امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 270836
۴۵۴۶
۳
۰
نسخه چاپی

جرم شناسی فرهنگی | نظریات جرم شناسی فرهنگی

جرم شناسی فرهنگی به عنوان گرایشی نوخاسته در جرم شناسـی، جامعـه شناسـی و عـدالت کیفـري، تقـارن فرهنگ و فرآیندهاي کیفري را در زندگی اجتماعی معاصر بررسی می کند

جرم شناسی فرهنگی | نظریات جرم شناسی فرهنگی

جرم شناسی فرهنگی به عنوان گرایشی نوخاسته در جرم شناسـی، جامعـه شناسـی و عـدالت کیفـری، تقـارن فرهنگ و فرآیندهای کیفری را در زندگی اجتماعی معاصر بررسی می کند.

جـرم‌شناسی فرهنگی

جرم‌شناسی فرهنگی یـا در‌ واقـع‌ بررسی تأثیر مقولات فرهنگی بر پديده‌های جرم‌شناختی يكی از رويكردهای گوناگون دانش جرم‌شناسی است كه به شكلی گسترده و كلی نگر با تكيه بر‌ اصول‌ اوليه‌ نظريات جرم‌شناسی؛ عوامل پيدايش جرم، پيامدهای هر نوع‌ انـحراف‌ اجـتماعی و شـيوه‌های پيشگيری را از دريچه فرهنگ و ملزومات آن مـی نگرد و بـر آن اسـت تا شناختی هرچه بهتر از زمينه‌های فرهنگی بروز‌ بزهكاری و همين طور راهكارهای پيشگيری، مقابله و سياست‌گذاری مقتضی در اين‌ خصوص را به دست دهد.

جرم شناسی فرهنگی با رویکردي انتقادی نسبت به جرم شناسی هاي سنّتی مـدّعی اسـت کـه دیگـر نمی توان برای فهم جرم بر آن نظریه ها تکیه کرد.

رواج سنت هاى انتقادى به جرم شناسى، توجه و بازگشت به فرهنگ به عنوان مؤلفه اى مهم در جرم، افول سنت هاى کلان نظرى و طرح دیدگاه هاى پست مدرن و مهمتر از همه تأثیرات رویکرد رو به رشد مطالعات فرهنگى زمینه ساز تحول جدى در نظریه پردازى وفهم پدیده جرم و بررسى تجربى آن گردید.

جوهره ی جرم شناسی پست مدرن به عنوان یکی از زیرشاخه های جرم شناسی انتقادی این است که جرم و کنترل آن را نمی توان از کلیت زمینه های فرهنگی و ساختاری برساخته و نظم گرفته با گفتمانی که در آن تولید شده است جدا دانست. این جرم شناسی جدید از طریق تحلیلی سیناپسی، به اتصالات در هم پیچیده جرم با روابط بسیار پیچیده اجتماعی می پردازد.

جرم شناسی فرهنگی، نماینده دیدگاهی است که توسط جف فرل و کلینتون سندرز بیان شده است. این دیدگاه، تقارب فرآیندهای فرهنگی و مجرمانه را در زندگی اجتماعی معاصر بررسی می کند. به شکلی کلی تر می توان گفت که جرم شناسی فرهنگی اشاره به تحلیلی در حال رشد دارد که بر مبنای آن، امروزه بسیاری از جرم شناسان، نظر به نقش مؤثر ساختارهای فرهنگی در وقوع جرم دارند.

در کتاب جرم شناسی فرهنگی فرل و ساندرز جرم شناسی فرهنگی را مطالعه تجربیات روزمره زندگی، تاریخچه های زندگی و بسیاری از جلوه های فراغتی و مصرفی زندگی روزمره (مانند موسیقی و رقص) برای کشف این مسئله می دانند که چگونه و چرا برخی صورت های فرهنگی مجرمانه تلقی می شوند. جرم شناسی فرهنگی رشته های فکری خاص را به یکدیگر پیوند می زند تا انطباق و همگرایی فرآیندهای فرهنگی و جنایی را در زندگی اجتماعی معاصر مورد بررسی قرار دهد.

جرم شناسی فرهنگی با پدیده های دنیای مدرن سازگارتر از جرم شناسی سنتی عمل می نماید.

نظریه پردازان جرم شناسی سنتی در دنیایی زندگی می کنند که در آن، افراد یا به دلیل کمبودهای روانی، زیستی و اجتماعی به سمت جرم گرایش پیدا می کنند و یا به دنبال انتخاب گزینه های منطقی بزهکار می شوند و این چنین، این نکته در نگاه آنان، نادیده گرفته می شود که انسان ها، مخلوقاتی هستند که خود، فرهنگ خلق می کنند و همین فرهنگ باید در توضیح فعالیت های انسانی از جمله فعالیت های مجرمانه مورد توجه قرار گیرند.

جرم شناسی فرهنگی به هنگام مطالعه ی جرم، با فاصله گرفتن و فرا رفتن از نگاه سنتی، متن اجتماعی و ظهور و فعالیت مجرمانه و فرایندهای مربوط به آن را بررسی می کند و معتقد است که عمل مجرمانه را باید بر اساس این فرایندهای اجتماعی و فرهنگی که فی نفسه مستقل از جوهر کنش های بزهکارانه عمل می کنند، فهمید؛ زیرا در هر عمل مجرمانه، طیف متنوعی از تعاریف، زمینه ها و گفتمان های فرهنگی دخیل اند.

نظریات جرم شناسی فرهنگی

در ايـن بخش به بررسـي جامعه شـناختي پيرامون نظريات فرهنگـي برخي مكاتب جرم شناسـی كه حول محور اساسـي «فرهنگ» شـكل گرفته انـد، مي پردازيم. همچنین نگاهـي تطبيقي بر آنچه مطرح شـده با شـرايط و اوضاع و احـوال كنوني ايران خواهيم داشت.

نظريه تعارض فرهنگی

نظريه تعارض فرهنگی توسط تورسـتن سـلين تدوین شده است.

سلین فرهنگ را معادل هنجار رفتاری دانسته و آن را به عنوان مجموعه اندیشه ها، بنیادها و نتایج کارگروه های مشخص افراد انسانی تعریف کرده و به این ترتیب هر جامعه را دارای فرهنگی خاص دانسته است. وی جوامع را به دو دسته جوامع ساده و همگون و جوامع پیچیده و ناهمگون تقسیم کرد.

به نظر او در جوامع ساده شمار فراوانی از هنجارهای رفتاری به صورت قانون تصویب می شوند و درواقع نماینده هم رایی در جامعه اند اما در جوامع پیچیده بین هنجارهای رفتاری گروه های فرهنگی مختلف همپوشانی و درعین حال ناهمسازی وجود دارد. به عقیده او، در چنین حالتی است که تعارض فرهنگی به وجود می آید و معرف کشمکش میان ارزش های اخلاقی و معیارهای رفتاری متضاد با یکدیگر یا انطباق نداشتن آنها است و اصرار و پایبندی افراد بر فرهنگ مغایر با قانون موجب ارتکاب جرم خواهد شد.

به نظر پیروان این نظریه برخی از مجرمان در ارتکاب جرم سوءنیتی ندارند بلکه می خواهند بر اساس سنت و آداب ورسوم و فرهنگ خود اقدام کنند که به دلیل سازگار نبودن با هنجارهای قانونی جامعه، عمل آنان جرم تلقی می شود.

سلین تضادهای فرهنگی را به دو دسته شامل «تضادهای فرهنگی اولیه و تضادهای فرهنگی ثانویه» تقسیم می کنند. منظور از تضاد فرهنگی اولیه تضادهایی است که بین دو فرهنگ متفاوت رخ می دهد. این تضادها می توانند در حوزه های گسترده تری بین دو فرهنگ واگرا یا در مورد کشورهای استعمارگر و مستعمره با تسری قوانین کشور استعمارگر به جامعه مستعمره نمود پیدا کند یا در مورد مهاجرت یا پناهندگی، هنگامی که اعضای یک گروه فرهنگی به سرزمین دیگری با فرهنگ متفاوت نقل مکان می کنند.

اما تضاد فرهنگی ثانویه هنگامی روی می دهد که یک فرهنگ دربرگیرنده چند خرده فرهنگ متفاوت باشد که هر یک هنجار رفتاری خاص خود را داشته باشد.

به عقیده وی برای اثبات نقش تعارض هنجارهای رفتاری در علت شناسی هنجارشکنی ها باید موارد زیر احراز شود:

1-وجود یک تعارض هنجاری (در درون شخصیت، در درون یک گروه فرهنگی یا بین هنجارهای دو گروه)؛

۲- نقض شدن هنجاری که مرتبط با آن تعارض است؛

۳- وجود رابطه معنادار بین این تعارض هنجاری و واقعه مجرمانه موردنظر.

سلین مهاجرت را عامل بروز و بسـط بسـياري از بزه كاريها مي داند و چنين مي گويد: «قوانين بر پايه فرهنگ كلي هر جامعه نگاشـته مي شـود و دربردارنده هنجارها و ارزشهاي اساسـي و عمده جوامع بوده و نوع و ميزان واكنش به انحرافات و ضد ارزش ها را نيز بر اسـاس همين معيار تعیين مي‌كند».

بنابراین، با مهاجرت گسـترده و افسـار گسيخته افراد بيگانه و نامأنـوس بـا فرهنـگ هر جامعه، بـه درون آن و به علت عدم آشـنايي كافي با موازين و هنجارهـاي جامعـه مقصد؛ تعـارض فرهنگي عميقي ميان آنـان و جامعه مزبور ايجاد مي شـود. به ویژه که مهاجران طي اين فرايند كنترل سـنتي خانواده و آشـنايان خود را نيز بر اعمال روزمره شـان از دسـت مي دهند.

همانطور‌كـه مي دانيـم در ايـران هـم بـر اثر گسـتردگي مرزهـا، تعدد مبـادي ورود و خـروج كشـور و عـدم كنتـرل كافـي بـر آنهـا و در نتيجـه مهاجـرت بيرويـه اتباع بيگانه که غالباً از كشـورهاي همسـايه بوده و بيشـتر به دليل وجود مشـکلات امنيتي يا معيشـتي و اقتصادي در كشـورهاي خود به ايران می آيند و در نهايت عدم سـاماندهي مطلـوب ايـن طيف از اشـخاص توسـط نهادهاي ذيربط، شـاهد بـروز و ظهور چنين تعارضـات فرهنگي هسـتيم.

البته اين امر سـبب حدوث پيامدهـاي گوناگوني همچون پيدايـش محلات و سـكونتگاههاي مهاجرپذيـر(بـه همـراه ناهنجاري هاي بهداشـتي و مهندسـي شـهري بـه علـت رعايـت نكردن اصول بهداشـتي و فرسـوده بـودن بافت مسـكوني ايـن مناطق) بـه ويژه در نقاط اقماري و حاشـيه اي كلان شـهرها مانند تهران و کرج، رشـد و ترويج خرده فرهنگ هـاي مجرمانه خارجي و افزايـش تصاعدي نرخ جرائـم، علي الخصـوص جرائم مواد مخدر، جرائم خشـونت بار خيابانـي يا عوام گرايانه و جرائـم جنسـي و آپارتمانـی گرديـده كـه در سـالهاي اخير ناظـر موارد زيـادي از ايـن دسـت بوده ايم. متعاقبا رفع چنين چالشـي، برنامه ريـزي و به‌كارگيري راهكارهاي مختص خود را در تمامي سـطوح به منظور پيشـگيري از توسعه و مقابله با اين معضل، ميطلبد.

نظريه پيوند (كنترل) اجتماعی

اين نظريه كه از جانب تراويس هيرشي در سال 1969 ميلادی در ايالات متحده آمريـكا و در كتـاب معروف او «علـل بزهكاری» بنيان نهاده شـده و بر فرايند اجتماعي كـردن افـراد بيش از اعمال مجازات، برای برقرار كردن نظم جامعه و مقابله با بزهكاری تأكيد دارد.

هیرشی معتقد است گرفتاری زمانی واقع می شود که پیوند میان فرد و جامعه ضعیف باشد یا گسسته شود. او در کتاب پیوندهای اجتماعی نظریه کنترل اجتماعی موضوع پیوندهای اجتماعی را مورد آزمون قرار داده است.

وی ابتدا تعریف واژه بزهکاری را آورده و فرد بزهکار را شخصی می داند که از تقیدات اجتماعی آزاد است و در واقع به عقیده وی بزه زمانی اتفاق می افتد که فرد نسبت به قید و بندهای اجتماعی کم اعتنا یا بی اعتنا باشد.

هيرشـی، برخلاف سـاير نظريه پردازان كه بر مجرم و محيط نظر مي افكنند، بـر افـراد غير بزهكار و اينكه بر اسـاس كدام عوامل فرهنگی مرتكب جرم نمي شـوند، تمركـز دارد.

او انحـراف را معلول شكسـت يـا ضعف پيوندهـاي فرهنگي - اجتماعي فـرد با سـايرين دانسـته و مي افزايد؛ اگرچه همه افراد به صورت بالقـوه قانون گريزاند، اما چون نمي خواهند لطمه اي به پيوند و روابطشـان با خانواده، اطرافيان و سـاير اشـخاصي كـه در محيط هـاي گوناگون با آنهـا در ارتباط اند وارد شـود، از كجروي و اعمال خلاف قانـون خـودداري مي ورزند، ولي در فقدان يا عدم توجه بـه چنين پيوندهايي، خود را در ارتكاب عمل مجرمانه آزاد مي بينند.

هيرشي جامعه را به عنوان خرده فرهنگ هاي متضاد رقيب كه سيسـتم هاي ارزشـي منحصر به فردي دارند نمي بيند؛ چراكـه اغلـب مردم از كدهاي قانونـي و هنجارهاي رايج آگاه اند. در كشـورهاي غربي در دهه هـاي چهـل و پنجـاه، توجه بـه متغيرهـاي خانوادگي و نقش مؤثر سـازمان ها و نهادهايـي نظير مدرسـه، دين و مذهـب در نظريه هاي كنترل اجتماعي گنجانده شـده و در تبيين رفتار انحرافي به كار برده شـده اسـت.

با ايـن روند او چهار شـاخص فرهنگي اجتماعي عمده ذيـل را كه باعث پيوند هر فـرد بـا جامعه و خودداري او از رفتار بزهكارانه اسـت، تبيين مي‌كنـد كه عبارتند از:

الف) وابستگی

به معني تعلق خاطر داشـتن نسـبت به ديگران و نهادها در جامعه.

وقتـي فـردي بـه هنجارهاي اجتماعـي، تمایلات، انتظـارات، نظريـات و عقايد ديگران اهميت نداده و بي تفاوت باشـد؛ پيوند او با جامعه ضعيف گشـته و خود را در ارتكاب انحـراف و بـزه آزاد مي بينـد، زيـرا مبنـاي اصلـي دروني كـردن هنجارها، وابسـتگي به ديگران اسـت كه همان بعد جامعه شـناختي وجدان در روانشناسـي اسـت.

ب) تعهد

افـرادي كـه بـه طـور معمول بـه امـور مرسـوم و فعاليت هـاي متداول زندگـي روزمـره؛ مانند صرف وقت و نيرو براي تحصيل، كسـب درآمد، مقام و منصب و غيـره پرداخته و خـود را به انجام چنين كارهايي متعهد مي دانند، براي حفظ موقعيت خود هم كه شـده از دسـت زدن به كجروي مي پرهيزند.

ج) مشغولیت

درگيـر بـودن در امـور زندگـي روزمره، وقـت و انرژي فـرد را به خـود اختصـاص داده و باعث كاهش امكان بروز رفتارهاي نابهنجار از سـوي شـخص مي گردد. كما اينكه هميشـه شـاهد آن هسـتيم كه افراد بيكار و ولگرد از وقت بيشـتري براي هنجارشـكني برخوردارند.

د) ایمان یا باور

داشـتن اعتقـاد به هنجارهـاي فرهنگي جامعـه، همچون اخلاق و مذهـب كـه پايبنـدي بـه آنها، فـرد را به دليل احسـاس وظيفـه اخلاقی يـا ديني، از ناهمنوايـي آشـكار و پنهـان با جامعه بـاز مي دارد.

همـان طـور كه ميدانيـم در جامعه ايراني نيـز وضعيت به همين منوال اسـت و آن دسـته از افـراد بـه كجروي و بزهـكاري روي مي آورنـد كه فاقد يكي از شـاخص هاي فرهنگـي فوق الذكـر بـوده و پيوند سسـتي با جامعه برقـرار كرده اند. مگـر آنان كه جزء مجرمين اتفاقي هسـتند و به ندرت امكان دارد تحت شـرايط خاص يا غيرعمد مرتكب جـرم شـوند. همچنين بـر همگان واضح اسـت كه چـون موازين قانونـي موضوعه در ايران، بر اسـاس مباني فقهي اماميه و شـريعت مقدس اسلام اسـت، اغلب جرائم مثل حـدود و حتـي تعزيرات شـرعي كه سـبقه مذهبي دارنـد، رنگ و بوي شـرعي و ديني بـه خـود بگيرند و كسـي به تخطي عالمـاً و عامـداً از اين موازين خواهـد پرداخت كه اعتقادات مذهبي سسـتي داشـته باشد و به احكام شـرعي اهميت ندهد يا حداقل آنكه تعهدي به ملزومات اخلاقی زندگي در اين جامعه نداشـته باشـد و در محيط خانوادگي نيـز بـا ممانعت و واكنش بازدارنده اي در اين خصوص مواجه نشـود.

از همين روسـت كـه جرائمـي مانند شـرب خمر، معاملات ربوي، اعمـال منافي عفـت و... را هرگز در ميـان افراد متديـن و مذهبي نمي بينيم.

نظريه خرده فرهنگی پسران بزهكار

ايـن تئـوري كـه در دهه هاي 50 و60 قرن بيسـتم بـا تمركز بر بزهـكاري جوانان و تبيين جامعه شـناختي كج رفتاريهاي آنها بر اسـاس ويژگي هاي خرده فرهنگي توسـط چندين دانشـمند و نظريه پرداز مختلف مطرح شـد و مشـهورترين نظريه جرم شناسـی فرهنگي اسـت.

این نظریه، بزهكاري را از جرم متمايز دانسـته و بر اين باور اسـت كه اين قبيل رفتارها از افرادي سـر ميزند كه هنوز به سـن قانوني نرسـيده اند و در تعريف مفهـوم «خرده فرهنگ» بيان مي دارد، به مجموعه ی بينش ها، ارزش ها و شـيوه هاي رفتاري گـروه كوچكـي از يك جامعه اطلاق مي شـود که موجب تفاوت هـاي فكري و رفتاري آنها با سـايرين است.

در ميـان دانشـمندان متعـددي چـون «والتر ميلـر، كلـووارد، اهلاین، ماتـزا، فلدمن، ريمونـد گسـن و بـوردوا» كـه همـه از پيـروان مكاتـب خرده فرهنگي هسـتند؛ «آلبرت کوهن» به دليل ارائه دادن تئوري «پسران بزهکار» از همگان شـناخته شـده تر اسـت.

او تحقيقـات خـود را درباره «خرده فرهنگهاي انحرافـي»، بر پايه نظريات رابرت مرتن آغـاز كـرد.

آلبرت كوهن با تأكيد فراوان بر بزهكاری پسـران طبقـات پایين تر جامعه و تفكيـك انحرافـات آنـان از بزرگسـالان، اين نظريه را تدوين کرد و پـس از آن در مورد نحـوه پيدايـش خرده فرهنگ هـای بزهكارانـه، نظريـه ای كلی مطـرح كـرد.

از نظر وي هـر جامعـه اي، بـر اسـاس فرهنگ خود براي اقشـار و افـراد عادي كه هركـدام جايگاه اجتماعي خاصي دارند؛ به طور مؤثر يا غيرمؤثر وسـايل و راهكارهايي فراهم مي سـازد تـا بـر مشـکلات «همسـازي با محيـط» فائق آينـد و هنگامي كه وسـايل «همسـازي با محيـط» بـه ميزان كافي براي بعضي از اقشـار جامعه در دسـترس نباشـد، خود را ناچار بـه «نفـی جنبه هايـی از فرهنگ جامعه» كه مشـكلات همسـازی با محيط را بـرای آنان فراهـم كرده اند، می بينند و خرده فرهنگ هايی كه زندگي را برايشـان آسـان تر مي سـازد، جايگزين اين جنبه هاي نفي شـده فرهنگ جامعه مي‌كنند.

به نظر كوهن اعمال پسـران جوانـي كـه گاهـي اوقات مرتكـب برخـي از كج رفتاريها می شـوند، صرفاً بـه منظور كسـب منافع مادی نيسـت؛ زيرا آنها بعضي از رفتارهای انحرافی مانند خشـونت هاي فيزيكـی يـا تخريـب امـوال عمومـی را، رفتارهايـی می داننـد كه بـه منظـور لذت های شـخصی ارتـكاب مي یابنـد.

اين نـوع رفتارها توسـط «الگوهای خرده فرهنـگ فرعـی بزهكارانـه» به عنـوان رفتارهايی درسـت ارزيابی می شـود كه در نهايـت باعـث تشـكيل گروه های بزهـكار در بين جوانـان و ايجاد انحـراف عمومي در آنها خواهد شـد.

جامعـه ايرانـي نيز در هر برهه از زمان به تناسـب با اوضـاع عيني موجود، كم و بيش بـا ماهيـت ضـد اجتماعـي و ضديـت مسـتقيم پـاره اي از جوانـان كشـور بـا فرهنـگ مسـلط و غالب مواجه بوده اسـت.

در عصر حاضر هم، ظهور و بروز افسـار گسـيخته خرده فرهنگ هـا و سـبك‌هاي زندگـي پوپوليسـتي بـه مفهـوم طرفـداري و توجـه بـه خواسـت و علایق ناآگاهانـه عامه مردم منفعـل در عرصه اجتماعـي، در مقابل منويات قشـر نخبـه و نابغـه و در نتيجه غفلـت از گفتمـان غايي كه شـكل گيري فرهنگي، يك ماي منسـجم ملي و اجتماعي را ميسـر سازد و همچنین از هم گسيختگي تقريبی ساختار اقتصـادي و بـازار كار، مزيـد بـر علت شـده اسـت.

مديريت هاي شـتابزده مقطعي و بيشـتر شـعارمحور تا عملگرا و طرح و برنامه هاي احساس گرايانه در برخورد با مسائل جوانـان كشـور در سـطح كلان، فقدان ديـدگاه صحيح در نحوه قانونگـذاري و كثرت عناويـن مجرمانـه، همـه و همـه باعث گرديـده تا در مـورد جوانان، مفاهيـم بزهكاري از پارامترهـاي تعريـف جـرم فراتـر رفتـه و طيـف متنوعـي از فراغت هـا و كردارهاي نامناسـب را شـامل شـود.

بايـد اعتـراف كرد كـه ادامه اين چنيـن روندي منتـج به غلبه يافتن «گفتمـان ناامني جامعـه» و حضور افرادي ذاتـاً بزهكار، به ويـژه در ميان جوانان خواهـد شـد، وضعيتي كـه پيدايش آن چندان هم دور از ذهن نيسـت.

اكنـون با فاصله گرفتن فرهنگ غيررسـمی از نوع رسـمی آن در بين طبقاتی از جامعه، شاهد پيش قراول شـرايط مذكور هسـتيم.

وقتي يك جوان ايراني از يك طرف به لحاظ فرهنگي و ذهني بـه اقنـاع كافي و وافي نرسـد و از طرف ديگر با پارادوكس هايي در راسـتاي همسـازي نسـبي با محيط بر اسـاس اسـتانداردهاي طبقات پيشـروي جامعه، رو در رو شـود؛ به نفي اين جنبه هاي فرهنگي مي پردازد. حال اگر در خانوادهاي از طبقه پایين رشـد يافته و جامعه پذير شـده باشـد؛ به جاي خويشـتن داري به مقابله با نمادها، مناسـك و معاني مشـترك سازماندهي شـده پيرامون خود خواهد پرداخت.

در اين معنا، پوشش برخي از دختـران و زنـان كه در ایران اصطلاحاً تحت عنوان «بدحجـاب» يا «بي حجاب» خوانده مي شـوند يـا جوانانـي كه با صداي بلنـد به پخش موسـيقي هاي عامه پسـند، فرومايه و مبتـذل از سـبك‌هاي غربي وارداتي در حوزه عمومـي مي پردازند يا آن را توليد مي‌كنند و رفتارهاي پرخاشـگرانه نظام‌يافته در ميادين ورزشـي پرتماشـاگر را مي توان مصاديقي از خرده فرهنگ هـاي بزهكارانـه مربـوط به سـبك زندگي، در ايران دانسـت. رفتارهايي كـه مباشـرت بـه آنهـا، علاوه بر به رسـميت شـناختن نمادهاي آن، مسـتلزم بـرآورده کردن احساسـاتي نظير مخاطره جويي، هيجان، كاميابي با قرارگرفتن در مركز توجهات، لذت طلبـي و حس تفاوت با سـايرين اسـت.

منابع:

روزنامه ایران 7 بهمن 1394

بررسی تاثیر اشتغال در فعالیت های روزمره بزهکارانه - حسین ابوالحسن تنهایی - علی اصغر عباسی اسفجیر

جرم شناسی پست مدرن و رویکرد آن به جرم و علت شناسی جنایی – علی حسین نجفی ابرندآبادی – حسین گلدوزیان – پژوهش حقوق کیفری – شماره 23 - 1397

جرم شناسى فرهنگى و مسئله جوانان - محمدسعید ذکائی -  جامعه شناسی ایران - شماره 2- 1 - 1391

رسانه و جرم از منظر جرم شناسی فرهنگی - سارا آقائی - مطالعات حقوق کیفری و جرم شناسی - شماره 1 - 1396

واکاوی جرم شناسی فرهنگی در ایران - محمد فروتن - پژوهش نامه حقوق بشری - شماره 16 - 1398

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید