امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 269824
۱۴۲۸
۱
۰
نسخه چاپی

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی (قسمت پایانی)

عصبیت از مفاهیم کلیدی ابن خلدون است که وی در سده هشتم قمری مصادف با قرن 14 میلادی در اوج تغییر و تحولات سیاسی-اجتماعی در تمدن اسلامی، به منظور تبیین تحولات ایجادشده آن را مطرح کرد

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی (قسمت پایانی)
 

پایگاه خبری حقوق نیوز

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی

7- قدرت: لین منابع ارزشمند را در اکثر جوامع، ثروت، قدرت و پایگاه اجتماعی معرفی می کند و معتقد است افراد با استفاده از منابعی که در شبکه ارتباطی وجود دارد، موقعیت خود را بهبود می بخشند. یکی از مولفه هایی که بر سرمایه اجتماعی تأثیر دارد، این است که حکومت بر مردم سالاری استوار باشد، زیرا در این صورت مشروعیت خود را حفظ می کند و باعث اعتماد مردم به خود می گردد. از آنجایی که اعتماد خصلت خودتقویت کننده دارد، حکومت با کسب مشروعیت جایگاه مستحکمی در بین مردم کسب می کند و بر دامنه قدرت خود می افزاید، البته باید در اعمال سیاست های اجرایی پاسخگوی اعتماد مردم باشد، در غیر این صورت اعتماد حاصل شده خدشه دار می شود. ابن خلدون میان عصبیت و قدرت همبستگی می بیند و آخرین کارکرد عصبیت را دستیابی به دولت و قدرت می داند، وی اذعان می کند که: «ریاست جزء به وسیله قدرت و غلبه به دست نمی آید و غلبه همچنان که یاد کردیم، تنها از راه عصبیت حاصل می شود. از این رو، ناچار باید ریاست بر یک قوم از عصبیتی برخیزد که بر یکایک عصبیت های دیگر همان قوم مسلط باشد، زیرا همین که دیگر عصبیت های آن خاندان قدرت و غلبه عصبیت خاندان آن رئیس را احساس کند، سر فرود می آورند و ریاست او را اذعان می کنند و پیروی از وی را بر خود لازم می شمرند.» بنابراین بدیهی است که سرمایه اجتماعی و عصبیت هر دو با قدرت درهم تنیده شده اند. هدف نهایی عصبیت، کسب قدرت و حکومت است .اگر سرمایه اجتماعی نیز در جامعه تسری یابد، موجبات مشروعیت و اوج قدرت دولت را فراهم می کند. به عبارت دیگر، اگر شرایط مهیا شود هر دو به قدرت منتهی می شوند، علاوه بر این، عصبیت با قدرت و غلبه حاصل می شود و سرمنزل آخرش نیز کسب قدرت است، اما قدرت، منتهی به سرمایه اجتماعی نمی شود.

8- دین: « آیین دینی، همچشمی و حسد کردن به یکدیگر را که در میان خداوندان عصبیت یافت می شود، زایل می کند و وجهه را تنها به سوی حق و راستی متوجه می سازد. از این رو، هرگاه چنین گروهی در کار خویش بینایی حاصل کند، هیچ نیرویی در برابر آنان یارای مقاومت نخواهد داشت. ترتیب، ابن خلدون دین را تقویت کننده و یکی از مؤلفه های عصبیت می داند، زیرا به واسطه آن، همه افراد زیر چتر دین با هم متحد و یکدل می شوند وهیچ نیرویی توان ایجاد انفصال بین آنها را ندارد. شواهد گواه آن است که دین و فرهنگ دینی، منبع مهم و منحصر به فرد در تولید سرمایه اجتماعی است. در واقع آموزه های دینی می تواند با تقویت مفاهیمی نظیر صداقت، خوشبینی، عدم تظاهر و ... زمینه اعتماد افراد به یکدیگر را فراهم کنند. دورکیم نیز معتقد بود که دین از طریق مناسک، مراسم مذهبی، همبستگی و انسجام اجتماعی را ایجاد می کند. توجه به اینکه در جامعه ما دین اسلام، دین رسمی محسوب می شود، توجه آموزه های دین اسلام به حقوق سایر انسان ها و تأکید بر همزیستی مسالمت آمیز و مشارکت جمعی در سطح کلان، موجب شکل گیری سرمایه بین گروهی و روابط سالم و گسترده بین جامعه انسانی می شود. همان طور که ابن خلدون نیز دین را جزء مؤلفه های عصبیت به حساب می آورد، یکی از شاخص های تأثیرگذار بر توسعه سرمایه اجتماعی دین محسوب می شود که با کارکردهای انضباط و انسجام بخشی و با توجه به صبغه آن، نقش بارزی در توسعه جامعه ایران دارد که در شرایط فعلی ایران حائز اهمیت است.

9- اعتماد: با استناد به دیدگاه گیدنز در هر دو دوره پیشامدرن و مدرن اعتماد وجود دارد، اما در جامعه پیشامدرن یا جوامع مبتنی بر عصبیت ابن خلدون، اعتماد محلی است، ولی در مدرن تغییر شکل داده و اعتماد به صورت اعتماد عام و نظام های انتزاعی درآمده است.

وجوه افتراق

با توجه به اینکه این دو مفهوم در دو دوره زمانی متفاوت رشد و بسط یافته اند، دور از تصور نیست که با هم تفاوت هایی داشته باشند. در ادامه تفاوتها بیان می گردد:

شکوفایی و توسعه

برای ابن خلدون عصبیت وابسته به محیط است و دولت که اساس تمدن است، به وسیله عصبیت پدید می آید، ولی از آنجایی که محیط شهری برای عصبیت مناسب نیست، به مرور زمان آن را نابود می کند و در واقع هر چه تمدن شکوفاتر شود، عصبیت ضعیف تر می شود.

دیدگاه ابن خلدون، ریشه عصبیت در انسان شناسی است. این بحث به معنای انکار نظریه ابن خلدون مبنی بر وجود عصبیت در شهر نیست، بلکه عصبیت نه تنها در بادیه، بلکه در شهر نیز وجود دارد، اما نه به شدتی که در بادیه وجود دارد.

وی فراخی معیشت، تجمل و فرو رفتن در ناز و نعمت را از موانع پادشاهی و کشورداری می داند، زیرا عادات و رسوم تجمل پرستی و غرق شدن در ناز و نعمت و تن پروری، شدت عصبیت را که وسیله غلبه یافتن است، در هم می شکند و هرگاه عصبیت زایل گردد، نیروی حمایت و دفاع قبیله نقصان می پذیرد تا چه رسد به اینکه به توسعه طلبی برخیزند.

در واقع بر عکس نظر پاتنام در این باره که هر چه جامعه از سرمایه اجتماعی بیشتری بهره مند باشد، درمسیر توسعه با سرعت بیشتری حرکت می کند .در اصل، آخرین منزل سرمایه اجتماعی و عصبیت، رسیدن به شکوفایی و توسعه است .اما در مورد عصبیت، این شکوفایی و توسعه است که منجر به ظهور شهر و رونق اخلاق شهرگرایی می شود. در نتیجه شهرگرایی و فساد حاصل از خلق و خوی شهرنشینی، عصبیت رو به ضعف می رود و مردم در ناز و نعمت و رفاه طلبی غرق می شوند. در حالی که سرمایه اجتماعی خصلت خودآفریننده دارد، هر چه سرمایه اجتماعی در جامعه ای رشد بیشتری داشته باشد، آن جامعه موفق تر عمل می کند و در صورتی که سرمایه اجتماعی مدیریت شود، سرمایه های اجتماعی بعدی را به دنبال خواهد داشت.

توارث: ابن خلدون عصبیت را موروثی می داند، زیرا افرادی که از بیرون، وارد قوم می شوند، به واسطه عصبیتی که در آن سهیم می شوند، از او دفاع می کنند، ولی هرگز به مقام ریاست نمی رسد.

وی عصبیت های دیگر را نیز مورد توجه قرار داده است، اما عصبیت خونی را اصل می داند که در دودمان و خاندان حاصل شود. در حالی که سرمایه اجتماعی موروثی نیست. البته فرد با تولد از سرمایه درون گروهی برخوردار می شود، ولی برای بهره مندی از سرمایه اجتماعی برون گروهی باید فرد فعالانه با عضویت در گروه و انجمن ها به سرمایه و منابع آن دست یابد. به لحاظ توارث، سرمایه اجتماعی اکتسابی است، اما عصبیت اصیل از طریق خاندان و دودمان حاصل می شود.

نحوه شکل گیری عصبیت و سرمایه اجتماعی: تفاوت دیگر سرمایه اجتماعی و عصبیت، در نحوه ایجاد آن است. عصبیت به ویژه زمانی که بر پایه پیوند خونی باشد، توسط خاندان و نسب فرد شکل می گیرد، به عبارتی خود شخص نقشی در ایجاد آن ندارد، ولی زمانی که بر پایه هم پیمانی، هم سوگندی و پیوند دینی باشد، شخص آزادانه در عصبیت سهیم می شود. به هر حال، ابن خلدون در پیدایش همه عصبیت ها، نقشی برای دولت قائل نیست، اما در تقویت یا نابودی آن، عنصر اساسی محسوب می شود. در حالی که نقش دولت در سرمایه اجتماعی، در پیدایش، تقویت و نابودی آن بسیار جلوه می کند، زیرا یکی از وظایف دولت در جامعه مدنی، ایجاد تشکل های مختلف و ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت آزادانه و داوطلبانه مردم در این تشکل هاست. با این اوصاف در پیدایش، تقویت یا ضعف سرمایه اجتماعی علاوه بر افراد، دولتها نیز دخیل هستند.

شهرنشینی: ابن خلدون یکی از عوامل زوال عصبیت را، شهرنشینی و خو گرفتن به اخلاق شهرنشینی می داند.

«با شکل گیری دولت، رفاه و گسترش صنایع، شهرها شکل می گیرند و جوامع به مرحله شکوفایی می رسند. شهرنشینی یا حضارت، تفنن جویی در تجملات و بهتر کردن کیفیات آن و شیفتگی به صنایعی است که کلیه انواع و فنون گوناگون آنها ترقی می یابد و به دنبال آن فرمانبری از شهوات پدید می آید و انسان از این عادات به الوان گوناگون متلون می شود که حال وی با آنها در هیچ یک از امور دین و دنیای او استقامت نمی پذیرد. مخارج مردم شهر فزونی می یابد و وضع باج ها می افزاید، زیرا کلیه بازاریان و بازرگانان باج ها را حساب می کنند و آنها را روی بهای کالاها و اجناس می افزایند و هیچ راهی برای بیرون شدن از این وضع وجود ندارد، زیرا عادات تجمل خواهی و شهرنشینی بر آنان چیره می شود.»

به همین سبب فسق، شرارت، پستی و حیله ورزی در راه کسب معاش، خواه از راه صحیح و خواه از راه بیراهه فزونی می یابد و نفس انسان را به اندیشیدن در این امور فرو می رود و در این گونه کارها غوطه ور می شود. ما نمی توانیم در مورد سرمایه اجتماعی قضاوت کنیم که شهرنشینی پایه های سرمایه اجتماعی را سست می کند. در حالی که یکی از مسبب ها و مقوم های سرمایه اجتماعی، دولت است که شکل گیری شهرها، وجود دولت ها را ضروری می کند، در ضمن دولت هایی که به رفاه رسیده اند و به عبارتی توسعه یافته محسوب می شوند، از سرمایه اجتماعی بالاتری برخوردار هستند. به بیانی دیگر، سرمایه اجتماعی، به رشد و توسعه جامعه کمک می کند و به دلیل وجود حق عضویت داوطلبانه در انجمن ها و تشکل ها در این جوامع از یک طرف و خصلت خودآفرینندگی آن از طرف دیگر، این سرمایه، بیشتر و بیشتر می شود، اما خو گرفتن با اخلاق شهرنشینی، بر اساس نظر ابن خلدون دین افراد را به یغما می برد و در نهایت عصبیت را دچار اضمحلال می کند، زیرا دین را یکی از پایه های اصلی عصبیت می داند که با سست شدنش، پایه های عصبیت را نیز فرو میریزد.

اعتماد: همانطور که گیدنز بیان می کند، در هر دو دوره پیشامدرن و مدرن اعتماد وجود دارد، با این تفاوت که در دوره پیشامدرن، اعتماد محلی است، ولی در دوره مدرن، اعتماد به نظام ها انتزاعی است.

نتیجه گیری

عصبیت از مفاهیم کلیدی ابن خلدون است که وی در سده هشتم قمری مصادف با قرن 14 میلادی در اوج تغییر و تحولات سیاسی-اجتماعی در تمدن اسلامی، به منظور تبیین تحولات ایجادشده آن را مطرح کرد .در حالی که سرمایه اجتماعی چند قرن بعد، یعنی قرن 19 میلادی توسط نظریه پردازان غربی مطرح شد. بررسی تطبیقی این دو مفهوم نشان می دهد که سرمایه اجتماعی و عصبیت اشتراکات و افتراقاتی دارند. در واقع هر دو عامل انسجام و همبستگی محسوب می شوند، هر دو نقش حمایتی دارند و در مواقع نیاز از افراد حمایت می کنند، هر دو عامل کسب منزلت و پرستیژ شناخته می شوند، هر دو به تاریخ و ریشه یابی نیازمندند و آن را مورد توجه دارند، هر دو اقتصاد رقابتی را برای افزایش دو پدیده حاضر، پیشنهاد می کنند و موافق واگذاری برخی از فعالیت ها به سایر نهادهای غیردولتی هستند، هر دو نقش نظارتی دولت را عامل افزایش سرمایه اجتماعی و عصبیت می دانند و رفتار قهرآمیز دولت را عامل کاهش این دو پدیده و بالعکس رفتار ملاطفت آمیز را عامل تقویتی می شناسند، هر دو معتقدند سرمایه اجتماعی و عصبیت با قدرت درهم تنیده شده اند .وجوه افتراق آنها نیز عبارت است از: سرمایه اجتماعی، توسعه و شکوفایی را به ارمغان خواهد آورد و در نتیجه توسعه، سرمایه اجتماعی بیشتری انباشت می شود. ولی در مورد عصبیت، اگر سلطان با رعایا رفتار ملاطفت آمیز، نه قهرآمیز و جبری داشته باشد و نسبت به مردم سختگیر نباشد، مردم نیز هنگام حمله دشمن جانسپاری می کنند .در این صورت کشور به سوی بهبود و توسعه هدایت می شود، در غیر این صورت، توسعه و شکوفایی به جای اینکه تقویت کننده عصبیت باشد، آن را تضعیف و سست می کند. سرمایه اجتماعی توسط افراد، سایر نهادهای دولتی و غیردولتی به صورت توأمان بنیان گذاشته می شود، ولی به اعتقاد ابن خلدون، عصبیت ریشه در خاندان و نسب دارد و دولت خود مبتنی بر عصبیت است. از آنجایی که سرمایه اجتماعی توسط افراد شکل می گیرد، اکتسابی است، ولی ابن خلدون عصبیت را موروثی می داند که از پیشینیان به افراد منتقل می شود. شهرنشینی، تقویت کننده سرمایه اجتماعی است، البته اگردولت مدنی در آن شکل بگیرد، اما به اعتقاد ابن خلدون شهرنشینی به دلیل خو گرفتن شهرنشینان به اخلاق شهرنشینی، تضعیف کننده عصبیت است. عصبیت و سرمایه اجتماعی اشتراکات و افتراقاتی دارند. بنابراین در زمینه های مشترک، امکان روزآمدی نظریه عصبیت وجود دارد لکن در زمینه افتراق، بایستی با دقت زیاد به این موضوع توجه کرد و ممکن است در حوزه افتراق امکان روزآمدی عصبیت وجود نداشته باشد.

بیشتر بخوانید:

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی (قسمت 1)

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی (قسمت 2)

 

منبع: بررسی تطبیقی عصبیت ابن‌خلدون و سرمایه اجتماعی- الهه فرجی و یارمحمد قاسمی - نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان » پاییز و زمستان 1393، سال چهارم - شماره 2

پایگاه خبری حقوق نیوز - جامعه شناسان ایرانی

 

 

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید