امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271060
۴۴۱۴
۱
۰
نسخه چاپی
خیار غبن

خیار غبن | خیار غبن در قانون مدنی ایران | شرایط تحقق خیار غبن

غبن عبارت است از عدم تعادل فاحش میان ارزش دو عوض در قرارداد. زیان دیده از غبن می تواند معامله را فسخ کند.

غبن عبارت است از عدم تعادل فاحش میان ارزش دو عوض در قرارداد. زیان دیده از غبن می تواند معامله را فسخ کند. 

خیار غبن | خیار غبن در قانون مدنی ایران | شرایط تحقق خیار غبن

خیار غبن چیست؟

در عقد بیع طرفین انتظار دارند عوضی را که از طرف مقابل دریافت می دارند معادل ارزش معوضی باشد که به او تسلیم می کنند. با این وجود، ممکن است یکی از طرفین به علت عدم آگاهی از قیمت بازار، کالا را کمتر از قیمت واقعی بفروشد یا بیشتر از آن قیمت بخرد که این امر موجب ضرر به آنها می شود. گرچه باطل دانستن معامله می تواند ضرر زیان دیده را از بین ببرد اما شارع و قانونگذار برای رفع ضرر به او حق فسخ را اعطا کرده اند که از آن به خیار غبن تعبیر می شود.

خیار غبن به عنوان وسیله ای برای رفع آثار ناشی از مغبون شدن یکی از متعاملین مورد پیش بینی قرار گرفته است. مشروط بر اینکه مغبون علم به قیمت واقعی مورد معامله نداشته و تفاوت قیمت فاحش، باشد علاوه بر آن معامله باید از نوع معوض باشد و در عقود مبتنی بر تسامح که اصولاً زمینه ای برای غبن وجود ندارد.

معنای واژه خیار و غبن

معنای خیار

معناي لغوی خيار واژه خيار در لغت از نظر دستوری اسم مصدر و مصدر آن اختيار است و به معنای داشتن سيلطه و تسلط مي باشد و «انت با لخيار» یعني اختيار کن چيزی را که مي خواهي و همين معنای اخير در این جا مورد نظير مي باشد .

خياری که در باب معاملات مورد بحث واقع شده عبارت است از اینكه هر یك از متعاملين و یا یك نفر از آنها یا شخص ثالثي، اختيار فسخ معامله را دارد.

به هر حال خيار به معنای اختيار فسخ عبارت است از حقي که بر اساس عقد یا حكم شرع، صاحب آن مي تواند عقد لازم را فسخ، اثبات و یا ابقا نماید.

معنای خيار در حقوق مدنی ايران

مفهوم خيار در حقوق مدني ایران عبارت است از تسلط بر اضمحلال و زایل نمودن اثر حاصل از عقد که در قانون مدني ما تعریفي از واژه خيار نشده است و این امر شاید بدان جهت باشد که قانون گذار مفهوم خيار را از مفاهيم بدیهي دانسته است، ليكن در قانون مدني در فصل اقسام عقود «عقد خياری» تعریف شده ه ماده 188 قانون مدنی چنين مقرر مي دارد: «عقد خياری آنست که برای طرفين یا یكي از آنها یا برای ثالثي حق اختيار فسخ باشد».

نتيجه اینكه خيار در اصطلاح حقوقدانان عبارت از: حقي است برای متبایعين یا یكي ا ز آنها که مي تواند عقد لازم را به هم بزند.

بنابراین به عبارت بهتر: قانون مدنی ایران که از فقه اسلامی منبعث شده تحت شرایطي اختيار فسخ را برای طرفين عقد لازم به عنوان حقي پيش بيني کرده است که در اصطلاح حقوقي به آنها خيار مي گویند.

معنای غبن

معناي لغوي غبن: «غبن» به فتح عين و سكون باء در لغت به معنای کاستي ، نقص و زيان زدن است و نیز به معنی خدعه و فریب نیز آمده است.

معنای اصطلاحی غبن

غبن در اصطلاح فقهي عبارت است از «الغبن اصله الخدیه و هو اصطلاح الفقهاء تملیک ماله بما یزید علی قیمته مع الجهل الآخر، غبن اصلش فریب است و در اصطلاح فقهي به مالكيت در آوردن مال است به قيمت اینكه از قيمت اصلي زیاد باشد و همراه جهل طرف دیگر باشد». و در حقوق نیز به زیان رساندن به کسی، با فریب وی در معامله غبن گویند.

معنای غبن در حقوق مدنی ايران

غبن در اصطلاح حقوقی، به مفهوم عدم تعادل ميان مورد معامله و ارزش مقرره آن است مانند عدم تعادل ميان ثمن و مبیع تعریف شده است.

خیار غبن در قانون مدنی ایران

در قانون مدنی از ماده 396 تا 457 به خیارات اختصاص یافته است. بر اساس ماده 396 قانون مدنی 10 نوع خیار پیش بینی شده است که عبارتند از:

ماده 396– خیارات از قرار ذیلند:

خیار مجلس.

خیار حیوان.

خیار شرط.

خیار تاخیر ثمن.

خیار رویت و تخلف وصف.

خیار غبن.

خیار عیب.

خیار تدلیس.

خیار تبعض صفقه.

خیار تخلف شرط.

در مواد 416 تا 421 قانون مدنی به خیار غبن پرداخته شده است.

خیار غبن

ماده 416– هر یک از متعاملین که در معامله، غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ کند.

ماده 417– غبن در صورتی فاحش است که عرفا قابل مسامحه نباشد.( اصلاحی مطابق قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰)

ماده 418– اگر مغبون، در حین معامله عالم به قیمت عادله بوده است خیار فسخ نخواهد داشت.

ماده 419– در تعیین مقدار غبن، شرایط معامله نیز باید منظور گردد.

ماده 420– خیار غبن بعد از علم به غبن فوری است.

ماده 421– اگر کسی که طرف خود را مغبون کرده است تفاوت قیمت را بدهد خیار غبن ساقط نمی شود مگر اینکه مغبون به اخذ تفاوت قیمت راضی گردد.

در حقوق ایران و با توجه به مواد 418، 417 و 416 قانون مدنی، خیار غبن دارای شاخصه های ذیل است:

1-خيار غبن، مختص دو طرف معامله است.

2-خيار غبن اختصاص به عقد بيع ندارد و در سایر عقود معين نيز ممکن است وجود داشته باشد مانند خيار غبن در اجاره که مورد اجاره با اجاره بهاء با هم سازگاری نداشته باشد.

3-خيار غبن در معاملات و عقود معوض وجود دارد ولي در عقود غير معوض به دليل اینكه عوضين وجود ندارد غبني قابل تصور نيست و خيار غبن وجود ندارد.

4-خيار غبن در صورتي ثابت است که غبن فاحش باشد.

5- جهل مغبون به قيمت

6-خيار غبن بعد از علم به غبن فوری است.

7-اگر غابن به مغبون تفاوت قيمت را بدهد، خيار غبن ساقط نمی شود تا اینكه مغبون به اخذ تفاوت قيمت راضي گردد.

ماده 416– هر یک از متعاملین که در معامله، غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ کند.

ماده 417– غبن در صورتی فاحش است که عرفا قابل مسامحه نباشد.( اصلاحی مطابق قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰)

ماده 418– اگر مغبون، در حین معامله عالم به قیمت عادله بوده است خیار فسخ نخواهد داشت.

شرایط تحقق خیار غبن

برای تحقق خیار غبن شروط سه گانه ذیل ضرورت دارد:

1- معوض بودن قرارداد

عقد معوض عقدی است که در آن هر یک از طرفین در برابر مالی که می‌دهد یا تعهدی که بر عهده می‌گیرد مال یا تعهدی را برای خود به دست می‌آورد. پس در عقد معوض همیشه دو تعهد متقابل وجود دارد.

غبن زیان ناروایی است که در قرارداد به یکی از دو طرف می رسد و مبنای خیار غبن، جبران همین ضرر است؛ یعنی در جایی که دو ارزش با هم مبادله می شوند و احتمال دارد که نابرابر باشند.

خیار غبن مخصوص عقد معوض (معامله به معنای خاص) است.

حقوقدانان معوض بودن عقد را از عناصر فسخ و نیز از عناصر خیار غبن دانسته اند.

2- عدم تعادل اقتصادی عوضین به طور فاحش در زمان انعقاد قرارداد

همه ی افراد در معامله خود در پی کسب سود بیشتر می باشند و در تلاشند که در مقابل آن چه می دهند عوض با ارزشی را به دست بیاورند و این جریان به طور طبیعی باعث عدم تعادل میان ارزش دو عوض می شود. چنین تفاوتی لازمه ی معامله و تجارت است. گاه نابرابری ارزش های مبادله شده چندان زیاد است که تعادل

اقتصادی قرارداد برهم می خورد و عرف نیز چنین تفاوت فاحشی را تحمل نمی کند و مقاومت قانون را به همراه دارد. در چنین شرایطی است که قانون به شخص زیان دیده خیار غبن می دهد تا از ضرر ناروا جلوگیری کند.

بنابراین عدم تعادل اقتصادی بین عوضین دومین شرط تحقق خیار غبن است.

3- جهل مغبون

سومین شرط برای محقق شدن خیار غبن، عدم آگاهی مغبون نسبت به بهای واقعی کالاست.

می توان گفت جهل مغبون رکن تحقق مفهوم غبن است و همچنین مقوم و محقق موضوع غبن است و با علم به قیمت واقعی کالا، اساساً موضوع غبن محقق نیست.

اگر مغبون آگاه از قیمت باشد و با وجود آن به زیادتر معامله کند، دیگر خیار نخواهد داشت؛ زیرا آن چه غبن را بی اثر می کند، اقدام آگاهانه ی مغبون به زیان خود است و جهل به قیمت، از مصادیق بارزی است که در آن ها شخص آگاهانه به زیان خود عمل نمی کند. بنابراین با علم به غبن، به خاطر اقدام او علیه خود، غبن به مغبون

استناد می یابد. اما با جهل او غبن به حکم شرعی لزوم عقد استناد می یابد و لذا برای رفع ضرر به مغبون اختیار فسخ می دهد.

کیفیت اجرای خیار غبن

با لحاظ قانون مدنی و منابع فقهی کیفیت اجرای حق فسخ توسط مغبون را به شرح زیر می توان احصاء کرد:

1- انشای فسخ

در معامله ای که یکی از طرفین مغبون است متضرر می تواند برای رفع ضرر از خود معامله غبنی را فسخ و یا آن را به همان نحو قبول کند، در صورتی که مغبون فسخ معامله را اختیار کند باید فسخ آن را انشاء کند.

فسخ معامله مانند اسقاط خیار از ایقاعات است و بدون موافقت طرف دیگر (غابن) انجام می شود و تحقق آن نیازی به حکم دادگاه ندارد. در صورتی که طرف معامله تسلیم فسخ نشود مغبون می تواند الزام او را به آثار فسخ از دادگاه بخواهد.

2- اعلام فسخ معامله

صرف انشای فسخ معامله بدون اعلام آن به طرف دیگر کفایت نمی کند و به همین علت اعلام آن ضروری است. در فسخ معامله غبنی نیز به عنوان یک عمل حقوقی مانند عقد رعایت ماده 191 قانون مدنی لازم است به موجب ماده مذکور: عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند. در

فسخ معامله غبنی نیز تحقق آن منوط است به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد فسخ معامله کند.

هم چنین به موجب ماده 449 قانون مدنی: فسخ به هر لفظی یا فعلی که دلالت بر آن نماید، حاصل می شود. لفظی که دلالت بر فسخ کند ممکن است صریح باشد چنانچه بگوید عقد را فسخ کردم یا ضمنی باشد چنانچه مشتری به بایع بگوید پولی را که داده ام پس بده.

بنابراین، اعلام فسخ معامله به طور معمول به وسیله لفظ انجام می گیرد ولی این بدان معنا نیست که اعلام فسخ منحصر در لفظ باشد به همین علت است که ماده 451 قانون مدنی پیش بینی کرده است:

تصرفاتی که نوعاً کاشف از به هم زدن معامله باشد، فسخ فعلی است». در هر حال فسخ معامله ملازمه با اعلام آن به طرف مقابل دارد. به موجب ماده 449 قانون مدنی فسخ به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن نماید حاصل می شود.

بنابراین از ماده فوق الذکر و ماده 69 قانون ثبت اسناد و املاک کشور چنین استنباط می شود که فسخ معامله باید به طرف اعلام شود و کسی که مدعی فسخ معامله است، ضرورت دارد اراده خود مبنی بر فسخ معامله را به طرف دیگر معامله اعلام کند و فسخ عقد باید بی درنگ اعلام شود و تصمیم درونی کافی نیست وگرنه حق مغبون ساقط می شود.

3- رعایت فوریت

مطابق ماده 420 قانون مدنی: خیار غبن بعد از علم به غبن فوری است.

منظور این ماده فوریت عرفی است و مغبون باید ظرف مهلت عرفی پس از علم به غبن حق فسخ خود را اعمال کند در غیر این صورت حق فسخ او ساقط می شود.

فوریت خیار غبن در ماده 420 قانون مدنی به علم از غبن منوط شده است و بعد از علم به غبن است که مهلت عرفی برای آن شروع می شود. بنابراین فوریت مورد نظر در ماده 420 قانون همزمان با علم به آن است و چنانچه فردی بعد از مدت طولانی از انجام معامله علم به غبن پیدا کند و فی الفور اقدام به استفاده از خیار بنماید و اسباب وقفه نیز را بتواند در دادگاه ثابت کند این ترتیب منافاتی با روح ماده موردنظر ندارد.

منابع:

شرایط تحقق خیار غبن - فخرالدین اصغری آقمشهدی و دیگران - پژوهش های فقه و حقوق اسلامی - شماره 37- پاییز 1393

کیفیت اعمال خیار غبن - محمد نکوئی - کانون - شماره 74 - 1386

خیار غبن در آئینه فقه و قانون - فریده اضغری - سید حسن عابدیان کلخوران - مطالعات فقهی و فلسفی - شماره 19 - 1393

پایگاه خبری حقوق نیوز -مطالب حقوقی

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید