تدلیس در ازدواج یا فریب دادن طرف مقابل قبل از ازدواج، مسئولیتهای کیفری و مدنی را متوجه مرتکب این جرم کرده و برای فریب خورده حقوقی را به وجود میآورد.
تدلیس چیست؟
تدلیس، از ریشه دَلَس و دُلْسَه به معنای ظلمت و تاریکی، در لغت به معنای کتمان کردن و پوشاندن است. نخستین لغویان، تدلیس در بیع یا هر امر دیگری را«کتمان عیب آن» دانسته اند.
معنای اصطلاحی تدلیس در متون فقهی و حقوقی نزدیک به معنای لغوی آن، ولی از جهتی گسترده تر از آن است. در این متون، تدلیس آن است که یکی از دو طرف عقد کارهای فریبنده و نیرنگ آمیز انجام دهد، یا این کارها با آگاهی او صورت گیرد، و به سبب آن کارها، کالای مورد معامله یا شخص طرف عقد، فاقد عیب یا نقصِ موجود یا واجد کمالِ غیرموجود نمایانده شود و با اغوای طرف دیگر عقد، وی به انعقاد آن برانگیخته شود.
بر این اساس، تدلیس علاوه بر پوشاندن عیب، اظهار کمالِ غیرموجود را نیز دربر میگیرد، هرچند برخی منابع آن را به همان معنای لغوی میدانند. همچنین به موجب مادّه 438 قانون مدنی ایران، تدلیس عملیاتی است که موجب فریب طرف معامله شود.
تدلیس یا فریب در ازدواج
تدلیس عبارت از عملیاتی است که زن یا مرد یا شخص ثالثی انجام داده و موجب فریب در ازدواج شود که طبق قانون جرم محسوب شده و فریب دهنده به مجازات خواهد رسید.
تدلیس یا فریب در ازدواج عبارت از گفتار و اعمال و رفتار متقلبانه و حیلهگرانهای که شخص به منظور گول زدن و اغفال طرف مقابل؛ خود را با ویژگیها و صفاتی دروغین و واهی که واقعیت ندارد یا با کتمان و مخفی کردن عیوب و ایراداتی معرفی میکند.
آثار حقوقی تدلیس یا فریب در ازدواج
حق فسخ نکاح
اولین اثر حقوقی تدلیس یا فریب در ازدواج فسخ نکاح است. ماده 1128 قانون مدنی که مقرر می دارد:
« هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد».
بنا بر ماده فوق کسی که مورد تدلیس واقع شده و فریب خورده است می تواند عقد نکاح را فسخ نماید. اصولا فسخ راهی آسان تر از طلاق است پس در اینگونه موارد بهتر است راه فسخ را دنبال کنیم.
ماده 440 قانون مدنی بیان می دارد: خیار تدلیس بعد از علم به آن فوری است. بر اساس این ماده در موضوع تدلیس یا فریب در ازدواج فریب خورده باید به محض آگاهی و علم به امر تدلیس نکاح را فسخ کند.
اختیار فسخ نکاح در موارد تدلیس یا فریب در ازدواج فوری است بدین معنی که طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع نکاح را فسخ نکند این حق او ساقط می شود البته به این شرط که علم به این حق فسخ و علم به فوریت آن داشته باشد.
مواردی که فریب در ازدواج محسوب شده و باعث ایجاد حق فسخ می شود:
اگر هر یک عیوب ذیل حین عقد در مرد بوده و زن از آن بیخبر بوده است:
۱) جنون (دیوانگی) ۲) خصاء (بیماری جنسی) ۳) عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد. ۴) مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
و اگر هر یک از عیوب ذیل حین عقد در زن بوده ولی مرد از آن بی خبر بوده است:
۱) جنون(دیوانگی) ۲) قرن (بیماری جنسی) ۳) جذام (بیماری پوستی) ۴) برص(بیماری پوستی) ۵) افضاء (بیماری جنسی) ۶) زمینگیری ۷) نابینائی از هر دو چشم.
هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور آن وصف را نداشته برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد به صراحت بیان شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.
ارتباط مهریه با فسخ نکاح
فسخ نکاح قبل از نزدیکی
در تمام مواردی که نکاح قبل از نزدیکی فسخ شود زن حق مهر ندارد، به جز یک صورت که آن عبارت است از آنکه نکاح به علت وجود عنن (ناتوانی جنسی زوج) فسخ گردد که در این صورت زن مستحق نصف مهر است.
فسخ نکاح پس از نزدیکی
هر گاه زن مرد را در ازدواج فریب دهد و مرد پس از نزدیکی به عیوب واقف گردد چنانچه مرد از حق خود استفاده ننماید باید تمامی مهر را بپردازد ولی در صورت اعمال حق و انحلال نکاح زوجه مستحق مهریه نمیباشد و اگر قبلاً پرداخت نموده میتواند پس بگیرد.
اگر فریب دهنده زن نباشد بلکه کسان او یا واسطه ای دیگر باشد مرد می تواند مهریه پرداخته به زن را از فریب در ازدواج مطالبه نماید.
پرداخت خسارات مادی و معنوی
یکی دیگر از آثار حقوقی تدلیس یا فریب در ازدواج، مسئولیت مدنی تدلیس کننده در قبال تمامی خسارات مادی و معنوی وارد شده به طرف مقابل است به عبارت دیگر کسی که دیگری را فریب می دهد باید تمامی خساراتی که به هر نحو به طرف مقابل وارد نموده است را جبران کند تا وضعیت شخص تا حد ممکن به قبل از ایراد خسارت شبیه گردد. در این باره تفاوتی میان زوج، زوجه یا شخص ثالث وجود ندارد.
به عبارت دیگر تدلیس کننده چه زن باشد چه شوهر و چه شخص دیگری که موجبات فریب یکی از طرفین را فراهم آورده است ملزم به پرداخت کلیه خساراتی که منتسب به فعل و تقصیر اوست می شود.
مجازات کیفری تدلیس یا فریب در ازدواج
یکی از مهمترین آثار کیفری تدلیس یا فریب در ازدواج این است که فرد فریب خورده می تواند از طریق کیفری شکایت کند که در این صورت ۶ ماه الی ۲ سال حبس تعیین می شود.
جرم فریب در ازدواج جرمی مرکب بوده و از سه جزء تشکیل میشود: جزءاول، متوسل شدن مرتکب به امور واهی و غیر واقعی است. جزءدوم، فریب خوردن طرف مقابل، جزءسوم منتهی شدن اعمال و گفتار متقلبانه به عقد ازدواج. بنابراین جرم مذکور در عین حال جرمی مقید بوده و در صورتی که به ازدواج ختم نشود، برای مرتکب مسؤلیت کیفری نخواهد داشت.
مطابق ماده 647 قانون مجازات اسلامی(تعزیرات) مصوب سال 1375 چنانچه هریک از زوجین قبل از ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از 6 ماه تا دو سال محکوم میشود.
قانونگذار در این ماده قانونی از کلمه زوجین استفاده کرده است بنابراین حکم ماده مذکور فقط شامل زوج و زوجه است در صورتی که یکی از نزدیکان مانند پدر و یا مادر یا شخص ثالثی مانند واسطه ازدواج، طرف مقابل را با همدستی و تبانی زوج یا زوجه فریب داده یا نحوه و طریق فریب دادن را به مرتکب ارایه کند و یا به هر شکلی امکان گول خوردن و اغفال طرف مقابل را تسهیل و ایجاد کند، معاون در جرم بوده و از این جهت قابل تعقیب هستند.
چگونگی طرح دعوای تدلیس یا فریب در ازدواج
دادخواست فریب در ازدواج باید به دادگاه خانواده هر شهرستان ارائه شود.
در مورد فسخ نکاح به دو نحو می توان طرح دعوا کرد:
الف: ابتدا به محض اطلاع از موجبات فسخ ، عقد را خود ذی حق فسخ نماید و به موجب اظهارنامه مراتب اعمال اراده خود را به طرف مقابل اطلاع دهد. سپس با تقدیم دادخواست به دادگاه صدور حکم بر تأیید فسخ را طلب کند.
در این حالت از تاریخ اعمال اراده ذینفع ، عقد فسخ شده محسوب می شود و حکم دادگاه تنها کاشف از این است که اعمال حق فسخ در تاریخ مذکور به درستی انجام شده است. توجه به این نکته ضروری است که رویه قضایی دادخواست به خواسته فسخ را پذیرفته و حکم به فسخ صادر می کنند.
در صورتی که مرد بیماری عنن داشته باشد ، زوجه شخصاً حق فسخ نکاح را ندارد بلکه باید به حاکم رجوع کند. دادگاه از تاریخ مراجعه زوجه به دادگاه، یکسال مهلت تعیین مینماید، چنانچه زوج در مدت مزبور قدرت جنسی خود را به دست آورد، اعم از اینکه با زن مزبور یا زن دیگری قدرت همبستری پیدا کرد برای زوجه حق فسخ نکاح نخواهد بود.
ب) بدون فسخ عقد با تقدیم دادخواست به دادگاه با برشماری موجب فسخ نکاح، صدور حکم بر فسخ عقد را طلب کند.
در این صورت زمانی عقد فسخ میشود که رأی دادگاه بر فسخ صادر شود و قطعی گردد تا این زمان عقد معتبر و تأثیر گذار بوده و حقوق و تکالیف زوجین نسبت به هم پابرجا است.
ضمن دادخواست به تأیید فسخ، م یتوان صدور حکم بر اموری چون استرداد جهیزیه، مطالبه مهریه در صورت وقوع نزدیکی، مطالبه نفقه ایام گذشته، ثبت در سند نکاحیه واسناد سجلی و … را مطالبه کرد تا گرفتار روند دادرسی طولانی دیگری نشد.
دیدگاه