جان رالز
کتاب «نظریهای در باب عدالت» جان رالز در سال 1971 را میتوان سرآغاز رونق دوباره اندیشههای لیبرالی در فلسفه سیاسی محسوب کرد.
از لحاظ سنت فلسفی جان رالز تحت تاثیر کانت بوده و به عنوان یک فیلسوف نوکانتی کوشیده است از آن دیدگاه یکی از پیچیدهترین مسائل فلسفه سیاسی یعنی مسئله «عدالت» را به گونهای متفاوت بازگو کند. بیانی که میتوان آنرا تلاشی برای تعامل آموزههای لیبرالیسم و سوسیالیسم دانست.
نظريه پردازانی چون رالز در دهه ١٩٧٠ عمدتا در مـخالفت بـا ميراث فايـده گرايـی متـأثر از آرای کانت به ارائه نظريه های اخلاقی خود اقدام نـمودند. کـانت با توجـه بـه توانـايی بـشر بــرای فهـم و اداره زندگی خـود بـر اساس عقلانيت از پيش گفته شـده ، بـر اين باور بود که حقانيت امور عقلانی «ربطی به پی آمده ای اعمال ندارد. تنها آن اعـمالی بـر حق اند که بن مـايه ی آنـها را بـتوان به نحو مـطلوب بـه يک قانون عام بدل کـرد، يعـنی به قانونی که بتوان آن را به صورتی عـام و جهـان شـمول بـه اجـرا گذاشـت .
اخلاق «مبتنی بر وظـيفه » که متأثر از آرای کانت است مخالف هرگونه مفهوم بندی سياسی کـه ممکن است افراد را فدای هدفی عالی تر کند قلمداد می شود. آنها همانند کانت افراد را نـه وسـيله، بلکـه هدف بـشمار مـي آورند.
به نظر رالز پرسش در باره عدالت زمانی به وجود می آيد که «صحبت از تخصيص چيزی بــر حــسب امتيازات است و نهايتا وقتی سخن از» تقسيم و «توزيع فوائد» زندگی اجتماعی است. اين اهـميت مـوجب می شود که او از عدالت به عنوان يکـی از فـضيلت هـای نهادهای اجتماعی سخن به ميان بياورد کـه درصـدد بيان «شأن مشترک شهروند مساوی » است. بدينسان بيان عدالت از نظر او منـشأ متـافيزيکی نـداشـته و قـابل استخراج از قوانين تاريخ يا ساختار جـهان و حـتي در تناسـب وجــودی ذات انــسانی (هـماننـد يونـان باستان ) قرار نمی گيرد بـلکه يک انـتخاب است. «اين انتخاب اگر تحت شرايط منـصفانه ايـده آل صـورت گيرد، يعنی اگر محدود بـه هـيچ قيدی غير از آنچه ذاتی انتخاب اصـول اخلاقی است نباشـد، بــه احـتمـال بسيار زياد به اصول عادلانه نـيز مـی انجامد.
زندگینامه جان رالز
رالز در يکی از شهرهای ايالت مری لاند به نـام بـالتيمور در سـال ١٩٢١ يعنـی درسـت در زمـانی کـه جهان سرمايه داری با پيامدهای سخت جنگ جهانی اول دست به گـريبـان بــود ديـده بـه جـان گـشود.
بحرانی که دست مايه نوشتن رساله «پيامدهای اقتصادی جنگ » از سـويی اقـتصاددان مـعروف ليبرال کينز شده بود. اين بحران و بحران های بعدی در دهه های ٣٠ و ٤٠ تـأثير بـه سـزايی در تغييـر نگـرش هــای سـياسی و اقتصادی متفکرين ليبرال داشتند به گونه ايی که کينز را تبديل به رهبر «نـيرومنـد و بــی بــاک افکار عمومی و رايزن خردمند کشور خويش انگلستان » نمودند.
رالز در خانواده مرفه يی بزرگ شده بود داستان زنـدگی پر فـراز و نـشيبی از خود بجای نگذاشـته اسـت .
رالز تحصيلات خود را در دانشگاه پرينستون سپری کرد. در جنگ جـهانی دوم بـه خـدمت ارتـش درآمـد و در خاور دور، فيليپين و گينه جنگيد. پس از بازگشت از خدمت دکترايش را گرفت. در دانشگاه پرينستون ، ام آی تی و کـرنل تـدريس نمود اما سرانجام به دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا تا زمانی که ديگـر بـه عنـوان متفکريی برجسته شناخته شد ادامه کـار داد و بـاز نـشسته شد.
رالز تمام وقت خود را وقف کار عـلمی و نـظری نمود و وارد غوغاهای سياسی زمانه اش نشد. اما در عين حال «رويدادهای سياسی و اجتماعی در ايـالات مـتحده آمـريکا و در عرصه جهان بين سال هـای ١٩٧١-١٩٦٢ وی را بـا اين پرسش روبـرو سـاخت کــه چـه عواملی کشوري چون آمريکا را کـه هـسته ای دمکراتيـک دارد بـه سياسـتی ناعادلانـه در درون کـشور و تجاوز گرانه در عرصه جهان کشانده است. کـمپاني هـای بزرگ نفتی و اسلحه سازی با کـمـک هـای مـالی خود بـه سـياست مداران نفوذ خود را به تــصميم هــای سياسـی و اجتمـاعی پايـدار سـاخته انـد.»
اين دل مشغولی ها در آثار رالز باعث گرديد که وی در ارائـه نـظـراتش بــه سـاز و کارهای کنترل و نظارت اجـتماعی قـدرت ، تـاکيد ورزد.
هر چند رالز بـه عـنوان يکی از برجسته ترين فـيلسوفان سـياسی قرن بيستم مورد توجه قرار گرفته است اما آثار چندانی از وی برجای نمانده و تأثير بـرجسته وی تـنها به شکل مـشخص و گـسترده در دو کتـاب مـطرح گـرديده است.
مـهم تـرين کـتاب رالز پس از چاپ چند مقالـه، گــردآوری و تـأليف گرديـد، در سـال ١٩٧١ تحت عنوان «نظريه اي در باب عدالت » منتشر گرديـد.
نظريـه عـدالت رالـز را در زمـره نظريـه پردازان قـرارداد اجـتماعی قرار مي دهد. اين اثر باعث گـفتگوهای بـسياری هـم در بــين مـتفکـرين ليبـرال و هم مـنتقدين ليبـراليسم گرديد. پاسخ ها و گفتگوهای وی با متفکرين برجسته ای چون هابرمـاس پـس از حدودا بيست سال باعث نگارش کتاب مـهم ديگـر وی بـنام «ليبراليسم سياسی» گرديـد. در ايـن کتـاب نويسنده انعطاف هـای کـثرت گـرايانه بـيشتری نـسبت بـه کتاب نظريه عدالت ابراز داشته اسـت .
با توجه به حوزه علايق وی يعنی فلسفه، اخلاق و سياست برخی او را کـسي مـی داننـد کـه قادر است به ليبراليسم عمق اخـلاقی ببخشد، يعني آنچه که ليبراليسم هميـشه فاقـد آن بـوده اسـت.
جان رالز در سن ٨١ سالگی در ٢٤ نوامبر ٢٠٠٢ چشم از جهان فرو بست.
نظریه عدالت رالز
جان رالز و سنت قرارداد اجتماعی
نظریه جان رالز در باب عدالت از سنت قرارداد در فلسفۀ سیاسی آغاز میشود. ایـن سـنت جـامعه را به عنوان یک گروه یا مجموعهای از افراد در نظر میگیرد که اعتبار آنها در قالب یک قرارداد شـکل میگیرد. این توافق ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد.
در نظريه پردازی های ليبرال در حوزه عدالت، سنت قرارداد اجتماعی رقيب فايده گرايی بوده است و با توجه به نقد و نفی فايده گرايی توسط رالز، وی تلاش می كند تا صورتبندی يك نظريه عدالت ليبرال را در چارچوب قرارداد اجتماعی بيان نماید.
قرارداد اجتماعی مرحلهای است که در فلسفه، علوم سیاسی و جامعهشناسی برای نشان دادن توافقی واقعی یا فرضی درون یک جامعه با توجه به حقوق و مسئولیت های دولت و شهروندان آن، و با به طور کلیتر، توافق مـشابهی مـیان یک گروه و اعضای آن به کار میرود. فرض شده است که همۀ افراد جامعه بر حسب قرارداد اجتماعی که توسط خودشان برای ماندن و زندگی کردن در آن جامعه وضع شده، به توافق برسند. قرارداد اجـتماعی بـه عنوان تئوری سیاسی ماهیت و هدف دولت و حقوق انسانی را تبیین میکند.
اساس تئوری(در شکل بسیار متعارف آن که توسط ژان ژاک روسو به صورت زیر است:
برای زندگی در جامعه،انسان با قرارداد اجتماعی ضـمنیای تـوافق میکند که طی آن حقوق مشخصی (مانند حق زندگی کردن) به وی داده شود و به نوبۀ خود از آزادی های مشخصی صرفنظر کند که میتوانست این آزادی ها را در یک وضعیت طبیعی داشته باشد(مانند آزادی کشتن دیگران).
بـنابراین حـقوق و مـسئولیت های افراد شرایط قرارداد اجتماعی اسـت و دولت هـم نهادی اسـت که برای اجرای این قرارداد شکل گرفته است. همچنین مردم اگر بخواهند ممکن است شرایط قرارداد را تغییر دهند: حقوق و مسئولیت ها ثابت یـا طـبیعی نـیستند. به هر حال، حقوق بیشتر همواره مستلزم مـسئولیت های بـیشتر و مسئولیت های کمتر همیشه مستلزم حق وحقوق کمتری است.
تئوری رالز که عدالت را به مثابۀ انصاف میپندارد، مثالی از تئوری قرارداد اجتماعی اسـت. بـینش رالز با تئوری های قرارداد اجتماعی هابز و روسو و لاک نقطه اشتراک کوچکی دارد.
ویژگیهای اصـلی تـئوری رالز عبارت است از:
وضعیت اولیه و پردۀ جهل و ناآگاهی
گفتنی است که هابز و لاک و روسو هر کدام یک حالت طبیعی را تشریح کـردهاند. حـالت طبیعی در اصل بینش مفیدی بود؛ هابز میگوید که انسان ها هرگز به طـور واقـعی در وضعیت طبیعی نیستند. وی توصیف میکند که چگونه مـردم مـیتوانند بـه وسیلۀ قرارداد فرضی اجتماعی، وضعیتی طبیعی را تـرک کـنند. رالز به جای وضعیت طبیعی، وضعیت اولیه را بیان میکند.
رالز بیان میکند که وضعیت اولیـه فـقط ایدهای برای کمک به بـحث اسـت: مردم بـاید خـودشان را بـدون هیچ دولتی تصور کنند و سپس با عـقلانیت تـصمیم بگیرند که چه نوع دولتی میتواند به وسیله ی قرارداد اجتماعی مورد قبول واقـع شـود و عدالت را حاصل کند.
رالز وضعیت اولیه را بـرای توجیه برخی مقام های دولتی خـاص بـه کار نمیبرد، بلکه با تـرسیم وضـعیت اولیه تلاش میکند تا نشان دهد که چه اصول اساسی باید در هر جامعهای کـه بـرپا میشود، برقرار شود.
در تئوری قـرارداد اجـتماعی، افـراد در وضعیت طبیعی روی مـفاد قـراردادی که حقوق اساسی و وظـایف شـهروندی را در جامعۀ مدنی تعریف میکند، به توافق میرسند. در تئوری رالز، عدالت به مثابۀ انصاف، وضعیت اولیه، نـقشی مـشابه حالت طبیعی در سنت کلاسیکی قرارداد اجـتماعی توماس هـابز، روسو و لاک را داراسـت. در وضـعیت طـبیعی ممکن است بحث شـود که افرادی به طور مشخص(قویتر و هوشمندترها) نسبت به دیگران (ضعیفترها و ناتوانترها) مزیت دارند، بنابراین قـویترها و هـوشمندترها در وضعیت طبیعی از موقعیت بهتری برخوردار مـیشوند.
در وضـعیت اولیـه ی رالز، شـهروندان در پس پردۀ جـهل و ناآگاهی تصمیم مـیگیرند. بـنابراین افراد از توانایی ها و هوشمندای ها،نژاد و جنسیت، مذهب یا سیستم عقاید یکدیگر بیخبرند.
رالز تصریح میکند که افراد در وضـعیت اولیـه فـقط به سهم شهروندی خود که وی آن راکـالاهای اولیـه مـینامد، تـوجه مـیکنند؛ این کالاها شامل حقوق اساسی مانند مناقع اقتصادی واجتماعی است. همچنین رالز بحث میکند که در وضعیت اولیه، انتخاب افراد بر اساس قاعدۀحداکثرسازی است. این قاعده از تئوری بازیها گـرفته شده است. حداکثرسازی از حداکثر کردن کمترینها یا حداقلها به دست میآید؛ یعنی گرفتن تصمیمی که بیشترین بازدهی را برای محرومترین یا فقیرترین افراد حاصل کند.
در وضعیت اولیه، افراد اصول عدالتی را انتخاب میکنند که باید ساختار اساسی جامعه را اداره کند.
رالز میگوید که در وضعیت اولیه، افراد دو اصل عدالت را انتخاب میکنند:
یـکم- اصـل آزادی که مجموعۀ مناسبی از آزادی های اسـاسی را برای همۀ شهروندان فراهم میکند(مانند آزادی بیان و آزادی احزاب)؛
دوم-اصل اختلاف که مستلزم این است که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی باید به گونهای ترتیب داده شود که منافع مـحرومترین گـروه های جامعه را بهبود بخشد(بـه نـفع محرومترین افراد جامعه باشد).
رالز تصدیق میکند که افراد بر مـبنای نفع شخصی عمل میکنند.وی میاندیشد که فرد میتوانددر مورد منافع خـود عـقلایی عـمل کند.نکتۀ کلیدی پردۀ جهل و ناآگاهی این استکه یک فردنمیداند در دنیای واقعی چه کسی است!یعنی یک فـرد از:
- وضـعیت طبقاتی یا موقعیت اجتماعی خود و دیگران،
- استعدادهای طبیعی،توانمندی ها، نقاط قوت و ضعف خـود و دیـگران،
- و بـرنامۀ آنها برای یک زندگی خوب بیخبر است.
مواردی که فرد در پس پردۀ جهل و ناآگاهی از آنها بیخبر اسـت، همان مواردی است که نمیتواند به وسیلۀ قرارداد اجتماعی برای طراحی جامعه تحت کـنترل درآید. بنابراین هیچ نـکته ی قـابل بحثی وجود ندارد که چگونه این امکانات در میان افراد توزیع خواهد شد. به هر حال طراحی جامعه تعیین میکند که چه چیزی برای افراد اتفاق بیفتد و چگونه بسیاری از این امکانات مانند تحصیلات، بـهداشت، رفاه و فرصت های شغلی در میان مردم جامعه توزیع شود. هدف این است که افراد در پس پردۀ جهل و ناآگاهی جامعهای را طراحی میکنند که در نهایت برای هر فردی منصفانه است.زیرا آنها نمیخواهند این ریسک را بـکنند کـه خود را در یک وضعیت غیر قابل تحمل قرار دهند.
قاعده حداکثرسازی
رالز بیان میکند طراحیای که افراد در پس پردۀ جهل و ناآگاهی از جامعه خود انجام میدهند،مبتنی بر قاعدۀ حداکثرسازی است.یعنی:
- از آنجا که فـرد در پس ایـن پرده نمیداند در دنیای واقعی چه کسی است،خود را برای قرارگرفتن در هر وضعیتی آماده میکند؛
- افراد در وضعیت اولیه میتوانند جوامع مختلف بسیاری را طراحی کنند؛
- بنابراین هر فردی در پی انتخاب جامعهای است کـه مـوقعیت های نامطلوب در آن کمتر باشد، یعنی افراد در پس این پرده جامعهای را برمیگزینند که کمترین افراد در موقعیت کمتریننارضایتمندی قرار گیرند.
رالز راه بسیار سادهای برای فهم وضعیت اولیه تصور میکند: دو فرد کیکی دارند که باید بـینخود بـه دو قـسمت تقسیم کنند.هر کدام از ایـن دو فـرد کـیک را دوست دارد و میخواهد تا جایی که ممکن است تکۀ بزرگتری را به دست آورد. آنها بین خود توافق میکنند که ابتدا یکی از آنها کیک راتـقسیم کـند و سـپس فرد دوم یک تکه از کیک تقسیم شده را بردارد. ایـن روش تـضمین میکند که کیک به صورت منصفانهای تقسیم شود.این قاعدۀ حداکثرسازی است که رالز برای دو فرد به کار برده است.
امـا آیـا ایـن مفهوم خیلی تصوری و خیالی نیست؟ البته رالز میپذیرد که همۀ تئوری فقط بـرای پرازش مفهوم مناسبی از عدالت طراحی شده است. وی نتیجهگیری میکند که افراد در وضعیت اولیه در مورد جامعهای به توافق میرسند که هـمه از آن اطـاعت و فـرمانبرداری میکنند.
دو اصل اساسی عدالت جان رالز
قاعده اولويت اول (اولويت آزادی)
هر فردی باید فرصت یکسانی بـرای کـسب بسیاری از آزادی های مختلف داشته باشد. همینطور این فرصت باید برای دیگر افراد در همان لحظه موجود بـاشد؛
قاعده اولويت دوم (اولويت بر كارآيی و رفاه)
نـابرابری ها در جـامعه تنها زمانی پذیرفته شده هستند که:
- واقعا به محرومترین افراد در جامعه کـمک کـند.
- نـابرابری ها در پی داشتن فرصت های برابر همۀ افراد جامعه حاصل شده باشد.
آزادی هایی که رالز در مورد آنها سـخن مـیگوید عـبارت است از:
یکم- آزادی سیاسی(حق رأی دادن و نیز انتخاب شدن برای مشاغل دولتی)؛
دوم- آزادی بیان و انجمنها؛
سوم- آزادی عـقیده؛
چـهارم- حق مالکیت فردی؛
پنجم- آزادی از تصرف و توقیف مستبدانه.
به هر حال رالز در مورد داشتن آزادی کـامل یـا مـطلق صحبت نمیکند. نابرابری هایی که رالز درمورد آنها سخن میگوید عبارت است از:
یکم -نابرابری ها در توزیع درامـد و ثـروت؛
دوم- نابرابری هایی که به وسیلۀ نهادها ایجاد میشود.
رالز میگوید که این دو اصل عدالت طـوری نـظم یـافتهاند که جامعه نمیتواند کاهش در آزادی را به وسیلۀ افزایش در منافع اجتماعی و اقتصادی توجیه کند. حال مـثالی کـلاسیک از اینکه چگونه اصول رالز در مورد پزشکان به کار میرود، ارائه میشود:
- در وضعیت اولیه، در پس پردۀ جهل و نـاآگاهی افـراد نـمیدانند که آیا آنها در دنیای واقعی برای اینکه پزشک باشند از توانمندی ذهنی برخوردارند.
- حال فرض کنیم کـه افـراد واقـعا بر مبنای دو اصل رالز به انتخاب اجتماع خود بپردازند.
- وقتی که هر فـردی از وضـعیت اولیه خارج میشود و به دنیای واقعی برمیگردد، اگرتوانمندی ذهنی لازم را داشته باشد، میتواند پزشک شود.
- بنابراین افـراد درمـییابند که آنها توان بالقوه برای پزشک شدن دارند، پس تصمیم میگیرند آن را به عـنوان بـرنامۀ زندگی خود به اجرا گذارند.
- اما کـسب تـحصیلات مـستلزم یک نابرابری است: محرومترین افراد برای تـحصیلات دیـگران مالیات پرداخت میکنند.(این قسمت دوم از اصل دوم است).
- به نوبۀ خود، وقتی افراد پزشـکی مـیشوند، کارهای بسیار مهمی برای دیـگرانی کـه در میان آنـها افراد مـحروم هـم هستند، انجام میدهند(این قسمت اول از اصـل دوم است).
- پزشک پول زیادی به دست میآورد و لازم نیست ثروت خود را جمع کند، زیـرا وی ایـن ثروت را کسب میکند(این اصل اول است).
بـه طور کلی این تـئوری بـسیار پیچیده است. بنابر اصل دوم عـدالت،نـابرابری اجتماعی واقتصادی باید به نحوی تنظیم شده باشد که این نابرابری ها به طـور مـنطقی به نفع همه باشد و تـقسیم آنها در اخـتیار قـدرت و مسئولیت های عمومی بـاشد و راه احـراز آن قدرت و مسئولیت های عمومی بـرای همه بـاز باشد. بنابراین بر اساس اصل اولیۀ رالز، نابرابری تا آنجا پذیرفتنی است که به نـفع هـمه باشد. بر مبنای اصلی برابری در شـرایط اولیـۀ قرارداد اجـتماعی، بـهبود زمـانی آغاز میشود که وضـع فرودستترین (محروم ترین) گروه های اجتماعی بهبود یابد.
منابع
نظام اندیشه ای جان رالز - سرچشمه ها و یافته ها - سعید مقیمی - علوم سیاسی - دانشگاه آزاد کرج - شماره 29 - زمستان 1393
نظریه عدالت جان رالز - - هاجر جهانگرد - تامین اجتماعی - شماره 19 - زمستان 1383
نقد و بررسی مبانی و روش شناسی نظريه عدالت جان رالز - الیاس نادران و محمد نعمتی - مطالعات اقتصاد اسلامی - شماره 9 - پاییز و زمستان 1391
دیدگاه