امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 273845
۳۰۹۹
۱
۰
نسخه چاپی

فایده گرایی | فایده گرایی جرمی بنتام | تفسیرها از فایده گرایی

فايده گرايی، صرفنظر از خوانش ها و تفسيرهای گوناگونی كه دارد، در معنی اصطلاحی آن، به دسته ای از نظریه های اخلاقی گفته می شود که رفتار آدمی را بر اساس پیامدی که بر آن مترتب است، ارزیابی کرده و در صدور احکام هنجاری نظر به آینده دارد.

فایده گرایی | فایده گرایی جرمی بنتام | تفسیرها از فایده گرایی

منظور از فایده گرایی، نظریه ای است، که معتقد است یگانه معیار ثواب، خطا و الزام اخلاقی عبارت است از اصل فایده؛ این اصل قائل به بیشترین خوشی برای بیشترین افراد است و آن را یگانه غایت درست و مطلوب‌ رفتار‌ انسانی می داند.

فایده گرایی چیست؟

منظور از فایده گرایی، نظریه ای است، که معتقد است یگانه معیار ثواب، خطا و الزام اخلاقی عبارت است از اصل فایده؛ این اصل قائل به بیشترین خوشی برای بیشترین افراد است و آن را یگانه غایت درست و مطلوب‌ رفتار‌ انسانی می داند.

از مـنظر فـايده گرايی درستی و نادرستی اعمال در پرتو فايده‌ مشخص‌ می شوند. هيچ چيز غير از لذت و الم وجود حقيقی ندارند. تنها لذت است که ذاتا‌ خـوب‌ اسـت‌ و تـنها الم است ذاتا بد. خوب آن است که نسبت به هر‌ بـديل‌ ديگر‌ ميزان لذت را نسبت به الم ارتقاء دهد و بد آن چيزی است که در‌ مقايسه‌ با‌ هر جايگزين ديگری ميزان الم را نسبت بـه فـايده افـزون کند.

فايده گرايی به عنوان يک نظريه سترگ اخلاقی، که در جهان جـديد تـحولی عميق‌ و شگرف‌ يافته‌ است، به لحاظ برخی از اوصاف منحصر به فرد می تواند به پرسش هـای بـنيادين‌ هـنجاری پاسخ گويد و پاسخی قانع کننده برای چرايی جرم انگاری ها ارائه کند.

بنتام و فایده گرایی

هرچند نظريه بـنتام‌ يکـی از نـحله های فايده گرايی در ساحت انديشه سياسی و حقوقی است، اما قويی ترين، جذاب ترين و ماندگارترين‌ روايت‌ از فـايده گرايی اسـت. از اين رو، در عـرف فيلسوفان اخلاق، اين واژه‌ (فايده گرايی)، همان‌ لذت گرايی بنتام را به ذهن متبادر می کند.

نظريه فـايده گرايی در سـامانه بنتامی به سبب‌ غايت‌ نگر‌ بودنش، از قضاوت پيشينی در خصوص رفتار آدمی و نهادهای اجـتماعی مـی پرهـيزد‌ و با‌ ملاحظه نتايج گوناگون آن به داوری می نشيند.

اين نظريه با اجتناب از پيش فرض ها و اصول‌ انتزاعی و تـجريدی بـيشتر بر واقعيت های اجتماعی تمرکز کرده و با ابتناء بر تجربه‌ گرايی و خردگرايی راهـکارها و راهـبردهای مـلموس و محسوسی را برای جرم انگاری و کيفرگذاری طراحی و پيشنهاد می کند. اين نوع استراتژی در‌ گذشته نه چندان دور حوزه قـانونگذاری را در بـسياری از کشورها تحت تأثير‌ قرارداده‌ و انقلابی را در عرصه مبارزه‌ با‌ جرم و پيشگيری پديد‌ آورد‌.

اين نظريه بـه رغـم نـقدهايی که‌ بر‌ آن وارد شده است، افول نکرده و در مصاف با منتقدان روز به‌ روز‌ تنومندتر شده و هر از گاهی تـفسيرها‌ و تـأويل هـای تازه تری از‌ درون‌ آن می تراود.

پيشينه فايده گرايی بنتامی

در دوران‌ باستان‌ آريستيپوس کورنائی و اپيکور نظريه های لذت گرايانه را تـبيين و پيشنهاد کرده اند. بـنتام نـيز، همان گونه که خود معترف بود، از نظريه های پيشينيان خود بهره برده است.

اصول کلی فايده گرايی را هلوتيوس و ديويد هيوم مطرح کرده بودند.

هلوتيوس بر اين باور بود که آدمی بايد اعمال خـود را بـا توجه به مصالح عمومی ارزيابی کند. بنتام مفهوم منفعت اجتماعی را‌ از‌ هيوم وام گرفت. کتاب سوم از تصنيف رساله «طبيعت انسانی »، که هيوم آن را نوشته بود، تأثير زيادی بر بنتام داشت.

بنتام در سال ١٧٦٨ رساله ای به نـام «حـکومت » از جـوزف پريستلی به دستش رسيد که اين عبارت را در‌ آن‌ يافت‌: «بيشترين خوشی برای بيشترين افراد». پريستلی گـفته بود‌: خوشی يا خوشبختی اکثريت اعضای يک جامعه معياری است که همه امور آن حکومت و جـامعه را بر مبنای آن بايد‌ سـنجيد‌. امـا‌ هاچسن حتی پيش از وی در مباحث اخلاق گفته بود‌: بهترين عمل، عملی است که به بيشترين خوشی يا خوشبختی افراد منتهی گردد.

سزار بکاريا‌ نيز‌ چنين‌ مضمونی دارد.

بنتام، به اين دليل که سخت‌ متأثر‌ از چـنين صاحب نظرانی است، راه برای ارائه نظريه اش به خوبی هموار شده بود و وی آن‌ نظريه‌ ها را به شيوه ای صريح و جامع و بر مبنای اساسی اخلاق و قانونگذاری منطبق‌ ساخت.‌

تفسیرها از فايده گرايی

همه فايده گرايان معتقدند آنـچه بـه لحاظ اخلاقی صواب يا خطاست، به وسيله‌ نظر‌ کردن‌ در چيزی تعيين می شود که بيشترين غلبه عمومی خير بر شر را ايجاد‌ می کند. با اين حال، خوانش ها و تفسيرهای گوناگونی از فايده گرايی وجـود دارد کـه‌ به‌ اختصار‌ سه مورد از آنها بررسی می گردد.

طرح اين موضوع سبب می شود تا‌ تقرير‌ بنتامی از قرائت فايده گرايی روشن گردد.

فايده گرايی عام

فايده گرايی عام می کوشد تا‌ عمل‌ خـاص‌ را ذيل مـجموعه اعمال مشابه قرار دهد و در نهايت نتايج آنها را ارزيابی نمايد؛ با‌ اين‌ گزاره ساده که اگر انجام کاری را همه بخواهند، چه پيامدی خواهد‌ داشت‌.

تفکری که پشتوانه فايده گرايی عام اسـت، اين اسـت کـه اگر در موقعيت خاصی انجام کـاری بـرای کـسی صواب‌ است، پس انجام آن برای همه کسانی که موقعيت مشابهی دارند، صواب‌ است‌. بنابراين، بايد پرسيد اگر در چنين مواردی همه بخواهند مـانند مـا عـمل کنند، در آن صورت‌ چه‌ پيامدهايی در انتظار آنها است .

امـجی سـينگر اين نظريه را دقيق تبيين‌ کرده‌ است. برخی بين فايده گرايی عام‌ و فايده گرايی مبتنی بر قاعده امکانی تفاوتی نديده و و تعميم‌ گـرايی را ويژگـی بـارز هر دو دانسته اند. زيرا در اين‌ دو‌ رويکرد، حکم اخلاقی متوقف بـر‌ آثار‌ و نتايج خاص‌ نيست‌ و خير‌ و شر ناشي از عمل در سطح‌ کلان‌ و وسيع ديده می شود. نظريه بنتام با اين خوانش از فـايده گرايی بـيگانه‌ نـيست.‌

فايده گرايی قاعده نگر

اين نوع فايده گرايی بر نقش محوری و کليدی قواعد‌ در اخلاق تـاکيد مـی کند‌ و به‌ ما می گويد: بايد کاری انجام دهيم که مورد توصيه قواعدی است که‌ اگـر‌ افـراد جـامعه سعی در پيروی از‌ آنها‌ می کنند بهترين‌ پيامدها‌ را خواهد داشت.

پس‌ اين‌ نظريه بـه دنـبال آن اسـت که بگويد کدام قاعده بيشترين سود را دارد. اين‌ نوع‌ سودگروی منتسب به جان استوارت مـيل‌ اسـت‌.

فايده گرايی قاعده نگر‌ لذت را يگانه ارزش‌ ذاتی و مطلوب لنفسه برای ارزيابی ها و داوری های اخلاقی مـی دانـد، اما به جای ملاحظه و محاسبه نتايج‌ خير و شر عمل، به نتايج قواعد‌ مـی نـگرد‌.

از‌ مـنظر‌ فايده گرايی قاعده محور‌، آدمی در مواجهه با مسأله اخلاقی، نبايد به خير و شر محقق يا مـحتمل عـمل بنگرد. او صرفا‌ بايد‌ ببيند‌ عمل مورد نظر ذيل کدام قاعده قرار‌ می گيرد.‌

فـايده گرايی غـايت نـگر يا عمل نگر

فايده گرايان عمل نگر بر اين باورند، به طور کلی يا در هر جايی که ممکن بـاشد بـايد با توسل مستقيم‌ به اصل سود بگوييم چه چيزی صواب يا الزامی اسـت.

بـه بـيان ديگر، با تأمل در اينکه کدام يک از افعالی که پيش روی ماست، تحقيقا يا محتملا بيشترين غلبه‌ خير‌ بر شـر را در جـهان ايجـاد می کند، بايد بپرسيم : «اين عمل من در اين موقعيت چه تأثيری بر غلبه کـلی خـير بر شر دارد».

اين نوع فايده گرايی، اجازه استفاده‌ از‌ هيچ قاعده و تعميمی را از تجارب گذشته نمی دهد و اصرار دارد که در تـک تـک موارد بايد آثار و نتايج همه اعمالی که پيش‌ روی ما قرار دارند بـر رفـاه‌ عمومی و سود اکثری، از نو سنجيده و محاسبه شـود.

جـرمی بـنتام طرفدار اين نوع فايده گرايی است.

بـيشتر فـايده گرايان به علت تناقض درونی فايده گرايی قاعده محور، به اين دليل‌ که‌ از يک سو فايده را اصل قرار مـی دهـد و از سوی ديگر به قاعده مـی انـديشد، به فـايده گرايی عـمل مـحور باور دارند.

فايده گرايی عمل نـگر نـيز به‌ دو‌ نوع عمل نگر محض و عمل نگر معتدل تقسيم می شود کـه در اولی فـاعل اخلاقی تحت هيچ شرايطی حق تـوسل به قواعد اخلاقی را انـدارد و در دومـی اجازةه تمسک‌ به قواعد‌ اخـلاقی در شـرايط استعلاجی و موقتی را تجويز می شود .

فایده گرایی | فایده گرایی جرمی بنتام | تفسیرها از فایده گرایی

اصول فايده گرايی عمل نگر‌ (بنتامی)

بنتام در نـظر دارد، در گـام نخست مفهوم روشن از‌ طبيعت‌ بـشری بـه دسـت دهد تا نـظريه اي عـيني و به دور از خيال پردازی ارائه کند. در هـمين زمـينه ، تبيينی ‌‌روانشناختيی از طبيعت انسان به دست می دهد. وی در نگاه روانشناختی به انسان‌، تحت‌ تـأثير‌ روانـشناسی تداعی گرايانه هارتلی قرار دارد.

در نظريه هـارتلی، تـصورات برای انـسان تـداعی مـی شوند‌ به اين معنا کـه يک تصور، تصور ديگری را به همراه دارد و آن‌ را به دنبال خود‌ می آورد؛ مثلا، وقتی دو حادثه همزمان اتـفاق افـتاده باشد بعد از مدتی با تصور يکـی از آنـها، ديگـری بـرايمان تـداعی می شود.

بـنتام مـتأثر از اين نظريه، طبيعت انسان را در‌ نهايت، با دو نيروی لذت و الم مشخص می کند. وقتی ما می خواهيم عملی را انجام دهـيم، اگـر بـا آن لذتی تداعی شود به سمت آن می رويم، امـا اگـر بـا‌ آن رنـج و الم تـداعی شود از آن می گريزيم؛ در نتيجه علت همه اعمال آدمی در ميل به کسب لذت و دوری از الم است.

به عبارت ديگر، بنتام با اين تعميم‌ نفسانی آغاز کرد که ما معمولا متمايل به لذت و رويگـردان از الم هستيم و تمام افعال انسان قابل تحويل و تقليل به لذت و الم می باشد. وی از تعادل بين الزام اخلاقی و ضرورت نفسانی، اصل کلی فايده يا سود را استنتاج کرد. از آن رو که اين دو عامل (لذت و الم ) انگيزه هر نوع رفتاری هـستند‌،

بـنابراين‌، هر‌ نظری درباره اين که معيار‌ درست‌ و نادرست‌ چيست، بايد با توجه به شناخت اين مبنای روانشناختی باشد.

اصل فايده، اين نوع مبنا را مورد توجه قرار می دهد‌.

اصل‌ فايده‌

در نظر جـرمي بـنتام، کلمات و واژگانی چون لذت‌، خير‌، خوشی و خوشبختی همه به يک چيز ارجاع دارند، و اصل فايده نه تنها اين واژه ها را در برمی گيرد، بلکه‌ ناظر‌ بر‌ رنـج و الم و در پی کـاهش آن است. به عبارت ديگر‌، اصـل فـايده يعنی: بيشترين لذت و کمترين الم.

فايده نقطه عزيمت فلسفه بنتامی است.

بنتام برای تثبيت و استوار کردن‌ اصل‌ فايده‌ شرح جالبی از انديشه خود عرضه می کند. او بـر اين باور‌ است که بـرای اثـبات چيزی، بايد چيز ديگری را اثبات کرد و آن امر به نوبه خود‌ در‌ تلاش‌ اثبات امر ديگر است و سرانجام به امری می رسيم که قابل اثبات‌ نيست‌.

بنتام‌ می خواهد صورت منطقی بـه اخـلاق دهد و از اين رو، اصل فايده را به‌ عنوان‌ اصل‌ بديهی و مسلم می نگرد که نيازی به اثبات ندارد، زيرا طبيعت انسانی به گونه‌ ای است که اگر چه اصل فايده را اظهار نمی دارد و حتی به آن فـکر‌ هم‌ نـمی کند، اما رفتارش را ناخودآگاه با آن تطبيق می دهد. در ضمن ، مردم‌ برای اثبات نادرستی اين اصل بايد به مـباحث و دلايلی بپردازند که خود ناشی از‌ اصل‌ فايده‌ است.

بنتام بـر آن بـود کـه ميان مفاهيمی مانند تزهد يا‌ ترحم‌ و تنفر دينی و اصل فايده، که بنيادش بر فهم و شناخت است، تمايز قـائل‌ ‌ ‌شـود‌.

اصل‌ تزهد در پی تقليل شادی و لذت است. اين اصل نمی تواند کسی را به پويايی دايمی وادار‌ کند.

‌بـر مـبنای اصـل تزهد، افراط در لذت به الم منتهی می شود‌، اين‌ اصل انسان را نسبت به لذت بدگمان می کند و بـه خاطر اجتناب از المی که در‌ اثر‌ افراط در لذت به وجود آمده، تا حدی شيفته الم و رنـج می شود.‌

اين اصل سـوء اسـتفاده از اصل فايده‌ است‌. بنتام‌ مسائلی چون ترحم و تنفر را که بر‌ اساس‌ آن، اعمال به درست و نادرست تقسيم می شوند، اصل نمی داند و با در‌ نظر‌ گرفتن تمامی جنبه هايش، به‌ مانند‌ وسيله ای بـرای اجتناب‌ از تمسک به يک معيار خارجی و ابزاری برای تحميل احساسات عامل و آفريننده بر ديگران می بيند.

اصل دينی هم‌ جز‌ تغيير شکل اصل تزهد و ترحم و تنفر‌ نيست.

ماهيت‌ لذت‌ و الم

بنتام، آنـسان‌ کـه‌ گفته شد، مبتکر نظريه فايده نبود، ولی روايتی ماندگار از آن به دست‌ داد‌.

او طبيعت انسان را تحت‌ سلطه‌ دو‌ خداوندگار مقتدر، لذت‌ و الم‌ ، دانسته و بر اين باور‌ بود‌ که اينان بر همه اعمال و اقوال و انديشه هـای مـا حاکمند و هر کوششی که برای شکستن‌ اين يوغ به خرج دهيم، حاکميت‌ آنها‌ را بيشتر‌ تأييد‌ و تسجيل‌ می کند.

انسان در‌ عالم الفاظ ممکن است مدعی نفی حاکميت آنها شود، ولی در عالم واقعيت هـمچنان دسـتخوش‌ و تابع‌ آنها باقی می ماند. بنتام مي‌ کوشد‌ تا‌ هرچه‌ صريح‌ تر مرادش را‌ از‌ لذت و الم روشن نمايد. او همان معنايی را از آنها مراد می کند که در برداشت‌ عامه‌ مردم‌ و زبان متعارف دارند، نـه بـيشتر و نـه کمتر‌.

لذت‌ و الم‌ همان‌ چـيزهايی هـستند‌ کـه هرکس احساسشان می کند. کلمه لذت، لذايذی چون خوردن و آشاميدن را نيز در بر می گيرد؛ همچنين شامل حظ حاصل از خواندن يک کتاب خوب، يا انجام دادن‌ يک کـار نـيک (نـجات جان يک انسان) می گردد.

با مداقه در فـهرست لذايذ و آلام بـنتام، به سادگی در می يابيم که او فهرست خود را معطوف‌ و محدود‌ به لذايذ و آلام جسمی و حسی کرده و فقط به آلام و لذايذ قلب، ذهن و حواس نـظر داشـته اسـت. اين نگرش بی گمان حاکی از رويکردی ساده انگارانه نسبت به طـبيعت بشر‌ و برداشتی عاميانه از احساسات اوست.

در ديدگاه بنتام هيچ تفاوت کيفی ميان لذات وجود ندارد و همه لذات برابر و يکسانند و در نـتيجه‌، بـنتام‌ از بـعد کمی به لذت ها‌ می نگرد و وقتي شعار بيشترين لذت را سر می دهـد، مـنظورش بيشترين لذت از بعد کمی است زيرا برای وی لذات درجات کيفی ندارند. مثلا‌ اگر‌ لذت خوردن غذايی بيشتر‌ از‌ لذت نجات جان يک انـسان بـاشد، بـايد خوردن غذا را انتخاب کرد.

لذت همگانی

بنتام با توجه به خوشی و لذت ديگران، مـسيرش را از خـودگرايی جـدا مي کند و اساسا شعار‌ «بيشترين‌ خوشی و سعادت برای بيشترين افراد»، مشعر بر رويگردانی از خـودگرايی اسـت.

بـنتام اجتماع را جدا و منفک از افراد ندانسته و تعريف وی از اجتماع به دور از هر گونه تمايز ساختگی ميان‌ فـرد و جـامعه‌ است.

اجتماع يک پيکر مجعول و به عبارتی متشکل از افرادي است که در حکم اعضای آن پيکـرند‌ و مـنفعت و سـود جامعه عبارت است از سرجمع منافع آحاد اعضايی که‌ آن‌ را‌ تشکيل مي دهند.

زماني کـه اعـمال، تمايل به ايجاد لذت بيشتر و رنج کمتر و به عبارتی سود در ‌‌جامعه‌ دارند، با اصـل فـايده قـابل تطبيق اند. بنتام جامعه را‌ يک‌ پيکر‌ ساختگی می داند که افراد در حکم اعـضای آن هـستند و منفعت يا مصلحت عام جامعه‌، همان مجموع منافع اعضای آن است . پذيرش اين امر از سوی بـنتام، تـبعات‌ مـهم حقوقی ، کيفری و سياسی دارد‌.

پيش فرض بنتام در ارائه اين نظر آن است که منفعت شخصی و مصلحت عمومی همراستاست و امکان حـدوث تـزاحم بـين آنان منتفی است.

با توجه به تاکيد بنتام بر‌ لذت بـيشتر، الم و رنـج کمتر و اينکه غايت اخلاقی همه اعمال بايد بيشترين غلبه ممکن خير بر شر باشد، بايد گـفت: خـير و شر، هرچه که باشند، قابل اندازه گيری اند.

وی هفت معيار‌ براي‌ ارزيابی لذات و آلام ارائه مـی دهـد (شدت، مدت، قطيعت ، نزديکی يا دوری، باروری، خلوص، گـستردگی )، تـا بـتوان بيشترين لذت سود را محاسبه کرد و از آن رو که سود و خـوشی بـيشترين‌ افراد‌ هم جزء اصل فايده است ، اهميت اين ملاک سنجش دو چندان می شود.

البـته در اين کـار بنتام نخستين متفکر نيست و سـابقه مـحاسبه لذت به هـاچسن  بـر می گـردد و گويی وی در اين نکته هم بر تفکر بـنتام تـأثير گذاشته است.

منبع: رویکرد فایده گرایانه به مجازات در پرتو نظریه ی بنتام - هادی رستمی - واحد سلیمی - پژوهش های حقوق کیفری - شماره 1 - 1394

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید