انـسان يکـی از مـباحثی است که همواره مورد تـوجه انـديشه بـشری بوده است. اسلام از جمله ادیانی است که ویژگی های انسان کامل را بر شمرده و راهگشای منش و رفتار انسان ها بوده است.
انسان کامل از نظر قرآن و روايات
انسان کامل مثل اعلای الهی و آيت کـبرای او اسـت که بـر صـورت حـق آفريده شـده و کـليد معرفت او اســت . او نـسـخۀ حــق اسـت که عالم قـائم به حقيقت او است و افـلاک بانفاس قدس او در گردش اند. او معلم ملائـک اسـت و اولـين نـور الهـی کـه در عــالم وجـود ظاهر شـد. موضوع «انسان کامل » همچنـين يکــی از مـحـوری تــرين مـوضـوعات مـبـانی انسـان شـناختی در ديـدگـاه اســلام می باشد.
در قرآن کريم ، کمال انسان و به فعليت رساندن تواناييهای عـالی او، يکـی از محـوری تـرين و اساسـی تــرين مـوضـوعات مـی باشد، که با تعـابير مختلفـی همچـون : خـليفـۀالله (بـقـره /٣٠)، اوليـاءالله (يـونـس /٦٢)، ابــرار (انـفطـار/١٣)، اخـــيار (صــاد/٤٨)، اولی الامر (نساء/٥٩)، و ائمۀ (انبياء/٧٣) بيان شده است.
انبيا به عنوان کامل ترين انسان ها برای شکوفا ساختن استعدادهای مثبـت در بين بشر معرفی شده اند. (جمعه / ٢). مقام «خـليفۀاللهی » در روی زمين (بقره /٣٠) يکی از مهم ترين مباحـث مطـرح شــده در قرآن است کـه می توان گـفت تمام آيات قرآن ، يکسره تفسير «خليفۀاللهی » و تشريح خصايص جانشينی خدا برای انسـان اسـت.
انسان کامل آن انـسانی اسـت که همه ارزش هاي انسانی اش با هم رشد کنند، هيچ کدام بی رشد نمانند و همه هماهنگ يـک ديگـر رشد کنند و رشدشان به حد اعلابرسد» که اگر چـنين شـد، آن گاه می شـود انـسان کامل.
اين همـان کسـی مـی شـود کـه قـرآن مجيد او را تعبير به امام می کند که: «و إذابتلی إبراهيم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للنـاس إمـاما قال و مـن ذريتـی قـال لا يـنـال عــهدی الظالمين (بـقره / ١٢٤) «علی عليه السلام انسان کامل است. به اين جهت انسان کامل است که همـه ارزش هـای انسانی در او رشد کرده و بـه حد اعلای رشد رسـيده و هـماهنگ رشد کرده است. »
هـمچنين امام علی (ع ) در نهج البلاغه از صفات و خصوصيات بهترين بندگان (انسان کامل ) در برابر پروردگـار يـاد کـرده اسـت و مي فرمايد: «ای بندگان خدا همانا بهترين و محبوبترين بنده نزد خدا بنده ای است کـه خـدا او را در پيکـار بـا نـفـس يـاری داده اسـت آن کس که جامۀ زيرين او اندوه و لباس روئين او ترس از خداست چراغ هـدايت در قلـبش روشـن شـده و وسـايل لازم را برای روزی که در پيش دارد فراهم کرده و دوری ها و دشواری ها را بـر خـود نزديـک و آسـان سـاخته حقـايق دنيـا را بـا چشـم نـگريسته هـمواره به ياد خـدا بوده و اعمال نيکوی فراوان انجام ميدهد.»
انسان کامل در عرفان اسلامی
عرفان روش زاهدانه براساس شـرع و تزکيه نفس و اعراض از دنيا برای وصول به حق و استکمال نفس اسـت . عـرفان مـکتبی جامع و مطلق سلوک معنوی و اعم از تصوف است و عرفان اسلامی مکتبی فکري و فلسفی است که سالک را از راه شناخت حـق و حـقيقت بر مبنای کشف و شهود عارفان به سر منزل مقصود ميرساند. در عرفان اسلامی، انـسان کـامل کـون جامع ، صورت کامل حضرت حق و آئينۀ جامع صفات الهی است .
انـسان کامل از اصطلاحات کليدی عـرفان است. در عرفان اسلامی انسان موجودی ذو مراتب با ساحت های وجودی مختلف است کـه هريک از آنها معمای هـستی اسـت . مسئله انسان و اسرار وجودی او از جمله مسائلی است که در همۀ مکاتب بشری و الهی به آن توجه شده و همۀ مکاتب سعی کرده اند در حد ظرفيت و توانايی خود پرده ای از قصۀ پر رمز و راز اين معمای هستی ارائه کنند و يا مـعنايی که از آن را ارائه ميدهند پايه های انسان شناسی خود را تحکيم بخشند.
عرفان اسلامی از جمله مکاتبی است که بساير عميق و پر دامنه به انسان پرداخته و با مدد تعاليم عميق دينی، کشف و شهود و تجربيات عارفان مسلمان پرده هـای بـسياری از اسرار و رموز انسان را به تصوير کشيده است. انسان در عرفان اسلامی جايگاه ويژه و ممتازی دارد و به تعبير قرآن کريم حامل بار امانت الهی و آگاه به اسماء الهی است .
ابن عربی طرح نظريه «انـسان کـامل » را برای اولين بار از جانب حکيم ترمذی که او را همتای خود ارزيابی کرده ميداند. بعد از او محی الدين نخستين کسی است که در عرفان اسلامی اصطلاح «الانسان الکامل » را در آثار خود از جمله فتوحات مـکيه و فـصوص الحکم به کاربرد و درباره ويژگيهای چنين انسانی به تفصيل بحث کرد.
پس از ابن عربی، گويا عزيز الديـن نـسفی اوليـن نويسنده ای است که در جهان اسلام نام «الانسان الکامل » را بر مجموعه رسالات بـيست و دوگـانه اش ، کـه به زبان پارسی در عرفان اسـلامی نـوشته، نـهاده است. بعد از نسفی، شيخ عبد الکريم جـيلی عـنوان «الانسان الکـامل » را برای کتاب ارزنده اش ،که به زبان تازی درعرفان اسـلامی نـوشته، بـرگزيده اسـت.
بـحث انسان کامل در قرن سوم هجری و در انديشه های بـايزيد بـسطامی نمود پيدا کرد. او اصطلاح «الکامل التام » را به معنای انسان کامل بکار برده است. پس از بايزيد بسطامی، حسين بن منصور حـلاج ( ٣٠٩-٢٤٤) از انـسانی سـخن گفته که تمام مراحل کمال را پيموده و مظهر کمال صفات الهـی شده و به مقام و مرتبه «فنا فی الله » و «انالحق » نائل گشته است و چنان که معلوم است ،او خود را چنين انسانی شـناساند و در اين راه ،مـردانه بـه شهادت رسيد.
با يزيد بسطامی از ولی خدا با عنوان «کامل تـام » ياد مـی کند حلاج نيز از انسانی که مظهر صفات الهی و حائز مرتبه «انا الحق » گشته، سـخن گـفته مدعی شـده اسـت کـه انسان بر اثر زهد جسمی و روحی به مرحله ای می رسد که روح خدا در او نـزول مـی کند و هـمه چيز مسخر او می شود و همۀ افراد انسانی بايد بکوشند تا خود را به آن نقطه برسانند. از انـسان کــامل بــه نـام های گوناگون ياد کرده اند.
منبع: سیمای انسان کامل در اشعار نظامی گنجوی - آمنه فولادی
دیدگاه