مک کارتیسم و سناتور جوزف مک کارتی (Joseph R. McCarthy ) برای بسیاری از افرادی که تاریخ دوران جنگ سرد را مطالعه می کنند نام های آشنایی هستند.
مک کارتی و دوران مک کارتیسم در آمریکا
مک کارتی سناتوری است که جهان او را با سخنرانی مشهوری که در بین گردهمایی زنان حزب جمهوریخواه آمریکا در شهر ویلینگ واقع در ویرجینیای غربی بود، میشناسد. او در این سخنرانی اشاره به لیستی 205 نفره میکند که با اسناد معتبر، وابستگی آنها به کمونیستها یا طرفداری و هواداری این طرز تفکر اثبات میشود. بلافاصله تمامی این سخنرانی در رسانههای دولتی آمریکا پوشش داده میشود و فضا سازی برای این سخنرانی فراهم میشود که تا چهار سال جامعهی آمریکا به خصوص سه قشر کارمندان سیاسی دولت، هنرمندان و فرهیختگان مورد بیمهریهای عمیقی حول این موضوع میشوند.
مک کارتیسم اشاره به فعالیت های ضد کمونیستی سناتور جوزف مک کارتی در سالهای جنگ سرد دارد که موجب شد موجی از عوام فریبی، سانسور، فهرست های سیاه، گزینش شغلی، مخالفت با روشنفکری، افشاگری ها و دادگاه های نمایشی و تفتیش عقاید، فضای اجتماعی دهه 1950 آمریکا را دربرگیرد.
واژه ی مک کارتیزم به زودی برای تمامی فعالیت های ضد کمونیستی مورد استفاده قرار گرفت. امروزه از این واژه در توصیف عوام فریبی بی پروا و اتهامات بی اساس استفاده می شود که مشخصه آن افزایش نگرانی از نفوذ کمونیسم بر اجتماعات و موسسات آمریکایی بود. نکته جالب توجه، شباهت زیاد این مبارزه ضد کمونیستی با روشهای مرسوم در کشورهای کمونیستی بود.
دوران مک کارتیسم
مک کارتیسم اصطلاح منسوب به جوزف مک کارتی (1909-57) سناتور آمریکایی که در 1946 از ایالت ویسکانسین به سناتوری سنا انتخاب شد. مک کارتی نماینده ی طرز فکر افراطی راست آمریکایی بود و با سیاستمداران لیبرال سرِ ستیز داشت و عده زیادی را در وزارت امورخارجه و دیگر دستگاههای دولتی به کمنیست بودن متهم کرد؛ گروه زیادی از نویسندگان و روشنفکران آمریکا را به اتهام فعالیتهای ضدآمریکایی در کمیته سنا به بازجویی کشید. دوران اوج مک کارتیسم دوره ی جنگ سرد که نوعی جنگ مقدس ضد کمونیسم در آمریکا بوجود آورده بود.
مك كارتی از سال 1948 تا 1956 در هيئت يكی از بدنام ترين سناتورها، موج مبارزه با كمونيسم را به وسيله كميته فعاليت های ضد امريكايی (كه معمولا به صورتی تحقيرآميز HUAC خوانده می شود) به راه انداخت.
مك كارتي در 9 فوريه 1950 سياست گسترش رعب و وحشت سياسی را در شهر ويلينگ، ويرجينيای غربی آغاز كرد و چهار سال تمام مجلس امريكا را به فروختن چين به كمونيست ها متهم كرد. او 205 نفر از اعضای حزب كمونيست را به ميز محاكمه كشاند كه در ميان آنها مقام های عالی مرتبه هم قرار داشتند.
او در حالی كه به متهم كردن كارمندان دولتی و موضع گيری طبقاتی ادامه می داد، به عنوان مدير كميته فرعی سنا از 1953 تا 1955 با بازجويیهای خود، يك معركه شكار كمونيست به راه انداخت و نشان داد كه در تسخير افكار عمومی، به ويژه از طريق تلويزيون، مهارت دارد. البته همين تلويزيون بود كه او را از اريكه قدرت به زير كشيد.
در هر حال، مك كارتيسم با شيوه ايجاد سوءظن و روش قلدرمآبانهاش رخوتی ماندگار را بر دهه 1960 امريكا حاكم كرد.
الياكازان از جمله كسانی بود كه به كميته فعاليت های ضد آمريكايی احضار شد و زير فشار كميته, نام كسانی از جمله آرتور ميلر را به زبان آورد. اين كار كازان، تا آخر عمر برايش مايه بدنامی شد، ولی ميزان فشار روی كازان و افراد مشابه چنان زياد بود كه تا ما خود در چنين شرايطی گرفتار نشويم، نمی توانيم به عدالت درباره آن داوری كنيم. خودكازان درباره اين موضوع می گويد:
من دست به كار دردناك و دشواری زدم كه نمی توانم در زندگی به آن افتخار كنم. از سويی ديگر، اين كار مايه شرمندگی من هم نيست. آن محاكمه ها را نوعی محاكمه مافيايی می دانم. بيشتر اوقات، سكوت و باز هم سكوت تنها واكنش متهمان بود.
پیامدهای جریان مککارتیسم
بسیار سخت و دشوار است که بتوانیم در مورد آثار و پیامدهای جریان مککارتیسم بر جامعهی آمریکایی سخن بگوییم؛ چون به هیچ عنوان نمیشود، آثار کیفی و روانی این عمل را بر مردم آمریکا سنجید. تا آنجایی که امکان دارد مباحث مربوط به قربانیان ظاهری این جریان را بررسی خواهیم کرد. حدود صدها نفر به عنوان مجرم شناخته شده و راهی زندانها شدند.
بین ده الی دوازده هزار نفر شغل خود را از دست دادند؛ در بسیاری از موارد هنگامی که احضاریهای برای فرد جهت شرکت در دادگاه به دست فرد میسید، موجبات اخراج او از محل کارش فراهم میشد. در واقع، قربانیان طرح مک کارتی بیچارگانی بودند که هیچ وقت توانایی پاسخگویی به اتهامات واردشده بر علیهشان را پیدا نکردند.
نمونهی جالبی از این قربانیان در زمینهی فیلمسازی و بازیگری مشاهده میشود. 300 نفر از بازیگران و کسانی که در زمینهی فیلم مشغول به کار هستند، صرف ادعاهای بدون سند شغل خود را ازدست دادند. اکثر افراد این نمونه، به کشورهای دیگری گریختند و اقلیت آنها در جامعهی آمریکایی- تا زمان پایان مککارتیسم- منزوی و مورد اهانت واقع شدند.
پایان مک کارتیسم
هنگامی که آیزنهاور به ریاست جمهوری آمریکا رسید، علاقه ای به ادعاها و فعالیتهای مک کارتی نشان نمیداد. رویه اتهام زنی بوسیله مک کارتی تا سال 1954 ادامه پیدا کرد، هنگامی که او روی ارتش ایالات متحده متمرکز شد. به مدت هشت هفته در جلسات تلوزیونی مقامات ارتش از جمله تعدادی از قهرمانان ملی را مورد بازجویی قرار داد. این کار باعث خشم ارتش شد. به همین دلیل هم اعتبار و روش مک کارتی را زیر سوال بردند. در دوم دسامبر سال 1954مجلس سنای آمریکا رای به سانسور مک کارتی دادند و جلسات محاکمه او برای همیشه به پایان رسید.
منابع
سقوط امپراتوری مک کارتی - حسین آریانی - ماهنامه رواق هنر و اندیشه - مرداد 1385
دانشنامه سیاسی - داریوش آشوری
دیدگاه