امروز: جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 262884
۸۱۰۶۰
۱
۰
نسخه چاپی

در ستایش خفگی + فیلم مصاحبه فریدون جیرانی

فیلم خفه‌گی آخرین ساخته فریدون جیرانی است که با خلق فضاها و قصه پردازی به سبک فیلم های کلاسیک غربی و روسی، سعی در ارائه فیلمی متفاوت در سینمای ایران داشته است.

فریدون جیرانی

به گزارش حقوق نیوز به عقیده بسیاری از منتقدین آخرین اثر فریدون جیرانی به نام خفه‌گی اثری متفاوت و خاص در کارنامه این فیلمساز محسوب می‌شود که قصه‌پردازی و فیلم‌برداری سیاه و سفید آن و فرم‌های به کار گرفته شده در فیلم، فضای فیلم‌های اینگمار برگمان، فیلم های روسی، آثار هیچکاک و داستان های کافکا را به یاد بیننده می‌آورد.

تماشاگر در همان سکانس های آغازین زمانی که محیط آسایشگاه، مکان واقع شدن آسایشگاه در جایی پرت و برخورد و واکنش‌های آدم‌ها را می‌بیند به این درک می‌رسد که ظاهراً این فیلم روایتی بی زمان و مکان است و اتفاقات فیلم مابه ازای بیرونی ندارند.

فریدون جیرانی خود در مصاحبه پیرامون این فیلم در این باره می گوید: «در این فیلم برای من بی‌زمانی و بی‌مکانی خیلی مطرح بود، البته اگر دوباره بخواهم فیلم را بسازم باز هم فضا و مکان‌هایی که به آن‌ها اشاره شده را حذف می‌کنم. می‌خواستم فضای جنایی زیر سقف‌ها اتفاق بیفتد، اصلا قرار نبود مخاطب شهر را ببیندیا صدای ماشینی را بشنود، به دنبال فضایی کاملا انتزاعی بودیم که در عمل هم شباهتی به فیلم‌های روسی پیدا کرده بود که روزگاری آن‌ها را بسیار دوست داشتم.»

البته فضایی که جیرانی ساخته است از دلهرگی و زمستانی تمام‌نشدنی به‌جز افسرده کردن مخاطبش، آن‌هم در یک‌شب برفی هیچ خاصیت دیگری ندارد. لوکیشن بیمارستان و خانه صحرا را هم که اضافه کنید، فهرست موارد افسرده کننده فیلم تکمیل می‌شود. بازیگران برای تطبیق با محیط سرد و بی‌روح فیلم و فضای داستان بازی‌های خطی و خشکی را ارائه می‌دهند. فیلم تلخ است به شدت تلخ و پایان آزار دهنده ای دارد.

داستان روایتگر زندگی دختری به نام صحرا مشرقی با بازی الناز شاکردوست است که از یکسو با زندگی سخت و فقر دسته و پنجه نرم می کند و از سوی دیگر به لحاظ عاطفی زنی کاملا تنها و منزوی است که هیچ امیدی به داشتن رابطه ای توأم با عشق ندارد. پرستار سعی دارد با تمام مشکلات خود به زنی به نام نسیم (پردیس احمدیه) کمک کند که بیمار تازه وارد و بی پناه است که برای فرار از خشونت های همسر خود مسعود ( نوید محمدزاده) با دیوانگی ساختگی در تیمارستان بستری شده است. در واقع بخش های مهمی از این فیلم به مشکلات متعدد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان در جامعه و در قالب دو شخصیت صحرا و نسیم می پردازد.

الناز شاکردوست در صحنه ای از فیلم خفه‌گی
 

صحرا نمونه زنانی در جامعه ماست که علیرغم تمام تلاش‌های خود بدلیل ضعف ساختار فرهنگی و اقتصادی به تنهای قادر به ادامه زندگی نیستند و بدین سبب با توسل به هر راهی سعی در تامین مالی و امنیت خود دارند، اما این را‌ه‌ها نهایتا ممکن است به خفگی این زنان منجر گردد. زنان خفه‌گی چه پولدار باشند چه فقیر سرگذشتی یکسان خواهند داشت و آن چیزی جز کتک خوردن و مرگ نیست. همانگونه که در نهایت صحرا مشرقی، آخرین شانس خود را امتحان می کند. شانسی که برای او در خیانت به نسیم و قتل او تعریف شده است، اما در نهایت نتیجه ای جز خفه‌گی برای او در پی ندارد. اینکه چطور صحرا مشرقی پس از سالها معتمد بودن در یک تیمارستان، بدون پیش زمینه ای قابل باور، برای رسیدن به ثروت و گریز از فلک زدگی اش در زندگی فردی، تبدیل به یک جانی قسی القلب می شود از نکات سوال‌برانگیز برای تماشاگر است که اگرچه شاید در تئوری‌های روانشناسانه بتوان جوابی برای آن یافت، اما پرداخت این تغییر سیر به لحاظ روانی در فیلم کاملا سطحی و گذرا روی می دهد.

در فضای ترسیم شده توسط فیلم ساز مفاهیم عشق، محبت، اعتماد رنگ باخته‌اند و تنها پوسته‌ای از آنها باقیمانده است. گویا قرار است جامعه ای به ما نشان داده شود که همانند ساختمان هایش در حال فروپاشی است و زنان همانند صحنه های بیمارستان روانی پشت فنس‌های فلزی اسیر شده‌اند و برای رهای جز توسل به راهی که نهایتا به نابودی آنها ختم می شود، راه دیگری ندارند.

انتهای پیام

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید