امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271093
۳۹۹۷
۱
۰
نسخه چاپی
ریک برینکمن - ریک کرشنر

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

آدم های سخت کسانی اند که : نمی توانید تحمل شان کنید؛ کاری که ازشان می خواهید انجام نمی دهند، یا کارهایی می کنند که نمی خواهید و شما نمی دانید با آن ها چه کنید!

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

آدم های سخت کسانی اند که : نمی توانید تحمل شان کنید؛ کاری که ازشان می خواهید انجام نمی دهند، یا کارهایی می کنند که نمی خواهید و شما نمی دانید با آن ها چه کنید!

■ کار با آدم های سخت

آدم های سخت وجود دارند و همه مجبورند با آن ها سروکار داشته باشند.

خبر خوش: دیگر مجبور نیستید قربانی شان باشید. هرچند نمی توانید آدم های سخت را تغییر دهید، می توانید طوری با آن ها ارتباط برقرار کنید که خودشان را تغییر دهند.

■ ده رفتار ناخواسته را بشناسید

ده رفتاری که از همه ناخواسته ترند کدامند؟

پاسخ هرکدام از ما را ضعف ها و قوت های رفتاری مان، تا حدودی متفاوت است. اما عموما درباره ی اینکه چه کسی بدقلق است و چه رفتارهایی باعث بدقلقی اش می شود، باهم توافق داریم.

ما ۱۰ الگوی رفتاری ویژه را شناسایی کرده ایم که آدم های معقول وقتی احساس می کنند تهدید شده اند یا مانعی در کارشان وجود دارد، به آن ها متوسل می شوند تا در مقابله با وضعیت ناخوشایند مبارزه (یا عقب نشینی) کنند.

1- تانک: رفتاری زورگو و بی رحم، پر سروصدا و نیرومند، یا با شور و حرارتی نامحسوس و با دقت جراحی لیزر دارد و معتقد است هدف، وسیله را توجیه می کند. اگر سر راه چنین فردی قرار بگیرید، از میدان به درتان می کند.

2- تک تیرانداز: بنا به دلایلی نا معلوم از شما متنفر است. او به جای دیوانه بازی و از کوره در رفتن، با یافتن نقطه ضعف هایتان و استفاده از آن ها بر علیه تان، با کارشکنی، حرف های خاله زنکی و تحقیر تسویه حساب می کند.

3- نارنجک: این شخص در موقعیتی پیش بینی نشده، ناگهان از خشم منفجر می شود و باعث می شود همه خود را از او مخفی کنند و از خود بپرسند: «قضیه چیست؟»

4- عقل کل: ۹۸٪ چیزها را می داند (فقط از او بپرسید!). عقل کل ها آنچه را میدانند به شما می گویند (آن هم برای چندین ساعت !) اما هرگز حاضر نیستند «فکرهای کاملاً مزخرف» شما را گوش کنند!

5- عقل کل نما: اگرچه چیز زیادی نمی داند، اما نمی گذارد این مسئله مزاحم کارش شود! اگر بر موضوعی تسلط کافی نداشته باشید، می تواند شما را با گمراه کردن به دردسر اندازد یا یک پروژه را به فنا بدهد.

6- بله گو: سریع در موافقت و کند در عمل. از شخص بله گو معمولاً تعهدات انجام نشده و قول های زیرپاگذاشته به جا می ماند. با وجود اینکه کسی از او راضی نیست، برای جلب رضایت اطرافیان، متعهد به کارهایی بیشتر از توانش می شود.

7- بی تصمیم: برای گرفتن تصمیمی حیاتی آن قدر این دست و آن دست می کند تا دیگر خیلی دیر می شود. در نهایت هم کار به جایی می رسد که تصمیم خود به خود گرفته می شود و مقصر کسی نیست جز خودش.

8- هیچ گو: هیچ وقت دستگیرتان نمی شود قضیه از چه قرار است، چون آدم «هیچ گو» هیچ نظر و بازخوردی (چه شفاهی و چه غیرشفاهی) به شما نمی دهد.

9- نه گو: از دید این فرد «پشت هر زیبایی، یک زشتی وجود دارد» و «من منفی باف نیستم، بلکه واقع بینم» و غم زده و نا امیدانه دیگران را دلسرد می کند.

10- نق نقو: غرق در غم و اندوہ خود است، بی وقفه ناله می کند و روحیه ی دیگران را با کلی گویی هایش درباره ی بد بودن همه چیز، خراب می کند و تا زمانی که کاری نکنید، این رفتارش ادامه دارد.

اینجا به چند ایده ی اولیه برای سروکله زدن با این ده ویژگی اشاره می کنیم :

بدانید واکنش آدم ها به این رفتارها متفاوت است

کسی که بیش از همه شما را آزار می دهد، ممکن است برای فردی دیگر آدم کاملاً قابل قبولی باشد.

این رفتارها را بشناسید

هر رفتاری پاسخ خود را می طلبد. به افراد دور و برتان فکر کنید. آیا در محیط کار یا خانه، کسی هست که این توصیف ها در موردش صادق باشد؟

نقش خود را بشناسید

همه ی ما گاهی آدم های سختی می شویم. درک این رفتارها در خود، به موفقیت در شناخت دیگران کمک می کند.

■ روش خود را انتخاب کنید

پیش از آنکه جلوتر برویم، باید بر این واقعیت تأکید کنیم که در برخورد با آدم های سخت، دست کم چهار گزینه دارید.

هیچ فرمول جادویی هم وجود ندارد؛ در هر موقعیتی، خودتان بهترین داور برای انتخاب یکی از گزینه ها هستید. هرچند همان طور که خواهید دید، گزینه ی اول از این چهارتا، در واقع گزینه نیست.

این چهار گزینه عبارتند از:

بمانید و هیچ کاری نکنید: ماندن و کاری نکردن الزاماً انفعال کامل نیست؛ می تواند تحمل کردن یا گله و شکایت کردن پیش آدم هایی باشد که کاری از دستشان برنمی آید. اما کاری نکردن گزینه ای خطرناک است، چون خستگی از رفتار آدم های بدقلق کم کم اوج می گیرد و به مرور زمان بدتر می شود. گله و شکایت پیش افرادی که کاری از دستشان برنمی آید هم در عین حال که انجام اقدام مؤثر را به تأخیر می اندازد، تأثیر بدی در روحیه و بازدهی افراد می گذارد.

ترک کنید: گاهی ترک کردن، بهترین انتخاب است. چون همه ی موقعیت ها بهتر نمی شوند و بعضی از آن ها هم اصلاً ارزش صرف وقت و انرژی برای بهتر شدن را ندارند. ترک کردن زمانی مفید است که احساس می کنید کلنجار رفتن دیگر فایده ای ندارد. اگر وضعیت رو به خرابی است، اگر هرچه می گویید یا انجام می دهید اوضاع را بدتر می کند و اگر اوضاع از کنترل شما خارج شده، به خاطر داشته باشید احتیاط بهتر از شجاعت است. پس بلند شوید و بروید. همان گونه که النور روزولت می گوید: «هیچکس نمی تواند بدون اجازه ی شما، تحقیرتان کند) با این همه، پیش از آنکه تصمیم به رفتن بگیرید، شاید بخواهید دو گزینه دیگر را هم بررسی کنید.

نگاهتان را تغییر دهید: حتی اگر آن آدم بدقلق به رفتار بد خود ادامه دهد، می توانید به او متفاوت نگاه کنید، به او متفاوت گوش بدهید و نسبت به او حسی متفاوت داشته باشید. این ها تغییر نگرش هایی اند که می توانید در خود ایجاد کنید تا از واکنش نشان دادن به آدم های بدقلق رها شوید.

رفتارتان را تغییر دهید: وقتی نحوه ی سروکله زدن با آدم های سخت را تغییر می دهید، آن ها هم راه های جدیدی برای کلنجار رفتن با شما پیدا می کنند. راهکارهای آموختنی و کارآمدی برای کنار آمدن با سخت ترین رفتارها وجود دارند که همگی، موضوع این کتابند.

جمع بندی

می شود رفتارهای سخت را دسته بندی کرد، اما موقعیت ها با هم متفاوتند لازم است تصمیم بگیرید که هر موقعیتی، چه واکنشی می خواهد.

«کاری نکردن» را کنار بگذارید: انفعال و کاری نکردن، نمی تواند ادامه دار باشد. اگر شرایط خیلی بد باشد، باید کاری بکنید.

اول نگرشتان را تغییر دهید، بعد رفتارتان را: گاهی تغییر نگرش به تنهایی کافی است، اما همیشه پیش نیاز کارسخت تر تغییر رفتار است.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ چهار نیت را درک کنید

اولین گام برای تغییر نگرش نسبت به ده رفتار نا خواسته، درک آن ها است. کلید اصلی، چهارنیتی است که افراد بسته به موقعیت و دو متغیر میزان جسارت و تمرکز حواس با آن ها واکنش نشان می دهند.

آدم ها در چند تقسیم بندی، از منفعل ( با اعتماد به نفس پایین) تا پرخاشگر ( با اعتماد به نفس بالا) قرار می گیرند.

سطح اعتماد به نفس، معمولاً تحت تأثیر موقعیت است: افراد در مواقع چالش، سختی و اضطراب ، تمایل به خروج از «حالت متعادل» طبیعی خود دارند؛ یا منفعل تر می شوند یا پرخاشگرتر.

در یک موقعیت خاص، حواس و توجه افراد می تواند بر وظیفه ی در حال انجام (تمرکز بر وظیفه) یا روابط (تمرکز بر افراد) متمرکز شود. بیشتر آدم ها در مواقع سختی یا اضطراب بر «چه» (کار) یا «که» (افراد) بیشتر تمرکز می کنند.

حالا این دو متغیر را کنار هم بگذارید. یک نفر می تواند پرخاشگرانه (ستیزه جویی)، با اعتماد به نفس (همکاری) یا منفعلانه (فرمانبرداری) روی افراد تمرکز کند یا به شکلی پرخاشگرانه (اراده ی قوی)، با اعتماد به نفس (مشارکت) یا منفعلانه (عقب نشینی) به وظیفه توجه نشان دهد.

هر یک از ما حالت متعادلی از رفتار –کما بیش پذیرفتنی_ داریم و چالش ها، مشکلات و فشارها باعث بروز رفتاری نامتعادل -یا مشکل زا۔ از سوی ما خواهد شد.

هر رفتاری (چه پذیرفتنی، چه مشکل زا) نیت یا منظوری اولیه دارد و برای عملی کردن آن می کوشد.

ما چهارنیت کلی را شناسایی کرده ایم که تعیین می کنند آدم ها در هر موقعیتی چه واکنشی نشان می دهند:

انجام وظیفه

انجام درست کار

کنار آمدن با دیگران

تحسین شدن

( این نیت ها، تنها انگیزه های آدم ها نیستند، اما برای درک و کنار آمدن با بد قلقی ها، چارچوبی مفیدند.)

شکست یا اختلال در این نیت ها، باعث می شود مشکلات بالا بگیرند. همچنین ممکن است رفتارهای نادرست به اوج خود برسند و احتمالا به رفتارهای سختی منجر شوند که قبلا فهرست کردیم.

نیت ها، بسته به فرد و موقعیت، دائم تغییر می کنند و باعث تغییر رفتار می شوند. پس شما باید:

چهار نیت را درک کنید

همگی آن ها در زندگی ما زمان و مکان خود را دارند. اگر متعادل نگهشان داریم ، معمولاً به موفقیت بیشتر و نگرانی کمتر می رسیم.

به الگوهای ارتباطی دقت کنید (واژه ها، لحن و زبان بدن)

این الگوها نیت اصلی آدم های سخت را آشکار می کنند و راه سروکله زدن با آن ها را نیز نشان میدهند.

سخت نباشید

اگر در عملی شدن نیت ها خللی ایجاد شود، ممکن است تبدیل به آدمی سخت شوید. هرچه بیشتر درباره ی علت رفتار آدم ها بدانید، بیشتر می توانید خود را تغییر دهید.

■ درک نخستین نیت: انجام وظیفه

آیا تا حالا مجبور بوده اید کاری را بر عهده بگیرید، به پایان برسانید و از شرش خلاص شوید؟

وقتی از سر انجام وظیفه عمل می کنید، برکاری که بر عهده تان است تمرکز می کنید؛ اما اگر واقعاً مجبور به انجام کاری باشید، سرعت تان را بالا می برید، بر فعالیت تان تمرکز و بر نظراتتان پافشاری می کنید. حتی ممکن است بی احتیاط و پرخاشگر شوید، بی گدار به آب بزنید و بدون فکر صحبت کنید. اطرافیانتان هم به حاشیه رانده می شوند.

اگر تلاش برای انجام کار فرسایشی و خسته کننده شود، ممکن است درک ما از موقعیت موجود، با تحریف روبه رو شود. ناگهان دیگران، افرادی به نظر می رسند که وقت تلف می کنند، از این شاخه به آن شاخه میپرند و فقط دارند کار را کش می دهند. در این زمان، نیت شخص قوی تر و رفتار او سلطه گرانه تر می شود.

سه مورد از سرسخت ترین رفتارهای سلطه گرانه در شخصیت های تانک ، تک تیرانداز و عقل کل یافت می شود.

تانک

در مأموریت برای انجام یک کار، نمی تواند آرام بگیرد و در این فرایند ممکن است به شما امر و نهی کند یا از روی شما رد شود. تانک، از اینکه شخصا شما را تکه و پاره کند ابایی ندارد. اما دلیل این کار شخصی نیست: شما فقط مزاحم کارش هستید. دامنه ی رفتارتانک برای کنترل اوضاع و انجام مأموریت، از سماجت معتدل گرفته تا پرخاشگری بی پروا را شامل می شود.

تک تیرانداز

اگر اوضاع باب میلش نباشد، تلاش می کند با تحقیر و خجالت زده کردن، بر شما مسلط شود. خیلی ها از تحقیرشدن در جمع می ترسند؛ واقعیتی که تک تیرانداز از آن در زمآن هایی که بیشین آسیب پذیری را دارید، با استفاده از عبارات دوپهلو و نظرات نیش و کنایه دار به نفع خودش استفاده می کند.

کل

کل در گفتگوها، آدم ها و رخدادها را با جرو بحث های طولانی و آمرانه تحت کنترل خود در می آورد.

او با یافتن ضعف های دیدگاه های مخالف، آن ها را بی اعتبار و حذف می کند. از آنجاکه عقل کل ها واقعاً افرادی آگاه و ماهرند، بیشتر آدم ها به سرعت در برابرشان کم می آورند و در نهایت تسلیم می شوند.

نیت ها به مرور تغییر می کنند. ممکن است کاری را با نیت انجام درست آغاز کنید و بعد از مدتی متوجه شوید فرصت چندانی ندارید و نیت خود را به انجام وظیفه تغییر دهید. وقتی شغلی را آغاز می کنید، ممکن است بیشتر بر کنار آمدن با دیگران تکیه کنید اما با گذشت زمان شاید شما بر تحسین شدن تمرکز کنید.

نکته های اساسی

بدانید که نیت انجام کار، گه گاه رفتارها را شکل می دهد

این امر الزاماً بد یا ناشایست نیست. درواقع، شاید ضروری هم باشد

محرکه های نیت انجام کار را بشناسید

این نیت باعث می شود آدم ها بر وظیفه ی خود متمرکز شوند، سرعت را بالا ببرند و بر نظراتشان پافشاری کنند. بنابراین ممکن است بی دقت شوند، دیگران را کم اهمیت بدانند و با پرخاشگری رفتار کنند.

بدانید که «نیت انجام کار» به رفتارهای سلطه گرانه می انجامد

این رفتارها می توانند در قلدری های تانک، نظرهای ویرانگر تک تیرانداز یا سخنرانی های سلطه جویانه ی عقل کل نمود داشته باشند. اما نقطه ی اشتراک تمامشان، تسلط برشما و شرایط است.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ درک دومین نیت: انجام درست کار

انجام دادن درست کار، از دیگر نیت های متمرکز بر وظیفه است که بر رفتار افراد تأثیر می گذارد.

آیا تا به حال شده برای پرهیز از اشتباه، تمام توانتان را به کار بگیرید؟

اگر انجام درست کار، اولویت اولتان باشد، کارها را آن قدر آرام وکند انجام می دهید تا به همه ی جزئیات برسید و آن ها را ببینید. سعی می کنید قبل از دست به کار شدن، خوب و طولانی همه چیز را بررسی کنید (البته اگر اصلاً دست به کار بشوید!). شاید هم از انجام هر کاری خودداری کنید، چون از نتیجه اش مطمئن نیستید.

کسی که جلوی عملی شدن نیت انجام درست کارش گرفته شود یا عملی شدن نیتش را در خطر ببیند، فکر می کند همه چیز در اطرافش آشفته و بی دقت است. در این شرایط نظراتی که با کلمات مبهم به او گفته می شود، تنها نمک بر زخمش می پاشند.

بروز رفتارهای بدبینانه و کمال گرایانه، نتیجه ی بالا گرفتن شدت کار است. نق نقوها، نه گوها و هیچ گوها نمونه های آدم هایی اند که این رفتار را بروز میدهند.

نق نقو

نق نقو معتقد است در جهان ناکامل ما، نمی تواند تغییری ایجاد کند. او زیربار سنگین نگرانی از مشکلات احتمالی، فکر کردن به راه حل را رها می کند. در عوض با احساس نا امیدی فزاینده، بر مشکلاتی تمرکز می کند که بتواند از آن ها به عنوان مدرکی برای کلی گویی هایش استفاده کند.

نق نقوها غرمی زنند که «هیچ چیز سر جای خودش نیست و همه چیز اشتباه است). این کار حتما دیگران را عاصی می کند و بدتر شدن اوضاع باعث نق زدن های بیشتر هم می شود.

نه گو

برخلاف نق نقو، نه گو در مواجهه با شرایط نامطلوب، خود را درمانده نمی بیند. او به جای درماندگی، نا امید می شود.

نه گوها معتقدند شرایط بد هیچ وقت خوب نمی شود و البته از نشان دادن این حس به دیگران ابایی ندارند. «بی خیالش شو، ما امتحان کردیم جواب نداد، جواب هم نمی دهد، اگر کسی گفته متفاوت هستی سرکارت گذاشته ولش کن و انرژی ات را به خاطر یک هدف بی خودی و از دست رفته هدر نده.» این سیاه نمایی نه گو دیگران را هم به گودال ناامیدی می کشاند.

هیچ گو

وقتی کارها در قیاس با حد کمال ، شکست بخورند، بعضی ها چنان احساس شکست می کنند که به کلی عقب می نشینند. احتمالا این آخرین فریادشان به خاطر انجام نشدن درست کارهاست: «خیلی خب! کار خودت را بکن، اما اگر این کار جواب نداد، گریه کنان سراغ من نیا!» بعد از این، آن ها دیگر نه چیزی می گویند و نه کاری می کنند.

نکته های اساسی

بدانید که بعضی از رفتارها ناشی از نیت انجام درست کارند

این مسئله الزاماً بد یا ناشایست نیست. در واقع ممکن است دقيقا اقتضای شرایط باشد.

محرکه ها برای نیت انجام درست کار را بشناسید

آدم ها تمام تمرکزشان براین است که اشتباهی مرتکب نشوند و به همین خاطر کمتر به جزئیات دیگر توجه می کنند. آن ها ممکن است به خاطرنگرانی از پیامدها، دست به کاری نزنند یا ممکن است دیگران را به خاطاینکه به اندازه ی کافی دلسوز نیستند، مقصر بدانند.

بدانید نیت انجام درست کار می تواند باعث رفتارهای کمال گرایانه شود

این موضوع می تواند درغرزدن نق نقو، منفی گرایی نه گو، یا سکوت هیچ گو نمود پیدا کند. اما وجه اشتراک همه شان این باور است که هیچ چیز درست انجام نمی شود.

■ درک سومین نیت: کنار آمدن با دیگران

سومین نیت، کنار آمدن با دیگران است. اگر بخواهید رابطه ای برقرار کنید و آن را گسترش دهید، کنار آمدن با بقیه ضروری ست. برای کنار آمدن با آدم ها کمتر ابراز وجود می کنید چون منافع و نیازهای آن ها را مهم تر از خود می دانید. به عبارت دیگر، خواسته های شخصی در برابر نیت کنار آمدن با دیگران، کم اهمیت تراست.

مسئله اینجاست که آدم هایی که برای کنار آمدن با دیگران تلاش می کنند، از حس دیگران نسبت به خودشان مطمئن نیستند. در این شرایط آن ها واکنش ها، نظرها و حالت چهره ی دیگران را شخصی برداشت می کنند. رفتارها شدیدا گرایش به جلب تأيید دیگران و اجتناب از مخالفتشان پیدا می کند. هیچ گوی منفعل، بله گوی شل و ول و بی تصمیم مردد، از مشکل زا ترین رفتارهای تأیید خواهانه اند.

هیچ گو

کمرویی، معذب بودن و بی ثباتی، هیچ گو را در زبان گزیدن و حرف نزدن سرآمد کرده است.

آن ها تا وقتی حرف خوبی برای گفتن نداشته باشند، کلا چیزی نمی گویند. حتی در بدترین حالتشان هم چیزی به زبان نمی آورند. این کار به شکل های مختلف بهترین استراتژی آن ها برای پرهیز از درگیری ، جریحه دار کردن احساسات دیگران و دوری از مواجهه با خشم دیگران است. در هر صورت، تا زمانی که نه گو درست رابطه برقرار نکند یا صادقانه صحبت نکند، نمی تواند واقعاً با دیگران کنار بیاید.

بله گو

بله گوها می کوشند با راضی کردن همه، با آدم ها بسازند. بله گو با هر تقاضایی، بدون ارزیابی پیامدهای آن، موافق است. طولی نمی کشد که آن قدر قول اضافی می دهد و به آن عمل نمی کند که همان هایی را که می خواهد با آن ها کنار بیاید عصبانی می کند. در موارد نادری که قولی به انجام می رسد، زندگی بله گو دیگر مال خودش نیست. چون همه انتخاب ها و تصمیم هایش حول محور خواسته های دیگران است. این امر نگرانی عمیق و رنجی بزرگ برای شخص بله گو به وجود می آورد و حتی می تواند باعث خودتخریبی ناخودآگاهش شود.

بی تصمیم

آدم بی تصمیم برای آنکه باعث ناراحتی دیگران نشوند از تصمیم گیری پرهیز می کند. به هر حال یک تصمیم اشتباه ممکن است کسی را ناراحت کند و درنهایت چه کسی سرزنش می شود؟

پس راه سرزنش نشدن این است که تصمیم گیری عقب انداخته شود و با روده درازی از پاسخ دادن طفره رفت تا زمانی که کس دیگری تصمیم بگیرد (یا تصمیم خود به خود گرفته شود). این رفتار هم مثل همه ی رفتارهای مشکل زا، باعث می شود مشکلی که این رفتار به نیت حل آن بروز کرده، استمراریابد وعمدتا باعث ناکامی و ناراحتی شود؛ چون شاید و باید کن راه های ارتباط معنادار با دیگران را بسته است.

نکته های اساسی

نیت کنار آمدن با دیگران گه گاه رفتارها را شکل می دهد

همان طور که در فصل های بعدی می بینیم، ایجاد زمینه های مشترک، روشی مناسب است. اما پایه ریزی کارها (و شخصیت خودتان) برپایی برداشت های دیگران معمولاً بی ثمر است.

محرکه های نیت کنار آمدن با دیگران را بشناسید

آدم ها آماده اند درباره ی احساس دیگران نسبت به خود، حس عدم اطمینان داشته باشند. بنابراین واکنش ها، ابراز نظرها و حالت جو افراد را شخصی برداشت می کنند و رفتاری در پیش می گیرند که تأیید دیگران را جلب کند یا دست کم باعث عدم تأییدشان نشود.

نیت کنار آمدن با دیگران می تواند باعث رفتارتأيیدخواهانه شود

این امر در گوشه گیری هیچ گوها، پذیرش بله گوها و تردید بی تصمیم ها نمود پیدا می کند. وجه مشترک همه ی این افراد، آن است که جایگاه واقعیشان را نمی دانند.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ درک چهارمین نیت: تحسین شدن

چهارمین نیت، سطح بالاتری از اعتماد به نفس همراه با تمرکز بر افراد را برای دیده شدن، شنیده شدن و درک شدن می طلبد. خواست یاری به دیگران و تحسین شدن به خاطر آن، از نیرومندترین انگیزه هاست.

تحقیقات نشان می دهد افرادی که عاشق کارشان اند - و نیز زوج های خوشبخت ۔ احساس می کنند همه آن ها و کارهایشان را تحسین می کنند.

وقتی این نیت از حالت طبیعی اش خارج می شود، نبود بازخورد مثبت، در ذهن فرد با واکنش ها، ابرازنظرها و حالت های چهره ی دیگران درهم می آمیزد و او آن ها را شخصی تلقی می کند. حادشدن نیت تحسين شدن با نبود بازخوردهای تحسین آمیز نسبت مستقیم دارد و رفتارهای مشکل زا هرچه بیشتر معطوف به رفتار حاکی از جلب توجه می شود.

سه نوع از مشکل زاترین رفتارهای مبتنی بر جلب توجه که از نیت تحسین شدن بروز می کنند، نارنجک، تک تیرانداز و عقل کل نما هستند.

نارنجک

نارنجک احساس می کند مورد قدردانی یا احترام هیچکس نیست. هروقت صدایی گوش خراش سکوت را شکست، بدانید نارنجک منفجر شده است: «هیچکس دلش نمی سوزد! این مشکل دنیای امروز است. اصلاً نمیدانم چرا این همه اهمیت می دهم!» (در حالی که تا آتش مستقیم خود را در یک مسیر و برای حمله ای خاص متمرکز می کند، نارنجک انفجاری مهارنشدنی و به هر سو دارد؛ فوران خشم او می تواند با وضعیت موجود کاملاً بی ربط باشد.).

از آنجا که این رفتار ناامیدانه باعث توجه منفی و بیزاری می شود، احتمالا نارنجک در تحریک بعدی انفجاری شدیدتر خواهد داشت.

تک تیرانداز مهربان

این تک تیرانداز برخلاف تک تیرانداز نامهربان که می کوشد خویشتن داری تان را متزلزل کند، در واقع شما را دوست دارد و تک تیراندازی او شیوه ای تفریحی برای جلب توجه است. بسیاری از افراد پیوندهایی باهم دارند که شامل تک تیراندازی دوستانه است. معمولاً بهترین دفاع، توهین ملایم است؛ زیرا تک تیراندازی متقابل، به جای دردسرآفرینی، نشانه ای از قدردانی ست. اما اگر شخص مورد هدف، در این روش نه قدردانی کند و نه قدر ببیند، در ظاهر می خندد اما از درون رنج میکشد.

عقل کل نما

عقل کل نما متخصص اغراق، حرف های نیمه درست، زبان نا مفهوم، توصیه های بی فایده و اظهارنظرهای بی جاست. او، که از توجه دیگران ناامید است، با حالتی پرجذبه و پر شور و حرارت می تواند افراد ساده لوح را به دردسرهای جدی بیندازد. اگر با عقل کل نماها بحث کنید، صدایشان را بالا می برند و پای خود را در یک کفش می کنند و تا زمانی که شما را مانند خودشان احمق جلوه ندهند، کوتاه نمی آیند.

نکته های اساسی

بدانید که نیت تحسين طلبی گه گاه رفتارها را شکل می دهد

همه ی ما می خواهیم مورد تحسین قرار بگیریم. مهم راهی ست که برای رسیدن به آن انتخاب می کنیم.

محرکه های نیت تحسین شدن را بشناسید

افرادی که نگرانی بیشتری درباره ی جلب توجه مثبت دیگران دارند، ممکن است نبود بازخورد مثبت را امری شخصی تلقی کنند و آن واکنش ها، ابراز نظرها و حالت های چهره، برداشتی اغراق شده داشته باشند.

نیت تحسين طلبی می تواند باعث رفتارهای مبتنی بر جلب توجه شود

این موضوع می تواند در خشم نارنجک، شوخی های گزنده ی تک تیرانداز مهربان یا خودستایی عقل کل نما نمود پیدا کند. اما جلب توجه دیگران، وجه مشترک هر سه ی آن هاست.

■ نتایج نیت های تهدید شده را بشناسید

چهار نیت انجام وظیفه ، انجام درست کار، کنار آمدن با دیگران و تحسین طلبی، زمان و جایگاه خاص خود را دارند. ممکن است اولویت این نیت ها لحظه به لحظه تغییر کند. ما معمولاً برای موفقیت بیشتر واضطراب کمتر، آن ها را متوازن نگه میداریم.

اما اگر نیت فرد عملی نشود، چه؟ بیایید نگاهی به هریک از این چهار نيت بیندازیم و ببینیم عملی نشدنشان، چه عواقبی دارد. (نمودار صفحه ی بعد را ببینید).

اگرنیت افراد انجام وظیفه باشد و از پیش نرفتن کار بترسند، سلطه گرتر می شود. آن ها سعی می کنند بر کار مسلط شوند و هلش بدهند.

وقتی نیت افراد انجام درست کار باشد و نگران اشتباه کردن باشند، رفتارشان کمال گرایانه تر می شود. آن ها هر عیب و نقص بالقوه ای را پیدا می کنند.

وقتی نیت افراد کنار آمدن با دیگران باشد و نگران آن باشند که تنها بمانند، رفتارشان تأیید خواهانه تر می شود. آن ها به خاطر خوشنودی دیگران، نیازهای شخصی شان را قربانی می کنند.

اگرنیت افراد تحسین شدن باشد و از نرسیدن به آن هراس داشته باشند، رفتارشان بیشتر توجه طلبانه می شود. آن ها نسبت به بی توجهی، حساس و سخت گیر می شوند.

و بدین ترتیب مشکل آغاز می شود: کسی که احتمالا در حالت رفتاری متعادل در روابط انسانی دارد، شروع به خارج شدن از این حال انجام رفتارهای کمتر پذیرفته شده یا حتی مشکل ساز می کند.

نکته های اساسی

بدانید منشأ هر چهار نیت، طبیعت انسان است

هرچه باشد، این افراد هم انسانند!

بدانید نیت ها به رفتارهای قابل پیش بینی مختلف منجر می شوند

ها که فقط می خواهند کار را انجام دهند، سلطه گرتر می شوند. آن ها که می خواهند کارشان را درست انجام دهند، کمال گراتر می شوند. آن ها که می خواهند با دیگران کنار بیابند، تأیید خواه تر می شوند. آن ها که می خواهند تحسين شوند، بیشتر جلب توجه می کنند.

حواستان به نشانه های خارج شدن رفتار طرفتان از «حالت متعادل» باشد

یعنی زمانی که فردی که رفتاری قابل قبول دارد، کم کم تبدیل به آدمی غیرقابل تحمل می شود.

■ تفاوت ها را کاهش دهید

چه چیز ارتباط با بعضی ها را آسان و با بعضی دیگر را مشکل می کند؟ استدلال ما این است که رابطه زمانی با مشکل روبه رو می شود که به تفاوت ها، بیش از شباهت ها توجه شود. به عبارت دیگر «شباهت ها را تحمل می کنیم، اما تفاوت ها را نمی توانیم تحمل کنیم».

پس کاهش تفاوت ها برای ارتباط با آدم هایی که نمی توانید تحملشان کنید، ضروری ست. موفقیت در رابطه، به یافتن زمینه های مشترک و پس از آن تلاش برای جهت دادن این همیاری برای رسیدن به نتیجه ای جدید بستگی دارد.

مهارت اساسی که شما را در کاهش تفاوت ها یاری می کند، صمیمی شدن و هدایت کردن است.

«صمیمی شدن» رفتاری است که از طريق آن، تفاوت هایتان با دیگران را کاهش می دهید. «هدایت کردن» نیز استفاده از روابط دوستانه ی فزاینده برای تغییر مسیر همکاری هاست البته این ها مهارت های جدیدی نیستند و بخشی از مهارت های عادی روابط انسانی اند.

شما قبلا هم این مهارت ها را تا حدودی به کار برده اید با روش های زیادی می توانید با آدم ها صمیمی شوید (و احتمالا چنین هم می کنید). از جنبه ی ظاهری، شما ممکن است با اصلاح حالت های چهره، میزان جنب و جوش و حالت های بدنی خود در مقابل دیگران، با آن ها صمیمی شوید.

از جنبه ی گفتاری نیز صمیمیت زمانی رخ می دهد که می کوشید تا شدت و سرعت صحبت کردنتان را با دیگران تنظیم کنید البته با نوع حرف هایتان از نظر مفهومی نیز با دیگران صمیمی می شوید.

نتیجه ی صمیمیت با آدم ها این است که احساس می کنند شما به حرف هایشان گوش داده اید و درکشان کرده اید.

صمیمی شدن با کسانی که دوستشان دارید یا باهم هدفی مشترک دارید، طبیعی ست. برعکس، صمیمی نشدن با آدم های بدقلق هم طبیعی ست. اما ناکامی در صمیمیت با دیگران، پیامدهایی جدی دارد، چون بدون صمیمیت، تفاوت های افراد، دلیل اصلی کشمکش ها می شود.

نکته های اساسی

به خاطر داشته باشید که هیچ کس با مخالفش، همکاری نمی کند

در روابط انسانی موضع میانه وجود ندارد و آدم ها، خودآگاه یا ناخودآگاه ، می خواهند بدانند: «آیا شما با آن ها هستید یا برآن ها؟» شما در پیوندهایتان گرم یا سرد برخورد می کنید؛ با این برداشت که آیا زمینه ی مشترکی دارید یا از دو جهان جداگانه اید.

تفاوت های بین خود و دیگری را کاهش دهید

با اصلاح حالت های چهره، حرکات سرو دست، حالت بدن، شدت و سرعت بیان و انتخاب کلمات، می توانید با مردم صمیمی شوید.

قبل از هدایت کردن، صمیمی شوید؛ چه برای درک کردن گوش می دهید و چه برای درک شدن صحبت می کنید

فقط پس از برقراری رابطه ی خوب با آدم بدقلق، می توانید این همیاری دوطرفه را هدایت کنید و مسیر را به سوی نتیجه ای ارزشمند تغییر دهید.

در برقراری رابطه به ویژه با آدم بدقلق، نمونه هایی را به یاد بیاورید که گذشته به شکلی موفقیت آمیز با این قبیل افراد صمیمی شده اید یا رابطه با آن ها را هدایت کرده اید. تلاش کنید شرایطی را تصور کنید که بار دیگر بتوانید همان کار را تکرار کنید.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ گوش کنید تا درک کنید

وقتی آدم ها اظهار نظری می کنند، می خواهند حداقل دو نشانه ببینند اول اینکه به حرفشان گوش داده می شود و دوم، حرفشان درک می شود. فردی که خوب ارتباط برقرار می کند، می کوشد شنونده ی خوبی باشد.

ما پنج مرحله را برای خوب گوش دادن توصیه می کنیم:

1- نخستین مرحله (که در درس پیش معرفی کردیم) صمیمی شدن است.

چگونه کسی بفهمد شما به حرف هایش گوش می دهید و درکش می کنید؟ این کار در واقع با نگاه کردن به او و گوش دادن به سخنانش عملی می شود. به جای آنکه آدم بدقلق را با نگاه های مات، قطع کردن سخنانش یا گفتن حرف هایی که بوی مخالفت می دهند آشفته کنید، کمکش کنید اندیشه ها و احساساتش را کامل بیان کند. این کار را با تکان دادن سرتان به نشانه ی تأیید و بیان هر از گاه کلمات و آواهایی مبنی بر فهم مطلب انجام دهید.

همه چیز، از حالت بدنتان گرفته تا درجه ی صدایتان، باید نشان دهد گوش می دهید و درک می کنید.

2- وقتی طرف بدقلق شما شروع به تکرار حرف های قبلی اش کرد، باید قدم دوم را بردارید: دوره کردن. این کار شامل تکرار برخی واژه هایی ست که طرف شما واقعاً به کار برده و نشانه ای روشن از توجه شما به سخنان او است؛ و اینکه به نظر شما گفته هایش اهمیت دارند. تفسیر و تغییر سخنان او به شکلی دیگر زیان بخش است و شاید این تصور را ایجاد کند که سخنان او را درست درک نکرده اید.

3- گام بعدی پس از گوش دادن به حرف های آدم بدقلق، شفاف سازی است. در این مرحله، اطلاعاتی درباره ی معنای موارد مطرح جمع آوری می کنید. چند سوال آزاد مطرح کنید تا تصویری از آنچه باعث بدقلقی او شده، به دست آورید و بفهمید با این رفتار می خواهد چه نیتی را عملی کند.

همیشه فهمیدن علت آشفتگی آدم ها ممکن نیست. احساسات خیلی ها باعث می شود ظرفیت منطقی فکر کردنشان به قدری تیره و تار شود که رابطه ی بین خرد و احساسات شان قطع شود.

هر چند منطقی بودن با فردی احساساتی تقریبا ناممکن است، می توانید وانمود کنید حرف هایش را می فهمید. آنچه را شنیده اید دوره کنید و سپس با طرح چند سوال کنجکاوی کنید.

4- گام چهارم، جمع بندی شنیده هاست. جمع بندی باعث می شود مطمئن شوید که شما و او یک حرف را می زنید. با این کار، دو اتفاق می افتد: اول اینکه اگر چیزی را فراموش کرده باشید، او با جزئیات برایتان یادآوری می کند. دوم اینکه بار دیگر نشان می دهید تلاشی جدی برای فهم کامل مطلب به خرج داده اید.

جمع بندی مطلب، احتمال رسیدن به نقطه ی مشترک و جلب همکاری با طرف دیگر کارزار را افزایش می دهد.

5- حالا که حرف هایش را خوب گوش کرده اید، به بزنگاهی حیاتی رسیده اید. اما پیش از آنکه پیش بروید، این مسئله را قطعی کنید که آیا آن فرد از بیان کامل مشکل احساس رضایت می کند؟ بپرسید آیا احساس می کند شما درکش کرده اید؟ بپرسید آیا چیزی دیگری هست که نیاز به بررسی داشته باشد؟

وقتی صادقانه و به اندازه ی کافی گوش دادید، پرسیدید، توجه نشان دادید و یادآوری کردید، معمولاً «درک موضوع» به دست میاید و فرد بدقلق سخت گیری اش را کمتر می کند و حس همکای اش بیشتر می شود.

نکته های اساسی

اول گوش کنید، خوب گوش کنید

تا زمانی که طرف مقابل حرفش را نزده، احتمالا نه به شما گوش می دهد ونه درکتان می کند.

پنج مرحله ی خوب گوش دادن را یاد بگیرید و تمرین کنید

صمیمی شدن، دوره کردن، شفاف سازی، جمع بندی و قطعی کردن.

مطمئن شوید طرفتان می داند حرف هایش را شنیده و فهمیده اید

قبل از آنکه بخواهید طرف مقابل حرفتان را بفهمد باید از این نکته مطمئن باشید.

■ به درک عمیق تری برسید

از گوش دادن به عنوان روشی برای افزایش اعتماد، همکاری و درک گفتیم اما گاهی مهم ترین و مفیدترین جنبه های ارتباط از نظرها (نه تنها از نظر شنونده بلکه حتی از نظر گوینده) پنهان می ماند.

وقتی شما مسائلی که باعث تحریک شخص بدقلق می شوند را شناسایی می کنید، درکی عمیق تراز نیازها و نیت او به دست می آورید.

شناسایی قصد و نیت، نخستین گام مهم برای درک آدم بدقلق است. می توانید استراتژی صمیمی شدن با چهارنیت را برای افزایش همکاری ها و کاهش سوء تفاهم ها به کاربرید.

مثلاً :

اگر با کسی سروکار دارید که اولویت اصلی اش انجام وظیفه است، بهتر است ارتباطتان با او مختصر و موردی باشد.

اگر با کسی سروکار دارید که اولویت اصلی اش انجام درست کار است، بهتر است توجه زیادی به جزئیات رابطه نشان دهید.

اگر با کسی سروکار دارید که اولویت اصلی اش کنار آمدن با دیگران است، بهتر است در ارتباطات خود با او، علایقتان را نشان دهید.

اگر با کسی سروکار دارید که اولویت اصلی اش تحسين طلبی است کمک های او را با واژگان پرشور و حرارت تصدیق کنید.

به عبارت دیگر، پرسیدن اینکه چه نیتی پشت رفتارها و ارتباطات یک فرد نهفته است، بسیار حیاتیست. یک سورپرایز: حتی اگر درباره ی نیت اصلی کاملاً مطمئن نیستید، آن را که از بقیه محتمل تر می دانید انتخاب و متناسب با آن رفتار کنید. از آنجا که این نیت ها درون شما هم هست، بیشتر مواقع حدستان درست از آب درمی آید و پاسخ درستی می گیرید و روابطتان دوستانه تر خواهد شد. اگر حدستان اشتباه بود، راحتی نیت دیگری را امتحان کنید.

راه دیگر برای رسیدن به درک عمیق تری از یک آدم سخت، شناسایی معیارهایی است که برایش مهمند. معیارها فیلتر دیدگاه های ما هستند؛ استانداردهایی که با آن ها ایده ها و تجربه ها را می سنجیم تا خوبی و بدی شان را تعیین کنیم. معیارها به خصوص هنگامی اهمیت می یابند که موضوع بحث درباره ی ایده ها یا دیدگاه های متفاوت باشد. هر زمان که معیاری را در بحث شناسایی کنید، انعطاف پذیری و همکاری بیشتری را پدید می آورید.

هرجا بحث و گفتگو به کشمکش تنزل یافت، سعی کنید دلایل مخالفت یا موافقت افراد را بفهمید. سپس دنبال ایده یا راه حلی برای مسئله باشید که از تلفيق آن معیارها به دست آید. این نیز راهی دیگر برای تبدیل کشمکش به همکاری است.

نکته های اساسی

نیت ها را شناسایی و براساس آن ها عمل کنید

مثلاً اگر به نظر می رسد کسی به قدردانی شما نیاز دارد، تحسینتان را آشکار کنید.

براساس نیت عمل کنید، حتی اگر از آن مطمئن نیستید

چون تمام این نیتها درون شما هم هستند، اجازه دهید شهودتان شما را راهنمایی کند. اگر این روش جواب نداد، به سادگی کار دیگری انجام دهید.

برای دستیابی به درک عمیق تر، از معیارها استفاده کنید

طرف بدقلق شما از چه فیلترهایی استفاده می کند؟ چگونه می توانید با استفاده از درکتان از آن فیلترها روش هایی جدید به کار بگیرید؟

■ برای فهماندن سخن بگویید

ما گوش دادن مؤثر را به عنوان بهترین را افزایش اعتماد، همکاری و درک و همچنین پیش نیاز استحکام ارتباط کارآمد با آدم های بدقلق - مطرح کرده ایم. وقتی دارید مطالب خود را بیان می کنید، باید به شیوه ای باشد که تأثیر مثبت بگذارد.

علائم، نشانه ها و اشاره هایی که ارتباط ما را شکل می دهند، فرصت مهمی برای بهبود روابط فراهم می کنند. این ها پنج شیوه ی مؤثر برای این منظورند:

1- بر لحن صدای خود مسلط باشید

لحن شما پیامی مثبت یا منفی برای افراد می فرستد. حتی وقتی کلمات خود را درست انتخاب می کنید، اگر آهنگ صدایتان شتابزده، خشن یا دفاعی باشد، شنونده برداشتی متفاوت از حرفتان می کند.

وقتی لحن صدا متناسب با کلمات گفته شده نباشد، پیام های درهم و برهمی ایجاد می کند که باعث سوء ارتباط می شوند. اگر خودتان از فرستادن پیامی ناواضح آگاهید، به آن توجه کنید و توضیح دهید واقعاً چه می خواهید بگویید: «میدانم لحنم خشمگین است، اما دلیلش این است که این مسئله برای من خیلی اهمیت دارد.»

2- نیت اصلی تان را بیان کنید

بیان شمرده و روشن نیت اصلیتان، افراد را از منظورتان آگاه می کند. وقتی به جای بیان روشن، نیت اصلی خود را غیرمستقیم و ضمنی بیان کنید، نتیجه می تواند سوء تفاهم باشد. پیش از گفتن هرحرفی به آدم ها، اینکه ابتدا روشن کنید حرف را به آن ها می گویید، راهی ساده برای جلب توجه مستقیمشان به حرف شما است.

3- به موقع قطع کنید

گاهی قطع گفتگو با آدم بدقلق ضروری است وقتی کسی، به قصد سلطه بر شما فریاد می زند یا در چرخه ی بی پایانی از منفی نگری، سرگله و شکایت را باز می کند، ترک گفتگو می تواند راه حلی مناسب باشد. اگر این کار درست انجام شود، کاری مدبرانه است. قطع مدبرانه ی گفتگو، بدون خشم، بدون سرزنش، و بدون نگرانی است. فقط نام شخص را چند بار سرد و بی حالت تکرار کنید تا توجهش جلب شود. این تکرار نیروی غیرقابل مقاومتی را در برابر تانک، عقل کل، نارنجک یا نق نقو ایجاد می کند و آن ها را چنان آشفته می کند که مجبور می شوند حرفشان را قطع کنند و ببیند چه می گویید.

4- حقیقت را بگویید

صداقت زمانی مؤثر است که فارغ از سختی هایی که افراد دارند باعث پیشرفت آدم بدقلق شود، نه اینکه او را سخت تر به زمین بزند. یادتان باشد پیش از گفتن حقیقت، برای طرفتان روشن کنید که چرا دارید حقیقت را به او می گویید. از نیت ثبت تان بگویید و اینکه چرا فکر می کنید شنیدن حرف هایتان به نفع او است. یادآوری کنید که این نظر شما است. سپس با صراحت درباره ی آن رفتار مشکل زا صحبت کنید و نشان بدهید این رفتار چگونه باعث عملی نشدن نیت او می شود رفتار جدیدی به او پیشنهاد کنید که جایگزین رفتار قبلی اش کند.

5- انعطاف پذیر بمانید

اگر طرف بدقلق شما، حالت دفاعی گرفت موقتا حرفش را قطع کنید و بر واکنش او متمرکز شوید. برای درک و هر اعتراضی، از روش های دوره کردن، روشنگری، جمع بندی و تأیید قطعی استفاده کنید. ممکن است به نظر برسد کاری وقت گیر است، اما در مجموع، از گفتگوهای خصمانه ای که راه به جایی نمی برند کمتر انرژی می گیرد.

نکته های اساسی

بعد از اینکه خوب گوش دادید، حرف های مؤثر بزنید

طبیعتا هریک از دیگری منشأ می گیرد.

پنج روش سخن گفتن برای درک شدن را بیاموزید و تمرین کنید

بله، مؤثر حرف زدن سخت تر است و در کوتاه مدت وقت بیشتری می گیرد. اما در درازمدت بهترین روش رسیدن به نتایج بهتر است.

یادتان باشد «ارتباط» و «اشتراک» یک منشأ دارند

برقراری ارتباط ، ایجاد یک درک مشترک است.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ بهترین توقعات را مطرح کنید و همان ها را بخواهید

اغلب اوقات واکنش های نسنجیده یا منفی اطرافیان باعث تقویت رفتارهای مشکل زای آدم های بدقلق می شود. بنابراین اگر می خواهید تأثیر مثبتی داشته باشید، به برخوردهای حساب شده احتیاج دارید.

به نفع شماست که افراد بدقلق را بی گناه فرض کنید. کمک کردن به آن ها برای از بین بردن اتکای شان بر رفتارهای منفی و تقویت رفتارهای سازنده تر در آن ها نیز به نفع شماست. اگر این کار را طبق عادت انجام دهید، فرد بدقلق سرانجام ممکن است به شما به چشم یک هم پیمان نگاه کند تا دشمن؛ و بیشتر آماده ی تحقق چشم داشت های مثبت شما شود.

نباید قدرت توقعات را دست کم گرفت. این پدیده را نیروی پیگماليون می نامیم؛ وقتی توقعات زیادتان را به آدم ها می گویید، آن ها را رد نمی کنند. در واقع، در مسیر تحققشان گام برمی دارند. اما برعکس، اگر بدانند توقع کمی از آن ها دارید، به احتمال زیاد همان توقعات کم را هم برآورده نمی کنند.

وقتی طرف بدقلق شما رفتار بدی نشان می دهد، ممکن است وسوسه شوید که بگویید: «مشکل من با تو همین است. تو همیشه ...» برای استفاده از نیروی پیگمالیون یاد بگیرید بگویید: «تو چنین آدمی نیستی تو ظرفیت آن را داری که ...» و سپس طوری که انگار او همواره آن طور بوده،توضیح بدهید که می خواهید او چگونه رفتار کند. هروقت هم طرف بدقلق شما رفتار خوبی از خود نشان داد، با گفتن «این یکی از چیزهایی است که درباره ی تو دوست دارم، توهمیشه ...» این رفتار را تقویت کنید و بعد طوری از رفتار خوبش حرف بزنید که باز هم آن را تکرار کند.

استفاده از قدرت پیگماليون، وقتی کسی بدقلقی می کند، ساده ترین روش ممکن نیست. شاید لازم باشد قبل از آن، کمی تمرین ذهنی داشته باشید. اگر همه چیز خلاف هدف شما بود، شاید لازم باشد کمی برای امیدواری نسبت به تغییر آدم بدقلق، به خودتان فشار بیاورید. با این حال شکی نداریم که می توانید در بدترین حالت های رفتاری افراد، بیشترین بازده شان را بیرون بکشد و خودتان را غافلگیر کنید.

نکته های اساسی

نیروی پیگماليون را درک کنید و بپذیرید

سرشت انسان همین است که هست. وقتی به آدم ها می گویید کاری را اشتباه انجام می دهند، آن ها حالت دفاعی به خود می گیرند. می توانید با بی تقصیر دانستن آن ها و توقع بهترین ها، این واکنش را به حداقل برسانید. بعضی وقت ها به هدف می زنید!

نقد را تحسین کنید

نقد، در واقع روی دیگر نیروی پیگماليون است. احتمالا به این موضوع دقت کرده اید که معمولاً هرگاه در برابر انتقادهای دیگران حالت تدافعی می گیرید، اوضاع بدتر می شود. این یعنی دفاع شما به نوعی توجیه گناه است و هرچه می گویید ممکن است علیه خودتان استفاده شود. اما روش ساده ای برای جمع کردن سریع انتقادها، بدون درونی کردن شان یا جنگیدن با آن ها وجود دارد: به طور شفاهی از آن ها تشکر کنید. شاید عبارت ساده ی «از نظرت متشکرم» همه ی چیزی است که باید بگویید و تمام. همچنین می توانید خوب گوش کنید و به منتقد کمک کنید دقیق حرف بزند تا چیز مفیدی بیاموزید، یا منتقد بفهمد انتقادش متوجه شما نیست یا علاقه اش به انتقاد از شما را از دست بدهد.

■ بهترین ها را از تانک بیرون بکشید

وقتی تانک به شما حمله می کند، شما را بخشی از مشکل در نظر گرفته است. بنابراین با رفتار پرخاشگرانه اش می خواهد یا شما را از میان بردارد یا مانعی را که شما نمود آنید. هدف شما باید فقط ملاحظه واحترام باشد، چون تانک به افرادی که محترم می شمارد، حمله نمی کند.

افراد پرخاشگر نیازمند واکنش های قاطعانه اند. اینجا یک برنامه ی پنج مرحله ای آورده ایم که نشانه های روشنی از قدرت و توانمندی شماست.

موضعتان را حفظ کنید: از جایتان تکان نخورید. موضعتان را تغییر ندهید و تهاجمی یا تدافعی رفتار نکنید. صبر کنید حمله تمام شود، بعد به تانک بگویید می خواهید در قبال آن حمله، چه کار کنید (حتی اگر بخواهید محل را ترک کنید و انجامش دهید. گاهی هم ممکن است مجبور شوید به مرحله ی بعد بروید.

حمله را قطع کنید: نام او را چندبار صدا بزنید تا توجه کاملش را جلب کنید. همین که این مرحله را شروع کردید، دیگر عقب نشینی نکنید. آدم های پرخاشگر از افراد قاطعی که از خود دفاع می کنند، خوششان می آید؛ تا جایی که از این کار برداشت حمله نکنند. درجه ی صدای خود را به اندازهی ۷۵ درصد درجه ی صدای تانک نگه دارید. آنگاه برداشت او از شما فردی قاطع است، نه پرخاشگر.

دوره کنید: اکنون که توجه تانک را جلب کرده اید، اتهام اصلی را دوره کنید. این کار نمونه ی خوبی از گوش دادن همراه با احترام است و نشان می دهد به حرف هایش گوش کرده اید. مدت زمان توجه تانک کوتاه است. دو جمله برای این کار کافیست. او دوباره به بیرون ریختن احساسات بازمی گردد. کمی صبر کنید، سپس از نو حمله را قطع و دوباره دوره کنید.

اصل مطلب را نشانه بگیرید و شلیک کنید: مسیر گفتگو را به سمت نکته ی اصلی تغییر دهید؛ نکته ی اصلی تانک، اگر حق با اوست یا نکته ی اصلی برای خودتان، اگر او اشتباه می کند. نیت تانک، انجام وظیفه است، پس بهترین فرصت برای پایان دادن به حمله، همراه شدن با نیت او است. اینکه اصل مطلب چیست، به وضعیت شما بستگی دارد، اما معمولاً با دو جمله بیان می شود. آن را کوتاه و دلچسب نگه دارید: مدت زمان توجه تانک بسیار کم است. بکوشید به او ثابت کنید هردو در یک جناحید: مثلاً «ما هردو بهترین چیزها را برای این طرح می خواهیم) یا به مشکلی واکنش نشان دهید: مثلاً «این وحشتناک است، من آمده ام به توکمک کنم و ما می خواهیم با هم همکاری کنیم!» داشتن احساس مسئولیت قطعا در تانک اثر می کند. اگر با او در یک جناح نیستید، فقط چیزی مانند این بگویید: «من زمانی با تو درباره ی موضوع صحبت میکنم که آماده باشی منطقی حرف بزنی.»

صلح با افتخار: هرگز در را روی تانک نبندید. وقتی در را باز بگذارید او فرصت عقب نشینی پیدا می کند و احتمالاً همین کار را هم می کند. می توانید به او اجازه دهید آخرین کلام را بگوید... اما شما تصمیم می گیرید کجا و کی این اتفاق بیفتد. مثلاً: «هر وقت توانستی محترمانه با من صحبت کنی، حرف هایت را می شنوم.»

سه پاسخ عاطفی به حمله ی تانک وجود دارد. آن ها همگی طبیعی و البته بی ثمرند. پس نگرشتان را تعدیل کنید:

حمله ی متقابل نکنید!

از درگیری با تانک بپرهیزید. شاید نبرد را ببرید اما اگر او تصمیم بگیرد علیه شما با دیگران متحد شود، ممکن است جنگ را ببازید.

دفاع، تشریح یا توجیه نکنید

تانک علاقه ای به توضیحات شما ندارد و رفتار دفاعی احتمالا دشمنی او را بیشتر برمی انگیزد.

عقب نشینی نکنید

شاید از سر ترس یا برای پرهیز از درگیری، عقب نشینی کنید. اما ترس، نشانه ای قطعی برای تانک می شود که حمله ی او امری موجه بوده و ممکن است باعث حمله ای دیگر شود.

■ بهترین ها را از تک تیرانداز بیرون بکشید

وقتی کارها طبق برنامه پیش نمی رود یا کسانی کارشکنی می کنند، فردی با نیت انجام کار ممکن است برای حذف مخالفان، از روش کمین و تک تیراندازی استفاده کند.

در برخورد با تک تیرانداز، هدفتان باید بیرون کشیدن او از مخفیگاهش باشد. زیرا قدرت محدود تک تیراندازی به جای رو بازی کردن، از عملیات مخفیانه نشأت می گیرد؛ پس به محض اینکه موقعیتش را برملا کنید، اقداماتش بی اثر می شود.

توقف کنید، نگاه کنید، دوره کنید: چون هدف شما بیرون کشیدن تک تیرانداز از مخفیگاه است، پیش از هر کاری باید محل مخفیگاه را نشانه بگیرید. اگر کسی به شما شلیک کرد، توقف کنید! (حتی اگر مشغول گفتن جمله ای هستید) قطع کلامتان، توجه را به تک تیرانداز جلب می کند و نقابش را کنار می زند. برای لحظه ای مستقیم به چشمان او نگاه کنید و سپس با آرامش گفته اش را دوره کنید.

سوالات روشنگرانه بپرسید: حالا وقت آن است که با پرسیدن یک سئوال، چراغ قوه را روشن کنید و تیرانداز را بیرون بکشید و رفتارش را آشکار کنید

. دو تا از بهترین سوال ها بر اساس نیت و موقعیت مطرح شدنشان، عبارتند از: «آنجا که گفتی... (گفته هایش را تکرار کنید) واقعاً منظورت چه بود؟» و «اینکه گفتی... (گفته هایش را تکرار کنید) چه ربطی به این مسئله دارد؟» کلید مطرح کردن پرسش روشن گرانه،خنثی نگه داشتن لحن و حفظ حالت خنثی (بخوانید« معصومانه ») در چهره است.

در صورت لزوم از روش تانک استفاده کنید: اگر تک تیرانداز به، تانک تبدیل شود، احتمالا وضعیت را بهبود بخشیده اید؛ دست کم حالا دیگر می دانید مسئله چیست! روش توصیه شده برای سروکله زدن با تانک را نه فقط برای وادار کردن تک تیرانداز به احترام، بلکه همچنین برای واداشتن شاهدان حمله به احترام ، به کار بگیرید.

نارضایتی ها را کشف کنید: اگر فکر می کنید تک تیرانداز از شما دلخور است، اما از این موضوع اطمینان ندارید، تا حدی که می توانید آن را پیگیری کنید. وقتی شواهدی دال بر آن پیدا کردید، شفاف سازی کنید. اگر توانستید دلخوری ها را آشکار کنید، به حرف های تک تیرانداز به دقت گوش کنید. همین که کاملاً آن گله و شکایت را فهمیدید، کاری کنید درک کند شما فهمیده اید و به خاطر توصیف منصفانه اش از مسئله، او را تحسین کنید.

آینده ای متمدنانه پیشنهاد کنید: چه به طور خصوصی و چه در جمع، با پیشنهاد دادن رفتار جایگزین برای آینده، این برخورد را پایان دهید. باید در پایان هر رویارویی به تک تیرانداز بفهمانید در آینده، داشتن رابطه ای دوستانه و روراست را با او ترجیح می دهید.

بنابراین...

بیش از حد واکنش نشان ندهید

واکنش شدید در برابر تک تیرانداز ممکن است او را به گسترش بیشتر همان رفتار تشویق کند. بهترین برخورد عملی، کنجکاوی رضایت مندانه است.سعی کنید برخورد شخصی نکنید؛ درعوض بیش از تمرکز خود، برتک تیرانداز تمرکز کنید.

فرق بین تک تیرانداز دوست با تک تیرانداز بدخواه را تشخیص دهید

نیت تحسين طلبی و نیاز به توجه، منشأ تک تیراندازی دوستانه است. در حالی که تک تیراندازی بدخواهانه، ریشه در نیت انجام وظیفه دارد و نیاز برای کنترل اوضاع با تضعیف موقعیت دیگران را برآورده می کند

تلاش کنید برای تک تیرانداز دوست، طرحی نو بریزید

گفته های او را نشانه ی محبت یا رفتاری عجیب بدانید. اگر نمی توانید به آن بخندید، دست کم می توانید بیاموزید با شوخی شر آن را از سر خود کم کنید؛ یا صرفا به تک تیرانداز نشان دهید پاسخ این شوخی را نمی دهید یا طنز و شوخی را متوقف کنید. چون این فرد شما را دوست دارد، احتمالا در حضورتان رفتارش را تغییر می دهد؛ وقتی این اتفاق افتاد، با تشویق این تغییر، آن را تقویت کنید.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ بهترین ها را از عقل کل بیرون بکشید

عقل کل ها آدم هایی بسیار شایسته و بادانش اند؛ اعتماد به نفس بالایی دارند و در بیان دیدگاه هایشان رک اند. نیت آن ها انجام کار به روشی ست که به نظر خودشان درست است، بنابراین ممکن است آدم هایی بسیار سلطه گر باشند که چندان تحمل تصحیح و مخالفت دیگران را ندارند.

عقل کل ها ایده های نو را چالشی برای قدرت و دانش خود می دانند و در برابر این چالش ها می ایستند. آن ها برای جلوگیری از تحقیرشدن دست به هرکاری می زنند.

در مواجهه با عقل کل ها هدف شما باید این باشد که ذهنشان را به روی اطلاعات و ایده های جدید باز کنید. اما همان طور که دیدیم، این کارچندان ساده نیست. تقریبا غیرممکن است بتوانید نظرتان را با عقل کل مطرح کنید.

آماده باشید و بدانید چه می خواهید بگویید: اگر ایده هایتان ایرادهایی داشته باشد، رادار عقل کل روی همان ها قفل می شود و از آن ها برای بی اعتبار کردن کل ایده هایتان استفاده می کند. برای اینکه عقل كل را وادار به بررسی ایده ی خود کنید، باید از قبل به دقت درباره ی اطلاعات خود فکر کنید و آماده باشید آن ها را روشن و شفاف ارائه کنید.

با احترام دوره کنید: از قبل بدانید که با عقل کل باید بیشتر از هر آدم بدقلق دیگری مطالب را دوره کنید. پیش از آنکه بتوانید توجهشان را به ایده هایتان جلب کنید، باید احساس کنند دیدگاه های درخشان آن ها را کاملاً فهمیده اید.

دوره کردن به تنهایی کافی نیست. رفتار شما باید سرشار از احترام و صداقت باشد. باید وانمود کنید دیدگاه عقل کل در واقع درست است.

با شک ها و خواست هایشان همدل شوید: اگر عقل کل سرسختانه به ایده ای اعتقاد دارد، به خاطر معیارهای خاصی ست که آن ایده را مهم می کنند. اگر آن معیارها را بدانید، همدل شدن با آن ها از طریق تأییدشان، پیش از مطرح کردن ایده ی خودتان مفید است. پس نشان دهید چطور ایده تان شامل آن معیارها نیز می شود.

دیدگاه هایتان را غیرمستقیم بیان کنید: وقتی سرانجام زمان تغییر مسیر عقل کل رسید، از واژه های ملایمی همچون «ممکن است»، «شاید» و «لحظه ای مرا تحمل کن» استفاده کنید تا گفتاری فرضی و غیرمستقیم، به جای قاطعانه یا چالش برانگیز داشته باشید. تلاش کنید از پرسش، بیش از گزاره و از «ما» بیش از «من» استفاده کنید.

آن ها را تبدیل به مربی کنید: با آگاه کردن عقل کل از اینکه متخصص را تشخیص می دهید و آماده ی یادگیری هستید، تهدید کمتری برایش محسوب می شوید. با این کار، عقل کل به جای کارشکنی، زمان بیشتری را صرف آموزش شما می کند. کاملاً ممکن است که با گذشت زمان، عقل کل نیز شنونده ی بهتری شود.

نگرشتان را اصلاح کنید:

از سلاح عقل کل استفاده نکنید

در برابر وسوسه ی تبدیل شدن به عقل كل مقاومت کنید. این کار، او را سرسخت تر می کند.

عقل کل را نرنجانید

پذیرش نظر دوم در ذات عقل کل نیست. رنجاندن او فقط باعث بروز جر و بحثی بیهوده می شود.

ایده هایتان را به عقل كل تحمیل نکنید

در بیان ایده هایتان، انعطاف پذیر، صبور و هوشمند باشید.

■ بهترین ها را از عقل کل نما بیرون بکشید

عقل کل نماها نیاز به تحسین شدن دارند. وقتی احساس کنند بهشان بی اعتنایی می شود، احتمالا برای جلب توجه بیشتر تقلا می کنند. آن ها راهشان را به گفتگوهایی باز می کنند که استقبالی ازشان نمی شود.

وقتی با عقل کل نماها سروکار دارید، هدفتان باید این باشد که مچشان را بگیرید و به ایده های بدشان ضربه ی سنگین وارد کنید. اگر بتوانید کاری کنید عقل کل نماها در موضع دفاعی قرار نگیرند، بیشترین موفقیت را به دست می آورید. این یک نقشه ی عملی برای گرفتن بهترین نتیجه از ارتباط با عقل کل نماها است:

کمی به آن ها توجه کنید: دو راه برای توجه نشان دادن به عقل کل نما وجود دارد: نخست، مرور مشتاقانه ی اظهارنظرهای او برای خودش. این کار او را از توجه شما آگاه می کند و (باعث می شود این افراد، هدف حماقت های خودشان قرار بگیرند). دوم، تأیید نیت مثبت او، بدون هدر دادن وقت تان با اطلاعاتشان؛ شما توجه مثبت نشان می دهید، بدون آنکه با گفته هایش موافق باشید.

جزئیات را روشن کنید: این کار وقتی عقل کل نما خودش هم نمی داند درباره ی چه حرف می زند، اما شما کاملاً مسلط به امور باشید. چند پرسش روشنگرانه درباره ی جزئیات اطلاعات او مطرح کنید. از انجا که عقل کل نماها با کلی گویی های زیاد صحبت می کنند، به عباراتی چون «هرکس» و «همیشه » توجه خاص داشته باشید.

مسئله را همان طور که هست، بگویید: با دقت گفتگو را به واقعیت برگردانید. در صحبت هایتان از ضمير «من» استفاده کنید تا لحنتان تهدیدآمیز نباشد. برای افزودن شواهد انکار نشدنی، در طول گفتگو صحبت هایتان را ثبت کنید.

به آن ها زمان تنفس بدهید: تا اینجا واضح است که عقل کل نما چیزی درباره ی آنچه می گوید نمی داند، در حالی که شما می دانید. در برابر وسوسه ی شرمنده کردنش مقاومت کنید. به جای آن، با به حداقل رساندن احتمال رفتن عقل کل نما به حالت تدافعی، راه خروجی برایش باقی بگذارید. عقل کل نماها به اندازه ی عقل کل ها به ایده های خود نمی چسبند. اگر راهی برای همراهی با شما پیش پایشان قرار بگیرد، احتمال دارد به تیم شما بپیوندند.

چرخه را بشکنید: به محض اینکه آدم ها بفهمند طرفشان فقط یک عقل کل نماست، احتمالا دیگر هرگز کارهایش را تأیید نمی کنند: حتی اگر واقعاً شایسته ی تأیید و تحسین باشد. اما این کار باعث می شود عقل کل نما بیشتر نیازمند تحسین دیگران شود، و به همین دلیل حتی بیشتر در رفتار مشکل سازش غرق شود. «شکستن چرخه» یعنی آماده باشید در جای درست به او اعتبار دهید. ببینید کدام کار این آدم بد قلق درست است و او را به خاطر همان کار تحسین کنید. برای برخی از این گروه آدم ها، چنین توجهی، تمام کار لازم برای مهار رفتار مشکل سازشان است. برای بقیه نیز می شود با برخوردی مهربانانه، حقایقی را درباره ی نتیجه ی رفتار منفی شان تشریح کرد.

نگرشتان را اصلاح کنید:

حباب خیال هایشان را نترکانید

وقتی به طور مستقیم با عقل کل نماها درگیر می شوید، تنها راه خروجشان ضدحمله ای با ادعاهای بزرگ تر است؛ این ادعاها ممکن است بر کسانی که شناخت خوبی از موضوع ندارند، تأثیر بگذارد.

زود قضاوت نکنید

همگی ما گاهی از ایده هایی دفاع کرده ایم که الزاماً به درستی شان باور نداشته ایم .

یک حرف درست را به همه چیز تعمیم ندهید

این کار می تواند به قیمت از دست دادن اعتبارتان تمام شود! اصراری به «بردن آبروی» عقل کل نماها نداشته باشید. فراتر از مزاحمت های بچگانه ی آن ها عمل کنید.

■ بهترین ها را از نارنجک بیرون بکشید

وقتی تلاش های کسی برای تحسین شدن، به خاطر بی تفاوتی دیگران بی اثر می شود، ممکن است زیرپوشش نازکی از درخواست توجه ، منفجر شود. استراتژی دفاعی متداول در برابر احساس کم اهمیت بودن، از دست دادن کنترل بر احساسات است؛ روشی که نارنجک بیشتر اوقات از آن استفاده می کند.

اگر تا به حال در مقام بزرگ تر یک گروه، کنترل خود را از دست داده باشید، می دانید این کار چقدر می تواند شرم آور باشد. نارنجک ها به خاطر این رفتار از خود متنفرند؛ اما همین تنفر از خود معمولاً تبدیل به بمب ساعتی انفجار بعدی آن ها خواهد شد. این چرخه ی بی ثباتی می تواند به شکلی مهار نشده ادامه یابد، در واقع یک مثقال پیشگیری ارزشمندتر از یک خروارها مداوا است! پنج مرحله برای گرفتن بهترین نتیجه از ارتباط با نارنجک.

توجه نارنجک را جلب کنید: شاید تنها زمانی که مجبور باشید صدایتان را از صدای نارنجک بلندتر کنید اینجا باشد... اما نگذارید این کار، پرخاشگرانه به نظر برسد. نام او را با صدای بلند، اما با آهنگ صدایی حاکی از علاقه مندی و نه خشم، بخوانید.

قلبشان را هدف بگیرید: نگرانی واقعی خود را با گفتن آنچه طرف بدقلق لازم است بشنود، نشان دهید. می توانید با گوش داد انفجار را بفهمید. سپس وقتی او را از نگرانی خود مطمئن کردید، مسئله را دوره کنید. وقتی به قلب مسئله زدید، از اینکه نارنجک به سرعت آرام می شود، شگفت زده خواهید شد.

از تنش بکاهید: وقتی کارتان برای آرام کردن نارنجک جواب داد آرام آرام درجه و شدت صدایتان را پایین بیاورید. می توانید با بازگرداندن شدت صدایتان به حالت عادی، او را برای رسیدن به سطح عادي برقراری ارتباط ، آرام کنید.

وقت تان را برای رفتار بد تلف نکنید: تا زمانی که آدرنالین درخون طرف بدقلق شما ترشح می شود، فرصتی برای گفتگوی منطقی ندارید. بنابراین کمی وقت استراحت بگیرید و بگذارید همه چیز آرام شود. سپس از او بخواهید باهم به عقب برگردید و مسائل را حل کنید.

از منفجر کردن نارنجک بپرهیزید: این مرحله مربوط به روابط درازمدت می شود و مهم ترین مرحله در سروکله زدن با طرف بدقلق است. سعی کنید بفهمید چه چیزهایی ضامن نارنجک را می کشند... و آن ها کارها را نکنید! اگر کشف کردید کسی که ضامن را می کشد، شخص دیگری در اداره است، آموزش رابطه بین افراد و حل تضادها می تواند مفید باشد.

نگرشتان را اصلاح کنید:

خشم را از خود دور کنید

اضافه کردن خشم به یکی از حالت های ناپایدار پیشین، مثل ریختن نفت روی آتش است.

بیاموزید نارنجک را شکلی دیگر ببینید

گاهی تصور آدم عصبانی به شکل بچه ای دو ساله با پوشک، می توان شما کمک کند! اصلاح شناخت تان از نارنجک، تا حد زیادی به شما فاصله ی مورد نیاز را برای دیدن وضعیت می دهد.

به سخنان نارنجک گوش کنید

علت انفجار هرچه باشد، اگر آمادگی صرف وقتی اندک برای شنیدن مسائل نارنجک را داشته باشید، کم کم می توانید تکرار و شدت انفجارها را کاهش دهید.

■ بهترین ها را از ارتباط با بله گو بیرون بکشید

آدم های بله گو، تمرکزی قوی بر افراد و تمرکزی ضعیف بر وظیفه شان دارند. آن ها با تعهدی غیرمنطقی، سعی می کنند زندگی شان را بر خواست و اراده ی دیگران استوار کنند. گاه نمی دانند چطور از پس تعهداتشان برآیند و بیشتر وقت ها به عواقب کارهایی که بر عهده گرفته اند، فکر نمی کنند.

بله گوها از عمل نکردن به قول هایشان خیلی می ترسند. با این حال به ندرت احساس مسئولیت می کنند؛ چون همیشه چیزی خارج از کنترل خود پیدا می کنند تا به عنوان عامل مشکل ساز معرفی کنند.

هدف شما، باید گرفتن تعهداتی از بله گوها باشد که بتوانید رویشان حساب کنید. این ها پنج گام برای گرفتن بهترین نتیجه از ارتباط با آدم بله گو هستند:

محیط را برای صداقت امن کنید: با ارتباط غیرکلامی و اطمینان خاطر شفاهی، محیط امنی درست کنید تا هردو بتوانید صادقانه ، وفاداری بله گو به قولش را بررسی کنید. وقتی او با شما احساس راحتی کند، اندیشه ها و احساسات حقیقی اش راحت تر نمایان می شود.

صادقانه سخن بگویید: اگر فکر می کنید بله گو درباره ی چیزی عصبانی یا ناراحت است یا خودش هم عذر و بهانه های مهمش را باورکرده، صادقانه نظرتان را بگویید. بدون مخالفت، نتیجه گیری عجولانه یا موضع تهاجمی به حرف هایش گوش کنید. از صداقتش قدردانی کنید.

کمکشان کنید برنامه ریزی کردن را بیاموزند: بعد از اینکه حرف های بله گو را شنیدید، علت ناتوانی اش در عمل به تعهداتش مشخص می شود . حالا زمان ایجاد یک فرصت آموزشی است. صرف انرژی برای آموزش مهارت های ساده ی مدیریت کارها به بله گو، بهتر از سرزنش او بابت انجام ندادن وعده هایش است!

از تعهدش مطمئن شوید: به خاطر ارتباط راحتش با شما، از او تشکر کنید و بپرسید چگونه در آینده با همین شرایط روبه رو خواهد شد.

در پروژه های بعدی، همان ابتدا از بله گو تعهد بگیرید. وادارش کنید خلاصه ای از پروژه ارائه کند تا ببینید برداشتش از کاری که درگیرش شده چیست. تعهدش را یادداشت کنید. حتی می توانید در زمان بندیتان، مهلت های فراموش نشدنی پیشنهاد بدهید تا چارچوب زمانی کار فراموش نشود. در آخر، حتما عواقب منفی ناکامی بله گو را برایش توضیح دهید.

ارتباطتان را تقویت کنید: به هر برخوردی، به چشم موقعیتی برای تقویت روابط بنگرید. هر تعهد کامل شده ای را بررسی کنید و اشتباهات و بد قولی ها را فرصتی بدانید برای کمک به تقویت مهارت های بله گو.

نگرشتان را اصلاح کنید:

سرزنش نکنید

سرزنش کردن بله گو، فقط او را شرمنده می کند، اما رفتارش با قول هایی برای آرام کردن موقت شما ادامه می یابد.

صبور باشید

بدانید که بله گو فاقد مهارت های سازمان دهی است و به تنهایی نمی تواند مشکلات را شناسایی یا حل کند. همین که شما در تقویت مهارت های شغلی به او کمک کنید، ذات کمک کننده اش، او را تبدیل به بهترین هم گروهی می کند که همیشه آرزویش را داشتید.

با مدیریت کردن وظایف، کمکش کنید

از بله گو بخواهید اصول اولیه ی کار، وظایف و عواقب منفی عملی نکردن به تعهد را توضیح دهد. سپس در برنامه ریزی برای رسیدن به مهلت های تعیین شده و ایجاد چارچوب های زمانی به او کمک کنید.

کار با آدم های سخت؛ چگونه؟

■ بهترین ها را از ارتباط با بی تصمیم بیرون بکشید

افراد قاطع می دانند هر تصمیمی، یک جنبه ی منفی و یک جنبه ی مثبت دارد و همزمان با گرفتن بهترین تصمیم، این احتمالات را هم بررسی می کنند. برعکس، بی تصمیم ها در تصمیم گیری ناتوانند، به خصوص وقتی پیامدهای تصمیمشان، بر دیگران تأثیر داشته باشد و احتمالا باعث از دست رفتن تأیید آن ها شود. بنابراین این افراد تصمیم گیری های سخت را به امید پیدا شدن انتخابی بهتر به تعویق می اندازند و متأسفانه، بیشتر تصمیم ها را زمانی می گیرند که دیگر برای انتخاب بسیار دیر شده؛ تصمیم خودش گرفته می شود.

بی تصمیم ها دلایل زیادی برای کمک نگرفتن از دیگران دارند؛ آن ها نمی خواهند کسی را به زحمت بیاندازند یا ناراحت کنند و همچنین نمی خواهند باعث اشتباه در کاری شوند. وقتی با یک بی تصمیم سروکار دارید، باید هدفتان راهنمایی او برای تصمیم گیری و ایجاد انگیزه برای به کار گرفتن آن تصمیم ها باشد. این ها پنج مرحله برای گرفتن بهترین نتیجه از ارتباط با آدم بی تصمیم است.

آرامش را برقرار کنید: وقتی باکسی سروکار دارید که نیتش کنارآمدن با دیگران است، بهترین گزینه ی شما ایجاد فضایی آرام برای تصمیم گیری است. عجله نکنید. به بی تصمیم اطمینان بدهید که معتقدید روابط با ارتباط آزاد و باز تقویت می شوند.

تضادها را آشکار و گزینه ها را روشن کنید: با صبر و حوصله و از دیدگاه بی تصمیم ، همه ی گزینه ها و موانع تصمیم گیری را بررسی کنید به کلمات تردیدآمیزی مثل «احتمالا»، «می تواند این باشد» و «من این طور فکر میکنم» ، به عنوان نشانه هایی برای بررسی عمیق تر باشد. اگر او نگران نظر شما درباره ی تصمیمش است، به او اطمینان بدهید که مشکلی ندارید و این مسئله تأثیر بدی بر رابطه تان با او ندارد.

از یک روش تصمیم گیری استفاده کنید: اگر یک روش تصمیم گیری مناسب بلدید، آن را به آدم مشکل ساز یاد بدهید. این راهکار می تواند به سادگی فهرست کردن مزایا و معایب هر احتمال باشد. مشاهده ی آن موارد در کنار هم، باعث می شود بهترین گزینه، بهتر دیده و انتخاب شود.

اطمینان خاطر بدهید و تا آخر بمانید: وقتی آدم بی تصمیم تصمیمی گرفت، به او اطمینان خاطر بدهید که هیچ تصمیمی کامل نیست و تصمیم او خوب است. سپس تا زمانی که می خواهد آن تصمیم را عملی کند، با او در تماس باشید/ در کنارش بمانید.

پیوند را محکم کنید: گاهی چند لحظه ای به دغدغه های بی تصمیم گوش بدهید و هر وقت موقعیتی پیش آمد، به او در آموختن فرایند تصمیم گیری کمک کنید. با سرمایه گذاری صبورانه، آدم بی تصمیم می تواند به یکی از قابل اطمینان ترین تصمیم گیران شما بدل شود.

نگرشتان را اصلاح کنید:

به آدم بی تصمیم فشار نیاورید

ناراحتی، بی حوصلگی یا خشم، تنها تصمیم گیری را سخت تر می کنند

صبور باشید

اگر بی تصمیم احساس کند تحت فشار است، نمی تواند آرام باشد و روشن فکر کند.

آرام باشید

تنش یا ترس، آدم بی تصمیم را بیشتر در رفتارهای متزلزل فرو می برد. حتی اگر بتوانید او را مجبور به تصمیم گیری کنید، احتمالا به محض آنکه توسط فرد دیگری با دستورکاری متفاوت - زیر فشار قرار بگیرد، نظرش را تغییر خواهد داد.

■ بهترین ها را از ارتباط با هیچ گو بیرون بکشید

هیچ گوها آدم هایی منفعلند؛ اما بسته به نیتشان - انجام درست کار یا کنارآمدن با دیگران- می توانند بر وظیفه یا آدم ها متمرکز شوند. وقتی نتوانند نیت کنار آمدن با دیگران را عملی کنند، این آدم های خجالتی عقب نشینی می کنند و منفعل تر می شوند. اگر برای نیت انجام درست کارشان مانعی درست شود، خسته می شوند و عقب نشینی می کنند؛ چون اعتقادشان این است که هیچ چیز شرایط را تغییر نمی دهد و مهم نیست آن ها برای تغییر، چیزی بگویند یا کاری انجام دهند.

اگرچه آدم های هیچ گو در ظاهر از درگیری دوری می کنند، دیگ های دشمنی در درونشان در حال جوشیدن است. سکوت می تواند نمودی از پرخاشگری شان باشد. وقتی با هیچ گو سروکار دارید، هدفتان باید شکستن این سکوت و ترغیب او به سخن گفتن باشد. پنج مرحله ی شکستن سکوت آدم هیچ گو چنین است:

وقت کافی بگذارید: شاید کنار آمدن با آدم هیچ گو، زمان زیادی بطلبد. اگر به خاطر محدودیت های زمانی تحت فشار باشید، ممکن است برای اینکه روی او را باز کنید، شدت عمل به خرج دهید. اما هرچه شدت عمل بیشتر شود، هیچ گوبیشتر در پیله ی سکوت خود فرو می رود بنابراین زمان و مکانی را برای نزدیک شدن به آدم هیچ گو انتخاب کنید که به اندازه ی کافی وقت داشته باشید.

مشتاقانه پرسش هایی آزاد مطرح کنید: بهترین پرسش برای هیچ گو پرسشی است که نتواند با بله، نه یا غرغر به آن پاسخ دهد. پرسشهایی مطرح کنید که با «چه کسی»، «چقدر»، «کی»، «کجا» یا «چگونه» شروع شود و موضوع را برای بحث باز کند. مطمئن شوید ارتباط غیرکلامی شما هم با درخواست پاسخ همراه باشد. صدا و ظاهرتان هم باید دنبال پاسخ باشد. ما به این کار «نگاه منتظر» می گوییم که اتفاقاً جواب هم می دهد.

شوخی کنید: وقتی چاره ی دیگری ندارید، کمی طنز می تواند مؤثر باشد. حدس های پوچ، اغراق آمیزو ناممکن دربارهی علت سکوتشان، باعث می شود یخ بعضی از سرسخت ترین آدم های هیچ گو هم باز شود.

حدس بزنید: اگر او هنوز چیزی نمی گوید، سعی کنید خودتان را جای او تصور کنید و مسیر رویدادها را دوره کنید تا ببینید چه احساسی دارد. صحبت را با صدای بلند آغاز کنید و چند احتمال را سریع بیان کنید، چه به نظر پذیرفتنی بیایند، چه بسیار دور از ذهن. مهم نیست. اگر درست به هدف بزنید یا به آن نزدیک شوید، او فکر می کند این کار نوعی ترفند است و ممکن است شروع به حرف زدن کند. اگر هم حدس هایتان درست نباشد، هیچ گو ممکن است فکر کند سرنخی ندارید و ناچار به شما بگوید قضیه چیست.

آینده را نشان دهید: گاهی تنها راه برای به حرف آوردن آدم هیچ گو، بیرون کشیدن او از زمان حال و نشان دادن پیامدهای ادامه ی سکوتش است. او را تهدید نکنید، اما درباره ی اینکه رفتارش تا چه حد می تواند به پروژه یا روابطش با دیگران لطمه بزند، شفاف صحبت کنید.

نگرشتان را اصلاح کنید:

آرام حرکت کنید

بزرگ ترین مشکل در کلنجار رفتن با هیچ گو، پیدا کردن زمان کافی و مناسب برای این کار است. برای به حرف کشیدن هیچ گو ملایم باشید.

نیت را درک کنید

اگر نیت هیچ گوها انجام درست کار باشد، می توانند بر وظیفه و اگر نیت آن ها کنارآمدن با دیگران باشد، می توانند بر آدم ها تمرکز کنند. تشخیص دهید چه چیزی برایشان مهم است.

از خشم بپرهیزید

آدم هیچ گو می کوشد از درگیری و ناراحتی بپرهیزد. عصبانی شدن صرفاً او را بیشتر به هیچ گویی اش فرو می برد.

■ بهترین ها را از ارتباط با نه گو بیرون بکشید

آدم نه گو بر وظیفه تمرکز کرده و نیروی محرکه اش هم نیت انجام درست کار با پرهیز از اشتباه است. استاندارد او، کامل بودن است: وقتی کمبودها سر راهش قرار می گیرند، نه گو ناامید می شود و در همه چیز و همه کس جنبه های منفی می یابد.

وقتی با نه گو سروکار دارید، وظیفه ی شماست که نگاه او را از یافتن مقصر، به حل مشکل تغییر دهید. متوقف کردن سیل منفی نگری، ممکن است غیرممکن باشد، اما شاید بشود جریان امور را برگرداند. پنج مرحله برای رفتار موفقیت آمیز با یک آدم نه گوچنین است:

با جریان هماهنگ شويد: تلاش برای اثبات اشتباه آن ها، بدترین نوع برخورد با آدم های نه گو است. اولین مرحله در سروکله زدن با نه گوها این است که بگذارید هرجا می خواهند، منفی نگری کنند.

از آن ها به عنوان منبع استفاده کنید: نه گوها می توانند به دو شکل، خدمات ارزشمندی به شما ارائه دهند. اول، آن ها می توانند سازندگان شخصیت فردی شما باشند. اگر می خواهید قوی شوید، وزنه های سنگین بردارید. اگر می خواهید نگرشی مثبت به مسائل داشته باشید، زمانی را برای بودن در کنار یک آدم نه گو صرف کنید، اما بکوشید مثبت اندیش باقی بمانید.

همچنین نه گوها می توانند نقش سیستم های هشداردهنده را بازی کنند. آن ها اغلب در میان منفی نگری هایشان، حقایقی را نشان میدهند.

نه گو گاهی از مشکلات مهمی خبر دارد که دیگران ازشان غافل شده اند. شرکتی را می شناسیم که مدیر اجرایی آن یک نه گو است. با هر ماجرای تازه ای که او به راه می اندازد، غالباً عیب و نقص هایی پیدا می شود که بدون او ممکن بود پنهان بمانند.

در را باز بگذارید: آدم های نه گو آماده اند در زمانی واقعاً متفاوت از بقیه وارد عمل شوند. هر تلاشی برای به عجله انداختنشان، در عمل آن ها را کند می کند. خردمندانه ترین روش برای کار کردن با نه گوها این است که به آن ها برای فکر کردن زمان بدهید و درها را باز بگذارید تا هروقت آماده بودند، وارد جریان کار شوند.

دنبال پاسخ متضاد باشید: گاهی می توانید پیش دستی کنید و قبل از آدم نه گو، پیشنهادهای جایگزین منفی ارائه کنید. در چنین شرایطی، آدم های نه گو ممکن است پاسخ مثبت بدهند؛ یا چون قانع شده اند شما برخوردی واقع گرایانه با مسئله دارید، یا اینکه چنان منفی نگرهای درمان ناپذیری اند که حتی اگر با شما موافق هم باشند، می خواهند ثابت کنند اشتباه می کنید.

از حسن نیت آن ها قدردانی کنید: نیت خوب را به جای رفتار منفی برجسته کنید و آن را نشان دهید. مانند: «به خاطر یادآوری مسائل متشکرم و ما همگی باهم می توانیم آن را حل کنیم.» یا «از اینکه می خواهی این کار درست انجام شود، از تو متشکرم». از طریق نیروی پیگماليون ، نه گو ممکن است آن را باور کند. این کار می تواند او را به استفاده از کمال گرایی تحلیلی خود در مسیری سازنده تر و با بدخویی کمتر بکشاند.

نگرشتان را اصلاح کنید:

چشم انداز خود را حفظ کنید

معمولاً دلیل رفتارهای منفی آدم ها، پیشینه ی بدی ست که وجود دارد. لازم نیست بدانید ماجرا از چه قرار است؛ تلاش کنید کارهای نه گو را درچشم انداز خودش ببینید.

صبور باشید

بعضی وقت ها، تغییرات، سرعتی حلزونی دارند. اما اگر صبور باشید، اتفاق های خوبی در انتظارتان خواهد بود؛ اتفاق هایی مثل غلبه ی آدم ها بر رفتارهای منفی گرایانه شان.

آدم نه گو را درک کنید

اگر شما آن قدر خردمند باشید که منفی نگری را منظم و مرتب کنید، نه گو ممکن است نکاتی را طرح کند که ارزش بررسی داشته باشند. تنها این دلیل که او افراطی عمل می کند به این معنی نیست که اشتباه می کند.

■ بهترین ها را از ارتباط با نق نقو بیرون بکشید

اگرچه ممکن است کمی گله و شکایت برای فرد شاکی، درمانگر و حتی شنونده مفید باشد، زیاد شدن این گله گذاری هم اعصاب خردکن می شود. این تخصص آدم نق نقو است.

غرغرهای نق نقو کمک چندانی به تسکین اضطراب و نگرانی نمی کنند و به ندرت مفیدند. نق نقوها از این جهت که نیتشان انجام درست کار است، عموزاده های نه گوها هستند. اما با وجود اینکه حس می کنند چیزها باید جور دیگری باشند، هیچ ایده ای برای اعمال این تغییرات ندارند. به همین خاطر به جای اینکه کاری بکنند، نق می زنند.

هدف شما در رفتار با نق نقوها باید تشکیل اتحادی برای حل مسئله باشد (و اگر جواب نداد، با تغییر هدفتان، کاری کنید راهشان را بکشند و بروند!) برای آدم هایی که احساس درماندگی می کنند، بهترین کاری که ازتان بر می آید، کاهش حس درماندگی از راه کمک به شناسایی راه حل است. پنج مرحله ی اصلی برای سروکله زدن با نق نقوها چنین است:

به نکات اصلی گوش کنید: شاید آخرین کاری که تمایل به انجامش داشته باشید، گوش کردن غرغر آدم های نق نقو باشد. اما این کار اولین قدم حیاتی ست. حتی خوب است چیزهایی را یادداشت کنید. این کار به نق نقو ثابت می کند به حرف هایش گوش می دهید و همچنین اگر بخواهد غرغرهایش را تکرار کند، متوجه می شوید.

حرف هایش را قطع کنید و به جزئیات بپردازید: رشته ی کلام را به دست گیرید و سوال های تشریحی بپرسید، تا به جزئیات مشکل برسید. اگر طرف نق نقوی شما نمی تواند به جزئیات بپردازد، به او پیشنهاد کنید، برود و اطلاعات بیشتری جمع کند.

تمرکز را بر راه حل بگذارید: نق نقوها عمدتا با کلی بافی های مبهم شکایت می کنند و به همین دلیل نمی توانند نگاهی بلندمدت به مسائل داشته باشند و به راه حل ها فکر کنند. پرسیدن درباره ی آنچه نق نقو واقعاً می خواهد، می تواند باعث جهت گیری جدیدی در افکارش شود.

آینده را به آن ها نشان دهید: وقتی آدم ها احساس درماندگی می کنند،، امیدواری به آینده، کاری سازنده است. پیشنهاد برگزاری یک جلسه با شخصی را بدهید که نق نقو از او شکایت می کند یا پیشنهاد تعیین وقتی دیگر برای بحث بیشتر دربارهی مسئله به اینکه به او زمان بدهید تا خودش راه حل را پیدا کند نیز می تواند مفید باشد.

تکلیف را روشن کنید: اگر مراحل قبلی باعث ایجاد تغییر واقعی نشدند، شاید لازم باشد کار را یکسره کنید. اگر نق نقو دوباره غرزدن را شروع کرد، ساکتش کنید. این موضوع را برایش روشن کنید که صحبت درباره ی مشکلات بدون راه حل، اتلاف وقت شما و دیگران است.

نگرشتان را اصلاح کنید:

با نق نقوها موافقت یا مخالفت نکنید

اگر موافقت کنید، به ادامه ی غر زدن تشویقشان می کنید و اگر مخالفت کنید، ممکن است مجبور به تکرار غرغرهایشان شوند.

سعی نکنید مشکلات نق نقوها را حل کنید

شما نمی توانید مشکلات آن ها را حل کنید؛ برای این کار به مشارکت خودشان نیاز دارید.

از نق نقو نپرسید چرا نق می زند

این کار در نظر آن ها دعوت به از سرگیری گله و شکایت است .

■ سه مرحله ی عملی اول را انجام دهید

درس های این کتاب، راه حل های فوری برای مشکلات نیستند. آن ها مسیر رسیدن به راه حل درازمدت برای مشکلات روابط انسانی اند. هرچه مسیر شکل گیری یک مشکل طولانی تر باشد، زمان و انرژی بیشتری برای تغییر و بهبود نیاز دارد.

با شروع به کارگیری این روش ها و نگرش ها، احتمالا موفقیت های آسان و تلاش های نافرجام خواهید داشت. مهم تر از «برد» یا «باخت»، داشتن انتخاب ها، فرصت ها و جایگزین ها به جای زجر کشیدن است. حالا می توانید باعث تغییر رفتارهای دیگران باشید، نه قربانی کارهایشان.

آدم های سخت و بدقلق بخشی از زندگی همه ی ما هستند. آن ها از ابتدای تاریخ، با فرارها، سرزنش ها و عقب نشینی هایشان، همراهمان بوده اند. اما با تعهد و استقامت، هر یک از ما می تواند در کاهش سوء تفاهم ها و حذف کشمکش هایی که فضا را آلوده می کنند، مؤثر باشد.

بدون هیچ اغراقی، ما فکر می کنیم آینده ی انسان وابسته به این است که هریک از ما با وجود تفاوت هایمان بیاموزیم چگونه یکدیگر را تحمل کنیم.

هرچند نمی توانید کسی را تغییر دهید، اما انعطاف پذیری و دانشتان به دیگران کمک می کند خودشان را تغییر دهند. پس دفعه ی بعد که داشتید با آدم سخت و بدقلقی سروکله می زدید، یادتان باشد. آزمون نیست، یک موقعیت اضطراری واقعی است. موفق باشد!

اینجا چند گام عملی ساده داریم که می توانید به سرعت انجامشان دهید:

مسائل را حل کنید تا ارتباط گیرنده ای مؤثر شوید

هدفتان این باشد که ارتباط گیرنده ای مؤثر باشید؛ از همه ی فرصت ها برای عمل به این شیوه ها و تکمیلشان استفاده کنید. توجه کنید! چه در فیلم ها و چه در جلسه های مختلف، نمونه های بسیاری از به کار بردن با نبردن مهارت های این کتاب می توانید بینید.

شریک ارتباطی پیدا کنید

با شریک های ارتباطی که به اندازه ی شما برای آموختن مشتاقند، یک گروه تشکیل دهید. منابع مختلف (مانند این کتاب) را با هم گروهی های خود به اشتراک بگذارید تا در بحث هایتان به زبانی مشترک برسید. هفته ای یک بار جلسه بگذارید و درباره ی آنچه در طول هفته دیده، آموخته و آزمایش کرده اید، بحث کنید. جلسه های منظم با شریک های ارتباطی، بیش از هرچیز توجه کردن را به شما یادآوری می کند، و در عین حال تمرکز نیز باعث گسترش و تقویت مهارت هایتان می شود.

شکرگزار باشید

اگر شما شانس خواندن این کتاب را داشته اید، پیشاپیش از حدود ۸۰ درصد مردم کره ی زمین وضع بهتری دارید. احتمالا سقفی بالای سرو غذای کافی دارید، کسانی را دوست دارید و افرادی هستند که دوستتان دارند. زندگی به اندازه ی کافی سخت هست، چه برسد به آنکه شما پر ازمنفی نگری شوید و نیروی حیاتی تان را با نگرانی و اضطراب هدر دهید . اگر به خاطر بسپارید که امروز و هر روز شکرگزار باشید، از چالش سروکله زدن با آدم های سخت لذت خواهید برد.

منبع: کار با آدم های سخت - ریک برینکمن و ریک کرشنر - ترجمه سید مهرداد هاشمی

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید