امروز: پنج شنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 269719
۵۰۵۶
۱
۰
نسخه چاپی
ایران باستان

ايران باستان‌: گياه درمانی و پزشکی

مدارک به دست آمده از تمدن هاي مصريان و سومريان در ٢٥٠٠ سال‌ پيش‌ از‌ ميلاد مسيح نشان مي دهند که اين تـمدن هـا بـا خواص درماني‌ گياهان‌ طبي‌ آشنايي داشتند. قديمي ترين نسخه هـاي پزشکي مربوط به دوران سومريان در ٣٠٠٠ سال‌ پيش‌ از‌ ميلاد است

ايران باستان‌: گياه درمانی و پزشکی

گیاهان دارویی در دوران باستان

گياهان دارويي با تاريخ زندگي انسان پيوندي تنگاتنگ دارند. انسان در همه ادوار تاريخي براي رفع آلام جسمي‌ خود‌ هـمواره‌ بـه گـياهان محتاج بوده و استفاده از گياهان دارويي همواره از روش‌ هاي‌ مـؤثر درمـان بوده است .

مدارک به دست آمده از تمدن هاي مصريان و سومريان در ٢٥٠٠ سال‌ پيش‌ از‌ ميلاد مسيح نشان مي دهند که اين تـمدن هـا بـا خواص درماني‌ گياهان‌ طبي‌ آشنايي داشتند. قديمي ترين نسخه هـاي پزشکي مربوط به دوران سومريان در ٣٠٠٠ سال‌ پيش‌ از‌ ميلاد است. اين مجموعه بالغ بر ١٥ نسخه است و کهن ترين کتاب داروسازي جـهان‌ بـه‌ شـمار مي رودکه ترکيب داروها در آن شرح داده شده است.

تاريخ اسـتفاده از گـياهان دارويي ، «کاسياسيناموم »، «آنيز» و «مارجورام » در موميايي کردن اجساد به هزاره‌ سوم‌ قبل از ميلاد مي رسد. پزشکان مصري ٣٠٠٠ سـال قـبل از مـيلاد، نخستين‌ تجربه‌ هاي‌ موفق را در جراحي داشتند. طومارهاي پاپيروس که از اين دوران به جاي مانده، حـاوي‌ مـباحثي‌ چـون کالبدشکافي بيماري هاي قلب و عروق و گوارش است. اين پاپيروس ها را‌ نخستين‌ کتاب‌ هاي پزشکي جهان شـمرده انـد.

مردم بين النهرين بيماري ها را زاييده‌ شياطين‌ مي‌ پنداشتند؛ اما اکتشافات اخير، دسته اي ديگـر از پزشـکان سومري را نشان‌ داده‌ است که بدون استفاده از اوراد و اذکار به پزشکي پرداخته اند. در مـيان يافـته هـاي بين‌ النهرين‌، فهرست بسياري از علايم بيماري ها، نسخه هاي پزشکي و مشورت هاي پزشکي‌ يافـته‌ شـده است و در رساله اي راه درمان‌ بيماري‌ هايي‌ مثل صرع ، سنگ مثانه و يرقان شرح داده‌ شـده‌ اسـت.

امروزه، صدها متن پزشکي اکدي از هزاره اول پيش‌ از‌ ميلاد وجود دارد که همه‌ نوع‌ کلمات و عبارات‌ پزشـکي‌ سـومري‌ در آن ديده مي شود.

در نينوا انواع لوازم جراحي پيدا شده است که براي بـرداشتن‌ کـاسه‌ سـر به کار مي رفته است.‌ پزشکان بين النهرين در‌ ٢٠٠٠‌ سال پيش از ميلاد، عمل‌ آب‌ مرواريد چشم را بـه وسـيله سـوزن هاي مفرغي انجام مي دادند.

ريگ وداي هندوها که به‌ لحاظ‌ قـدمت‌ بـه گاتاهاي اوستا‌ نزديک‌ و از منابع مهم آريايي‌ هاي‌ باستان است، حاوي نام هاي بيش از ١٠٠٠ داروي گياهي است. بخشي از ودا‌ بـه‌ نـام «اتروه ـ ودا» حاوي گزارش هايي‌ در‌ مورد علم‌ پزشکي‌ است‌.

در اين ودا، فهرستي‌ از بيماري ها و عـلايم آن هـا ذکر شده است. اتروه ـ ودا افزوده اي به نـام‌ «يجـور‌ ـ ودا» يا عـلم طول عمر دارد‌. در‌ اين‌ کهن‌ ترين‌ نظام طـب، طـبيبان‌ آريايي‌ هند، بيماري را به بي نظمي در يکي از چهار خلط (هوا، آب ، بلغم و خون ) نسبت‌ مـي‌ دادنـد‌ و درمان با گياهان دارويي و اوراد مقدس را‌ تـوصيه‌ مـي‌ کردند‌. در‌ عـهد‌ بـاستان افـزون بر درمان هاي اوليه، روح خدايان را در تندرستي بـيماران مـؤثر مي دانستند.

اوستا کتاب مقدس ايرانيان باستان، حـاوي‌ نـام بعضي از گياهان دارويي، انواع بيماري ها و دانـش پزشکي و پزشکان ايراني اسـت. اوسـتا به روايتي چندين برابر کـتاب حـاضر بوده، اما سه چهارم از اين مجموعه ارزشمند از بين‌ رفته‌ و فقط يک چهارم آن به دست مـا رسـيده است.

در زمان مادها، دانشگاهي تـأسيس شـدکه مـجموعه اي از دانشمندان آن زمان را در خـود جـاي داده بود. از «هنگمتان‌ » به‌ مـعني مـرکز دانشمندان ياد شده است و در آنجا انجمني با عضويت ١٠٠ دانشمند تشکيل شده بود.

گـيرشمن از شـکوفايي کشت‌ و زرع‌ دوران مادها سخن گفته اسـت‌، وي‌ از گـياهي به نـام «اسـپست » نـام برده و نوشته است يونـانيان کشت اين گياه را از مادها اقتباس نمودند. وي همچنين از‌ خمره‌ هايي که در زمان‌ هخامنشيان‌ جهت صـادرات دارو از ايران مـورد استفاده بوده، سخن گفته است و بـه صـادرات عـمده ادويه و گـياهان مـعطر از هندوستان به کـشورهاي ديگـر اشاره نموده است.

در زمان‌ هخامنشيان‌، پس از تسخير يونان و آشنايي يونانيان با فرهنگ ايراني پزشکان يونـاني تـحت تـأثير دانش پزشکي ايرانيان، تحول خاصي در علم پزشـکي بـه وجـود آوردنـد. بـقراط يکـي از پزشکان يوناني اين‌ دوره‌ بود. بقراط‌ (٣٧٧ـ٤٦٠ پيش از ميلاد) يک نظام پزشکي علمي براساس تشخيص درمان بيماري ها با استفاده از گياهان‌ داراي خواص دارويي ، پي ريزي نمود. در قرن اول ميلادي ديوسکوريد‌ پزشک‌ معروف‌ يوناني اسـاس کار خود را برپايه کار بقراط بنا نهاده بود و کتاب دي ماتريامديکا را تدوين کرد ‌‌که‌ از نخستين کارهاي معتبر در مورد علم گياه درماني است . وي مشخصات و خواص‌ بيش‌ از‌ ٥٠٠ گياه را در کتاب خويش ارائه کرد. در واقع ، دوره هـخامنشي دوره پيشـرفت يونانيان‌ در طب به حساب مي آيد. داريوش بزرگ در مصر که ايالتي از‌ ايالات ايران در عهد‌ حکومت‌ هخامنشيان محسوب مي شد، دستور احياي دانشکده پزشکي شهر «ساييس » را صادر نمود. به فرمان او، جوان هاي خانواده هـاي ايرانـي براي فرا گرفتن فنون پزشکي به ساييس گسيل گشتند.

همچنين، گسيل داشتن هيأت هاي سازمان يافته اکـتشافي و عـلمي جهت اکتشافات مختلف از سوي داريوش بـزرگ و خـشايارشاه نشان‌ از پيشرفت هاي علمي ايرانيان در دوران هخامنشي است. از سوي ديگر، در عصر هخامنشي دانشکده هاي عالي و مهمي در شهرهاي بورسيپه، ميلت، ارخويي، ري و بلخ جهت آمـوزش عـلم طب‌ وجود‌ داشت.

همچنين، وجود کتابخانه هاي بزرگ در عصر هخامنشيان در نقاط مختلف قلمرو هخامنشيان حاکي از آموزش و پرورش سازمان يافته است. از کتابخانه‌ هاي‌ اين عصر مي توان کتابخانه هاي استخر، کهن دژ، شاه اردشير و شـپيگان را نـام برد.

پزشکی ايران در ادوار مختلف تاريخی

تاريخ پزشکي ايران زمين به‌ علت‌ عدم‌ منابع مکتوب به سه دوره‌ محدود‌ شده‌ است .

دوره اول : از عصر اوستا و پيش اوستايي تا دوران طلايي مادها و هخامنشيان و تا روي کار آمـدن سـاسانيان . متأسفانه از اينـ‌ دوران‌ طولاني‌ ، امروزه غير از اشاره هاي کوتاهي در اوستا‌ و ادامه‌ آن در بعضي از کتاب هاي پهلوي و شواهد و اشاره هايي مـحدود در منابع يوناني ، هيچ مرجع ديگري در دست‌ نداريم‌ . مهم‌ ترين رويدادهاي عـلمي اين دوران احـداث دانـشگاه ها در زمان‌ پادشاهي ماد و هخامنشي است که متأسفانه غير از نوشته هايي پراکنده تاکنون مدرک علمي مستندي دال بـر ‌ ‌پايه‌ و تخصص‌ هاي‌ علمي و چگونگي آموزش در اين دانشگاه ها به دست نيامده است‌.

دوره‌ دوم : عـصر سـاساني اسـت که خوشبختانه آثار به جاي مانده از اين دوران هر چند کامل‌ نيست‌ اما‌ به قدر کافي مـعرف دانش پزشکي ايرانيان هست . تأسيس بيمارستان جندي شاپور‌ (گندي‌ شاپور‌) از رويدادهاي مهم تـاريخ پزشکي ايران زمين است و بـه خـصوص دوران خسرو انوشيروان که‌ تاريخ‌ نويسان‌ از اين دوران با نام انقلاب علمي و ادبي ايران باستان نام مي برند. نويسندگان‌ و محققان‌ فراواني درآثار خود، نبوغ ايرانيان در اين دوره را ستوده اند.

جندي شاپور‌ نقش‌ مهمي‌ در تاريخ طب ايران داشته اسـت. گفته مي شود که تأسيس اوليه اين شهر‌ به‌ دوران قبل از تاريخ و زمان ورود قوم آريايي ها برمي گردد و بعدها به‌ وسيله‌ شاپور‌ تجديد بنا شده است. هدف اوليه وي از اين تجديد بنا ايجاد محلي براي استقرار‌ اسيران‌ رومـي و يونـاني و استفاده از تخصص هاي آنان بود.

دانشگاه جندي شاپور، بيمارستان و کتابخانه بزرگي با هزاران جلد کتاب را شامل مي‌ شد‌. از عهد زمامداري خسرو اول اهـميت و اعـتبار آن فزوني‌ يافت‌ ، زيرا در سال ٥٢٩ م. ژوستينين ـ امپراتور روم ـ مدارس آتني را تعطيل ساخت و در نتيجه، جمعيت فلاسفه‌ پراکنده‌ شدند، و جمعي از فيلسوفان تحت تعقيب و فراري عصر تعصبات مذهبي کليسايي بيزانس‌ به‌ ايران مهاجرت کردند.

البته، اقـدامات پادشـاهان ساساني‌ در‌ حمايت‌ از دانش ، به همين اقدامات محدود نمي‌ شد‌. آن ها در اين راه به فعاليت هاي ديگري نيز دست زدند. اردشير‌ بابکان‌ ، مؤسس سلسله، متخصصان ويژه اي‌ را‌ به هند‌ و بين‌ النهرين‌ و شهرهاي بيزانسي نـزديک فـرستاد تـا آثار‌ مهم‌ را گردآوري نمايند. شـاپور فـرزند و جـانشين او نيز چنين کوششي به خرج‌ داد‌ و پزشکان يوناني را به ايران فرا‌ خواند تا به مطالعه‌ پزشکي‌ بپردازند، از‌ سوي‌ ديگر، خسرو انـوشيروان پزشـک مـخصوص خويش «برزويه » را براي به دست آوردن کتاب‌ هاي‌ ارزشـمند بـه سفر هند گسيل‌ داشت‌ . او‌ کتاب هاي فراواني‌ را‌ از هند به ايران‌ منتقل‌ و به زبان پهلوي ترجمه کرد.

در دانشگاه‌ جندي‌ شاپور، پزشکي بيش از ساير علوم‌ رونق‌ داشت و تـأليفات‌ برخي‌ از‌ مشهورترين نام دارترين استادان‌ طب و داروسازي که از اين دانشگاه فارغ التحصيل شدند، نظير بختيشوع و ماسويه و يوحنا بن مـاسويه‌ ، پايه گـذار اساس علم طب در تمدن‌ اسلام‌ شد.‌

دوره سوم‌ : دوره‌ اسـلامي اسـت که دانشمندان فراواني از ايران زمين برخاستند و بدون شک، ايران دوره اسلامي را با‌ هيچ‌ دوره‌ اي نمي توان قياس کرد. در اين دوره‌ بـا‌ از‌ بين‌ رفتن‌ فاصله هاي طبقاتي و امکان تحصيل اقشار مختلف جامعه و همچنين تـحولاتي کـه در خـط و مکتوبات پديد آمد، ايرانيان در عرصه هاي مختلف علمي از تمامي جهان آن روز‌ پيشي گرفتند. در اين دوره ، دانشمندان بزرگ ايرانـي چـون ابـن سينا و رازي با نبوغ خود انقلاب بزرگي در دانش پزشکي ايجاد کردند که تا به امـروز شـگفتي و تحسين جهانيان را‌ برانگيخته‌ است و جامعه بشري تحت تأثير و وام گذار دانش ايراني بوده اسـت.

يادداشـت حـاضر، پژوهشي بسيار مختصر از دوره اول تاريخ پزشکي ايران است که با استناد به منابع محدود‌، اوستا‌ و بـرخي اسـناد پهلوي تهيه شده است.

گياه درمانی و پزشکی در ايران باستان

ايرانيان باستان در کشف خواص گـياهان و کـاربرد آن در مـعالجه بيماري‌ ها‌ و داروسازي و دانش پزشکي نقش به‌ سزايي‌ ايفا نموده اند. گزارش هاي ونديداد، يسـنا و يشـت ها و همچنين يادداشت هاي ديگر متون کهن روشن مي سازد که پزشـکان ايران بـاستان بـسياري از‌ بيماري‌ ها را شناسايي و علاج‌ آن‌ ها را يافته و براي مقابله با آن ها داروهاي مورد نياز را نـيز بـه دسـت آورده بودند.

در مورد گياهان دارويي در ونديداد فرگرد ٢٠ بند ٦ آمده: زرتشت از اهوره مزدا‌ پرسيد: اي اهـوره مـزدا، اي سپندترين مينو، اي دادار جهان استومند، اي اشون : چه کسي بود نخستين پزشک خردمند، بيماري را به بيماري بازگرداند، چـه کـسي بود که مرگ را‌ به‌ مرگ بازگرداند‌، چه کسي بود که نخستين بـار نـوک دشنه و آتش تب را از تن مردمان دور راند؟ اهوره مـزدا‌ پاسـخ داد: ثـريت بود نخستين پزشک خردمند، فرخنده ، توانگر، فـره مـند‌، رويين‌ تن‌ و پيشداد که بيماري را به بيماري بازگرداند، که مرگ را به مرگ بـازگرداند، کـه نخستين بار نوک ‌‌دشنه‌ و آتـش تـب را از تن مـردمان دور رانـد.

او بـود که به جست‌ وجوي‌ داروها‌ و شـيوه هـاي درمان برآمد و امشاسپند، شهريور، براي پايداري در برابر بيماري ، در برابر مرگ ، در‌ برابر درد و تب ، در بـرابر نـاخوشي و پوسيدگي و گنديدگي که اهريمن براي گـزندرساني به‌ تن مردمان آفـريد، داروهـا‌ و شيوه‌ هاي درمان را بدو بـخشيد و آمـوخت ... و من که اهوره مزدايم ، گياهان دارويي را که صدها و هزارها و ده هزارها گرداگرد درخت گوکرن روييده اسـت ، بـدو فرو فرستادم . همه اين گياهان دارويي را‌ بـا بـزرگداشت و آفـرين و نيايش براي درمـان تـن مردمان فرا مي خـوانيم ... پايداري در بـرابر بيماري ، مرگ ، درد، تب ، سردرد، تب لرزه ، بيماري ، اژن بيماري ، اژهو، خوره ، مارگزيدگي ، بيماري دوروک ، بيماري همه‌ گـير‌، بـدچشمي ، پوسيدگي و گنديدگي را که اهريمن براي گـزندرساني بـه تن مـردمان آفـريد... بـه نيروي گياهان دارويي، دروج را فرو مـي کوبيم، به نيروي آن ها مي توان دروج را فرو‌ کوفت‌ . اي اهوره : آن ها مي توانند ما را نيرو و تـوان بـخشند. در فرگرد هفتم بند٤٤ فريدون يک کارد پزشـکي از اهـورا مـزدا طـلب مـي کند و ايزد نگاهبان فـلزها کـاردي‌ زرنشان‌ به ثريت مي دهد. بنابراين ، او علاوه بر دانش گياه شناسي و داروسازي نخستين پزشک جراح يا «کـارد پزشـک » در تـاريخ شمار مي آيد.

در اوستا به گياه «گوکرن » و «هـوم»‌ اشـاره‌ شـده‌ اسـت. گياه گوکرن يا هوم سفيد را شهريار گياهان دارويي خوانده اند. گفته شده است که گياهان دارويي به شمار ده هزار‌ آفريده‌ شده‌ اند تا در برابر بيماري هاي بسياري که‌ اهـريمن‌ آفريده است ، چاره گر باشند. در هند نيز گفته شده است که سوم‌ (هوم‌ ايرانيان‌ ) شهريار گياهان دارويي است و اين گياهان از آسمان آمده اند‌ گياهان دارويي هنگام فرود آمـدن از آسـمان گفتند: هر يک از مردمان که بر ما دست زند، هرگز‌ از‌ هيچ‌ زخمي رنج نبرد.

زرتشت در‌ گات‌ ها هوم را تقبيح نموده است ، اما در يسنا هات ٩ (بند ٣ و ٤) از زبان زرتشت گـياه هـوم‌ با‌ عنوان‌ «هوم دوردارنده مرگ » خوانده شده است. همچنين يسنا ١٠‌ پاره‌ ١١‌ کوهستاني به نام «ستروساره » را جايگاه رويش هوم معرفي مي کند.

هوم از جمله گياهان درماني و مـقدس اسـت که در اوستا و کتاب هاي پهلوي‌ بارها‌ به آن اشاره شده است ، از جمله : «همه هوم ها را ستايش مي‌ کنم‌، چه‌ آن ها که بر فراز کوه هـا و چـه آن ها که در ژرفاي دره هـا‌ مي رويند و چه آن ها که زنان چيده و در گوشه اي نگاه داشته‌ اند‌». هوم را سرور همه گياهان و استفاده از آن را باعث عمر جاويدان‌ دانسته‌ اند. در بخش هايي از اوستا گياه هوم جدا از خـواص درمـاني‌ ايزد‌ درمان‌ و بسان فرشته اي بيان شده است . در يشت ها کرده ١٨، هوم چنين توصيف شده‌ است‌ : «هوم‌ مرگ زداي را دربر مي گيريم ، هوم پيروزمند نگاهبان را دربر مي‌ گيريم‌ ، هوم نگاهدار تن را در بر مـي گـيريم ، آنکه شـاخه اي از هوم با خود دارد‌، در‌ رزم از گرفتاري دشمن رهايي يابد».

در اوستا نام‌ گياهاني‌ خوشبو با خواص درماني و ضـدعفوني کننده محيط‌ زندگي‌ نيز‌ آمده است .

«هذانئپتا اسم گياهي است و «هـذانئپتونت‌ » صـفتي‌ بـراي آب زور (آب مقدس ) تلقي شده است که با فشرده هذانئپتا آميخته‌ شده‌ است. چنانکه در يسنا ٢٢‌، ٦٦‌ فقرات ٢ و ١ آمده‌ است.‌ از‌ اين گـياه ‌ ‌غـالبا با سه گياه‌ ديگر‌ ياد شده است که به قرار زير است :

نخست «اورواسنا»، دوم «وهـوگئون‌ » و سـوم‌ «وهـوکرتي ». پس از اين سه گياه‌، هذانئپتا ذکر شده است‌ . اين‌ گياهان غالبا خوشبو و براي ضدعفوني‌ کردن‌ و پالايش محيط زنـدگي مورد استفاده قرار گرفته اند. در ونديداد، فرگرد ٨، فقرات ٢ و ٣ آمده‌ است‌ که براي پاک کـردن کوخ‌ چوبي‌ و چادري‌ کـه در آنـجا‌ به‌ ديني مرده باشد، بايد‌ با‌ گياهان مذکور يا يک گياه خوشبوي ديگر بخور نمود، در فقرات ٧٩ و ٨٠ نيز‌ دوباره‌ از اين چهار گياه به ترتيب‌ مذکور‌ نام برده‌ شده‌ است‌.

در فرگردهاي ٩، ١٤ و ١٨‌ ضمن اينکه چهار گياه بـا هم ذکر شده ، آمده است که بايد مقداري از آن‌ ها‌ را براي پاک کردن يا ضدعفوني‌ کردن‌ منزلي‌ از‌ آلايش‌ لاشه و مردار بخور‌ نمود‌. ظاهرا اين گياهان در مراسم مذهبي وآتشکده ها مصرف زيادي داشته اند، زيرا در مورد ديگـرآمده‌ اسـت‌ که‌ بايد مقداري از همين گياهان را براي‌ کفاره‌ گناهان‌ نذر‌ آتشکده‌ نمود‌.

امروزه، اين گياهان به طور تحقيق شناخته شده نيستند، اما در سنت عاميانه پارسيان اوروسنا را چوب صندل ، وهوگئون را درختي که از آن لبـان (نـوعي صمغ‌ خوشبو) مي گيرند و هوکرتي را عود و هذانئپتا را چوب انار دانسته اند. در تفسير پهلوي نيز نام اين گياهان به ترتيب راسن، هوگون، هوکرت و هدانپاک ذکر شده است.

ابوريحان بيروني‌ از‌ بخور راسـن در خـانه هاي زرتشتيان در هنگام جشن سخن گفته است . راسن در طب قديم ، دارويي براي معده بوده است و برگ درخت آن پهن تعريف شده ، به همين‌ دليل‌ به آن پيلگوش هم گفته اند. برخي بوي آن را شـبيه بـوي سـير تعريف کرده اند و در بحرالجواهر و تـحفه حـکيم مـؤمن ، سوسن کوهي‌ دانسته‌ اند. چنانکه‌ از متون اوستا برمي آيد، ايرانيان ذوقي لطيف داشته اند و به بهداشت و نظافت و سالم نگه داشتن مـحيط زنـدگي بـسيار فراواني مي دادند. به همين‌ دليل‌، گياهان خوشبو، ارزش وجـايگاه‌ ويژهـ‌ اي نزد ايرانيان داشته است.

در آبان يشت ، فقره ١٣٠ و در ارت يشت ، فقره ٧، بوي خوش (هوبئوئيذي ) جزو شکوه و بزرگي و مايه زندگاني خوش شـمرده شـده اسـت . در بندهشن از روييدني‌ ها‌ سخن رفته و در فقره ٢٤ از ٣٠ گونه گياهي خوشبو و گـل ها نام برده شده است که هر يک از آن ها به فرشته اي نسبت داده شده است.

کتاب‌ پهلوي‌ «هوسرو کواتان‌ ورتـک » نـيز در فـقرات ٦٨ و ٩٢ از ١٨ گونه گل و گياه از جمله کافور نام برده است‌ .

در انجيل متي، بـاب دوم آمـده است: مغ هاي ايراني که‌ با‌ ديدن‌ ستاره اي ، ظهور مسيح را دريافته و به بيت اللحم آمده بـودند، هـنگام مـلاقات با حضرت مريم به ‌‌رسم‌ ارمغان با خود زر و کندر و مر به پيشـکش آورده بـودند. در‌ فصل‌ ٢٧ بندهش از گياهان سخن رفته است . در پاره ٢٤ آمده است هر يک از‌ گل ها از آن يکي از ايزدان بزرگ و فـرشتگان اسـت ؛ ياسـمن از آن‌ بهمن ، مورد از آن‌ اهورامزدا‌، بيدمشک از آن سپندارمز، سوسن از آن خرداد و چمبک از آن مرداد است.

آخـرين بـخش کتاب دينکرد پهلوي نيز به داروهاي گياهي اشاره دارد و شمار درمان هايي را‌ که بـه وسـيله گـياهان دارويي معالجه مي شود، هفتاد نوع ذکر کرده است . در اين کتاب گياهان به دو طبقه تقسيم شـده انـد: آن هايي که سودمند هستند و آن هايي که‌ زهرآگين‌ هستند و از آن ها به عنوان پادزهر اسـتفاده مـي شـود. نمونه اول که تنها گياه نام برده شده از اين دسته است ، هليله و از درختان درمان بخش به گـوکرن و هـوم‌ سفيد‌ اشاره شده است . سپس تندرستي به دوگونه تقسيم شده تندرستي روان و تـندرستي تـن و وابـستگي پزشکي رواني و جسماني ، و همچنين به شرح صفات خوب و بد و وجه تمايز ميان اخلاط اربعه بـدن‌ و نـيروهاي‌ مـخالف يعني خشکي و سردي و نيز عمل خون و غذا و اعتدال توضيح داده است.

پزشکی در اوسـتا

بـه نقل از اوستا و ديگر متون کهن ايران زمين، اولين پزشک ايراني ثريت بوده‌ که‌ از‌ کاربرد گياهان دارويي و عصاره آن‌ هـا‌ اطـلاع‌ داشته است. سپس ويونگهان و يمه، جمشيد پيشدادي را نيز از جمله پادشاهاني که پزشـک بـوده اند، معرفي مي کند.

در متون‌ کهن‌ آمـده‌ اسـت : جـمشيد نخستين پزشکي بود که امراض پوستي‌ و اسـتخواني‌ و دهـان و دندان را معالجه کرد، او سازنده هوم و ترياق است و استحمام آب گرم و سرد را مرسوم کرد، ... در دوره پادشـاهي‌ او‌ ٧٠٠ سال نه گياهي خشکيد و نـه جـانداري بيمار شـد.

هـمچنين‌ بـه پزشک ديگري به نام ثريته يا اتـرت پدر گـرشاسب اشاره شده است که مرض، مرگ، زخم نيزه‌ و تب‌ سوزان‌ را معالجه مـي کـرد. در اوستا آمده است که هوم هـمچون‌ فرشته‌ اي بر زرتشت وارد شـد و در جـواب زرتشت پيامبر، نام چهار پزشـک ايران بـاستان چنين بيان‌ شده‌ است‌ : آنگاه به من پاسخ گفت هوم پاک دور دارنده مرگ ، ويونـگهان مـرا‌ نخستين‌ بار‌ ميان مردمان خـاکي جـهان آمـاده ساخت ، اين پاداش به او داده شـد کـه او‌ را‌ پسري‌ بود، آن جمشيد دارنـده رمـه خوب، کسي که در شهرياري خود جانور و مردم را‌ نمردني‌ ساخت.

پس از ويونـگهان پدر جـمشيد پيشدادي و خود جمشيد‌ که‌ يکي‌ ديگـر از پزشـکان آريايي است، زرتـشت بـه تـرتيب در بندهاي بعدي همچنان پرسـش خود‌ را‌ ادامه مي دهد و هوم در پاسخ به زرتشت مي گويد، دومين بار آبتين‌ پدر‌ فريدون‌ پيشـدادي، سـومين بار اترت پدر اورواخشه و گرشاسب و چهارمين بـار پوروشـسپ پدر پيامـبر ايرانـي اشـو زرتشت‌ است‌. در اوسـتا بـه پزشک ديگري به نام سئنا که بعدها سيمرغ نام‌ گرفت‌، نيز‌ اشاره شده است.

ايرانـيان بـاستان مانند اقوام بين النهرين بيماري ها را‌ زاده‌ شـيطان‌ مـي دانـستند. در ونـديداد اشـاره شده است که اهورا مزدا آفرينش ٩٩9‌/٩٩‌ بيماري را به انگره مينو مينوي بد، منتسب نموده، نام شمار زيادي از اين بيماري ها‌ در‌ اوستا محفوظ مانده است، از جمله: واوروشي، اسکندا، اگهوستي، دروکـا، کودگها، آستائيره‌ هر‌ چند که محققان در تحقيق نام اين‌ بيماري‌ ها‌ معادلاتي را آورده اند، اما چنانکه از‌ نام‌ ها پيداست، امروزه اين واژه ها نا مفهوم و مبهم شده اند.

نکته قابل تـأمل، تـقسيم بندي‌ بيماري‌ ها و طبقه‌ بندي‌ وکشف‌ داروها و درمان بيماران در زمان باستان‌ است‌ که درک ويژه پزشکان از انواع بيماري را نشان مي دهد و در‌ قسمت‌ هايي از اوستا به وضوح روشن‌ است؛ به خصوص، اسـتمداد‌ فـريدون‌ از اهورامزدا جهت علاجي براي‌ همه‌ زهرها و يک کارد فلزي براي اعمال پزشکي نشان مي دهد که در ايران‌ باستان‌ تنها به داروهاي گياهي اکتفا‌ نـشده‌ اسـت‌ و همزمان جراحي نيز‌ کاربرد‌ داشـته اسـت.

تخصص های پزشکی در اوستا

پزشکي در اوستا يک تقسيم بندي سه گانه دارد که در دينکرد‌ پهلوي‌ به پنج بخش تبديل شده است‌ .

تقسيم‌ بندي اوستا‌ شامل‌ کـاردپزشک‌، گـياهان درماني و کلام مقدس‌ (مـانتره) اسـت که در دينکرد، اشوپزشک و داد پزشک نيز به آن افزوده و به پنج بخش‌ افزايش‌ يافته است.

١. اشو پزشک = پزشک بهداشت‌

٢. گياه‌ پزشک‌ = پزشک‌ در‌ طب سنتي (عطار‌ نيز‌ گفته اند)

٣. کاردپزشک = پزشک جراح

٤. دادپزشـک = پزشـک قانوني

٥. مانتره پزشک = پزشک مذهبي و روان پزشک

اين تقسيم‌ بندي‌ در‌ ارديبهشت‌ يشت‌ بند‌ ٦ چنين بيان شده است: يکي از طبيبان به وسيله اشا درمان مي کند، کـسي بـا گياه درمـان کند، کسي به وسيله قانون، شفا بخشد، کسي با کارد‌ درمان کند، و کسي که با کلام مـقدس (مانتره ) درمان مي کند.

١. اشوپزشک (پزشک بهداشت)

اشوبئيشه زو، آسيب زدايي به وسـيله پاکـي و نـظافت است. واژه اشو در پنج‌ بخش‌ از سروده هاي زرتشت (گات ها) ١٨٠ بار تکرار شده است. اشو و اشـا ‌ ‌بـه معني راستي و پاکي است. اشو شامل پاکي تن و محيط و نيز پاکي درون (روان و انديشه ) اسـت‌، اشـوپزشک‌ بـايد داراي هر دو مورد باشد تا بتواند ديگران را درمان کند. وظيفه اشوپزشک توجه به بهداشت و پاک نگه داشـتن محيط زندگي و شهر‌ و پاکي‌ تن و رسيدگي به امور بهداشتي‌ و جلوگيري‌ از انتشار بيماري هـاي مسري است. ايرانيان باستان علاوه بر خورشيد و ماه و باد، زمين و آتش‌ و آب‌ را مقدس پنداشته و ستايش‌ کرده‌ اند. پاک نگه داشتن اين عناصر از پليدي و نيالودن آن ها امري واجب و وظيفه تک تک افراد جامعه بود. بـه همين دليل، خود را در آب روان نمي شستند و از‌ شستن‌ اشياي آلوده در آب روان پرهيز مي کردند.

همچنين ادرار کردن و آب دهان انداختن در آب را گناهي بزرگ مي شمردند، آتش را با مواد سوختني دودزا و بدبو آلوده نمي‌ کردند‌ و همواره جايگاه‌ آتش را پاک نگه مي داشتند. خاک و زمين را به ناپاکي و پليدي‌ آلوده نمي کردند، پاکي محيط زندگي، خانه، کوي و محله از کارهاي‌ اشو‌ پزشک‌ بود و هر خانواده ايراني موظف به اجراي اين موارد بود .

٢. اورو پزشک (گياه پزشـک)‌

‌‌اورو‌ بـئيشه زو به معناي پزشک در طب گياهي که در قديم عطار نيز‌ مي‌ گفتند‌، عنوان پزشکاني بوده که درمان ، تجويز دارو و آسيب زدايي را به وسيله گياهان اعمال مي‌ کردند. کار گياه پزشک شناخت گـياهان دارويي و اسـتفاده از آن ها در علاج‌ بيماري هاي مختلف بود‌.

ايرانيان باستان از اقوامي هستند که گياهان دارويي را شناسايي و از گياهان در علاج بيماري ها استفاده کرده اند. نام دارو نيز از ريشه واژه ايراني‌ (دار) بـه مـعني درخـت است و در پهلوي به داروگ تغيير شـکل يافـته و «drug» انـگليسي و فرانسه از همين واژه ايراني ساخته شده اند.

فردوسي نيز در باب پادشاهي انوشيروان به برزوي طبيب‌ و گياه‌ پزشکان اشاره کرده است :

چو بـرزوي بـنهاد سـر سوي کوه برفتند با او پزشکان گروه

برفتند هـر کـس که دانا بدند به کار پزشکي توانا بدند

گياهان ز خشک و ز تر برگزيد‌ ز پژمرده‌ و هر چه رخشنده بود

در داستان رسـتم نـيز اشـاره اي به مرهم هاي گياهي شده است :

گياهي که گويمت بـا شير و مشک بکوب و بکن هر سه در سايه خشک‌

برآن‌ مال از آن پس يکي پر من خجسته بود سايه ي فر من

ايران باستان‌: گياه درمانی و پزشکی (قسمت 2)

٣. داد يا دات پزشـک (پزشـک قـانونی)

داتو بئيشه زو به معناي پزشک قانون، دات‌ در‌ يشت‌ هـا کـرده ٣٣ به معني‌ فرشته‌ نماينده‌ قانون آمده است. اين پزشکان بيشتر با علوم پزشکي کار مـي کـردند، کـالبد شکافي پس از مرگ جهت‌ تشخيص‌ بيماري‌ و پيدا کردن راه درمان براي آيندگان از جمله‌ وظايف‌ آنـان بـوده .

پزشـکان قانوني در صورت لزوم اموات را معاينه مي کردند و پس از اطمينان حاصل کردن از فوت‌ ميت‌ براي‌ آن جواز کـفن و دفـن صـادر مي نمودند، اگر مرده نياز‌ به کالبد شکافي داشت ، آن را کالبد شکافي مي کردند.

٤. کـارد پزشـک (پزشک جراح)

کره توبئيشه زو، به‌ معناي‌ پزشک‌ جراح است . نوع بيماري و درمان بـيماران تـوسط اين پزشـکان ، جراحي بوده‌ است‌.

در ونديداد فرگرد هفتم بند ٣٩ در مورد کارد پزشکي چنين آمـد: کـسي‌ که‌ مي‌ خواهد کارد پزشک شود، يک ديوپرست را جراحي کند و بيمار خوب شود‌، او‌ ديوپرسـت‌ دوم را جـراحي کـند و بيمار خوب شود، او ديوپرست سوم را جراحي کند و بيمار‌ خوب‌ شود‌؛ پس آزموده است و هميشه مي تـواند کـارد پزشکي کند .

کاردپزشکي يا‌ جراحي‌ همراه با گياه پزشکي در ايران باستان مـتداول بـود. در اوسـتا آنجا که‌ فريدون‌ از‌ اهورامزدا يک کاردپزشکي مي خواهد، خود گوياي اين مطلب است که جراحي در ايران‌ بـاستان‌ مـتداول بـوده و شاهنامه نيز در ماجراي تولد رستم ، به پزشکي که به واسطه‌ جايگاه‌ رفـيعش‌ بـه اسطوره (سئنا) تبديل شده، اشاره کرده است که چگونه رودابه، مادر رستم، را بيهوش‌ نموده‌ و عمل سـزارين را روي او انـجام مي دهد. اين کار، گواهي ديگر‌ براي‌ مهارت‌ ايرانيان در علم پزشکي است و روشـن مـي سازد، ايرانيان اولين کساني بوده اند که در‌ زايمـان‌ زنـان‌ عـمل سزارين را انجام داده اند.

بيامـد يکـي موبـد چـيـره دسـت

همان‌ ماهرخ‌ را به مي کرد مسـت

شکافيـد بي رنـج پهلـوي مـاه

بتابيد مـر بـچه را سـر به‌ راه‌

چنان بـي گـزندش برون آوريد

کـه کـس در جـهان اين شگفتي نديد‌

پورداوود‌ درکتاب آناهيتا آورده است کـه عـمل سزارين‌ را‌ به‌ واسطه ژول سزار، امپراطور روم

، که پزشکان‌ با‌ شکافتن پهلوي مادرش او را بـه دنـيا آوردند، به اين نام (سزارين ) مي‌ خـوانند‌. اما اين عمل نزد ايرانـيان‌ قـدمت‌ بيشتري داشته‌ است‌ و به‌ جـا اسـت تا آن را عمل‌ «رستمي‌ » بخوانيم.

٥. مانتره پزشک (پزشک مذهبی و روان پزشک)

مانتره پزشک‌ بـا‌ دعـا و آيات کتاب مقدس و روان پزشکي‌ مداوا مـي کـند.

زرتشت پيامـبر در گـات‌ ها‌ چندين بار خـود را مـاترن خوانده است. ماترن اوستا در پهلوي (مانسر) به‌ معناي‌ کسي است که پيام ايزدي‌ را‌ به‌ مردم بـرساند. در‌ کـتاب‌ وداي هندي ها نيز‌ مانترا‌ به مـعناي سـخن و گفتار خـدايي آمـده اسـت . طبق آيين و فرهنگ ايراني،نـابودکننده تمام بدي‌ ها‌، پليدي ها، کژانديشي ها و زشتي ها‌ همان‌ کلام ايزدي‌ (مانسره‌ ) است‌. منظور‌ از کـلام مـانسر، سخن پاک و مقدس يا نيايش ها و ستايش هـاي دينـي اسـت کـه بـا‌ آن‌ ، بيماران را آرامـش مـي دادند و درمان‌ مي‌ کردند‌ (مانتره‌ درماني‌ ). اين کار از‌ ويژگي‌ پزشکي مغان بود، با اين تفاوت که مانتره پزشـک عـلاوه بـر جايگاه خاص مذهبي از اشوپزشکي‌ و گياه‌ پزشکي‌ هـم بـي اطـلاع نـبود. هـمچنان کـه زرتشت‌ خود‌ از‌ پزشکان‌ برجسته‌ بوده‌ و خود را مانتره خوانده است .

زماني که افراد بيماري هاي لاعلاج مي گرفتند يا روان و روح آن ها بيمار و پريشان مي شد، نيايش به درگاه خداوند و خـواندن‌ کتاب مقدس (اوستا) بهترين درمان و آرام بخش به شمار مي آمد. مي توان گفت شيوه مانتره به سبب تلقين يا اخلاص مردم ، در حد خود بسيار سودمند در ونديداد فرگرد‌ ٧ بند‌ ٤٤ آمده است :

اي زرتـشت، اگـر پزشکاني گوناگون درمان بخش يکي با کارد درمان بخش، يکي با دارو، يکي با سخن ايزدي درمان کنند، آن کس که با سخن‌ ايزدي‌ (مانتره ) درمان کند، درمان بخش ترين درمان کنندگان اسـت.

ايرانيان باستان همواره توجه وعلاقه خاصي به علم پزشکي داشته اند‌. در‌ اين رابطه ، نبوغ آنان را‌ در‌ نجوم و نمادها و اسطوره ها مي توان مشاهده کـرد. در بـندهش سر، انسان به گرودمان يا گـرزمان (بـالاترين پايه بهشت ) و مغز، به روشني‌ بيکران‌ شباهت داده شده است‌ .

در‌ خصوص قواي ادراک آمده است که ، هوش ، وير، دريافت ، انديشه ، دانش و فهم همچون شش امشاسپندان (شـش فـرشته اهورامزدا) هستند. مـوي انسان به گياه و انبوه موها به بيشه‌ تشبيه‌ شده است . موي را به فرشته امرداد که سرورگياهان نيز به شمار مي رود، منتسب نموده اند، رگ ها به رودها و خون ، به آب جاري در رود تـشبيه شـده است‌ .

گوشت‌ به زمين‌ و پوست به آسمان تشبيه شده، همچنان که آسمان جهان را در بر مي گيرد، پوست نيز بدن‌ را احاطه مي کند. گوش ها چون نمادي که کلام آفرينش‌ را‌ مـي‌ شـنود، به دو روزن (گـرودمان ) تشبيه شده اند. اين تشبيهات در بندهش کليه اندام هاي انسان از ‌‌جمله‌ دست و پا و دستگاه هاي گوارش و تنفس را نيز شـامل مي شود، شکم به‌ دريا‌ و نماد‌ حيات و دندان به ستاره تشبيه شـده ، دهـان (چـون آن در گرودمان است که همواره مزه‌ گوناگون بدو درآيد که روان را لطافت و خوشي از اوست و اسپرز (طحال ) چون‌ ناحيه اباختر (شـمال ) ‌ ‌کـه‌ جايگاه‌ زمستان است.

بندهش گوارش را به اين صورت شرح داده است : همان گـونه کـه در گـيتي ، مردم گناه کنند و چون مي ميرند، گناه ايشان را آمار کنند و هرکه پاک‌ است ، به گـرودمان رود و هرکه را دروند است ، به دوزخ افکنند، به همان گونه مردم نيز خورش خورند، هـر چه پاک است به مـغز سـر رود، خون پاک شود، به دل‌ رسد‌ همه تن را نيرو از او بود، هرچه پيش آميخته است ، از شکم به روده رود، همسان دوزخ ، همان گونه که به باران سازي ، هنگامي که دروغ ستنبه شود، سردي‌ را‌ بيش به آب در هلد، آب را بيفسارد و نبارد يا سـرشک را فسارد و تگرگ بارد و زيان و گزند برآفرينش بود، مردم نيز چون خورش بيش از آن خورند که بتوانند‌ گواردن‌، به سبب گوارش نيافتن سرشکان کاستي گيرد، کاستي وگزند از او بود.

در بندهش دستگاه تنفس بـه بـاد تشبيه شده است و در زاداسپرم نيز نفس اين گونه‌ توصيف‌ شده‌ است : «نفس را جاي در‌ دل‌ است‌ ، چنان که ذاتا نه گرم است نه سرد، به وسيله آتش درون دل که سردي و رطوبت (شش ) با آن آمـيخته اسـت‌، همان‌ گونه‌ به اندازه گرم شود و همه تن را گرم‌ دارد.»

منبع: گیاه درمانی و پزشکی در ایران باستان - محمد فرید سراج الدینی- فصلنامه تاريخ پزشكي- شماره دوم، بهار 1389

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید