امروز: جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 271002
۱۳۹۳۱
۱۶
۰
نسخه چاپی
social psychology

تعریف روانشناسی اجتماعی | موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی اجتماعی | اندیشمندان روانشناسی اجتماعی

روانشناسی اجتماعی مطالعه موضوعات، مشکلات و مسائل مرتبط با روانشناسی و جامعه است. روانشناسی اجتماعی، اثرات حضور دیگران را بر رفتار فرد یا رفتار خود را تحت تأثیر گروه مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهد.

روانشناسی اجتماعی؛ کاربرد، تاریخچه و اندیشمندان آن

تعریف روانشناسی اجتماعی

روانشناسی اجتماعی (Social Psychology) یکی از شاخه‌های دانش روانشناسی است که به بررسی رفتارهای اجتماعی مردم می‌پردازد. نخستین مطالعات و توجه به حوزه رفتار اجتماعی و روانشناسی اجتماعی را متعلق به فارابی می‌دانند.

فارابی در کتابهای انگلیسی به نام الفارابی و گاه به نام الفارابیوس (تلفظی که در زبان لاتین رایج شد) شناخته می‌شود.

البته مانند بسیاری از شاخه‌های علوم، مطالعه‌ی روشمند در حوزه روانشناسی اجتماعی، به صورت جدی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شد.

اگر بخواهیم تعریف روانشناسی اجتماعی را به شکلی دقیق‌تر ارائه کنیم، می‌توانیم به سراغ تعریفی برویم که گوردن آلپورت ارائه کرده است :

روانشناسی اجتماعی، مطالعه‌ی علمی و روشمند شیوه‌ی فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن انسان‌ها در حضور مستقیم و ضمنی دیگران است. همچنین مطالعه‌ی رفتار و افکار و احساسات انسان‌ها، وقتی به عکس‌العمل دیگران – که در آن زمان و مکان نیستند – فکر می‌کنند، در حوزه روانشناسی اجتماعی قرار می‌گیرد

موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی اجتماعی

مسائلی مثل رقابت در گروه , ستیزه , همکاری , سبقت جویی , رهبری و بطور کلی کنش های متقابل گروهی از اهم موضوعاتی است که در روانشناسی اجتماعی مورد بررسی واقع می‌گردد, بنابراین می‌توان حیطه تحقیق در روانشناسی اجتماعی را در موارد زیر خلاصه نمود:

1- اثر جامعه در فرد از طریق اجتماعی شدن

2- اثر فرد بر جامعه از طریق پدیده‌هایی مانند رهبری

3- روابط میان افراد و کنشهای متقابل آنها در پدیده‌هایی مثل ستیزه , رقابت , سازگاری و ...

رفتار فرد در گروه، مساله همرنگی، بررسی نگرش و تغییرات آن، تاثیر عوامل اجتماعی روی رفتار مثلا اثر تلویزیون بر خشونت و یا تاثیر جنگها بر روان افراد و ... ، توجیه خود، مساله اسنادها و ارتباطات و ... عمده‌ترین مباحث مورد علاقه روان شناسان اجتماعی است.

همچنین روان شناسی اجتماعی با پدیده‌های رایج و جاری اجتماعی به صورت کاربردی درگیر است. به عنوان مثال مساله استرس و بررسی عوامل اجتماعی موثر در بروز آن در جوامع پیشرفته بسیار مورد توجه روان شناسان اجتماعی است که در تلاش برای رفع این عوامل مثلا عامل ازدحام در جوامع پرجمعیت می‌باشند.

همچنین در دهه‌های اخیر شاهد خدمات مهم روان شناسان اجتماعی در زمینه‌های مهمی چون روابط پزشک و بیمار ، واکنش در برابر اطلاعات تشخیصی ، مهار بیماری و تجربه درد بر مبنای نظریه اسنادها بوده‌ایم.

سرانجام باید به درگیری فزاینده روان شناسان اجتماعی در مطالعه مسائلی اشاره کرد که از دستگاه های قانونی و نظام های دادرسی سرچشمه می‌گیرد. در این حیطه روان شناسان اجتماعی به فرایند محاکمه، روانشناسی شهادت، اعتراف و ... پرداخته‌اند. همچنین در فرایند طرح و اجرای مقررات اجتماعی مثلا مقررات راهنمایی رانندگی از یاخته‌های روان شناسی اجتماعی استفاده بهینه‌ای به عمل آمده است.

روانشناسی اجتماعی؛ کاربرد، تاریخچه و اندیشمندان آن

تاریخچه روان شناسی اجتماعی

در تاریخچه روان‌شناسی اجتماعی، مانند بسیاری از رشته‌های علمی، نخست از افلاطون و ارسطو به عنوان اولین روان‌شناسان اجتماعی یاد می‌شود.

ارسطو، انسان را حیوان اجتماعی می‌خواند، از اینرو روان‌شناسان اجتماعی(مثل ارونسون Aronson) وی را نخستین روان‌شناس اجتماعی می‌دانند که 350 سال پیش از میلاد، اصول اساسی نفوذ اجتماعی و متقاعدسازی را تنظیم کرده که مساله مهمی در روان‌شناسی اجتماعی می‌باشد.

پس از افلاطون و ارسطو، فیلسوفان متعدد دیگری درباره ماهیت انسان و طبیعت نخستین بشر سخن گفته‌اند. توماس‌هابز(Hobbes) فیلسوف انگلیسی در کتاب لویاتان و همین‌طور در کتاب ماهیت انسان توجه مردم را به این مسأله جلب کرد که انسان گرگ انسان است.

گذشته از آثار و ردپای فیلسوفان در تاریخچه روان‌شناسی اجتماعی، این علم را عمدتا مربوط به صد سال اخیر دانسته و تاریخچه آن را به چند دوره مختلف تقسیم می‌کنند.

1885تا 1934

سال‌های بین 1885 تا 1934 را سال‌های آغازین روان‌شناسی اجتماعی می‌خوانند. در سال 1897 یکی از نخستین و پرآوازه‌ترین بررسی‌های تجربی در روان‌شناسی اجتماعی توسط تریپلت (Triplett) انجام شد.

تحقیق وی اولین مطالعه علمی در مورد رفتار اجتماعی بود که منجر به تربیت گروهی از دانشمندان علوم اجتماعی گردید که کارهای وی را توسعه دادند.

در سال 1908 نیز ویلیام مک دوگال روان‌شناس و ادوارد راس جامعه‌شناس به صورت مجزا دو کتاب روان‌شناسی اجتماعی چاپ کردند. اما پیش از این دو که در ایالات متحده بوده‌اند، گابریل تارد در اروپا، کتاب روان‌شناسی اجتماعی را نوشته بود. در سال 1920 ویلی هلپاچ اولین مؤسسه روان‌شناسی اجتماعی را در آلمان تأسیس کرد اما به قدرت رسیدن هیتلر باعث شد این مؤسسه در سال 1933 منحل شود.

انتشار نخستین آزمون روان‌شناسی اجتماعی فلوید آلپورت در سال 1924، از بیشترین اهمیت تاریخی در این علم برخوردار است. زیرا بر رهیافت آزمایشی که امروزه ویژگی برجسته این رشته است و با ویژگی‌های فرهنگی آمریکاییان هماهنگی بیشتری دارد استوار بود.

 اثر مهم دیگر این دوره کتاب ذهن، خود و جامعه نوشته جورج هربرت مید است که بر تعامل خود با دیگران تأکید داشت.

1936 تا 1945

دوره بعد که بین سال‌های 1936 تا 1945 است، دوره جهش روان‌شناسی اجتماعی می‌باشد.

یکی از چهره‌های شاخص روان‌شناسی اجتماعی که کارهای مهمی در این دوره انجام داد، مظفر شریف نام دارد. وی گزارش پژوهشی را در ارتباط با نفوذ اجتماعی انجام داد که در مورد شکل‌گیری هنجارهای اجتماعی بود. تحقیقات وی در روان‌شناسی اجتماعی بسیار ارزشمند و حیاتی بود، زیرا این تحقیقات نشان می‌داد که امکان مطالعه پدیده پیچیده نفوذ اجتماعی از طریق روش علمی امکان‌پذیر است.

چهره مشهور دیگر همین سال یعنی 1936 کورت لوین است که بسیاری از ویژگی‌های تعیین کننده حوزه روان‌شناسی اجتماعی مدیون تلاش‌های وی است. وی نظریه میدانی(field theory) را مطرح کرد که طبق آن، رفتار تابعی است از تعامل میان شخص و محیط.

در سال‌های 1941 تا 1945 دولت امریکا، عملا از روان‌شناسان اجتماعی در امور جنگی بهره جست. سال‌های 1946 تا 1960 را بعضی از روان‌شناسان اجتماعی دوران کلاسیک این علم و برخی دیگر سال‌های گسترش سریع این علم خوانده‌اند.

در سال 1949 کارل هاولند و همکارانش اولین آزمایش‌های مؤثر را در مورد تغییر نگرش و اقناع انجام دادند. در این سال‌ها یعنی پس از جنگ جهانی دوم به دلیل اهمیت پیدا کردن نقش روان‌شناسان، بودجه‌های تحقیقات روان‌شناسی اجتماعی نیز تقویت گردید.

تحقیقات متعددی همچون تحقیق سولومون اش که در مورد همرنگی با قضاوت‌های غلط اکثریت انجام گرفت و یا مثل فستینگر که در سال 1975 نظریه ناهمسانی شناختی را مطرح کرد که مدلی برای روان‌شناسی اجتماعی محسوب می‌شود.

1961 تا 1975

سال‌های 1961 تا 1975 را دوره اعتماد و بحران خوانده‌اند که در آن روان‌شناسی اجتماعی گسترده‌تر شد و نحوه تفکر و احساس مردم به حیطه پژوهش کشیده شد. بحران نیز بدین لحاظ وجود داشت که برخی معتقد بودند بعضی از روش‌های تحقیق غیراخلاقی هستند. مثلا در برخی آزمایش‌ها به آزمودنی صدمه روحی وارد می‌شود و یا این که نظریه‌های آزمایش شده در آزمایشگاه‌ها، از نظر تاریخی و فرهنگی محدودیت دارند.

کلمن و اُرِن از این دسته نظریه‌پردازان بودند. برخی دیگر نیز طرفدار پژوهش آزمایشگاهی بودند و استدلال می‌کردند که روش آن‌ها اخلاقی است. از این دسته می‌توان مک گوایر را می‌توان نام برد.

1975 تا عصر حاضر

از سال 1976 تا عصر حاضر را دوره کثرت‌گرایی در روان‌شناسی اجتماعی می‌خوانند. دقت در روش‌های پژوهشی باعث اصلاح و پیشرفت روش‌ها شده است. در این دوره نظریات متعددی وجود داشته و روان‌شناسان اجتماعی معتقدند هیچ روش تحقیقی کامل نیست و دارای مزایا و معایبی است.

روانشناسی اجتماعی؛ کاربرد، تاریخچه و اندیشمندان آن

ارتباط روان شناسی اجتماعی با سایر علوم اجتماعی

آنچه مشخص است میان روان شناسی اجتماعی با سایر رشته‌های علوم اجتماعی مرز روشنی وجود ندارد.

روان شناسی اجتماعی با علوم سیاسی و اقتصادی و انسان شناسی فرهنگی همپوشی دارد و در بسیاری از جنبه‌ها از روان شناسی عمومی قابل تفکیک نیست، به همین ترتیب با جامعه شناسی نیز نزدیک است.

 ای. آ. راس نویسنده اولین کتابی که با نام روان شناسی اجتماعی منتشر شد، یک جامعه شناس بود.

این رشته به طبیعت اجتماعی افراد علاقمندی خاصی دارد. برخلاف آن علوم سیاسی، جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی در کار خود به نظام های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر محیطی که فرد در آن زندگی می‌کند، می‌پردازند. این رشته‌ها علاقمندند سیر جامعه را بدون آن که توجهی به فرد داشته باشند، پی بگیرند در حالیکه روان شناسی اجتماعی علاقمند است بداند چگونه هر یک از اعضای جامعه از محرکهای محیط اطراف تاثیر می‌پذیرد.

روانشناسی اجتماعی ارتباط مستقیمی هم با روانشناسی و هم با جامعه شناسی دارد. این رشته تاثیر متقابل فرد با گروه یا جامعه را بررسی می‌کند. بعبارت دیگر روانشناسی اجتماعی اثری را که جامعه یا گروه بر فرد باقی می‌گذارد مورد مطالعه قرار می‌دهد. گاه نیز در مورد بعضی از پدیده‌های اجتماعی , مرز مشخصی میان روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی دیده نمی‌شوند ولی بطور خلاصه باید گفت که در ارتباط با گروه اجتماعی, جامعه شناسی اساساً و بالاخص به رفتار گروه توجه دارد و روانشناسی اجتماعی به رفتار فرد در وضعیت گروهی علاقه نشان می‌دهد.

از سوی دیگر روان شناسی اجتماعی شاخه‌ای از روان شناسی عمومی است و هر دو بر یک نکته تاکید دارند؛ طبیعت بشر آن گونه که در شخص نهفته است. از این رو ، روان شناسی اجتماعی با روان شناسی عمومی همپوشی دارد، ولی با آن یکی نیست.

برای درک تفاوت روانشناسی اجتماعی با دیگر علوم بویژه جامعه شناسی می توان آزمایش اَش را مورد توجه قرار داد.

سالومون اش با یک آزمایش ساده در دهه ۵۰ میلادی نشان داد: تا چه میزان فشار گروهی می تواند روی برداشت فردی افراد تأثیر بگذارد؟

اش از ۱۱۹ داوطلب استفاده کرد که در گروه های هفت نفره بودند.

مقابل این شرکت کنندگان هر بار دو کارت قرار می گرفت.

روی کارت اول یک خط عمودی کشیده شده بود و روی کارت دوم، سه خط عمودی؛ که یکی از این سه خط، درست به اندازه ی طول خط عمودی کارت اول بود.

آنها باید هر بار آن خط را تشخیص می دادند.(خطی که درست هم اندازه ی خط کارت اول بود.)

کار بسیار ساده ای بود و جواب واضح بود.

سالومون از دانشجویان خواسته بود پاسخ را با صدای بلند اعلام کنند. گاه هر هفت نفر درست جواب می دادند و گاه اشتباه.

(در این گروه ها معمولاً شش نفر «بازیگر» بودند و به طور عمدی از طرف اش، جواب اشتباه می دادند و تنها یک نفر، آزمایش شونده بود و خودش از این موضوع اطلاعی نداشت.)

بعد از چند بار تکرار، بیشتر افراد مورد آزمایش، بعد از اینکه نفرات اول به این سوال جواب غلط می دادند، پاسخ اشتباه می دادند.

جالب است که ۷۵ درصد افراد به سوی پاسخ اشتباه سوق داده شدند.

پرسشی که ایجاد شد این بود که:

آیا شرکت کنندگان با وجود دانستن پاسخ صحیح، تحت تأثیر فشار جمع قرار گرفتند یا اجبار جمعی باعث شد آنها واقعاً خط اشتباه را جواب درست بدانند؟

در پایان آزمایش ازشرکت کنندگان پرسیده شد چرا با بقیه ی گروه، همرنگ شدند؟

در اغلب موارد، دانشجویان ابراز می کردند با وجودی که می دانستند پاسخ صحیح کدام است ولی برای جلوگیری از خطر مورد تمسخرقرار گرفتن، به ناچار، پاسخ اشتباه می دادند.

اگر چه در بحث همرنگی با جماعت یک رفتار اجتماعی مورد بحث قرار می‌گیرد، اما هدف نهایی بررسی رفتار یک فرد هنگام قرار گرفتن در یک جامعه است و نه بررسی رفتار کل جامعه.

تفاوت دیگر هم در این است که روانشناسی اجتماعی، در مقایسه با حوزه‌های دیگر، ساختارها و روش‌های علمی‌تر و ریاضی‌تری دارد و حجم مطالعات و تحقیقات علمی و عددی، در مقایسه با نظریات سلیقه‌ای و فردی در آن بیشتر است.

اندیشمندان روانشناسی اجتماعی

آلپورت (۱۹۲۰) – تسهیل اجتماعی

آلپورت این مفهوم را بیان کرد که حضور دیگران (یعنی گروه اجتماعی) می‌تواند رفتار خاصی را در فرد تسهیل کند.

آلپورت دریافت که یک مخاطب، کارایی افراد را در خصوص وظایف آسان و به خوبی یاد گرفته شده را بهبود می­‌بخشد، اما در مقابل، منجر به کاهش کارایی در خصوص وظایف دشوار و یا تازه آموخته شده می‌­شود و دلیل این امر نیز بازدارندگی یا مهار اجتماع از بروز احساسات است.

بندورا (۱۹۶۳) نظریه یادگیری اجتماعی

بندورا این مفهوم را مطرح ساخت که رفتار در جهان اجتماعی می‌تواند مدلسازی شده باشد.

سه گروه از کودکان ویدئویی را تماشا کردند که در آن یک فرد بزرگسال یک «عروسک بادی بوبو» را مورد تهاجم و ضرب و شتم قرار می­‌داد و فرد بزرگسال دیگری که شاهد ماجرا بود در ازای این رفتار، یا او را تنبیه می­‌کرد و یا به او پاداش می­‌داد. کودکانی که ویدیوی دریافت پاداش را مشاهده کرده بودند، از احتمال بیشتری برای کپی کردن این رفتار برخوردار بودند.

فستینگر (۱۹۵۰) ناهنجاری­‌های شناختی

فستینگر، شاکتر و بلک این ایده را مطرح ساختند که وقتی ما در وجود خود اعتقادات، نگرش‌ها یا شناخت­‌های متفاوتی داشته باشیم، اختلال را تجربه می‌کنیم. این امر یک ناسازگاری یا تضاد محسوب می­‌شود که باعث ناراحتی می­‌گردد.

ما انگیزه‌­هایی در وجود خود داریم که سبب می­‌شود این ناسازگاری با تغییر یکی از اندیشه‌­ها، باورها یا نگرش‌­های ما و یا با ایجاد توجهی انتخابی به سوی اطلاعاتی که از یکی از باورهای ما (همان باوری که مطلوب ما است) حمایت می‌کند و سایر موارد را نادیده می‌­گیرد کاهش دهیم (فرضیه ارائه­‌ی انتخابی).

اختلاف یا ناهنجاری زمانی اتفاق می‌افتد که انتخاب­‌ها یا تصمیمات دشواری وجود داشته باشد یا زمانی که افراد در رفتارهایی که در تضاد با نگرش آنها می‌­باشد، مشارکت می‌کنند. در نتیجه، ناهنجاری با تلاش برای توجیه و دلیل‌آوری (یعنی در زمانی که قصد رسیدن به یک هدف ساده­‌تر را داریم)، ملزم شدن برای پذیرش و قبول کردن (زمانی که افراد مجبور به رعایت موردی بر خلاف نگرش خود می­‌شوند) و انتخاب آزاد (هنگامی که تصمیم‌گیری­‌ها را سبک و سنگین می­‌کنند) به وجود می‌­آید.

تاجفل (۱۹۷۱) نظریه هویت اجتماعی

هنگامی که افرادی به گروه­‌های مصنوعی و ساختگی (حداقلی) تقسیم می‌شوند، آگاهی از اینکه یک «گروه خارجی» (گروه دیگری) وجود دارد، به راحتی می­‌تواند منجر به قضاوت­‌های متعصبانه گردد. هنگامی که از پسران شرکت‌کننده در آزمایش خواسته شد که امتیازاتی را به افرادی (که ممکن است در ادامه تبدیل به پاداش شوند) که بخشی از آنها از اعضای گروهشان و برخی دیگر از افراد گروه‌­های دیگری بودند اختصاص دهند، آنها یک اولویت قوی برای اختصاص دادن امتیازات به هم‌گروهی­‌های خود را نشان دادند.

به این ترتیب، بیشتر امتیازات در وظیفه­‌ی تعیین شده، به پسران حاضر در گروه مشابه تعلق گرفت. این موضوع می‌تواند به تئوری هویت اجتماعی تاجفل و ترنر اشاره کند که بیان می­‌دارد افراد نیاز به برقراری و حفظ یک حس مثبت نسبت به هویت فردی و اجتماعی دارند: این هویت تا حدی با تأکید بر مطلوبیت گروه خود و با توجه به تمرکز بر روی تمایز بین گروه­‌هایی که آنها را «کم اهمیت­‌تر» می­‌دانند، به دست می­‌آید.

واینر (۱۹۸۶) تئوری اسناد

واینر علاقمند به مطالب و اسناد مربوط به تجربیات مربوط به موفقیت و شکست بود و این ایده را مطرح کرد که ما به دنبال توضیح رفتار در جهان اجتماعی هستیم.

او معتقد بود که این موارد بر اساس سه حوزه ساخته شده‌­اند: مکان، که می‌تواند داخلی یا خارجی باشد؛ ثبات، که بدین مفهوم است علت پایدار است و یا در طول زمان تغییر می­‌کند و کنترل‌پذیری.

میلگرام (۱۹۶۳) آزمایش شوک

به شرکت‌کنندگان گفته شده بود که در یک مطالعه در مورد یادگیری و آموختن مشارکت خواهند داشت، اما زمانی که دریافتند باید به صورت شراکتی کار آموختن را انجام داده و در خصوص شریک یا همکار خود نیز پاسخگو باشند، به طور دائم همانند یک مربی عمل کردند.

زمانی که یادگیرنده (یک شخص همکار در آزمایش) پاسخ اشتباهی را ارائه می‌داد، یک دانشمند به فرد شرکت کننده در آزمایش دستور می‌­داد که باید یک شوک الکتریکی را اعمال کند. اگرچه این اتفاق واقعاً رخ نمی­‌داد، اما شرکت کننده از این موضوع مطلع نبود، زیرا در ابتدای آزمایش یک نمونه­ (حقیقی!) از شوک را خودش تجربه کرده بود.

با هر پاسخ نادرستی که ارائه می­‌شد، آنها به اعمال ولتاژ بالاتری ترغیب می­‌شدند. در نهایت مشخص شد که تمامی شرکت‌کنندگان تا شوک ۳۰۰ ولتی را اعمال کرده‌اند، اما ۶۵ درصد از شرکت‌کنندگان به بالاترین سطح یعنی ۴۵۰ ولت رسیده‌­اند.

به‌نظر می‌رسد که اطاعت، به احتمال زیاد در یک محیط نا آشنا و در حضور یک شخصیت مقتدر، به ویژه هنگامی که فشارهای مخفی به‌منظور تسلیم ساختن نیز بر افراد تحمیل شود رخ می­‌دهد.

همچنین ممکن است که این اتفاق به دلیل دیگری نیز روی دهد. این دلیل می­‌تواند این باشد که شرکت‌کننده احساس می­‌کرد که شخص دیگری به غیر از او مسئول این عمل بوده است (منظور همان دانشمندی است که دستور ارائه شوک را صادر می­‌کند).

هانی، بانکز، زیمباردو (۱۹۷۳)- مطالعه زندان

داوطلبان در طول این مطالعه، در یک شبیه‌سازی شرکت کردند که در طی آن، آنها به صورت تصادفی نقش یک زندانی یا زندانبان را به عهده گرفته و به زیر زمین یک دانشگاه که همانند محیط یک زندان شبیه‌سازی شده بود، منتقل شدند. آنها برخی از حقوق اولیه که به زندانیان اختصاص داشت را از دست دادند، به‌طور غیرمنتظره و بدون اطلاع قبلی دستگیر شده بودند، یک لباس فرم و شماره شناسایی (که در آنها باعث ایجاد فردیت‌زدایی می‌­شد) نیز به آنها داده شده بود.

این مطالعه نشان داد که انطباق با نقش‌­های اجتماعی به عنوان بخشی از تعامل اجتماعی رخ داده است، چرا که هر دو گروه احساسات منفی زیادی را از خود نشان دادند و خصومت و از دست دادن صفات انسانی در آنها ظاهر شد.

زندانیان منفعل شدند، در حالی که زندانبانان نقش فعال، وحشیانه و مسلط را به خود گرفته بودند. اگرچه تأثیر اجتماعی هنجاری و اطلاعاتی نقش مهمی در این امر ایفا می‌کرد، اما فردیت‌زدایی یا از دست دادن احساس هویتی نیز به احتمال زیاد به‌نظر می‌رسید که به انطباق منجر شود.

هر دو مطالعه، یعنی مطالعه­‌ی زیمباردو و میلگرام، مفهوم تأثیر اجتماعی و راه‌هایی که در آن می‌­توان این تأثیر و یا نفوذ را مشاهده و آزمایش کرد را معرفی کرده‌­اند.

  • منبع
  • متمم
  • دکتر ثانی
  • ویستا
  • پژوهه
  • دانشنامه رشد
  • سوسیومایند

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید