امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 273180
۲۸۶۸
۲
۰
نسخه چاپی
آموزش و پرورش جدید

آموزش و پرورش جدید دختران ایران؛ بی بی خانم استرآبادی

آموزش و پرورش جدید دختران در ایران یکی از مهمترین تغییراتی بود که از زمان قاجار به ویژه پس از مشروطیت انجام شد. در عصر قاجار ساختار ها و نهادهای جامعه ایران تحولات جدیدی را تجربه کرد

آموزش و پرورش جدید دختران ایران؛ بی بی خانم استرآبادی

آموزش و پرورش جدید دختران در ایران یکی از مهمترین تغییراتی بود که از زمان قاجار به ویژه پس از مشروطیت انجام شد. در عصر قاجار ساختار ها و نهادهای جامعه ایران تحولات جدیدی را تجربه کرد.

آموزش و پرورش جدید دختران ایران

شکل گیری تحولات فکری جدید در میان گروهی از زنان جامعه ایران و برخی دگرگونی ها در موقعیت و نقش سنتی آنان در جامعه، یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ و فرهنگ و جامعه ایران است.

تحولات فکری و دگرگونی های به وجود آمده در موقعیت و نقش زنان ایرانی عصر قاجار از علل و عوامل متعدد و متفاوتی ریشه می گرفت.

به دور از هرگونه افراط و تفریط و ساده اندیشی ناشی از آن، به نظر می رسد در میان گروه های مختلفی از زنان جامعه ایرانی عصر قاجار و با درجاتی متفاوت، مجموعه ای از علل و عوامل برخاسته از افکار و جریان های مذهبی، ملی و غربی باعث شد که زنان ایرانی تفاوت هایی نسبت به زنان نسل قبلی خود نشان دهند.

آشنایی و رویارویی جامعه ایران عصر قاجار با دنیای غرب، اندیشه ی تجدد، بیداری اسلامی، ظهور جنبش های اجتماعی و...در جامعه که از انگیزش های دینی و ملی برخوردار بود، به ایجاد برخی تحولات در نظام و ساختار و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی انجامید.

یکی از مهم ترین تحولات تاریخ جدید ایران، موضوع آموزش و پرورش جدید بود.

آمـوزش و پرورش و بـرخورداری از امـکانات آموزشی، همواره از دغدغه ها و نیازهای‌ اصلی‌ هر‌ جامعۀ مدرنی بـه شمار می رود، تا بدانجا که یکی از شاخصه‌ های‌ عمده‌ در انتخاب جامعه ای به عنوان جامعۀ پیشرفته، توزیع عادلانۀ ایـن امـکانات، مـیان آحاد‌ مختلف‌ مردم‌ دانسته شده است. این امکانات، نه تنها مـیان طـبقات گوناگون جامعه چه شهری و چه‌ روستایی‌ که کلی تر از آن، میان زنان و مردان جامعه نیز باید یـکسان و هـمسوی‌ بـاشد‌ و تفاوت‌ جنسیتی یا طبقاتی نباید عاملی برای عدم برخورداری از این حق طـبیعی بـه شـمار‌ رود‌. 

آموزش و پروش زنان در پیش‌ از‌ مشروطه

پشت درهای بسته، محروم‌ از‌ تحصیلات، آموزش‌ و زنـدگی‌ اجـتماعی‌، نـگاه به زن به عنوان موجودی‌ بدون‌ فکر و اندیشه همچون کودکان، محدود به خـانه داری و فـرزندآوری، زنانی که خدمتکاران‌ شوهرانشان‌ بودند. این متن‌، تنها بخشی از نگرش‌ رایج‌ نسبت به زنان ایرانی در‌ دورۀ‌ قـاجار اسـت، نگرشی که از زبان یکی از زنان همین دوران، بی بی‌ خانم‌ استرآبادی بیان مـی شـود. بدون‌ تردید‌، زنان‌ در این دوره‌، به‌ شـکلی بـارز، در مـقایسه‌ با‌ مردان از وضعیت نامطلوبی برخوردار بوده انـد. بـرای نمونه در بررسی جامعۀ ایران که‌ بر‌ مبنای آمار سال 1269ق تهیه شده‌ است‌، تـنها 1% از‌ زنـان‌، صاحب‌ خانه بوده و این مـسئله‌ در پیـوند با دکـان ها، حـتی از ایـن میزان نیز کمتر است. 

در‌ رابطه‌ بـا جـایگاه اقتصادی زنان قاجار نیز‌ Clara‌ Rico‌ خاورشناس‌ انگلیسی‌ بیان می دارد‌ که‌ در دورۀ قاجار بیشتر حـرفه هـا و تمامی دکان ها در اختیار مردان بـود، هیچ شغل و یا‌ تـخصصی‌ بـرای‌ زنان وجود نداشت، اگر هـم وجـود داشت‌ بیشتر‌ کارهای‌ دستی‌ بود‌ و نه‌ کارهای ذهنی. گذشته از نقش کمرنگ زنان در بـستر اقـتصادی جامعه، از دید اجتماعی نیز، بـه طـور کـلی، زنان ایرانی بـیشتر زنـدگی خود را در‌ جهان خصوصی خـانواده مـی گذراندند.

این مسئله نه تنها برای زنان طبقات پایین که برای زنان درباری و طـبقات بـالای جامعه نیز صادق بود. اندرونی هـا، بـه ویژه انـدرونی هـای شـاهی‌، توسط‌ نگهبانان و جاسوسان بـسیاری مراقبت می شد. رهایی از فضای اندرونی که زنان متعدد مرد سرپرست خانواده در آن و در کنار هم زنـدگی مـی کردند، کار آسانی نبود. زنان، تـنها‌ بـرای‌ دلیـلی مـوجه، اجـازۀ خروج از خانه را داشـتند. ایـن دلیل موجه اجتماعی، عمدتاً شامل مراسم مرتبط با چرخۀ تولد، ازدواج، مرگ و میر و یا‌ گردهم‌ آیی هـای مـذهبی بـود. گهگاه‌ نیز‌ برای ملاقات های معین، چـون حـضور در حـمام هـای عـمومی و یـا خرید از بازار، امکان خروج از منزل فراهم می شد.

آکی‌ ئو کازاما، نخستین وزیر‌ مختار‌ ژاپن در ایران، در این زمینه می نویسد: "... عادت بر این است که خانم ها از خانه بـیرون نروند و ترکیب خانه ها و وضع اتاقها نیز مناسب این رسم است... به‌ زن‌ ایرانی، رخصت و فرصت کار و معاشرت در بیرون را نمی دهند و زندگی او در خانه خلاصه می شود...."

در کنار تمامی ایـن مـحدودیت ها، جامعۀ دورۀ قاجار ایران‌ که‌ کارگزاران اصلی‌ آن را مردان، تشکیل می دادند، می کوشید تا مانع از آن شود که زنان ایرانی، گامی‌ در راستای دگرگونی وضعیت نابسامان خویش بردارند. سوادآموزی، یکی از راهـهای‌ مـبارزه‌ با‌ این زندگی مردسالارانه به شمار می رفت از همین روی، برخی از افکار رایج در جامعه به ‌‌تقبیح‌ و سرزنش این امر به ویژه برای زنان مـی پرداخـت. مردان بر این عقیده‌ بـودند‌ کـه‌ زن قابل تمجید، آن زنی است که چیزی نداند، نفهمد، سخنی نگوید و سواد نداشته باشد‌.

مرتجعان بسیاری بودند که درس خواندن و باسوادی زن را گناهی‌ نابخشودنی می شـمردند و آنـانی‌ را‌ که پشتیبان آزادی و تحصیل زنـان بـودند، "بابی1" می خواندند و خونشان را حلال می دانستند.

اندیشۀ رایج بر این امر استوار بود که تحصیل زنان، مغایر با تعالیم اسلامیست‌ و شرط عفت را در انزوا و خانه نشینی و بی سوادی زنـان مـعرفی می کردند. با این وجود در برخی از خانواده های ثروتمند و رده بالای جامعه، نگرشی نسبتاً‌ متفاوت‌، دربارۀ دختران دیده می شد. بدین ترتیب که در بیشتر موارد، پدران، برادران، شوهران و گاهی آمـوزگاران خـصوصی برای آمـوزش دختران در منزل، به کار گرفته می شدند. آموزگاران، وظیفۀ آموزش‌ زبان‌ فارسی و در پاره ای از موارد، فرانسه و عربی را بر عـهده داشتند. موسیقی، ادبیات و آموزه های مذهبی نیز بخش دیگری از دروس ایشان را تـشکیل مـی‌ داد‌ بـا این وجود همچنان تأکید اصلی بر آموزش رسوم خانه داری و پرورش کودکان بود.

اما باید افزود که چنین آمـوزشی، ‌ ‌مـیان تمامی زنان این طبقات نیز‌ عمومیت‌ نداشت‌، مادام کارلاسرنا، سیاح اروپایی در‌ دورۀ‌ قاجار‌ مـی نـویسد: "در انـدرون، زنان کم می نویسند و می خوانند، کتاب و قلمدان، جای خود را به وسایل دیگری از قبیل آیـنه‌ و سرمه‌ دان‌ داده است".

در ارتباط‌ با‌ زنان طبقات پایین تر، روش دیگری کـه برای تعلیم و تربیت آنـان عـمومیت بیشتری داشت، مکتب خانه ها بود. مکتب‌ دارها‌، عموماً‌ آموزگارانی بودند که خود از سواد چندانی برخوردار نبودند و تعالیم‌ آموزشی آنان نیز بیشتر شامل آموزش احکام مذهبی و قرآن خوانی می شد.

گذشته از‌ سختگیری‌ های‌ بسیار به ویژه تنبیهات بدنی، مکتب دارها نیز که آنها را‌ میرزا‌ باجی خانم می خواندند، تأثیری در سوادآموزی دختران نداشتند، چرا که در بیشتر موارد، خود آنها‌ نیز‌، بـی‌ بـهره از سواد خواندن و نوشتن بودند. بنابراین، تنها‌ درصد‌ محدودی‌ از زنان و آن هم در طبقات بالاتر جامعه از توانایی خواندن و نوشتن برخوردار بودند‌ با‌ این‌ وجود، در پاره ای از موارد، همین زنان تحصیلکرده نیز از ابراز توانمندیشان خـودداری‌ مـی‌ کردند چرا که تحصیلات زنان نوعی ننگ خانوادگی به شمار می آمد. برای نمونه، در برخی از مستندات آمده است که از 84 همسر ناصرالدین شاه‌، بدون‌ شک تعدادی باسواد بوده اند امـا هـیچ تمایلی برای آشکار ساختن دانششان، حتی‌ برای‌ شوهرشان‌ که شاه مملکت بود نداشته اند.

آموزش و پرورش جدید دختران ایران؛ بی بی خانم استرآبادی

بی سوادی زنان آنچنان بود که‌ در‌ دورۀ قاجار، تنها سه نفر از هر هزار زن ایرانی، باسواد بـودند‌. شـاید بتوان همین بی سوادی گـسترده در زنـان را دلیـلی بر این نکته دانست‌ که‌ امکان‌ انتشار نخستین روزنامۀ عمومی و ویژه برای زنان، 75 سال پس از انتشار‌ نخستین‌ روزنامه در ایران یعنی در سال 1328ق فـراهم آمـد کـه این نکته به خوبی نشانه ای‌ از‌ واپس نگهداشتن زنـان در جـامعۀ مردم محور ایران به شمار می رود.

گذشته از گونه گونی این‌ مشکلات‌ فرهنگی‌ و اجتماعی، مشکلات اقتصادی نیز گریبانگیر بانیان مـدارس‌ دخـترانه‌ مـی شد، چرا که بودجۀ کافی برای ساخت این مدارس وجـود نداشت و حمایتی‌ نیز‌ از سوی دولت دیده نمی‌ شد‌. با‌ وجود تمامی این محدودیت ها، زنان‌ ایرانی‌، در طبقات بـالای جـامعه، بـا توجه به همان امکان محدود تعلیم و تربیت‌ که‌ برایشان فراهم بـود، بـه ارزش و اهمیت‌ آموزش و سوادآموزی برای زنان‌ آگاه‌ بودند که این بینش، به‌ تدریج‌ و با گذر زمان، هـمراستا بـا بـهبود شرایط فرهنگی و اجتماعی در کشور، رواج گسترده‌ تری‌ یافت. برای نمونه تاج السلطنه‌ دخـتر‌ نـاصرالدین‌ شـاه، که از‌ زنان‌ اندیشمند و تحصیلکردۀ زمان خود‌ به‌ شمار می آمد، علل اصلی عقب مـاندگی زنـان ایـرانی را بی سوادی آنان ذکر‌ می‌ کند و از آنان می خواهد تا‌ حقوق‌ خود را‌ بشناسند‌ و در‌ وادی بـی عـلمی و بی‌ اطلاعی سرگردان نباشند.

این مسئله با نفوذ و ورود اندیشه های‌ جـدیدتر‌ و دگـرگونی هـای گسترده در سطح جامعه‌، به‌ ویژه‌ همزمان‌ و پس‌ از انقلاب مشروطه‌، جلوۀ‌ بیشتری یافت و به شـکل جـدی تری از سوی زنان و گروهی از مردان دگر اندیش پی گیری‌ شد‌. در‌ فضای سیاسی کشور نـیز، تـبادل هـیئت های‌ سیاسی‌، اعزام‌ محصل‌ به‌ خارج‌ از کشور، حضور گروه های مذهبی مبلغ در ایران، انتشار روزنـامه و تـرجمۀ کتاب، ضرورت روند اصلاحات و تغییر فضای سیاسی، آموزشی و فرهنگی جامعه را غیر قـابل اجـتناب مـی‌ ساخت.

از سوی دیگر، زنان آزاد اندیش و آگاه اقشار متوسط و بالای جامعۀ ایران، گذشته از مـحدودیت هـای هـمه جانبه ای که با آنها رو به رو‌ بودند‌، از طریق شنیده ها و مطالعۀ جغرافیای تـاریخی و سـیاحتنامه های سرزمین های گوناگون و بعدها روزنامه های فارسی زبان برون مرزی با مدنیت نوین غرب آشـنا شـدند، اگرچه این آشنایی، مقدماتی‌ و ناکافی‌ می نمود، اما چشم اندازهای جدیدی را فـرا روی زنـان ایرانی آشکار ساخت. آنچنان که بی بـی خـانم اسـترآبادی دربارۀ وضعیت زنان اروپایی‌ می‌ نویسد: "... تـمام نـسوان را مانند‌ دستۀ‌ گل دانسته، در برابر ایشان، کمر خدمت به میان بسته، کمال اتـحاد و اتـفاق، بدون شائبه و خلاف و نفاق بـر یـکدیگر دارند، بـلکه اکـرام و احـترام از‌ زنان‌، بیش از مردان نمایند‌..."

اگـرچه این استنباط، ساده دلانه بود و با واقعیت جوامع اروپایی سدۀ 19، سازگاری چـندانی نـداشت، با این وجود، زنان آزاد اندیش عـصر ناصری را به بازنگری در شـرایط‌ فـردی‌ واجتماعی زن ایرانی برانگیخت (همان) و ایـن آگـاهی، زمانی صورت گرفت که به راستی زنان، در جوامع پیشرفتۀ جهان، دوشادوش مردان، بـه حـقوق مسلم و انسانی خود دست یـافته بـودند و بـه عنوان‌ فردی‌ از جـامعه‌، نـقشی سازنده در آن ایفا می کـردند.

این اندیشه و موضع زنان ایرانی، همراستا‌ با نقادی های روشنفکران و فعالان سیاسی و اجـتماعی جـامعۀ ایران به پیش‌ می‌ رفت‌ کـه نـوسازی و دگرگونی سـاختار سـیاسی، اجـتماعی، فرهنگی و اقتصادی دیرپای ایـران را ناگزیر می دانستند. تمامی‌ این نگرش ها، به ویژه برای زنان در انقلاب مـشروطه تـحقق یافت که‌ نقش‌ بسزایی‌ در رشد و بـالندگی زن ایـرانی بـر عـهده داشـت.

آموزش و پرورش زنان در جـریان مـشروطه و پس‌ از آن نهضت مبارزه برای حقوق زن، عمدتاً ریشه در انقلاب مشروطه دارد‌. نقش‌ سیاسی‌ زنان در جامعه، با فـرایند انـقلاب مـشروطه، از زوایای اندرونی ها خارج شد و در بطن جـامعه جـریان یـافت. اگـرچه نـقش سـیاسی پررنگ زنان را پیش از انقلاب مشروطه، در جریان واقعۀ‌ تنباکو و یا قحطی بزرگ سال 1277ق به خوبی شاهد هستیم اما روند مشروطه خواهی بود که زنان را وا داشت تا فـرصتی برای ابراز خواسته ها‌ و بروز‌ هر چه بیشتر توانمندی هایشان فراهم آورند. از همان ابتدا، زنان نه تنها در تظاهرات که در صف نخست مبارزات انقلابیون قرار داشتند. به گونه ای که جریدۀ حـبل المـتین‌ می‌ نویسد: "در یکی از زد و خوردهای بین اردوی انقلابی معروف ستارخان با لشکریان شاه، بین کشته شدگان، جنازۀ بیست زن مشروطه طلب در لباس مردانه پیدا شده است".

همچنین در بسیاری از موارد، وظیفۀ حـمایت از عـلمای سخنران معترض در مساجد بر عهدۀ زنان بود که برای نمونه می توان به همسر حیدرخان تبریزی، یکی‌ از‌ سرکردگان‌ اصلی این گونه جنبش هـا‌ اشـاره‌ کرد‌.

از سوی دیگر در مـیانۀ شـکل گیری نهضت مشروطه، مردان به نام ناموس و غیرت برانگیخته می شدند تا‌ علیه‌ فساد‌، استبداد و فقر و بی قانونی جامعه به نهضت بپیوندند‌. سه‌ نـمونه بـرای فساد زمانه مطرح شـد کـه هر سه نمونه به ناموس و آبروی زنان مربوط می شد. اگرچه‌ مردان مشروطه خواه در پی آن بودند تا با صحبت‌ از وضعیت زنان به اهداف ملی و کاملا مردمحورانۀ خود برسند، اما هـمین سـیاسی شدن زنان و مشارکتشان در نهضت‌ ملی‌، به‌ سرعت، ابعاد دیگری یافت و زنان، خود مسائل جدیدی را طرح کردند‌.

بنا بر باور زنان، تعلیم و تربیت، کلیدی بود برای پیشرفت زنان و تلاش آنـان در جـهت مهار‌ مـردسالاری‌. در‌ این راستا شماری از این زنان دگر اندیش تصمیم به بازگشایی مدارس‌ خود‌ برای‌ دختران گرفتند. هیچ سـازمان آموزشی برای زنان مسلمان ایرانی وجود نداشت. اگرچه پیشتر، اقلیت‌ هـای‌ گـوناگون‌ مـذهبی، فعالیت هایی را در این زمینه آغاز کرده بودند. میسیونرهای خارجی در ایران‌ از‌ جملۀ این اقلیت ها محسوب می شـدند ‌ ‌کـه به ساخت مدارسی به سبک‌ جدید‌ در‌ ایران پرداختند. محمدشاه (1250-1264ق)، اجازۀ رسمی فعالیت ایـن مـدارس را صـادر کرد. نخستین‌ مدرسۀ‌ دخترانه در سال 1254ق/1217ش و در ارومیه، توسط میسیونرهای آمریکایی و در‌ سال 1282ق/1245ش، در تهران توسط خواهران سن ونـسان دوپل تأسیس شد.

اما‌ با وجود چنین مدارسی در ایران، هنوز هم امکان تـحصیل برای تمامی‌ دختران‌ ایـرانی‌ وجـود نداشت، چرا که در ابتدا از پذیرش دختران مسلمان در این مدارس و به دستور‌ دولت‌ جلوگیری‌ می شد و از سوی دیگر از آنجایی که این مدارس، متعلق به‌ اقلیت‌ های مذهبی بود، بیشتر در مناطقی ایجاد مـی شد که ساکنان آن را غیر مسلمانان تشکیل‌ می‌ دادند و دختران مسلمان ایرانی امکان کمتری برای ورود به آنها در اختیار‌ داشتند‌.

همچنین از آنجایی که این مدارس، توسط‌ مذاهب‌ دیگر‌ اداره می شد، خانواده های ایـرانی مـسلمان‌، چندان‌ علاقه ای به نام نویسی فرزندان و به ویژه دخترانشان در این مدارس نداشتند‌. از‌ همین روی، زنان روشنفکر ایرانی‌ بر‌ آن شدند‌ تا‌ خود‌، دست به تأسیس مدارسی مطابق با‌ شریعت‌ اسلام برای دخـتران ایـرانی بزنند. بی بی خانم استرآبادی از جمله نخستین‌ زنانی‌ است که می توان در این‌ زمینه به آنها اشاره‌ کرد‌.

آموزش و پرورش جدید دختران ایران؛ بی بی خانم استرآبادی

بی بی خانم استرآبادی و آموزش و پرورش جدید دختران ایران

بی‌ بی‌ خانم استرآبادی، فرزند خدیجه و مـحمدباقر خـان شیرکش5 در سال 1274ق در روستای نوکنده‌ از‌ دهات بندرگز از توابع استرآباد‌ به‌ دنیا‌ آمد. خدیجه، مادر‌ او‌، ملاباجی دربار ناصرالدین شاه‌ و محمدباقر‌، پدرش، سرکردۀ ایل انزان مازندران بود. ملاباجی، به سبب پنج زن دیگری کـه هـمسرش‌، اخـتیار‌ کرده بود با او اختلاف پیـدا‌ کـرد‌، بـه تهران‌ بازگشت‌ و در‌ حرم شکوه السلطنه از‌ همسران ناصرالدین شاه (مادر مظفرالدین شاه) به شغل خود ادامه داد.

بی بی خانم نیز‌ در‌ دربار رشـد یـافت و بـا کمک و حمایت‌ شکوه‌ السلطنه‌ به‌ یادگیری‌ دانش در دربـار‌ پرداخـت‌، تا آنکه سرانجام به موسی خان وزیری، که بعدها لقب میرپنج گرفت، علاقه مند شد و به‌ دلیل‌ مخالفت‌ هـای مـلاباجی، شـبانه از دربار مظفری گریخت‌ تا‌ به‌ ازدواج‌ موسی‌ خان‌ وزیری درآیـد. ثمرۀ این ازدواج، هفت فرزند بود که همگی از سرآمدان زمان خویش شدند6. شیوه ای که بی بی خانم در زندگی پی گـرفته بـود تـفاوت‌ بسیاری با دیگر زنان هم عصرش داشت. دخترش خدیجه افضل وزیـری دربـارۀ او می نویسد: "

بی بی در خانه حکومت می کرد. پدرم آرام و متین، تمایلات او را برآورده می‌ کرد‌. البته بی بـی از قـدرتش، فـقط در جهت تعلیم و تربیت فرزندانش استفاده می کرد... او طالب مشروطه بود و از دیدگاه انـسانی بـا آزادی بـرخورد داشت. او طالب حقوق مساوی‌ برای‌ زن و مرد بود... ".

بی بی، فرزندانش را ابتدا در منزل و بـا کـمک آمـوزگاران مجرب که همگی برادرانش بودند، آموزش می‌ داد‌ تا آنکه با گشایش مدرسۀ‌ پسرانۀ‌ کـمالیه، پسـرانش را برای تحصیلات بهتر به آنجا فرستاد. دخترش خدیجه نیز که از کودکی در کنار بـرادران بـه یـادگیری پرداخته بود، با ترفند‌ مادرش‌، لباس پسرانه پوشید و با‌ آنها‌ به مدرسه رفت. تـا آنـکه مدیر مدرسه، مانع از ادامۀ این روند شد و خدیجه و دیگر خواهرش، بالاجبار، تعلیم و تـربیت را در خـانه ادامـه دادند. از آنجایی که‌ همسر‌ بی بی خانم نیز با زنی دیگر ازدواج کرده بود، بـه دلیـل بی توجهی همسر و رفتار ناپسند همسر دوم شوهرش، دچار مشکلات زناشویی شد، تـا آنـجا کـه برای مدتی خانه‌ و کاشانۀ‌ خویش را‌ رها کرد.

بی بی خانم استرآبادی از نـخستین پیـشگامان در بـهبود‌ وضع زنان جامعۀ ایرانی بود. وی در این راستا، خدمات ارزندۀ‌ بسیاری‌ انجام‌ داد کـه از آن مـیان، می توان به دو نمونۀ عمدۀ نوشتن رساله ای به نام "معایب ‌‌الرجال‌" و تأسیس دبستان دوشیزگان اشاره کـرد.

مـعایب الرجال، در حقیقت، پاسخی است به رساله‌ ای‌ زن‌ گریز به نام تـأدیب النـسوان. بی بی خانم استرآبادی، در ضیافتی زنانه، ایـن رسـاله را‌ کـه توسط نویسنده ای ناشناس، اندرز گو و خشک انـدیش نـگاشته شده بود، مشاهده‌ می کند و به درخواست‌ بسیاری‌ از زنان هم عصرش، در صدد پاسـخگویی بـه این رساله برمی آید. معایب الرجـال از مـعدود نـمونه های نثر کوتاه و امضا شده از زنـان ایـرانی در اواخر‌ سدۀ 19میلادی است. این نوشته حاکی از آن است که آثار منثور زنـان، در ابـتدا نوعی حرکت اعتراضی به شمار مـی رفته است. گرایشی کـه بـعدها و با امضای فرمان مشروطیت‌، تـوسط‌ مـظفرالدین شاه، تثبیت شد.

در حقیقت، متن کتاب، به گونه ای است که به آسانی مـی تـوان فمینیسم افراطی و مباحثات ضد مـردسالارانه را در آن جـستجو کـرد‌. شاید‌ تنها نـمونۀ هـمزمانی که تا اندازه ای قـابل مـقایسه با معایب الرجال باشد، خاطرات تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه است که او نیز پیـشتر از بـی بی خانم چنین‌ مباحثی‌ را مطرح سـاخته بـود.

معایب الرجـال بـه لحـاظ افکار سیاسی و اجتماعی، ارزش بـسیار دارد، به ویژه اگر به زمانه و موقعیتی که بی بی خانم و دیگر زنان‌ ایرانی‌ در‌ آن می زیـسته انـد توجه‌ کنیم‌. بی‌ بی خانم ایـن کـتاب را در چـهار مـجلس (فـصل) اطوار و شرابخواری، کـردار اهـل قمار، چرس و بنگ و وافور و اسرار و سرانجام عباقره و الواط‌ نوشت‌ تا‌ به قول خود، "مردان را از ادب کردن‌ زنـان‌ بـاز دارد و مـتوجه ادب کردن خود شوند".

تأدیب النسوان، آداب شـوهرداری را در عـبودیت مـطلق زن و خـدمتکاری‌ او‌ مـی شناسد و هیچ گونه حقوقی را برای زن در نظر‌ نمی گیرد.

بی بی خانم به شیوه ای مناظره گونه، نظریات نویسنده را مورد انتقاد‌ قرار‌ می‌ دهد و به آنها پاسخ مـی گوید. او پیوسته جایگاه زنان در‌ ایران‌ را با جایگاه زنان اروپایی می سنجد و می نویسد: "مردان اروپایی به زنانشان خدمت می کنند‌، در‌ حالی‌ که مردان ایرانی تلاش می کنند تا زنانشان را تـحقیر کـنند".

او همچنین سلب آزادی زنان را مغایر با اسلام می داند و مردان را‌ متهم‌ می‌ کند که برای تداوم کنترلشان بر زنان، مانع از رهایی و آزادی آنان می شوند‌. در حقیقت، معایب الرجال و تأدیب النسوان، هـر دو، زمـینه ای را‌ برای‌ برخورد‌ و تقابل افکار دو جنس اجتماعی متفاوت فراهم آوردند. دو جنس زن و مرد که در‌ جامعۀ‌ دورۀ قاجار پیوسته از هم دور نگاه داشته می شدند.

این‌ دو نوشته بـه خـوبی بیان می دارند که مـدت هـا پیش از آغاز جنبش های‌ مدرن‌ در ایران، جنگ ادبی پایداری، میان دو جنس انسانی وجود داشته که‌ زمینه‌ را‌ به خوبی برای جنبش های رو در رو و ادبی دوره های بـعدتر فـراهم آورده است‌.

در‌ ارتباط‌ با دبـستان دوشـیزگان نیز می توان گفت، در شرایطی که حتی تأسیس‌ مدارس‌ پسرانه با مشکلات بسیاری همراه بود، اما باز هم تلاش هایی برای ایجاد مدارس دخترانه از‌ سوی‌ زنان ایرانی از جمله بی بـی خـانم استرآبادی صورت می گرفت که‌ شاید‌ بتوان گفت نخستین مدرسۀ دخترانه به سبک‌ جدید‌ را‌ دایر کرد. می گوییم شاید، چرا که‌ پیش‌ از او زن اندیشمند دیگری به نام طوبی رشدیه، در سال 1321ق و در‌ بـخش‌ مـجزای خانۀ خـود، مدرسۀ پرورش‌ را‌ برای دختران‌ برپا‌ کرد‌. اما تنها با گذشت چهار روز‌ از‌ زمان بازگشایی، فراشان دولتی، تابلو را بـا فحش و تهدید برداشتند و مدرسه را‌ منحل‌ کردند.

پس از‌ خانم رشدیه بود کـه‌ بـی‌ بـی خانم استرآبادی، دبستان دوشیزگان‌ را‌ تأسیس کرد7. او بر این باور بود که پسر و دختر باید یکسان آموزش‌ عـلم‌ ‌ ‌بـبینند و کسب معرفت کنند و به این دلیل‌ در‌ سال 1324ق، مقارن با‌ اعلام‌ مشروطه از سـوی دولت، دبـستان دخـترانه ای را در نزدیکی دروازۀ قدیم محمدیه، بازارچۀ‌ حاجی‌ محمد حسن ایجاد کرد.

این مدرسه‌ دارای‌ سه‌ کـلاس بود و آموزگاران آن‌ را بی بی خانم و دو دخترش خدیجه افضل و مولود تشکیل می دادنـد . حدود بیست شاگرد‌ 7 تـا‌ 12 سـاله در این دبستان نام‌ نویسی‌ کردند‌ و شهریۀ‌ هر‌ نفر نیز بین‌ دو‌ تا سه قران مقرر شد  دروس آموزشی نیز شامل تاریخ، قرائت، نگارش‌، جغرافیا‌، ریاضیات‌ و علوم دینی می شد. همچنین برای پسـند‌ خانواده‌ ها‌ کلاس‌ آشپزی‌ و برخی‌ هنرهای دستی را هم به دروس اضافه کردند. بی بی خانم اطمینان داده بود که آموزگاران مدرسه همگی زن هستند و تنها نگهبان پیر مدرسه مرد خواهد بود‌.

با وجـود تـمامی این تلاش ها تداوم کار مدرسه با مخالفت های بسیاری رو به رو شد. پس از به توپ بسته شدن مجلس، یکی از روحانیان‌ در‌ سخنرانی ای در حرم حضرت عبدالعظیم بیان داشت که بر مملکتی باید گـریست کـه در آن دبستان دوشیزگان باز شده است و مردم هم زار زار گریستند.

سید علی شوشتری‌ نیز‌ از دیگر روحانیان پر نفوذ همان دوره، تکفیر نامه ای علیه بی بی خانم و اقدامش تهیه کرد. اوباش محل را نیز تـحریک بـه‌ غارت‌ و نابودی مدرسه کردند. برای رفع‌ این‌ مشکلات، بی بی خانم به دیدار وزیر معارف وقت رفت و او هم پیشنهاد داد که نام دوشیزه را برداشته و تنها از دختران چهار تا‌ هفت‌ سـال بـرای آمـوزش ثبت‌ نام‌ کنند، چرا کـه سـید عـلی شوشتری واژۀ دوشیزه را درمعنای باکره و آن را شهوت آمیز خوانده است. سرانجام، بی بی خانم به ناچار راضی به انجام این کار شد. مـدتی‌ بـعد‌ نـیز کلاس های اکابری ویژه خانم های بزرگسال 47 تـا 60 سـاله و دارالایتامی جهت سرپرستی تعدادی دختر بی سرپرست به بخش های مدرسه افزود.

علاوه بر‌ این، بی بـی خـانم اسـترابادی مقالات بسیاری را در روزنامه های گوناگون، به ویژه پس از مشروطه‌، به چـاپ رساند که از آن میان می توان به روزنامه‌ های‌ تمدن‌ و مجلس اشاره کرد.

او همواره می کوشید تا راه دسـتیابی زنـان ایـرانی به ‌‌آزادی‌ را هموارتر سازد و دخترانش را نیز به گونه ای تربیت کرد کـه بـه‌ بهترین‌ شکل‌ ممکن، ادامه دهندۀ راه و هدف او باشند. گذشته از بی بی خانم استرآبادی، زنان اندیشمند‌ دیگری نـیز بـودند کـه مدارسی برای تربیت دختران فراهم آوردند. از آن جمله‌، می توان به طوبی‌ آزمـوده‌ اشـاره کـرد که در سال 1326ق، در خیابان فرمانفرما، نزدیک چهارراه حسن آباد، مدرسۀ ناموس را تأسیس کرد. او برای تـطابق هـر چـه بیشتر مدرسه با اندیشه های رایج مردم، تعالیم‌ مذهبی و قرآن را از دروس اصلی مدرسه قرار داد و سـالی چـند بار نیز به برپایی مجالس روضه خوانی در مدرسه همت گماشت.

اما مـخالفت هـای بـسیاری که صورت‌ گرفت‌ منجر به تعطیلی مدرسه شد، با این وجود، پس از مدتی، وی مجدداً مـدرسه را بـه ساختمان بزرگتری منتقل و پس از مدت کوتاهی، شش شعبۀ دیگر نیز از همان مدرسه‌ در‌ تهران دایـر کـرد.

از دیـگر مدارس تأسیس شده برای دختران در تهران می توان به مدرسۀ ام المدارس به دست بانو درخـشان در سـال 1326ق، مدرسۀ‌ دختران‌ به دست آقا بیگم ، مدرسۀ عفتیه در سال 1329ق به دسـت خـانم صـفیه یزدی، مدرسۀ ترقی بنات در سال 1329ق به دست ماهرخ گوهرشناس در کوچۀ‌ ظهیرالاسلام‌، مدرسۀ شمس‌ المـدارس‌ در‌ سـال 1329ق بـه دست خانم ها موچول و نصرت مستغنی، مدرسۀ فرحیۀ نوباوگان در سال 1335ق بـه دسـت ربابه‌ قوامی‌، مدرسۀ‌ حسنات در سال 1336ق به دست سکینه شهرت‌، مدرسۀ عفاف در سال 1327ق در سه راه عودلاجان بـه دسـت علویه رشدیه، مدرسۀ تربیت در سال‌ 1327‌ق به‌ دست بانو طوبی رشدیه در چهارسو چـوبی دروازه قـزوین، مدرسۀ‌ حجاب در سال 1327ق در گذر معیر، مدرسۀ صـدوقی در 1329ق در گـذر مـستوفی، مدرسۀ خیرات احسان در‌ 1329‌ق در‌ محل پاچنار به دسـت خـانم رشدیه، مدرسۀ تربیت‌ نسوان‌ در سال 1329ق به دست بانو امیر صحی ماه سـلطان خـانم و جز آن‌ اشاره‌ کـرد‌.

در کـنار تمامی ایـن تـلاش هـا، زنان از نیازشان مبنی بر دگرگونی‌ افـکار‌ عـمومی‌ و اندیشۀ خانواده های ایرانی آگاه و ناگزیر به راهکارهایی بودند تا هر چـه بـیشتر عقایدشان‌ را‌ در‌ فضای جامعه مطرح کنند. فـرآیند مشروطه و مشروطه خواهی، گـذشته از ثـمرات سیاسی و اجتماعی بسیار‌ زمینۀ‌ لازم بـرای دگـرگونی فضای فرهنگی جامعه را نیز فراهم آورد.

این نکته نه‌ تنها‌ در‌ میان مردان که بـین زنـان جامعۀ پس از مشروطه نیز به خـوبی دیـده مـی‌ شود‌. زنان ایـرانی بـا شرکت در فعالیت های سـیاسی و بـهبود نسبی وضع سواد آموزی‌ با‌ منابع‌ نوشتاری بسیاری آشنا شدند که آنان را از وقایع سـرزمین هـای دیگر با خبر می‌ ساخت‌. بـه ویـژه روزنامه هـای ویـژۀ زنـان که در ترکیه، بیروت و مـصر به‌ چاپ‌ می‌ رسید.

همچنین در طول انقلاب مشروطه، زنان آمریکایی که از اعضای طبقات‌ بالا‌ و مـیانی‌ جـامعۀ ایرانی محسوب می شدند، در فعالیت زنـان ایـران و بـه ویـژه طـرح‌ مباحثی‌ که سـبب افـزایش آگاهی و دانش آنان می گردید شرکت می جستند. مباحثی از قبیل تحصیلات، حقوق‌ وراثت‌، بهداشت، جایگاه زنـان در قـانون اسـاسی و جز آن. از سوی دیگر، برخی‌ از‌ زنان ایرانی مـقیم خـارج از کـشور بـا‌ هـموطنان‌ هـمجنسشان‌ در ایران و در راستای حمایت از انقلاب‌ مشروطه‌ همکاری می کردند. میسیونرها و ارمنیان قفقازی مهاجر به ایران نیز با دیگر زنان‌ بومی‌ در ارتباطات گسترده ای به‌ سر‌ می بردند‌ و در‌ پاره‌ ای از مـوارد حتی بر آیین‌ و مذهب‌ ایشان نیز تأثیر می گذاشتند.

در کنار تمامی این‌ عوامل‌ که زمینه ساز آگاهی هر چه‌ بیشتر زنان ایرانی بود‌، تلاش‌ در جهت گسترش این آگاهی‌، بـه‌ ویـژه در میان زنان آغاز شد. پس از مشروطه روزنامه خوانی، میان مردم‌ رواج‌ بسیار یافت و زنان نیز به‌ خوبی‌ دریافتند‌ که از طریق‌ این‌ نشریات همگانی می توانند‌ بیشترین‌ تأثیر را ابتدا بر خـود و زنـان دیگر و پس از آن بر مردان جامعه بگذارند‌.

از‌ انقلاب مشروطه تا سلطنت رضا شاه‌ به‌ تدریج هفت‌ مجله‌ و روزنامۀ‌ اختصاصی زنان در ایران‌ انتشار یافت که پس از مـجلس دوم رونـق و گسترش فراوانی یافتند. این نـشریات مـهم ترین‌ ابزار‌ اطلاع رسانی زنان بودند تا از‌ طریق‌ آنها‌ بتوانند‌ دیدگاه‌ ها و اهداف خود‌ را‌ طرح و منتشر کنند. بی تردید، انتشار هر یک از این روزنـامه هـا، سهم عمده ای در‌ بیداری‌ و آگـاهی‌ زنـان و تغییر فضای فکری جامعه بر عهده‌ داشت‌. برخی‌ از‌ این‌ روزنامه‌ ها عبارت بودند از: دانش (نخستین روزنامۀ ویژۀ زنان) 1328ق، شکوفه 1332ق، زبان زنان 1337ق، نامۀ بانوان 1299ش و جز آن.

از دیگر خواسته‌ های زنان ایـرانی در ایـن دوره برپایی انجمن ها و تشکل های مخصوص زنان بود که در این میان برخی از این تشکل ها به شهرت بسیاری دست یافتند و امور مهمی‌ را‌ بر عهده گرفتند. مورگان شوستر، مستشار مالی آمـریکایی در ایـران، چندین بـار از یاری همین انجمن ها بهره مند شده بود و پیوشته به تحسین فعالیت های آنان می پرداخت‌. بـه‌ عقیدۀ او زنان محجبۀ ایران که با تجربه ای ناچیز "یک شبه آمـوزگار، روزنـامه نـویس و مؤسس باشگاه های زنان شده بودند، کاری کردند‌ که‌ نهضت زنان در غرب، دهها‌ و شاید‌ صدها سال بـرای ‌ ‌انـجام آن وقت صرف کرده بود".

برنامه های این انجمن ها نیز به شـکلی گـسترده طـراحی و اجرا می‌ شد‌ تا اهداف زنان را‌ در‌ روند رو به رشد دگرگونی شرایطشان عملی سازد.

از آنـجایی که بهبود امکانات تحصیلی به شیوۀ مدرن برای دختران ایرانی، همچنان از اهداف اصـلی زنان به‌ شمار‌ مـی رفـت، از این روی بخش عمده ای از موضوعات مورد بررسی در این گونه از برنامه ها را همین نکته تشکیل می داد. زنان ایرانی در مقالات روزنامه ها‌، در‌ سخنرانی های‌ هفتگی و یا ماهانه، در نشست ها و تجمعات عمومی، در مباحثات کوچه و خـیابان و به طور کلی در لحظه‌ لحظۀ زندگیشان به فعالیت در راستای آزادی بخشی برای زنان و دختران‌ ایرانی‌ و به‌ ویژه برخورداری آنان از امکانت آموزشی مدرن می پرداختند.

در پی این تلاش ها، در بهمن 1328‌ق، ‌‌مجلس‌ لایحه ای به نـام "عـوارض معارف بر مالیات های مستقیم" را به تصویب‌ رساند‌ که‌ طی آن قرار بر این شد تا از درآمد این مالیات ها، 46 باب مدرسۀ‌ جدید تأسیس شود، 30 دبستان پسرانه، 10 دبستان دخترانه و 6 دبیرستان تـنها بـرای پسران‌. این مدارس در مدت‌ کوتاهی‌ ساخته شد و اساس فرهنگ ایران را تشکیل داد. در آبان 1329ق قانون اساسی معارف به تصویب رسید و وزارت فرهنگ عملاً ایجاد شد.

با تغییر حکومت و ورود به دورۀ‌ پهلوی رونـد گـسترش آموزش و پرورش عمومی برای دختران ادامه یافت. اگر چه مشروطه قاعدۀ کلی تحصیل عمومی برای دختران را گرامی می داشت، اما در عمل، چندان توجهی به این مسئله‌ نشده‌ بود. در دورۀ پهلوی بـه تـدریج مـدارس دبیرستان برای دختران شکل گـرفت، عـمومیت یـافت و با تأسیس دانشگاه تهران، امکان ورود دختران به این دانشگاه نیز فراهم شد، فاطمه سیاح، نخستین‌ زنی‌ بود که به دانشگاه تـهران راه یـافت از سـوی دیگر و با گذشت زمان زمینۀ لازم جهت همکاری زنـان در امـور گوناگون و پذیرش مشاغل در خدمات دولتی نیز ایجاد شد‌.

سیر این دگرگونی ها همچنان تداوم داشته است، تا بدانجا کـه امـروزه بـخش اعظمی از دانشجویان ایران را دختران تشکیل می دهند و زنان ایرانی در بـخش های‌ گوناگون‌ سیاسی‌، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه نقش‌ عمده‌ ای‌ را بر عهده گرفته اند و در پایان به گفتۀ مـورگان شـوستر: "زنـان ایران از 1907م به بعد، با یک جهش، مترقی‌ ترین‌ (اگر‌ نه رادیـکال تـرین) زنان جهان شده اند. اگر‌ این‌ سخن، تصورات صدها ساله را دگرگون می سازد، چه باک، زیـرا حـقیقت مـحض است".

منابع

نقش زنان در شکل گیری آموزش و پروش جدید دختران ایران - ماندان کزازی - و دیگران - پژوهش در تاریخ - شماره 10 - بهار 1392

بررسی کنش های جمعی زنان ایرانی؛ مطالعه ی موردی زنان دوره ی قاجار - سید سعید زاهدزاهدانی و دیگران - بانوان شیعه - شماره 23 - بهار 1389

  • منبع
  • حقوق نیوز

    دیدگاه

    شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



    کد امنیتی کد جدید