امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271171
۷۶۴
۱
۰
نسخه چاپی
100 کلید موفقیت در کار

100 کلید موفقیت در کار (25)

گاهی بهترین راه درک چیزی ارزشمند این است که عدم وجود آن را مورد مطالعه قرار دهیم. حالا یکی از آن مواقع است. اگر شما در امور خیریه سهیم نیستید واقعاً چه مقدار از سود شغلی شما صرف امور خیریه می شود؟ پنج درصد، دو درصد، هیچ؟ کی می داند؟ ما چیزی را به طور قطع می دانیم. همیشه در کار چیزی وجود دارد که پولتان را صرف آن کنید. بنابراین اگر منتظر هستید که همه چیز درست شود، هیچ وقت در موقعیتی قرار نخواهید گرفت که به خیریه ای کمک کنید.

 100 کلید موفقیت در کار (25)

پایگاه خبری حقوق نیوز

نکات مهم برای موفقیت در کار

 

در امور خیریه سهیم شوید

از نظر شخصی یا کاری، همیشه دلایل خوب بسیار زیادی برای کمک به خیریه وجود دارد: نیاز، رضایت، مهربانی، میل به خدمت کردن، جبران کمک های دریافت شده، تأمین آینده مان، پذیرش دیگران، غذای روح و بله، و حتی پرداخت مالیاتی کمتر. ولی داشتن خیریه کاری مطلوب، دلایلی حتی بیش از اینها را برای اهدا کردن فراهم می سازد. این عمل به شما یک جهت خدماتی متمرکز و هدف دار می بخشد. به جای بعضی ابهامات یا برنامه ریزی مالیاتی آخرین لحظه ای، شما دقیقاً - هر ماه - می دانید که از طریق کارتان چه مبلغی را صرف خیریه می کنید. انجام آن خیلی رضایت بخش است. و همچنین انگیزه ای مضاعف برای انجام کارهای خوب می باشد. به عبارت دیگر، اگر شغل شما ملزم به پرداخت پنج درصد از منافع خالص به امور خیریه شود، بدین معناست که هر چه کسب شما پول بیشتری در آورد، مبلغی بیشتر صرف افراد محتاج می شود. این عمل کسب شما را بدل به الگویی می کند که چطور یک شرکت باید فعالیت کند. این کار شما را مستدام می کند، زیرا شما کاری صحیح انجام می دهید. هر وقت که در راهی مثبت، با نیت هایی خالصانه مستدام شوید، نتیجه ی این کار به کمک خودتان بازخواهد گشت.

سهیم شدن در امور خیریه، منفعتی لمس ناشدنی برای کسبتان نیز در پی دارد. این امر احساس یک کار گروهی را ایجاد می کند، یک تجمع برای دستاوردی ارزشمند و هدفی مشترک. این کار به تمام افرادی که به نوعی در کارتان نقشی دارند، احساس رضایت می بخشد؛ این حس که از طریق کارشان نه فقط برای کارمندان، سهامداران و مصرف کنندگان سود آورند بلکه برای اهداف خارج از حیطه کار نیز سودمندند. این کار مردم را تشویق به فکر کردن درباره ی اهدا کردن و استفاده ی مشترک می اندازد، که منجر به این می شود که این کار را در خارج از محیط کار نیز بیشتر انجام دهند. همه ی این حسن نیت ها و تأکید بر سهیم شدن ها، کمک به ایجاد همدلی و محیط کاری آرام می کند. اهدا کردن به همه احساسی خوب درباره ی خودشان و تلاش هایشان می دهد. و این در عوض، به آسایش، حفظ روشن بینی و از کاه کوه نساختن افراد کمک می کند.

اگر خودتان کارفرما هستید، اجرای این روش آسان است. فقط آن را شروع کنید. اگر برای شرکتی کوچک کار می کنید، انجام این کار باز هم نسبتاً آسان است. موضوع را به کارفرما یا فرد مسؤول پیشنهاد می کنید.

ولی اگر برای شرکتی بزرگ کار می کنید، قضیه فرق می کند. در مؤسسه ای بزرگ، یک فرض مسکوت می تواند وجود داشته باشد که "کسی دیگر این کار را انجام خواهد داد" یا این احساس که هیچکس مایل به شنیدن پیشنهاد شما نخواهد بود؛ با وجود اینکه بی شک ارزش امتحان کردن را دارد. من تعدادی از رؤسای شرکت ها را ملاقات کرده ام. برداشت من از این قرار است که اغلب آنان دقیقاً مانند بقیه ی ما هستند. قلب دارند و تا حدودی دلسوز نیز هستند. اکثر مردم از اهدا و بخشش لذت می برند. مبادا اشتباها فرض کنید که کارفرمای شما، تمایل به سهیم شدن در امور خیریه ندارد. گمان می کنم که اکثر کارفرماها علاقه ای شدید به شرکت در کمک ها دارند و احتمالاً به طرق مختلف مشغول چنین کاری هستند. خیلی از آنان، از این پیشنهاد شما استقبال و حتی از شما تشکر خواهند کرد. اگر نهایت تلاش خود را بکنید و موفق نشوید، باز هم اشکالی ندارد. می توانید همین روش را در زندگی خصوصی خود نیز اجرا کنید.

تصورش را بکنید که اگر هر شرکت کوچک یا بزرگ بین ۵ تا ۱۰ درصد سود خود را صرف کمک به نیازمندان کند چه اثر فزاینده ای بر اجتماع خواهد گذاشت؟ فکر کردن راجع به آن واقعاً حیرت آور است. یک روز وقتی به گذشته ی کاری خود نظر می اندازید، احتمالاً به خیلی از کارهایتان افتخار خواهید کرد. اگر در امور خیریه شرکت دارید یا داشته اید، این کار در رأس فهرست شما قرار خواهد گرفت. با تشویق شرکتتان به فعال شدن در امور خیریه، سهمی بزرگ در بهبود دنیا خواهید داشت. بابت تلاشتان متشکرم.

 

هرگز، هرگز از پشت خنجر نزنید

پیش از آنکه به عنوان سخنران میهمان، سخنرانی ام را در مراسم رسمی یک شرکت آغاز کنم، مردی جوان به من نزدیک شد و خود را معرفی کرد. تا قبل از آنکه از پشت خنجر زدن خود را شروع کند، مردی نازنین به نظر می رسید.

او از رئیس و بسیاری دیگر از کسانی که با آنان کار می کرد می نالید و شکایت می کرد. ظرف ده دقیقه، من کاملاً وارد به تمامی اخبار پشت پرده"ی شرکت آنان شدم. اگر قرار بود حرف های او را باور کنم، البته بجز خود او، تمامی شرکتش کاملاً به اوضاع گند زده بودند.

جای تأسف اینجا بود که تصور می کنم او از این کارش آگاه بوده و به نظر می رسید که این بخشی از مکالمه ی عادی او باشد. ظاهراً عادت به از پشت خنجر زدن داشت.

متأسفانه، این مرد تنها کسی نیست که تمایل به این کار دارد. در مقام شخصی که مردم مختلفی را در سفر به نقاط مختلف کشور ملاقات می کند، متأسفم که بگویم که از پشت خنجر زدن کاملاً شایع و رایج است.

شاید یکی از دلایل رواج آن، این باشد که عده ی معدود به پیامدهای آن توجه می کنند.

دو دلیل خیلی خوب وجود دارد که چرا نباید دیگر از پشت خنجر بزنید. اول از همه، این کار خیلی رذیلانه به نظر می رسد و شما را فردی واقعاً بد جلوه می دهد. وقتی می شنوم کسی غیبت و بدگویی می کند، حرفهای او برای من گویای هیچ چیزی درباره ی شخص غایب نیست، ولی در عوض مطلب زیادی راجع به شخص گوینده برایم روشن می شود. از نظر من، شخصی که پشت سر کسی انتقاد می کند، فریبکار یا دورو است. گمان نمی کنم آن مردی که در مثال قبل در موردش صحبت کردم همان حرفهایی را که به من زد به همکارانش نیز بگوید. به عبارت دیگر، احتمالاً به آنان لبخند خواهد زد و جملاتی خوشایند به آنان خواهد گفت، ولی پشت سرشان به طریقی کاملاً متفاوت عمل خواهد کرد. از نظر من، این بازی خوبی نیست و انعکاسی بد در مورد خود فرد به جا می گذارد.

ولی علاوه بر اینکه در اثر انجام چنین کار پست و غیر عادلانه، فردی بد جلوه خواهید کرد، مهم است بفهمید که از پشت خنجر زدن مشکلاتی دیگر نیز برایتان ایجاد خواهد کرد: باعث تنش، اضطراب، و سایر احساسات منفی می شود.

دفعه ی بعد که شنیدید کسی از پشت به کسی دیگر خنجر می زند، سعی کنید بفهمید که شخص خطا کار زیر ظاهر مطمئن و معتمدش واقعاً چه احساسی دارد. بیان موضوعات نامطبوع، زننده و منفی راجع به شخصی دیگر که حتی برای دفاع از خود حضور ندارد چه احساسی دارد؟ مسلماً این سؤالی شنیدنی است، ولی پاسخ آنچنان بدیهی است که صحبت درباره ی آن واقعاً شرم آور است. می دانم که وقتی در گذشته، از پشت خنجر می زدم، حرفهایم احساسی ناراحت کننده بر من به جا می گذاشتند. یادم هست که از خود می پرسیدم: "چطور می توانی تا حد پستی، نزول کنی؟" روشن است که نمی توانید پیروز شوید. شاید یکی دو دقیقه از خالی کردن عقده ی دلتان احساس آرامش کنید ولی مجبورید بقیه ی روز یا مدتی بیشتر را با حرفهایی که زده اید زندگی کنید.

از پشت خنجر زدن باعث اضطراب نیز می شود. مردی که با او صحبت می کردم، برای اطمینان می خواست با صوتی آرام صحبت کند و دوست نداشت کسی صدایش را بشنود. آیا صحبت کردن محبت آمیز درباره ی دیگران با لحنی محترمانه، کاری آسان تر و کم تنش تر نیست؟ با چنین کاری شما نگران نخواهید بود که کسی صحبت های شما را بشنود یا بدگویی های ناجوانمردانه ی شما را با دیگران یا شاید با شخصی که دارید از پشت به او حمله می کنید، در میان بگذارد. در واقع، وقتی از پشت خنجر می زنید به شما فشار وارد می آید، باید مراقب باشید که رازتان را حفظ کنید. ارزشش را ندارد؟

و سرانجام، کاملاً قابل پیش بینی است که اگر از پشت به کسی خنجر بزنید، احترام و اعتماد کسانی را که دارید این مطالب را با آنان در میان می گذارید از دست خواهید داد. به یاد داشته باشید، اکثر کسانی که دارید این مطالب را با ایشان در میان می گذارید دوستان یا همکاران شما هستند. مهم است که بفهمید حتی اگر به نظر برسد از گفته های شما لذت می برند و حتی اگر در غیبت کردن شرکت کنند، باز هم بخشی از وجود ایشان می داند که شما آمادگی خنجر زدن از پشت را دارید. این مورد را خود به عینه دیده اند. بدیهی است که از خود سؤال خواهند کرد: "اگر او پشت سر کسی دیگر حرف می زند، آیا امکان ندارد همین کار را با من هم بکند؟" برای آنان واضح است که پاسخ مثبت می باشد.

یکی از بهترین تعریف هایی که از من شد این حرفی بود که یکی از دوستانم به من زد: "تا به حال هیچ وقت نشنیده ام حرف بدی درباره ی کسی بزنی. متأسفانه، همان طور که ابتدا گفتم، من حرفهایی بد پشت سر دیگران زده ام که از آن شرمنده ام. ولی این تعریف شادی بخش بود زیرا دارم نهایت تلاشم را می کنم که از غیبت کردن به هر قیمت ممکن، اجتناب کنم.

هیچ کس در بازی صد در صد امتیاز را نمی آورد. یک نظریه ی گذرا یا در میان گذاشتن احساسات احتمالاً برای شما زیاد باعث تنش نمی شود یا آبروی شما را بر باد نمی دهد، ولی با در نظر گرفتن شرایط یکسان، واقعاً فکری خوب است که از پشت خنجر زدن را برای همیشه کنار بگذاریم.

 

بیشتر بخوانید:

مذاکره

100 کلید موفقیت در کار (قسمت های دیگر)

 

 

تهیه کننده: محمدی

منبع: 100 کلید موفقیت در کار - ریچارد کارلسون

پایگاه خبری حقوق نیوز - گزیده کتاب

    دیدگاه

    شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



    کد امنیتی کد جدید