زندگی و افکار آناکساگوراس
آناکساگوراس در حدود سال ۵۰۰ قبل از میلاد در کلازمنا در آسیای صغیر متولد شد . وى در چهل سالگى به آتن رفت و مدتى در آنجا اقامت داشت. سالها بعد به او اتهام خداناشناسى وارد کردند به طوریکه او مجبور به ترک آتن شد. از موارد اتهامات او این بود که مىگفت خورشید خدا نیست بلکه گویى آتشین و بزرگتر از تمام شبه جزیره پلوپونز است. او کلا به نجوم و ستاره شناسى علاقه داشت او از بررسى یک سنگ آسمانى به این نتیجه رسید که کرات آسمانى از همان جوهر زمین تشکیل شده اند. همین موضوع باعث شد که او گمان کند که احتمالا در دیگر کرات آسمانی هم حیات وجود دارد.
آناکساگوراس در زمرهٔ نخستین کسانی است که فهمیدند ماه از خود نوری ندارد و تنها نور خورشید را بازتاب میدهد. خورشید و دیگر ستارگان را سنگهایی گداخته میدانست که تنها به علت دوریشان از ما، حرارتشان را حس نمیکنیم.
آناکساگوراس باور داشت که عناصر مختلف ریشهها و به وجود آورندههای گوناگون دارند؛ به طوری که هر ماده از تخمهٔ مخصوص به خودش به وجود آمده و مثلاً آب به وجود آورندهٔ آتش نیست.
او تعداد ریشهها را بهطور نامحدود بالا برد. میگفت همهٔ مواد شامل همهٔ ریشهها و عناصر اولیّه هستند؛ امّا هر مادّهای را که در نظر بگیریم، آن عنصری جلوه میکند که آن مادّه از آن، بیش از سایر عناصر بهره بردهاست. مثلآ همهٔ اشیاء آتش دارند، امّا ما فقط آتش را در اشیائی تشخیص میدهیم که از آتش بیش از سایر عناصر بهره برده باشند.
مادّه تا بینهایت بخشپذیر است، اما حتّی کوچکترین ذرهٔ مادّه شامل همهٔ عنصرهاست.
آناکساگوراس نیز همچون امپدوکلس بر ضدّ وجود خلأ استدلال میکرد و میگفت در جایی که به نظر میرسد چیزی نیست، هوا هست.
آناکساگوراس «نیروی زندگی» را که به دنیای مادّه جان میبخشد و سرچشمهٔ نیرو و رهبر انسان به سوی حقیقت است؛ نوس (عقل یا روح) نامیدهاست. نوس متمایز کنندهٔ زنده از بیجان است؛ امّا در جانوران و انسان تفاوتی نمیکند. برتری هوش انسان بر جانوران، نه به خاطر نوس؛ بلکه به خاطر برتری جسم اوست. ارسطو از آناکساگوراس انتقاد میکرد که چرا پس از طرح مفهوم نوس، از آن چندان استفاده نکردهاست.
ارسطو در باب اهميت آناكساگوراس مي گويد : وى همچون مردى بخرد در ميان ناسنجيده گويانى كه پيشتر از او بودند برجسته است.
دیدگاه