نقوش هندسی در معماری سـنتی
هستی تجريدی هنر اسلامی، ارتباطی نزديکی با ماهيت نـيمه تـجريـدی علـوم رياضــی و هندسی دارد. به عبارت ديگر هندسه و رياضيات از يک سو با عرفان و نگـرش اشــراقی يونـانيان به ويژه فيثاغورثيان و پس از آنهـا افلاطـون پيونـد خـورده و هـويتی عارفانـه و رمزگونه يافته است. سنت فيثاغوری که ريشـه درسـنت هـای قديميتر شرق همچون تمدن بـابل، هـند، مـصر و به نوعی ايـران دارد،نگـاه خاصـی بـه اعداد و معانی رمزی آنها داشته است و از هندسه به عنوان راهی برای دستيابی بـه کـمـال و جدا شدن از عالم محسوس و نيز بيان نمادين و رمزی نظم موجود درعـالم اسـتفاده می کند. درسنت فکری افلاطون و پيروانش هندسه و به خصوص نوع نظری آن، راهــی بـرای نزديک شـدن به آن حقيقتی است که در عالم معقولات وجود دارد.
افلاطون در رساله جمهوری در مـورد هـندسه می نويسد، «هندسه [...]شناسـايی آن هستی است که هرگز دگرگون نمی شود، و نه شناسايی هستيهايی که تابع زمان انـد و گـاه پديد مـی آيند و گـاه از ميان ميروند، هندسه [...] نفس را به سـمت حقيقـت سـوق ميدهد و در انسان روح حـکيمانه مـيپروراند .
به عقيده نديمي، خداوند هستی را با هندسه آفريد و رجـوع هندسـه بـه چيسـتی و ماهيت پديده ها با ذات آنهاست، بنابراين هندسه کـيفيتی ذاتی است تــاکميتـی مقـداری. اخـوان الصفا در رساله دوم خويش از مجموعه رسـائل، هندسـه را بـه دو مقولـه تقسـيم کرده است :هندسه محسوس و هندسه مـعقول، هـندسه محسوس عـاملی بـر صـناعت و آفرينش عملی و هندسه معقول را علت فکر و آفريينـده علـم و هـر دو را راهـی بـرای درک حکمت و جوهر نفس می داند و در جايی ديگر هندسه را راهـی به ســوی تقويـت فـکر و خيال براي ادراک جوهر نفس و ذات اشياء در نظر گرفتـه اسـت.
از اين رو هنرمندان مسلمان جهت نمودار ساختن انديشه ها و باورهـای عرفـانی در هنر علاوه بر اعتقادات، سـه وسـيله اختيار کرده اند: «يکي هندسه، که وحـدت را در نظـم فضايي جلوه گر می سازد و ديگری وزن، که وحدت را در نظم دنيوی و نيز غيرمسـتقيم در فـضا نمودار می سازد و سوم روشـنايی که نـسبت آن با شکل های قابـل رؤيـت وجـود مطلق است به موجودات محدود. به بيان ديگـر ايـن نشـانگر سـازگاری نقوش هـندسی با انديشه های اسلامی است که آن را مبدل به يکی از ابزارهای هنرمند کرده است . به نقل از بورکهارت «در اسلام هـر هنـری علـم اســت و هــر علمـی هنر»، اين سخن به پيوند علم هندسه و هنراسلامی اشاره دارد.
علمی که در حقيقت بـه هنرمند اين امکان را می دهد که از اشکال اصلی هندسی، صـور و نقش هـايی هماهنـگ و مـوزون به وجود آورد و اما از ديدی عميق تر هنر،علم است؛ زيرا دريچه ای بـه معرفـت نظری می گشايد. از منظر جهان بـينی قدسی، درهـر چيزي معنـايي نهان و مستتر است و مکمل هر صورت خارجي واقعيتی است که ذات نهانی و درونـی آن را شکل ميدهد و جنبه ای کيفی دارد. بدين معنـی کـه هندسـه در هنر قدسي دو بعد کيفي و کمي دارد، بعد کمي آن صـورت و ســاختار هنـري را تنظـيم ميکند و بعد کيفي آن نسبت های هنری را برقرار ميسازد که بيانگر نظام جهـان هسـتي است که چرخه ی تجلی را منظم ميکند. حـقيقت مـاهيت نيمه تجريدی هندسه، کـاملا با عالم مثال که از يک طـرف سـرچشمه هـنراسلامی و از طرف ديگر خود نيـز در ميانـه عالم معقول و محسوس قرار دارد، منطبق اسـت. بـه عبـارت ديگر هنرمند در محضر هنر اسلامي، بازآفريننده صور عالم مثال در دو بعد تجريـد و مادی است. بعد تجريدي در صور انتزاعـي و نقـوش هندسـي و بعـد مـادي در قالـب معماري بنا خود را نشان ميدهد؛ زيرا بـنا خود نوعي تأويل و نـمـادي از معنـا و مفهـوم نهفته است. ماهيت انتزاعي هنر اسلامی در جهت انـعکاس صـور عالم خيال اسـت کــه بــا ماهيت تجريدی علوم هندسه و رياضيات ارتبـاط نـاگسسـتنی دارد.
بنابراين هندسه نه تنها با ايجاد مبناي علمي براي معماری و ساير صنايع مرتبط بـا آن سطح آنها را بالا ميبرد، بلکه زبان انتزاعی آن نـيز مبنايی زيبايی شناختي فراهم مـيکند.
در عالم عين و هستی، هـندسه اسـاس همه ی پديده های طبيعي را تشکيل ميدهد و درک چـنين عـالمی بدون آن محال است. روابط دقيـق رياضـی و هندسـی کائنـات اشـاره بـه سرشت دقيق و نظام پنهان ماورای هستی دارد. مـيان هـنر اسلامي و رياضيات درساختار و بنيان روابط خيره کـننده ای وجـوددارد و ارتباط شـگفت انگيز ميان امور عقلی و معنوي بـا بيان تـجسمي در معماری سنتی را آشکار میکند. طـرح هـا و نقـوش هـندسی درمعماری سنتی علاوه بـر جلب توجه بيننده به سـوی «مرکـز »کـه همـه جـا هست و هيچ جا نيست ،علاوه بر دوري گزيدن ازسـوبژکتيويسم (ذهـن گرايـي)»، معنـي ديگري را تداعي ميکنند. اين نـقوش اگـرچه برسطوح بـيروني نقش شـده انـد، امـا در واقـع معرف ساختار دروني وجود جسماني يا مادي به مـفهوم کلي اين کلمه انـد، ايـن نقـوش به عنوان کليدي براي درک دستمايه هايي مفيد ميافتد که معمار در عين حال که سـاختار عالم هستي را در برابر چشم نـاظر ميآورد، بـه آنها رجوع ميکنـد. ايـن نقـش هـا پيامـد شهود جهان مـثالي توسط اهـل بـصيرت اســت کــه بـه صـنعتگران آمـوختنـد کـه چـگونـه نقش هاي جهان را بـر سـطوح طـرح کننـد.
معمـاري سـنتي همـواره به عنوان زبان نماديني محسوب ميشود که توان بيان ايده هـاي ازلي را بـا الگوهـايي کـه انـسان مـيتواند درک کند،دارد و عينيت نهايي اين معماري رسـيدن بـه مطلـق و کمـال اسـت. از آن جـايي که هـدف اين مـعماري به تـصـرف درآوردن روح و عـقـل اسـت ،لـذا هندسه، سعي در نمايش نظام عالم وجـود در ابعـاد زمينـياش را دارد. بـدين سـان هنـر هندسه کليد اساسي براي ايجاد ارتباط بين معماري و انگاره هـايي بـوده کـه سـازنده در ذهن داشته است .
هـندسه مـقدس به عنوان عنصري هويت بخش در معماري سـنتي داراي دو بعد دروني و بيروني است کـه درجــه اي ازيگــانگي را بـا فـرد،اعتقـادات و باورهايش برقرار ميکند و به واسطه ی ويژگـی هـای خـاص صـوری اش در عـين حـال موجب تمايز و تشخص ايـن نـوع از معمـاری مـيشـود. بـه عبـارت ديگـر دو گـروه مؤلفه هاي هويتي را ميتوان بـراي هندسه مـقدس بـرگزيد. در گروه اول مؤلفـه هـايي کـه شاخصه های شکلی و ظاهری را نمايان ميسازند، مثل فرم و شکل ، زمـان ، عملکـرد و... وگروه دوم موضوعاتي چون نماد، سمبل، معني، بـاور، فرهنـگ، زيبـايي و...را نشـان ميدهد. نکته مورد توجه آن که اين مراتب هويـت ازيکـديگر منفـک نـيسـتند وعمومـا هـمپوشانيهايي با يکديگر دارند و به عـبارت ديگر هرکدام از اين مراتب برظهور ساير مراتب هويتي تأثير دارند.از جمله مراتبي ازهويت که براي هندسه مـقدس مــيتـوان در نظرگرفت عبارتنداز:
الف )مؤلفه هاي بيروني هويت ساز:
١-هويت تاريخي
٢-هويت عملکردي
٣-هويت کالبـدي
ب )مؤلفـه هـاي درونـي هويـت سـاز:
١-هويـت دينــي
٢-هـويت مـعنايي
٣-هويت فرهنگی
۴-هويت انساني: اين مرتبه ازهويـت بـه مسـأله اين هماني انسان اشـاره دارد. اين نـوع ارتـباط ، رابطه انسان و هندسه مقدس در معماري را بسان آيينه اي متجلي ميسازد که انسان ،خويش ،فرهنگ و ارزش و باورهايخـود را در آن مـنعکس مـيبيند. خـويش را جزئي از آن و آن را جزيي از خويش ميداند.
تبيين مفهومی بنيان های شکلی هندسه مـقدس
١- دايره
الگـوهاي هندسي به کار گرفته در هنر سنتي با امـور عقلـي يـا حتـي هنـر عقلي که پيرو نظـامي خاصـي اسـت ، هـيچ ارتبـاطي ندارنـد و ايـن الگوهـا از اصـولي غيرمادي سرچشمه ميگيرند که خود آفريده ذهن خلاق و تابع نيروي تصور و ابتکار و ابداع ذهني هستند. پايه و اساس اين شکل هاي هندسي «دايره» اسـت، کـه تصـويري از کمال و يک کل نامحدود را ارائه ميدهد که چـون بـه تـسـاوي تقسـيم شــود، بـه چنـد ضلعيهاي منتظمي مبدل ميشود. آن چند ضلعيهـا هـم ممکـن اسـت خـود بـه چنـد ضلعيهاي ستاره گون مبدل شود و پيوسته در تناسب هماهنگي گسترده مـيشـوند و از ديدگاه فلسفي، شيوه تطابق و انتقال تـناسبات رادر يـک دايـره مـحيطـي را بـا «توحيـد» همخوان ميداند که وحـدانيت الهــي سرچشـمه و نـقطـه پايـاني بـه هـم رسـيدن همـه پراکندگيها و کثرات در اين صورت است.
٢- مـربع
در کيهان شناسي اسلامي مربع و مکعب، نـماد ماده و حـدود و تجسم انـد و متجسدترين صورت خلقت در زمين و نماينده ی کميت محسـوب مـيشـود، از ايـن رو ايستايي و ثبات مربع آن را مناسب ترين صورت برای بناهايي که قرار است مقـر باشـند، قرار ميدهد. در بررسي مباني تأويلي معماري اسلامي کـه کعبه نماد حقيقی آن اسـت و تنهـا عمـارتی اسـت کـه طـرح آن قدسـی و معمـارانش ، پيامبران بـرگزيده خـدايند که عنوان «خانه خـدا» رادارد. مربـع بـودن يـا بـه عبـارتي چهارگوش بودن کعبه بنيان کاملا قدسي و مثالي داشته و کاملا طبيعي بوده که به عنـوان نمادی کيهانی در الگوی معماری مورد استفاده قرارگيرد. مربع که صورت تجسم يافتـه کعبه است در چيستي خود جسمانيت را جلوه گر می سازد.
٣- مـندل
مـربـع و مکعـب ،نـمـاد مـاده و حـدود و تجسـم و دايـره نمـاد کيفيـت، بيکرانگی ،تماميت و کمال است، اتحاد و همنشينی مربـع و دايـره ،در نقـوش هندسـی نمودی روشن دارد، اين همنشينی دو شکل مربع و دايره در فرهنگ شرقی بـا اصـطلاح ماندلا پيوند ميخورد و در چشم انـداز اسلامي و زبـان فارسـي بـه صـورت «منـدل يـا مندله» در آمده است و هم چنين در اشعار نظامي به معنـاي «لايـه هــايافـلاک» درنـظـر گـرفته شده اند. اردلان عقيده دارد که مفهوم منـدل بـه مثـل يـا اسماء و صفات الهي ربط پيدا ميکند. بنـابراين بايـد چنـين بيـان کرد که هـر آن چـه در ذهن هنرمند به عنوان نقوش هندسي به دنيـاي بيـرون راه مـييابـد، خود مرجعي بيروني دارد که به سادگي نميتوان به چنين مـحفوظاتي دست يافـت ،بـلکـه نياز به نگرش عميق ،تمرکـز و ارتبـاطي درونـي بـا يـک مرجـع کيهـاني دارد. در واقـع هنرمندان سنتي به خلق هنر بيزماني پرداختند که با ابديت پيوند داشـت و بـه مـوجـب همين پيوستگي، ارزش و اعتباري جاودانه يافته است.
منبع: جایگاه هندسه مقدس در بازشناسی هویت معماری سنتی ایران - سمیه موسویان
دیدگاه