازات مي كردند يا آنكه فرجام نيكي را براي او رقم نمي زدند.

بر پايه شواهدي كه آورديم، در برخـي اسـاطير جهان، بدشگوني كشتن اژدها آشكارا بيان شده است، اما در اساطير ايران، اگرچـه ظـاهراً سخني از آن به ميان نمي آيد، اما بدفرجامي سرنوشت بسـياري از قهرمانـان اژدهـاكش، اين فرضيه را قوت مي بخشد كه در اسطوره هاي ايرانـي نيـز اژدهاكشـي امـري مـذموم و ناپسند به شمار می آمده است.

روايات حماسی ايران و اژدهاکشی

با نگاهی به روايات اژدهاكشی در منظومه های حماسی، طومارهای نقالی، روايات شـفاهی/ مردمی و داستان های عاميانه ايران، می توان به نکاتی پی برد.

اژدهاکشی نماد شایستگی و سزاواری

1- اگرچه نبرد با اژدها از بن مايه های داستاني مكرر در اساطير هند و اروپايي است و مكاتب گوناگون اسطوره شناسي كوشيده اند از اين پتياره تعبيرات متفاوتي نمايند. با اين حال، اژدهاكشـي در فرهنـگ ايرانـي، نمـاد «شايسـتگي و سـزاواري» پهلوانان در امر پهلواني/ پادشاهي است. براي نمونه، فريدون در شاهنامه خود را به شـكل اژدها درمي آورد تا بدين روش، فرزندان خود را بيازمايد. او چنـانكـه در شـاهنامه آمـده پس از اين آزمايش است كـه فرزنـدان خـود را نامگـذاري مـي نمايـد و جهـان را بر پايـه سزاواري هريك، ميان آنها تقسيم مي كند.

نمونه ديگری كه مي توان آورد پيروزي بهرام چوبين بر اژدها است و پـس از آن، مـردم او را «شـهريار ايران» مي خوانند:

همـــه همزمـــان آفـــرين خوانــــدند

ورا شـــاه ايـــران زميـــــن خواندنـــد

گـــرفتش ســـپهدار چـــين در كنـــار

وزان پــــس ورا خوانــــدي شــــهريار

اژدهاکشی جدال میان نیروهای خیر و شر

2- بنابر عقيده برخي پژوهشگران، پيروزي فريدون بر آژيدهاك، الگـويي بـراي شـاهان پس از او و نبرد گرشاسب با اژدهاي شاخدار، كهن الگويي است بـراي پهلوانـان خانـدانش در امر اژدهاكشي آنان مي كوشند تا بدين روش، يعني كشتن اژدها و يا ديگر جانوران ددمنش، سزاواري خود را ثابـت كننـد.

اگرچه اين نظر تا حدودي درست است اما اگر ديدگاه پژوهشگران ديگـر را نيـز در نظـر بگيريم كه ايزداني مانند بهرام، تيشـتر، آذر، مهـر، سـروش و حتـي خـود اهـورامزدا نيـز اژدهاكش مي دانند، مي توان گفت ريشه اين اژدهاكشـي هـا در فرهنگ ايرانيان، نه به نبرد فريدون و گرشاسب با اژدها، بلكه به پيكار خـدايان ايرانـي بـا اهريمن و اهريمن زادگان باز مي گردد و تفسير آن، همان بن مايه كهـن در اسـاطير ايـران، يعني جدال ميان نيروهاي خير و شر است كه جلوه هاي گوناگون آن را مي توانيم از عصر اساطيري تا افسانه هاي عاميانه امروز، به گونه نبرد قهرمان با اژدهايان، ديـوان، پريـان و... مشاهده نماييم.

پیامد ناگوار اژدها کشی بر پهلوانان

3- يكی از مهمترين نكته هايي كه تاكنون پژوهشگران توجه چنداني بـه آن نداشـته انـد، اين است كه بر پايه برخي شواهد در اساطير هندواروپايي، به نظر مي رسد در اساطير ايـن قوم، اژدهاكشي، پيامدهاي ناخجسته و بدشگوني هم براي قهرمانان داشته اسـت. هرچنـد نمي توان اين فرضيه را تعميم داد، اما با نگاهي به سرنوشت شـماري زيـادي از قهرمانـان اژدركش اقوام هند و اروپايي، درمي يابيم كه بيشتر آنها، فرجـام نيكـي نداشـتند؛ يـا آنکه سرنوشت شومی در انتظار آنان بود.

براي نمونه در اساطير يونان، هراكلس، با پوشيدن لباسي كه همسـرش دژانيـر بـه او داد و به خون نسوس، آغشته بود، به گونه اندوه باري جـان سـپرد. آپولون پس از كشـتن اژدهـايي بـه نـام پيتـون، طـي حـوادثي ديگري كه برايش روي داد، دو بار به بندگي و غلامي افراد بشر درآمد. كادموس اژدهايي را كه پسر آرس و محافظ چشمه بـود از بـين بـرد و بـه كفـاره كشتن آن اژدها، مجبور شد هشت سال به غلامي آرس در بيايد.

بلروفن پس از كشتن اژدهايي به نام شيمر، دچار غرور شـد و بـه فكـر افتـاد كـه بـا اسب هاي خود به آسمان ها و جايگاه زئوس رود، اما زئوس او را بـه زمـين پرتـاب كـرد و بلروفن خود را كشت و يا بر پايه روايتـي ديگـر، لنـگ، كـور و آواره شد. كارنابون پادشاه گـت هـا، بـا تريپتـولم اختلاف پيدا كرد و يكي از اژدهايان ارابه اش را كشت و هنگامي كه قصد كشتن تريپتـولم هم داشت، دمتر از راه رسيد و كارنابون را به دنيـاي سـتارگان انتقـال داد و در واقـع او را مسخ نمود و به شكل يكي از صورت هاي فلكي كه درحـال مبـارزه بـا اژدهـا بـود درآورد.

بر پايه سرود نيبلونگن، زيگفريد با دسيسه هاگن به طرزي ناجوانمردانه كشته مي شود. بر پايه حماسه بيوولف، قهرمان داستان، به سبب زخم هايي كـه در مبارزه با اژدها برمي دارد جان مي سپارد. ايندره نيـز پـس از پيـروزي بـر ورتره براي مدتي عقيم مي شود.

در نمونه هايي كه آورديم هرچند برخي دلايل ديگر، مانند لزوم كين خواهي و عوامـل مافوق طبيعي در بدفرجامي سرنوشت پهلوانان تاثيرگذارند اما بدشگوني كشتن اژدها نيـز بي تأثير نيست، همانگونه كه در سرنوشت قهرمانان ايران نيز ديده مـي شـود.

در روايـات حماسي ايران، گاهي پيامدهاي ناگوار نبرد با اژدهـا، در همـان لحظـه اژدهـاكشـي روي مي دهد و حوادث ناگواري مانند عقيم شدن، بيهـوش شـدن، شكسته شدن كمر، و ريختن برگستوان و زره براي پهلوان روي مي دهد. بنـا بر گفتـة يكـي از پژوهشگران، «آسيبي كه بر اثر كشتن اژدها بر پهل وان مي رسد يك مايه اسـاطيري كهـن است».

گذشته از حوادث اخير در بيشتر روايات، پيامد ناگواري كه در انتظار پهلوان اسـت در پايان عمر آنان روي مي دهد: فريدون نخست در زمره جاودانان و بـيمرگـان بـود امـا بـه انساني ميرا تبديل شد. كي كاووس در آخر عمر بـي فـره گرديـد. گشتاسب در پايان عمر مـورد نفـرت اطرافيـانش بـود. اسفنديار در جواني به دست رستم كشته شد. اسـكندر در جـواني از دنيا رفت و بهرام چوبين ناجوانمردانه و به دست بنده اي حقير كشـته شـد.

بر پايه متون پهلوي، گرشاسب به دليل اهانتي كه به ايزد آذر، فرزند اهورامزدا كـرد از رفتن به بهشت بازماند. سام در آخر عمر بيمار شد و بدنش كرم زد و بنابر برخي روايات، به دست كك كوه زاد و يا گرگسار كشته شد. نريمان در نبرد با ساكنان دژ سپند يا شكاوندكوه كشته شد. رسـتم بـا دسيسة برادرش شغاد، در چاهي افتاد كه شاه كابل كنده بود. فرامرز به روايت شاهنامه و برخي منابع تاريخي، به فرمان بهمن كشته شد. بر پاية بيشتر روايات نقالي، برزو در لشكركشي بهمن به سيستان كشـته شـد و يـا در نبـرد بـا ديوان جان سپرد و يا بنابر روايتـي، پـس از شنيدن خبر مرگ رستم، خودكشي كرد و يا پاس پرهيزگار بدو زهر خورانيد.

سهراب به دست پدر و جهانگير در نبرد با ديوي كشته شدند. بر پايه روايت هفت لشكر، جهان بخش نيز در كـين خـواهي بهمـن كشـته مـي شـود. به آذربرزين بنابر يكي از روايات، زهر خورانده شد. شهريار نيز به دست فرانك مسموم مي شـود. اميرحمزه و ابومسلم خراساني هم ناجوانمردانه كشته شـدند. بهرام مصري نيز در نبرد تن به تن به دسـت جـانو كشته مي شود.

از پايان كار كريمان و مختار در روايـات موجـود، نشـاني نيسـت. در ميـان قهرمانـان اژدهاكش، تنها اردشير بابكان، بهرام گور و غازان خان بودند كه به مـرگ طبيعـي از دنيـا رفتند. دليل آن اين است كه چون اين اشخاص، چهـره هـايي تـاريخي بودنـد و مـدارك تاريخي بيانگر آن است كه هر سه نفر آنها به مرگ طبيعي از دنيا رفته اند؛ بنابراين راويان و داستان گزاران نتوانسته اند پايان زندگي آنان را بدفرجام نشان دهند.

آموزش اژدهاکشی به پهلوانان

4- در برخي روايت هاي اژدهاكشي، چگونگي كشتن اژدها، به قهرمـان داسـتان آموختـه مي شود. بر پايه شـاهنامه، موجـودي اهـورايي بـر فريـدون آشـكار گشـت و افسـونگري و چگونگي گشايش بندها را به او آموخت. احتمال دارد ايـن پيـك ايـزدي، كـه در برخـي دستنويس هاي شاهنامه، سروش خوانده شده، چگونگي پيروزي بر ضحاك اژدهافـش را نيز به فريدون آموخته است زيرا هنگام پيروزي او بر ضـحاك هـم، دوبـار سـروش آشـكار مي شود و او را از كشتن ضحاك بازمي دارد.

در روايـت ماندايي داستان ببر بيان، گليمينه گوش ديوي است كه نيرنگ ساختن صـندوق چـوبي را براي نابودي اژدها به رستم مي آموزد. در نسـخه اي از ببـر بيـان مندرج در شاهنامة كتابخانة بريتانيا آمده است كه رستم به فرمـان گـودرز، بـراي كشـتن ببر بيان، شكم چند گوسـفند را پـر از آهـك مـي كنـد و در نهايـت آن اژدهـا بـا بلعيـدن گوسفندان، دل و جگرش مي سوزد، آنگاه رستم با گرز، او را نابود مي كند.

بر پايه يكي از روايات، گودرز پس از ديدن فرار زال از پيش روي ببر بيان، تا چهل روز رستم را در حمام داغ پرورش مي دهد تا در برابر گرما، مقاومت داشته باشد. سپس به فرمان گودرز، خانه اي آهنين براي نابودي اژدها مي سازند و رستم بـا رفـتن بـه درون آن اژدها را نابود مي كند. در يكي ديگر از روايات، زال دستور ساختن خانه آهنين را مي دهد. در برزونامه جديد، سيمرغ چگونگي نبرد با اژدهاي دوسـر را بـه برزو مي آموزد.

در يكي از طومارهـاي نقـالي، سـروش بـر تهمينه آشكار مي شود و چگونگي نبرد كردن سهراب با اژدها را به او مي آموزد. بر پايه روايت زرين قبانامه، رستم چگونگي كشتن اژدها را بـه كريمان مي آموزد. در يكي از روايات، دو پري ظاهر مي شـوند و شمشير سحرآميزي را به ملك بهمن مي دهند.

ابزارهای کشتن اژدها

5- در متون اساطيري و حماسي ايران، زين افزارهاي كشتن اژدها متفاوت اسـت. بر پايـه اوستا و متون پهلوي، گرشاسب با گرز، اژدهاي سرور را نابود مي كند. يكي از پژوهشـگران در اين باره مي نويسد: «در اساطير هنـد و ايراني، گـرز بـه عنـوان زيـن افـزار ويـژه ايـزدان اژدركش، نماد آييني تندر و آذرخش است كه بـه وسـيله آن، اژدهـاي كيهـاني اوژنيـده مي شود. چنانكه در وداها سلاح مخصوص ايندره vhjra «گرز» اسـت.

در شاهنامه، فريدون نيز ضحاك را با گرز گاوسر از پاي درمـي آورد. امـا در بيشـتر صحنه هاي اژدهاكشي در شاهنامه، قهرمان يا با شمشير اژدها را نابود مـي كنـد يـا آنكـه نخست با پرتاب تير سپس با شمشير، پتياره را از پاي درمي آورد. در بيشتر طومارهاي نقالي، اغلب روايت شده است كه پهلوان نخست بـا تيـر و كمـان چشم اژدها را كور، سپس او را با ضربه شمشير و يا گرز نابود مي كند. در برخـي روايـت هـاي نقالي، پهلوان به همراه خود مي گويد سه بار نعره خواهد كشيد: بار نخست؛ هنگام ديـدن اژدها، بار دوم؛ هنگام مبارزه با او و بار سـوم؛ پـس از نـابودي اژدهـا.

نیرنگ ها و روش های اژدهاکشی

6- گاهي پهلوان با نيرنگ هايي به جنگ اژدها مي رود. ايـن نيرنگ هـا و چـاره جـويي هـا شامل چند دسته است:

نخست؛ ساختن صندوق چوبي و گذاشتن شمشير، نيزه و خنجـر در درون آن كه كهن ترين الگوي آن، در خان سوم اسفنديار ديده مـي شـود. نمونـه هـاي ديگر اين گونه اژدهاكشي ها را در نبرد رستم با ببـر بيـان و پتيـاره و نيز نبرد فرامرز با مارجوشا مي بينيم.

دوم؛ زهرآلود كردن برخي جانوران مانند گاو و گوسفند و فرستادن آن به سوي اژدها، كه الگوي كهن آن در داستان اسكندر آمده است. چنان كه پيشتر اشاره شد، در يكي از روايات داستان ببر بيان، رستم با راهنمايي گـودرز شكم گوسفندان را آگنده از آهك مي كند.

بر پايـه يكي از طومارهاي نقالي، تهمينه پيش از رويارويي سهراب با اژدها اين نيرنـگ را بـه كـار مي گيرد اما سهراب مخالفت مي كند.

سـوم؛ سـاختن دو گوي مفرغي و پرتاب آن به سوي اژدهـا، بر پايـه يكـي از روايـات، سـهراب بـا راهنمـايي سروش، دو گوي مفرغي مي سازد و آنها را به سوي اژدها پرتاب مي كند. هربـار اژدهـا بـه طمع طعمه سر خود را بالا مي برد و سهراب يك چشم او را كـور مـي سـازد و در نهايـت اژدها را از بين مي برد.

چهارم؛ ريختن سرب و ارزيز مذاب به كام اژدهـا، كـه اردشير بابكان اين نيرنگ را به كار مي گيرد.

پـنجم؛ سـاختن گـوي آهنـين ميـان تهـي و تعبيه نمودن سيخ هايي با قلاب هاي واژگونه به آن؛ از اين روش برزو براي نابودي اژدهاي كوه زهاب بهره مي برد.

اژدهاکشی داوطلبانه قهرمان

7- در بيشتر روايات حماسي، قهرمان داستان، داوطلبانه به نبرد اژدهـا مـي رود و انگيـزه اصلي او از چنين نبردهايي موارد ذيل است:

نخست؛ رهايي پادشاه، پهلوان و يـا دختـران ايراني كه در بند دشمنان اند. در چنين مواردي قهرمان اغلب بـراي رهـايي آنـان مجبـور مي شود از هفت/ چند خان بگذرد؛ بنابراين نبرد با اژدها، در يكي از اين هفت/ چند خـان صورت مي گيرد. هفت خان رستم، اسفنديار، جهانبخش، شـهريار و... نمونـه هـايي از ايـن دسته روايات است.

دوم؛ رهايي مردمان سرزميني كـه از بيـداد و ستمگري اژدها به جان آمده اند؛ اين دسته اژدهاكشي ها اغلـب جنبـه كـين خـواهي دارد: نبردهاي گرشاسب، سام، رستم، اسكندر، بهرام گور، بهرام چوبين، فرامرز، سـهراب، بـرزو و... با اژدها از اينگونه است. در اين دسته روايات، يا پادشاه و مردم آن سرزمين از پهلوان مي خواهند شر آن پتياره را از آنها دور سازد يا آنكه قهرمان در يكي از سفرهاي خود، بـه طور ناگهاني با اژدهايي مردم اوبار رو به رو مي شود و آن را از بـين مـي بـرد.

سـوم؛ گـاهي شرط ازدواج با دختر پادشاه كشتن اژدها است؛ توضيح آنكه گـاهي قهرمـان داسـتان يـا يكي از افراد آن سرزمين دلباختة دختر پادشاه مي شوند. پادشاه شرط مي كند كسي كـه بتواند اژدهاي مردم خوار آن سرزمين را از پاي درآورد مي توانـد بـا دختـرش ازدواج كنـد. كهن ترين الگوهاي داستاني اين دسته روايات، كشـته شـدن اژدهـاي كـوه سـقيلا بـه دست گشتاسب به خواست اهرن رومي بود كه عاشق دختر قيصر شده اما از رويارويي بـا اژدها درمانده بود. از نمونه هاي ديگـر ايـن اژدهاكشـي هـا، مي توان از نبرد برزو با اژدهاي كوه زهاب و آذربرزين با اژدهـاي ابرمانند نام برد.

ناکامی قهرمان در کشتن اژدها

8- در برخي روايات قهرمانان داستان، كه از نظر پهلـواني چنـدان صـاحب نـام نيسـتند، برخلاف ميل خود و به درخواست ديگـران، بـه نبـرد اژدهـا مـي رونـد و در نهايـت ناكـام مي مانند. براي مثال، زال به درخواست منوچهرشاه و راي هنـد، بـه نبـرد بـا دو اژدهـاي مخوف، به نام هاي ببر بيان و پتياره مي رود اما ناكام مي مانـد و بـا ديـدن اژدهـا گريـزان مي شود. بهمن پسر اسفنديار، با اصرار آذربرزين به جنگ اژدها مي رود و درنهايـت كشـته مي شود.

عدم موفقيت اين دو قهرمان اساطيري در نبرد با اژدها به دليل بي فره بودن آنها است. گاهي نيز يكي از قهرمانان، بدون پافشاري ديگران به نبرد اژدها مي رود اما نـه تنهـا كاري از پيش نمي برد، بلكه گريزان مي شود و يا به دست اژدها كشـته مـي شـود.

بر پايـه روايت احياءالملوك، رستم تور به نبرد اژدها مي رود، اما پس از آتشفشاني اژدها، گريـزان مي شود و بالاي درختي مي رود. كشته شدن جواني به دست اژدها در هماي نامه و بلعيده شدن امير طوفان ارگنجي، بر پايه يكي از طومارهاي نقالي، نمونـه هـاي ديگري از اينگونه ناكامي ها است. تنها نمونه استثنايي كشته شدن قهرمان به دست اژدها كه خود داوطلبانه به جنـگ اژدها مي رود و او را از پاي درمي آورد، نبرد اسفنديار با اژدهـايي اسـت كـه روايـت آن در عجايب نامه آمده است.

اژدهاکشی در روايت های حماسی ايران

اژدهاکشی در بیرون از مرزهای ایران

9- با نگاهي به روايات اژدهاكشي درمي يابيم كه بيشتر اين نبردها در بيرون از مرز ايران روي داده است. رستم، فرامرز، بهرام گور، ملك بهمن در هندوستان، برزو، اسفنديار، بهـرام گور، جهانبخش در توران، سـام در بربـر، گشتاسـب در روم، شـهريار در مغـرب، بهـرام چوبين در چين، اسكندر و گرشاسب نيز در سرزمين هاي غيرايراني اژدهاكشي مي كننـد. اين نكته كه چرا بيشتر اين اژدهايان در سرزمين هاي انيراني حضور دارند محتملاً به اين دليل است كه بر پايه اساطير، ايران سرزميني اهـورايي و نخسـتين آفريـده اهـورامزدا بـه شمار مي آمده است، بنابراين حضور اين پتيارگان اهريمني را در ايـن كشور روا ندانسته، آنان را به نواحي ديگر نسبت داده اند.

تعدد نبرد با اژدها

10- در بيشتر منظومه هاي حماسي ايران، گاه قهرمان داستان، چندين بار بـا ديـوان بـه مبارزه مي پردازد تا اينكه آنان را از بين مي برد براي مثال نبرد رسـتم بـا اكـوان ديـو. در برخي منظومه هاي متأخر و اغلب در روايت هاي نقالي و داستان هاي عاميانه، از نبردهـاي چندگانه پهلوانان با ديوان سخن به ميان آمده است حال آنكه پيروزي قهرمـان بـر اژدهـا، عمدتاً در همان رويارويي نخست انجام مي پذيرد.

نكته درخور توجه ديگر، اين اسـت كـه به استثناي دو مورد، در ديگر جنگ هاي پهلوانـان بـا اژدهـا، سـرانجام آن پتيـاره كشـته مي شود:

نخست؛ اژدهاي مردم اوباري كه بهمن را به كام مي كشد و پـس از بلعيـدن او از پيش چشم ديگران دور مي شود . اژدهـاي ديگـر همـان اسـت كـه در روايـات منثـور برزونامه جديد از آن ياد مي شود و آن هنگامي است كه رستم براي رهايي پاس پرهيزگار، به سوي مغرب مي رود. در ميان راه با اژدهاي مخوفي روبـه رو مـي شـود و در نبـرد بـا او، كاري از پيش نمي برد. ناگهان سروش بر او آشكار مي شود و مي گويد اين اژدها به دسـت حضرت علي (ع) كشته خواهد شد.

کشتن پادشاه توسط اژدها

11- اژدها در اساطير ايران، موجودي دژمنش و آفريدهاي اهريمني به شمار ميآيد و ايجاد خشكسالي و خونريزي، دو خويشكاري مهم او است؛ اما در برخي روايـات، اژدهـا نقشـي مثبت دارد و مي تـوان آن را موجـودي اهـورايي بـه شـمار آورد. خويشـكاري ايـن دسـته اژدهايان، نابودي پادشاه بيدادگري است كه مردم از دست او به جان آمدهاند. شايد به دليل آن که «پادشاه کشی» در فرهنـگ ايـران، امـري مـذموم و گنـاهي نابخشـوده بـه شـمار مي آمده است، بنابراين در اساطير ايران، وظيفه نابودي پادشاه بيدادگر را به اژدها سپرده اند.

كهن الگوي اين بن مايه اساطيري را مي توان كشته شدن جمشيد به دست ضحاك دانسـت. همچنين مي توان كشته شدن نوذر به دست افراسياب را گونه ديگري از اين بـاور دانسـت، زيرا برپايه برخي پژوهش ها، افراسياب موجودي اژدهافش به شمار ميرفته است. آشكارترين نمونـه ايـن گمانـه زنـي را مـي تـوان در داسـتان بلعيده شدن بهمن به دست اژدها ديد. برپايه روايت بهمن نامه، اژدها پس از بلعيدن بهمن و درواقع پس از به انجام رساندن خويشكاري خود، از نظرها دورمي گردد:

وزان پــس شــد انــدر جهــان ناپديــد

بــه گيتــي كســي ايــن شــگفتي نديــد

نمونه ديگر اين باورداشت، آمدن اسبي آبي و نابود كردن يزدگرد بزهكار است كـه بـه احتمال بسيار، به دليل ساخته شدن روايت آن در دوران تاريخي، جاي اژدها را بـه اسـب آبي تغيير داده اند تا صورت روايت، واقعي تر به نظر آيد. شايان ذكر است كـه ايـن جـانور هم پس از نابودي يزدگرد، ناپديد مي شود:

چون او كشته شد اسپ آبي چو گـرد

بيامــــــد بــــــدان چشــــــمة لاژورد

به آب انــدرون شــد تــنش ناپديــد

كــس انــدر جهــان ايــن شــگفتي نديــد

سخن گفتن اژدها با قهرمان

12- در برخي روايات حماسي، گاهي اژدها با پهلوان سخن مي گويد. برخي پژوهشـگران به شماري از اين اژدهايان سـخنگو اشـاره كـرده انـد. در حدود بررسي هاي نگارنده، چند پتياره ديگر نيز سخن مي گويند: نخست؛ پتياره اي به نـام گرگ گويا كه خويي اژدهافش دارد:

پلنگـــان ز دنـــدان او خســـته دل

بســـا مـــرز زان گـــرگ بشكســـته دل

ســخن هرچــه گــويي جوابــت دهــد

بـــه تـــك آهـــوان نـــر كبابـــت دهـــد

دوم؛ اژدهاي دوسري كه برزو با او به نبرد مي پردازد:

يكـــي نعـــره زد آنگهـــي اژدهـــا

بـــدو گفـــت كـــاي خيـــره بـــي بهـــا

يــا خيــره ســر بــدرگ بــدكنش

شـــده گـــم بـــه خيـــره ز راه مـــنش

سوم؛ اژدهاي دروازة كوه فنا كه جهان بخش با او روبه رو مي شود:

بــه پاســخ بــدو گفــت آن اژدهــا

كــــه از مــــن زمانــــه نيابــــد رهــــا

نگهـــدار كـــوه فنـــاام بـــه كـــين

كــه ســيمرغ نــارد گــذر زيــن زمــين

پاداش اژدهاکشی

13- پهلوان اژدركش در ازاي كار بزرگي كه انجام مي دهد، مـورد تشـويق ديگـران قـرار مي گيرد و اغلب به او هدايايي داده مي شود.

گاهي پهلوان داستان با دختر پادشـاه ازدواج مي كند مانند ازدواج رستم با دختر شاه هند پس از كشتن ببر بيان، ازدواج آذربـرزين بـا دختر بوراسب. گاه پهلوان اژدهاكش پس از نابودي اژدها، به پادشاهي، سپهسـالاري و يـا جهان پهلواني مي رسد مانند بر تخت نشستن فريدون پس از كشتن ضـحاك، سـپهسـالار شدن گشتاسب در روم پس از كشتن اژدها و جهان پهلواني گرشاسب پس از كشتن اژدها و رستم پس از بازگشت از هفت خان.

گاهي نيز به پهلوان اژدركش باج و خراج مـي دهنـد و يا منشور حكومت ناحيه اي را بدو واگذار مي كنند، مانند پيروزي رستم بر پتيـاره و بـاج گرفتن از هندوان.

چگونگی روبرویی با اژدها

14- در بيشتر روايات حماسي ايران، پهلوان به تنهايي با اژدها رو به رو مي شـود و آن را از پاي درمي آورد؛ اما برپايه روايـت فروامرزنامـه نخسـت، فرامـرز در نبـرد بـا مـار جوشـا، از پهلوانان ايران ياري مي طلبد و بيژن او را در اين كار خطير همراهي مي كند. از آنجـا كـه بيژن يكي از پهلوانان نامدار ايران است و فرزندزاده رستم نيز به شـمار مـي آيـد بنـابراين راويان داستان نخواسته اند او را از اژدهاكشي بي بهره سـازند و او را بـا فرامـرز در كشـتن مار جوشا شريك دانسته حتي كشتن پتياره اي به نام گرگ گويا را نيز بدو نسبت داده انـد. از ديگر اژدهاكشي هايي كه به دست دو پهلوان انجام مي شود مي توان به اژدهـايي اشـاره كرد كه جهان بخش در خان هفتم با آن رو به رو مي شود و با دستياري گستهم آن را نـابود می کند.

مذکر بودن پهلوانان اژدهاکش

15-يكي از نكته هاي درخور توجه اين است كه در فهرست قهرمانان اژدهاكش ايران، بـه استثناي گل كامكار، ديگر پهلوانان مذكرند و هيچكـدام از پهلـوان بـانوان نامـدار روايـات ايران، ازجمله بانو گشسب و بوراندخت اژدهاكش نيستند.

از ايـن گذشـته، همـه ايـزدان اژدركش اساطير ايران نيز مذكرند و از اژدهاكشي ايزد بانوان بزرگـي ماننـد آناهيتـا و يـا سپندارمذ و... نشاني نيست.

در اسـاطير هنـد و اروپايي نيـز تنها يكبار از يك ايزدبانوي اژدهاكش ياد مي شود و آن هم آرتميس است كه بـه همـراه برادرش آپولون، در آغاز جوانيشان اژدهايي را مي كشـند. بـانوي اژدهاكش ديگر، گويا راهبه اي است «مارتا» نام، كه يكي از پژوهشگران بدان اشاره نموده است. شايد به اين دليل، پهلوانان بانوان در امـر اژدهـاكشـي نقـش نداشته اند كه چون در پايان كار، پهلوان اژدركش، با دختري كه در بند اژدهـا بـود ازدواج مي كرد و درواقع بركت بخشي را به دنيا باز مي گردانيد. بنابراين وجود پهلواني مذكر بـراي اين اساطير، امري الزامي بود.

استفاده از پوست اژدها برای جامه ی جنگی

16- يكي از بن مايه‌هاي اساطيري كه در روايات اژدهاكشي ديده مي شود، ساختن جامه اي جنگي از پوست برخي اژدهايان است. رستم پس از كشتن ببر بيان، كه اژدهـايي دريـايي بود، از پوست آن براي خود جامهاي جنگي مي سازد.

بنا بر نظر يكي از پژوهشگران «به باور آرياييان كهن، بين جامه جنگي سـاخته شـده از پوسـت دد و پهلوان، گونه اي پيوند جادويي و اساطيري وجود داشته است و پهلوان با شـكار و پوشـيدن چرم جانور درنده (اعم از پلنگ، شير، گرگ و خرس) خشم، بي باكي و دلاوري همان درنده را به دست مي آورد و در زورمندي و چابكي و درنده خويي، داراي نوعي همسـاني جـادويي با جانور مي شد. علاوه بر اين پندار كهن، پوست جانور درنـده در آوردگـاه، نشـان دلاوري و توانمندي پهلوان بوده و هم پاي ايجاد ترس و بيم در دشمن».

در يكي از روايات، سهراب پس از كشتن اژدها، از اجزاي بدن آن براي خود ابزارهـاي جنگي ساخت. از اين گذشته، اجزاي بدن اژدها خواص دارويي داشت يا رويين تني و شـجاعت را بـه ارمغـان مـي آورد. ايـن مضـامين، اغلـب در اساطير اروپايي ديده مي شود. در حدود بررسي هاي نگارنده، در روايات ايراني نيز يكبار به خاصيت دارويي روغن اژدها اشاره شده و آن هنگامي است كه كمر گرشاسب در نبرد با اژدها شكسته مي شود و پزشكان از درمان او عاجز مي شوند؛ تـا اينكه تهمورث به خواب گرشاسب مي آيد و به او مي گويـد روغـن همـان اژدهـايي را كـه كشته است بر كمر خود بمالد. گرشاسب اين كار را مي كند و درمان مي شود اما تـا پايـان عمر عقيم مي ماند.

نكته ديگر اينكه گرشاسب به افتخار پيروزي خود بر اژدها، درفشي اژدهاپيكر سـاخت كه نقش اين درفش به دليل اهميتي كه داشت بعدها درفـش پهلوانان خاندانش مانند رستم سـهراب و فرامرز گرديد.

اژدها و ارتباط آن با طلسم و جادو

17- در روايت هاي حماسي ايران، گاه با اژدهاياني رو به رو مي شويم كه با طلسـم و جـادو ارتباط دارند. اين اژدهايان اغلب حاصل دگرديسي ديوان، جادوان يـا پادشـاهان انـد. گاهي هدف از دگرديسي آنـان، آزمـودن قهرمانـان اسـت. كهن ترين نمونه اين بن مايه، اژدهاشدن فريدون بـراي آزمـودن فرزنـدانش اسـت كـه در شاهنامه آمده است. بر پایه يكي از طومارهاي نقـالي، ضـحاك به علم سحر خود را به شكل اژدهـا در مـي آورد و در پـيش گرشاسـب ظـاهر مـي شـود. هنگامي كه گرشاسب با عمود قصد او را مي كنـد، دوبـاره بـه صـورت نخسـت خـود بـاز مي گردد.

هدف ديگر از اين دگرديسي ها نابودي قهرمان داستان است. در سام نامـه ارقـم جـادو خود را به شكل اژدها در مي آورد و به سام حمله ور مي شود اما از پاي درمي آيـد. بر پايه روايات نقـالي، اژدهـايي كـه رسـتم در خـان چهـارم مـي كشـد درحقيقت جادوگر بود. در داستان رستم و سهراب، ريحانه جـادو خـود را بـه شـكل اژدهايي در مي آورد، اما رستم به هويتش پي مي برد.

در مشكين نامه عقیقه ی جادو خود را به شكل اژدها درمي آورد اما درنهايت كشـته مـي شـود. در زرين قبانامه، مادر سرخاب ديو خود را به شكل اژدها درمي آورد. زال نيز با اژدهايي جادوگر مبارزه مي كنـد. در ايـن دسته روايات اژدها يا پس از كشته شدن، به شكل نخستين خود كه جادوست در مـي آيـد يا پس از ناتواني در رويارويي با پهلوان، تغيير چهره مي دهد. اما در هر دو مورد به دسـت قهرمان كشته مي شود.

يكي ديگر از مضامين پرتكرار كه در طومارهاي نقالي و داستانهاي عاميانـه ديـده مي شود، رفتن قهرمان به درون طلسم و برخورد با پتيارگاني مانند اژدهـا، شـير، ديـو و... است. اژدهايي كه در اين طلسم ها ديده مي شود هرچند هولناك بـه نظـر مـي رسـد، امـا پهلوان به دليل آنكه پيش از رو به رو شدن بـا آن، از ماهيـت جـادويي اش آگـاه اسـت بـا خواندن اسم اعظم يا موارد مشابه آن، به آساني از بين مي رود. گاه اژدها با يـك ضـرب شمشير كشته مي شود و پس از مرگ آن، رعد و برق و حوادثي نظيـر آن روي مـي دهـد. گاهي نيز اژدهايي در طلسم ظـاهر مـي شـود و قهرمـان داستان را مي بلعد و يا آنكه خود قهرمان به فرمان لوحي كـه در دسـت دارد خـود را بـه درون شكم اژدها مي اندازد و وارد سرزمين هاي ديگري مي شـود.

اژدها در داستان های عامیانه

18- گذشته از اساطير و روايات حماسي ايران، در برخي داستان هاي عاميانـه نيـز نبـرد قهرمان با اژدها ديده مي شود. صورت كلي اين داستان ها چنـين اسـت: اژدهـايي عاشـق دختر/ دختران سرزميني مي شود. به همين دليل خشكسـالي و بـي آبـي را بـر مردمـان فرومي آورد. هيچيك از پهلوانان نامدار آن سرزمين، كاري از پيش نمي برند. به فرمان شاه آن سرزمين، ساكنان آنجا مجبور مي شوند براي دسترسي به آب، هر هفته يا هر ماه - در اساطير متأخرتر هر سال - به آن اژدها دختري پيشكش كنند تا به مردم اجازه ی اسـتفاده از آب را بدهد. در دگرديسي هاي بعدي، اژدها به ديوي تبديل مي شود كه ايـن بـار ديگـر، دختري به او پيشكش نمي شود؛ بلكه خود ديو است كه دختري را پنهاني با خود مي بـرد و او را در جايي مخوف، كه اغلب چاهي عميق و يا غاري تاريك است، پنهـان مـي سـازد.

اين ديو اگرچه با آن دختر نشست و برخاست مي كند، اما به دليل عدم تمكين دختر، بـا او نزديكي نمي كند و دختر همچنان بـاكره مـي مانـد. سـپس پهلـوان نـژادهاي از راه دور مي رسد كه از جريان ربوده شدن دختر به دست ديو يا پيشـكش كـردن دختـر بـه اژدهـا آگاهي ندارد. اما به محض آگاه شدن از حقيقت امر، با وجود ممانعـت سـاكنان شـهر، بـه جنگ اژدها/ ديو مي رود و سـرانجام بـا كشـتن ايـن پتيارگـان و آزاد سـاختن دوشـيزه/ دوشيزگان از چنگ آنها، با يكي از دختران كه اغلب او نيز شاهدخت است، ازدواج مي كند. اين بن مايه اساطيري به گونه هاي متفاوتي، در اساطير كشورهاي ديگر جهان نيز ديده مي شود.

نكته اي كه در برخي از اين داستان هاي عاميانه ديده مي شود اين اسـت كـه قهرمـان پس از كشتن اژدها، نشانه اي مانند دندان اژدها يا شاخ او را با خود مي برد و بـه راه خـود ادامه مي دهد. سپس فرد شيادي مدعي كشتن اژدها مي شود و مي خواهد با دختر پادشاه ازدواج كند. هنگاميكه مقدمات كار را فراهم مي كنند، ناگهان قهرمـان اژدهـاكش، از راه مي رسد و با نشانه اي كه به همراه دارد آن مدعي دروغين را رسوا مي كند و خود با دختـر پادشاه ازدواج مي كند.

درخور ذكر است كه در اين دسته از داستان هاي عاميانه، ديگر نشـاني از بـدفرجامي قهرمان اژدهاكش ديده نمي شود، بلكه قهرمان داستان به ازدواج دختر پادشـاه سـرزمين بيگانه درمي آيد و پس از مرگ آن پادشاه، خود جانشين او مـي شـود و سـاليان سـال، بـا خوشي و شادماني، به پادشاهي خود ادامه مي دهد.

منبع: نبرد قهرمان با اژدها در روايتهاي حماسي ايران - رضا غفوری - ادب پژوهی - شماره 34 - 1394

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید