امروز: پنج شنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۸ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271235
۲۰۶۲
۱
۰
نسخه چاپی
globalization

جهانی شدن | زمینه تاریخی و دیدگاه های جهانی شدن | ابعاد جهانی شدن

جهانی شدن در برابر واژه globalization به کار می رود. این مفهوم سابقه چندانی در علوم اجتماعی ندارد. اصطلاحاتی چون globalization و globalize و globalizing از حدود دهه ۱۹۶۰ مطرح شدند؛ و از اواسط دهه ۸۰ شیوع گسترده ای یافتند. مفهوم جهانی شدن و مفاهیم نزدیک به آن، نظریاتی هستند که از سوی اکثر پژوهشگران مسائل سیاسی و امور بین الملل برای توصیف وضعیت کنونی حاکم بر نظام بین الملل به کار می رود

جهانی شدن | زمینه تاریخی و دیدگاه های جهانی شدن | ابعاد جهانی شدن

جهانی شدن در برابر واژه globalization به کار می رود. این مفهوم سابقه چندانی در علوم اجتماعی ندارد. اصطلاحاتی چون globalization و globalize و globalizing از حدود دهه ۱۹۶۰ مطرح شدند؛ و از اواسط دهه ۸۰ شیوع گسترده ای یافتند. مفهوم جهانی شدن و مفاهیم نزدیک به آن، نظریاتی هستند که از سوی اکثر پژوهشگران مسائل سیاسی و امور بین الملل برای توصیف وضعیت کنونی حاکم بر نظام بین الملل به کار می رود.

جهانی شدن

به طور کلی در نظریاتی که چنین مفهومی را به انحا مختلف مطرح می کنند، جهانی شدن به معنای فرایندی اجتماعی است، که از مدتها پیش آغاز شده و رو به گسترش است و در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است از بین می رود و مردم به طور فزاینده ای از زوال این قید و بندها آگاه می شوند. واژه جهانی شدن، حرکت به سوی یک جامعه جهانی واحد را نوید می دهد. بر حسب این نظرات در دنیای کاملا جهانی شده گویا عمدتا یک جامعه و یک فرهنگ در سراسر ستاره زمین مستقر خواهد شد. گرچه احتمالا در این فرهنگ اختلاف، تنوع، آزادی و انتخاب فردی پذیرفته می شود، اما « وابستگی به سرزمین به عنوان یک اصل وحدت بخش در زندگی اجتماعی و فرهنگی از بین خواهد رفت و جامعه ای مستقر خواهد شد که حدود و ثغور جغرافیایی به معنای امروزین آن از بین خواهد رفت. در این جامعه برقراری ارتباط میان افرادی که به فاصله خیلی دور از هم زندگی می کنند به همان راحتی میان همسایه ها خواهد بود

به تعبیری خلاصه جهانی شدن فرایندی است که همپای گسترش آن جهان نیز از جهاتی کوچکتر و فشرده تر می شود. البته در مورد این مفهوم تعاریف و تفاسیری متعدد و از زوایای مختلف ارائه شده است

برخی از تفسيرها فرایند جهانی شدن را با رویکردی عمدتا اقتصادی مطالعه می کنند و آن را بیشتر دارای ماهیت اقتصادی می دانند. در این تعاریف، جهانی شدن را با گسترش تجارت آزاد و پذیرش احول اقتصادی لیبرالی و سرمایه داری مترادف می دانند. اما باید توجه داشت که دگرگونیهای اقتصادی، مسلما حوزه های فرهنگی و سیاسی جهان را نیز از بروز تحولات، بی نصیب نمی گذارد. علاوه بر این روند جهانی شدن مسلما از اساس، یک مفهوم چند بعدی و فراگیر است. بعضی از تعاریف تیتر بر جنة سیاسی این مفهوم متمرکز شده اند و جهانی شدن را عبارت از فراگیر شدن دموکراسی لیبرال و کم رنگ شدن حاکمیت ملی کشورها می دانند. برخی از تعاریف نیز ، به شکلی - بر گستره جهانی شدن و افزایش ارتباطات و وابستگیهای متقابل ، و شدت روابط فراملی تاکید می کنند.

در ادبیات عربی مفهوم جهانی شدن معمولا و به صورت ضمنی توجیه کننده گسترش جبری فرهنگ غربی و جامعه سرمایه داری است. از این منظر، جهانی شدن پیامد مستقیم گسترش فرهنگ اروپایی از طریق مهاجرت استعمار، ارتباط، و تقلید فرهنگی در سراسر کره زمین است. البته در دنیای جدید و جهانی شده، ظاهرا سلطه سیاسی کشور یا کشورهایی خاص از بین می رود.

در مورد این که آیا جهانی شدن یک جریان و روند طبیعی است با یک جریان تحمیلی و هدایت شده دو گونه نظریه وجود دارد که در پایان به آنها اشاره خواهد.

زمینه تاریخی و دیدگاه های جهانی شدن

تاریخچه جهانی شدن به جهت داد و ستد جوامع به خصوص در عرصه فرهنگ و مذهب، به تاریخ اجتماعی بشر باز می گردد. اما به مفهوم نوین آن با مدرنیسم همراه بوده و به خصوص در قرن بیستم شتاب فزاینده ای به خود گرفته است.

در قرن ۱۹ سن سیمون جامعه شناس اروپایی دریافته بود که «صنعتی شدن » عامل تشدید رفتارهای مشابه در کشورهای اروپایی بوده است.

ماکس وبر جامعه شناس مشهور آلمانی، گسترش و عقلانیت ابزاری را - که از مؤلفه های تمدن متجدد است - روندي عام و جهانی تلقی می کرد.

کارل مارکس نیز در آثار خود، طی تحلیل های فراوان، مراحل رسیدن به یک جامعه جهانی (سوسیالیستی) و زوال دولتها را پیش بینی و بیان می نمود.

در قرن ۲۰ تحولاتی شگرف در عرصه های مختلف حیات انسان روی داد که نگاه های جهانی را گسترش داد و این مساله را بیش از پیش مطرح کرد: از جمله، پیشرفت صنایع الکترونیک، فواصل موجود در سیاره زمین را کاهش داد و امکان جابجایی سریع افراد و عقاید و منابع را در سراسر این کره فراهم کرد. همچنین در طی این دوره به خصوص در اواخر آن، مسایل مربوط به کل کره زمین، همچون مسایل زیست محیطی، و به طور مشخص تخریب لایه اوزون و گرم شدن زمین مطرح شد که حل آنها از حوزه اقتدار هر یک از دولتها خارج بود.

همچنین با رشد وابستگی متقابل بین المللی دولت ها بخشی اعظمی از توانایی خود را در حل مسایل کشورهای خود بر اساس موازین داخلی و چارچوبهای ملی از دست دادند. در این میان آن چه بیش از همه موثر افتاد پویایی تکنولوژیک، به خصوص تکنولوژی ارتباطات بود تکنولوژی موجب پیوند و تقویت وابستگی متقابل میان جوامع ملی و بین المللی شده است.

مفهوم «دهکده جهانی» که توسط مارشال مک لوهان از دهه ۶۰ میلادی مطرح شد، در واقع پیامد تحولاتی شگرف در جهان بود.

مک لوهان بر نقشی رسانه و وسایل ارتباطی در گسترش فرهنگی جهانی تأکید می کرد. به نظر او ارتباطات الکترونیک، جهان را همچون یک رشته اعصاب بهم پیوند داده است. پیشرفت وسایل ارتباطی به انفجار اطلاعات انجامیده و مدارهای الکتریکی نظام مکان و زمان را در هم نوردیده اند و امور مربوط به سایر افراد بشر را به طور مستمر و همزمان در پیش دیدگاه ما قرار داده است. این پدیده، گفتگو در مقیاس جهانی را ممکن ساخته است، و به تدریج فواصلی فرهنگی موجود را رفع می کند.

اصطلاح جامعه فرا صنعتي دابل بل نیز انعکاسی از این تحولات بزرگ بود. به نظر بل در جامعه فرا صنعتی، تکنولوژی و دانش و مدیریت علمی، بر مالکیت و سایر مزیتهای سنتی مقدم است. به عقیده وی انسان وابسته به تکنولوژی است.

اگر چه تمامی متفکران نامبرده در قالبهای مختلف، أشاراتی به مفهوم جهانی شدن داشته اند، اما رواج و شیوع مفهوم جهانی شدن عمدتا مدیون رولاند درابرتسون در دهه ۸۰ بود. رابرتسون ابتدا به بررسی فرایند شکل گیری نظام جهانی پرداخت.

نظام جهاني مورد نظر وی در موارد زیر عمل می کند:

1- تقسیم قدرت در سطح بین المللی، یا در سطح قاره ای برای ایجاد امنیت دسته جمعی؛

2- ایجاد ارزشها و هنجارهای جهانی؛

3- تعدیل نتایج بین المللی طبقه بندی کشور از طریق تخصیص مجدد منابع اقتصادی و

4- هماهنگ کردن مبادلات بین کشورها در زمینه های تجارت ، مهاجرت کارکردهای فرهنگی و نظایر آن،

البته به نظر رابرتسون شکافهای فرهنگی مذهبی و ارزشی موجود در جهان از موانع عمده توسعه نظام بین المللی است؛ اما به نظر وی این شکافها در حال پر شدن است. به همین خاطر است که وی در آثار بعدی خود دیگر از نظام بین المللی دولتها سخنی نمی گوید؛ بلکه جهانی شدن در سطح فرهنگی را مطرح می کند و آن را چنین تعریف می کند: «جهانی شدن یا سیاره ای شدن جهان، مفهومی است که هم به تراکم و فشردگی جهان، و هم به گسترش آگاهی انسانها درباره جهان به عنوان یک کل، و هم به وابستگی متقابل جهانی و هم به آگاهی از یکپارچگی جهان در قرن ۲۰ اشاره می کند .

به نظر رابرتسون امروزه تمامی مسائل روزمره به صورت جهانی تعریف می شوند. مثلا مسایل سیاسی نظامی در قالب نظم جهانی، مسایل اقتصادی در قالب رکود بین المللی، و مسایل مربوط به شهروند در قالب حقوق بشر تعریف می شوند. امروزه فرد به عنوان عضوی از بشریت تلقی می گردد، و جامعة ملی نمی تواند حقوق شهروندی را مستقلا ایفا کند؛ بلکه ملزم است این حقوق را در ارتباط با حقوق بشر و به طور عام تامین کند.

به نظر رابرتسون فرایند جهانی شدن از آغاز دوره مدرنیته و ظهور سرمایه داری شروع شده است و از ۱4۰۰ میلادی (مقارن رنسانس ) تا امروز مراحل تاریخی متعددی را طی کرده است؛ که آخرین مرحله آن از سال ۱۹۶۹ آغاز شده و به دلیل رشد سریع رسانه های گروهی ، ارتباطات و مسائل زیست محیطی جهالی بسیار سرعت گرفته است.

آنتونی گیدنز جامعه شناس مشهور غربی نیز فرایند جهانی شدن را مورد بررسی قرار داده است .

گیدنز روند جهانی شد تحولات محلی، گسترش جهانی نهادهایی چون حق تعیین سرنوشت ملی ، دموکراسی و عقلانی کردن اداره امور، و همچنین گسترش پیمانهای منطقه ای و جهانی را در فرایند عمومی جهانی شدن بررسی می کند. آن چه نظر وی را بیش از همه به خود جلب می کند جهانی شدن صنعت گرایی، و ادغام شدن صنایع محلی در تقسیم کار بین المللی است. به عقیده وی صنعتی شدن جهان، سلطه اقتصادی غرب را کمرنگ کرده است. اما در مقابل، در دو عرصه دیگر تحولات مهمی به بار آورده است

نخست، تاثیرات زیانباری که بر آب و هوا و به طور کلی بر کل محیط زیست داشته است؛ و دوم این که، صنعتی شدن علاوه بر پشت سر گذاشتن تولید کالا به تولید اطلاعات و خدمات را زیر پوشش خود قرار داده و به صنعتی شدن فرهنگ و انجامیده است. به عبارتی رشد فزاینده صنعت ارتباطات و رسانه ها، موجب بروز وضعیتی شده است که از آن می توان به صنعتی شدن فرهنگ یاد کرد. به هر حال و صنعتی شدن فرهنگ و از طریق رسانه های گروهی، موجب اچهانی شدن فرهنگ ان بویژه در جنبه های مصرفی آن شده است. از نظر گیدنزا جهانی شدن فرهنگ جنيه بنیادین جهانی شدن است. به عقیده جهانی شدن یک فرایند اجتناب ناپذیر است که پیامد آن قابل پیش بینی نیست.

فوكویاما اندیشمند دیگری است که در کتاب و پایان تاریخ و آخرین انسان در این باره نظری خاص مطرح کرده است. وی - برخلاف بسیاری از نظرات دیگر به معتقد به حاکمیت جهانی و بلامنازع لیبرال دموکراسی و سرمایه داری غربی و به طور کلی اندیشه ها ، الگوها و ساختارهای غربی است.

با توجه به بحثهای مطرح شده در مجموع می توان گفت: جهانی شدن شامل ارتباط و وابستگی قاعده مند در تمامی روابط اجتماعی موجود بر روی کره زمین با یکدیگر است. در چنین بافت جهانی شده ای هیچ رابطه خامی با مجموعه ای از روابط خاص (مثلا یک فرهنگ خاص) نمی تواند به صورت مستقل و منزوی وجود داشته باشد و به حیات خود به راحتی ادامه دهد

ابعاد جهانی شدن

اگرچه بنا بر برخی تفسیرهای جهانی شدن عمدتا دارای ماهیت اقتصادی است، اما جنبه های سیاسی و فرهنگی آن نیز واجد اهمیت فراوانند. در واقع جهانی شدن فرایند عامی است که ابعاد مختلف حیات انسانی را در بر می گیرد و با نمودهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، حقوقی، تکنولوژیکی، محیطی و اجتماعی همراه است:

از حیث اقتصادی، جهانی شدن اقتصاد با تحول در حمل و نقل و شبکه ارتباطات - که به رشد سریع تجارت و نقل و انتقال گسترده سرمایه انجامید . آغاز شد. توسعه تجارت آزاد و نظام سرمایه داری در قرن ۲۰، به خصوص بعد از سقوط بلوک شرق، رشد بازارهای مالی جهانی، رشد سریع شرکتهای چند ملیتی، گسترش مراکز مالی جهانی، و مهاجرت کارگران، همگی حکایت از جهانی شدن اقتصاد و مسایل اقتصادی است. به گونه ای که امروزه دولتها بدون توجه به اقتصاد جهانی، نمی تواند برای مسایل داخلی اقتصاد خود تدبر و برنامه ریزی کنند

از بعد اجتماعی، گسترش سر به مهاجرتها، گسترش صنعت توریسم جهانی شدن الگوهای زندگی، و مسایل مشترک جهانی، همگی از نمادهای جهانی شدن محسوب می شوند.

به لحاظ سیاسی، تضعیف دولت های ملی و ناکارآمدي آنها در حل مسایل داخلی به دلیل ارتباط و همبستگی فزاینده مسایل داخلی و خارجی و در هم تنیدن این مسایل، رشد پیمانها و الحادهای منطقه ای و جهانی، و ظهور سازمانهای بین المللی، همگی نشان از شکل گیری نظام نوین سیاسی در جهان است. امروزه ممکن است حتی حق حاکمیت دولتها، به واسطه مسایلی که مربوط به کل زمین تلقی می شود، یا به واسطه عدم رعایت حقوق بشر، نقض شود. و شورای امنیت سازمان ملل، نیز حق دارد در مسایل مربوط به صلح و امنیت جهانی حاکمیت دولتها را نقض کند. در این شرایط دولتها عملا مجبورند به محدودیتهای بین المللی تن دهند. اصولا با جهانی شد سیاست، و منافع ملی و منافع جهانی و در حال ادغام شدن هستند.

البته عموما اعتقاد بر این است که جهانی جدید به لحاظ تقسیم قدرت سیاسی، سلطة مطلق هیچ ابر قدرت سیاسی را در بر ندارد. آن چه از نظر سیاسی به نظر می رسد طليعة ظهور یک جهان چند قطبی و چند مرکزی و پراکنده است. به هر حال دولتهای ملی را باید آخرین سنگر مقاومت در برابر جهانی شدن (از حیث سیاسی) محسوب کرد؛ ولی حتی اگر دولتها از این مقاومت پیروز بیرون آیند، مسلما باز هم قدرت پیشین خود را نمی توانند حفظ کنند.

در حوزه فرهنگ، نیز تأثیرات جهانی شدن بسیار چشمگیر و قابل تأمل به نظر می رسد. در تاریخ انسان همواره داد و ستد فرهنگی فراوان وجود داشته است. مذاهب بزرگی چون مسیحیت و اسلام همواره فراملی و جهانی بوده اند، و دعوت به یک جامعه جهانی واحد می کرده اند.

اما آنچه امروزه مطرح است  عملا ۔ رواج و گسترش فرهنگ و ارزش های غربی به عنوان ارزش های جهانی است. چرا که انقلاب الکترونیک و رشد سریع وسایل ارتباطی، رسانه های جمعی و ماهواره و اینترنت، و نیز گسترش توریسم امکان جهانی شدن فرهنگها را فراهم کرده است؛ اما در این میان خرده فرهنگ ها و فرهنگ های غیر غربی و سنتی در مقایسه با فرهنگ غربی امکانات بسیار اندکی دارند و همین امر آنان را در جنگی نابرابر قرار داده و سرنوشتی میهم را پیش روی آنان گذاشته است.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید