قیم کیست؟
قیم به کسی گفته می شود که از طرف دادگاه برای سرپرستی محجور و نگهداری اموال او در مواردی که ولی خاص ( پدر، جد پدری) وجود نداشته باشد منصوب می شود.
شرایط قیم
طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران، برای طفل صغیری که مسلمان است قیم مسلمان انتخاب می شود و دلیل این امر آن است که نباید امور یک شخص مسلمان را شخص غیر مسلمان بر عهده گیرد.
برای قیم برخی شرایط به موجب قانون شناخته شده است و برخی شرایط دیگر در حقیقت عرف و رویه دادگاه ها است.
در عمل قیم باید شرایط زیر را داشته باشد:
- عاقل باشد: به این معنا که خود قیم نباید دچار عارضه عقلی باشد و عاقل به معنای عرفی مد نظر نیست.
- باید بالغ باشد: بدیهی است که شخصی که خود به سن بلوغ نرسیده است نمی تواند قیم شخص دیگری باشد.
- بصیر و آگاه به مورد مد نظر باشد: قیم باید به قدری هوش و ذکاوت داشته باشد که بتواند امور شخصی را که قیمومت وی را به عهده گرفته است، اداره کند.
- اهلیت قانونی کامل و شایستگی اخلاقی و قابل اعتماد بودن: این جزء شرایطی است که قاضی باید آن را احراز نماید.در واقع قیم باید شخصی باشد که مشهور به فسق و فجور نباشد و در ظاهر حداقل بتوان به وی اعتماد کرد. از ملاک های تشخیص این موارد معمولا، شغل مناسب، تاهل، سابقه خوب از اطرافیان و دیگر موارد این چنینی است.
چه افرادی نمی توانند قیم باشند؟
ماده 1231 قانون مدنی مقرر می دارد:
“اشخاص ذیل نباید به سمت قیمومت معین شوند:
- کسانی که خود تحت ولایت یا قیمومت هستند.
- کسانی که بعلت ارتکاب جنایت یا یکی از جنحه های ذیل به موجب حکم قطعی محکوم شده باشند: سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس یا منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر.
- کسانی که حکم ورشکستگی آنها صادر و هنوز عمل ورشکستگی آنها تصفیه نشده است.
- کسانی که معروف به فساد اخلاقی باشند.
- کسی که خود یا اقربا طبقه اول او دعوایی بر محجور داشته باشند.”
نحوه انتصاب قیم
رای نگهداری و مواظبت محجوران، «قانون مدنی» و «قانون امور حسبی» مقرراتی را پیشبینی کردهاند. این مقررات، حمایت از محجوران را به محض وقوع عارضه های جنون یا سفه دربرمیگیرد و در مورد کودکان به محض اینکه ولی کودک از دنیا رفت این حمایتها شروع میشود. در صورت مواجهه با چنین افرادی که نیاز به حمایت دارند، اولین کار، گزارش وجود آنها به دادستان است. بنابراین روند دادرسی در مورد حجر و قیمومت از گزارش به دادستان شروع میشود. بعد از انعکاس وضعیت محجور به دادستان، وی وظیفه دارد که با تکمیل تحقیقات موضوع را به دادگاه خانواده منعکس کند.
در روند رسیدگی در دادگاه ابتدا به این نکته رسیدگی می شود که اشخاصی که نیازمند نصب قیم معرفی شدهاند، آیا واقعا محجور هستند یا خیر؟ اگر ایشان محجورند آیا ولی خاص دارند یا خیر؟ اگر آنها محجور نباشند یا ولی خاصی نداشته باشند پیشنهاد نصب قیم در مورد آنها مردود میشود. علاوه بر این اگر شخصی که به عنوان قیم معرفی شده از نظر دادگاه صالح و یا در اولویت نباشد دادگاه به دادستان دستور میدهد شخص دیگری را به جای وی معرفی کند. با توجه به کم و کیف و حالات محجور، گاهی اقتضا دارد که دادگاه شخص یا اشخاصی را مامور نظارت بر قیم کند. از جمله مواردی که ممکن است ناظری تعیین شود موردی است که زنی به سمت قیمومت تعیین شده سپس ازدواج کرده است. در این شرایط دادگاه میتواند ناظری را برای نظارت بر اعمال قیم تعیین کند.
نحوه رسیدگی به درخواست تعیین قیم
پرونده درخواست قیم با درخواست یکی از اقوام محجور در دادگاه مطرح می شود و باید شامل مدارک ذیل باشد:
- گواهی حصر وراثت
- اظهارنامه راجع به مشخصات صغیر و دارایی او
- خلاصه رونوشت وفات
- فتوکپی شناسنامه متوفی
- فتوکپی شناسنامه متقاضی قیم و صغار
- استعلامیه صلاحیت قیم
نظارت بر عملکرد قیم
گاهی اوقات و بنا به دلایلی خاص دادگاه برای قیم، ناظر نیز تعیین کرده و مراتب را در قیم نامه درج می کند. ناظر ممکن است ناظر اطلاعی باشد یا استصوابی.
ناظر اطلاعی ناظری است که قیم می بایست کلیه اقدامات خود را به اطلاع وی برساند و طبعاً وی می بایست در صورت لزوم اطلاعات خود را به اداره سرپرستی منتقل نماید و علی الاصول ضرورتی به حضور وی و تأیید معاملاتی که قیم می کند نیست.
ناظر استصوابی ناظری است که قیم می بایست کلیه اقدامات خود را به تصویب وی برساند و تا زمانی که اقدامات قیم به تصویب ناظر استصوابی نرسیده باشد، عمل حقوقی انجام یافته دارای نفوذ و اعتبار قانونی نمی باشد.
توصیه می شود در معاملاتی که در قیم نامه ناظر اعم از اطلاعی و استصوابی تعیی شده است تنظیم هر گونه قرار دادی را منوط به حضو و امضاء قیم و تمام ناظران بنمائید.
برای چه اشخاصی قیم تعیین می شود؟
مطبق ماده 1218 قانون مدنی، برای اشخاص ذیل قیم تعیین می شود این اشخاص عبارتند از :
۱- برای کودکانی که ولی خاص (پدر، جد پدری یا وصی) ندارند.
۲- برای مجانین و اشخاص غیر رشیدی که جنون یا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر بوده و ولی خاص نداشته باشند.
۳- برای مجانین و اشخاص غیر رشید که جنون یا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر نباشد یعنی بعد از اینکه بالغ شدند مبتلا به جنون یا عدم رشد شوند.
اختیارات قیم
فرد قیم میتواند در اموال منقول تحت قیمومیت دخل و تصرف داشته باشد، ولی نسبت به اموال غیر منقول باید با اجازه دادستان در آن دخل و تصرف کند، در صورت اینکه فرد صغیر به سن بلوغ رسیده باشد تمامی اموال از قبیل منقول و غیر منقول به خود او تعلق میگیرد و اگر راجع به عملکرد قیم خود شکایتی دارد که وی مصلحت را رعایت نکرده میتواند به مراجع قانونی شکایت کند ولی در این صورت فرد قیم هم با ارائه مدارک میتواند ادعا کند که در نگهداری از اموال مصلحت را رعایت کرده است.
وفق ماده ۱۲۳۵ قانون مدنی
«مواظبت شخص مولیعلیه و نمایندگی قانونی او در همه امور مربوطه به اموال و حقوق مالی او با قیم است».
وظایف قیم
1- قیم باید در اداره امور مالی محجور تحت قیمومیت غبطه و مصلحت وی را رعایت کند و باید از اعمالی که مضر به حال محجور می باشد بپرهیزد.
2- قیم مکلف است قبل از مداخله در امور مالی مولی علیه صورت جامعی از کلیه دارایی او تهیه کرده یک نسخه از آن به امضای خود برای دادستانی که مولی علیه در حوزه آن سکونت دارد، بفرستد و دادستان یا نماینده او باید نسبت به میزان دارایی مولی علیه تحقیقات لازمه به عمل آورد.»
3- قیم باید اموال ضایع شدنی محجور را بفروشد و از پول آن با رعایت مصلحت محجور مالی خریداری یا به ترتیب دیگری که به مصلحت باشد، رفتار کند.
4- مراقبت به درمان و بهداشت مولیعلیه موضوع دیگری است که در زمره وظایف قیم قرار میگیرد. ماده ۸۲ قانون امور حسبی تاکید میکند: قیم باید هزینه زندگی محجور و اشخاص واجبالنفقه او و همچنین هزینه معالجه آنها را در بیمارستان و غیره و هزینههای لازم دیگر از قبیل هزینه تربیت اطفال محجور را بپردازد.
5- قیم باید اسناد و اشیای قیمتی محجور را، با اطلاع دادستان، در محل امنی نگهداری کند و وجوه نقدی را که مورد احتیاج نیست در یکی از بانکهای معتبر بگذارد، از وظایف قیم این است که لااقل سالی یک بار حساب تصدی خود را به دادستان یا نماینده او بدهد و هرگاه در ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه دادستان حساب ندهد، به تقاضای وی و حکم دادگاه معزول میشود. (ماده ۱۲۴۴ قانون مدنی) به علاوه مطابق ماده ۱۲۴۵ قانون مدنی «قیم باید حساب زمان تصدی خود را پس از کبر و رشد یا رفع حجر به مولی علیه سابق خود بدهد. هرگاه قیمومت او قبل از رفع حجر خاتمه یابد حساب زمان تصدی باید به قیم بعدی داده شود.» حکم این ماده مربوط به نظم عمومی است و هیچ قراردادی نمیتواند قیم را از دادن صورت حساب زمان تصدی معاف کند.
اجرت قیم
قیم می تواند برای انجام امور راجع به قیومت، اجرت مناسب و متعارفی را با نظر دادستان از اموال محجور برداشت کند. در تعیین اجرت قیم سه عامل را باید مورد توجه قرار داد:
1. کیفیت و کمیت کار قیم در اداره اموال و مواظبت شخص محجور
2. وضع محلی که اقامتگاه محجور در آنجا واقع است و امور قیومت در آنجا انجام می گیرد.
3. درآمد محجور
موارد عزل قیم
۱. اگر معلوم شود که قیم در زمان نصب، بنا به هر علتی فاقد صفت امانت بوده و یا این صفت بعداً از او سلب شده باشد، در صورت اطلاع دادستان مراتب را به دادگاه اطلاع می دهد و دادگاه می تواند او را عزل نماید.
۲. اگر قیم مرتکب جنایت و یا مرتکب یکی از جنحههای ذیل شده و به موجب حکم قطعی محکوم گردد: سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس، منافی عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر یا تقلب.
۳. اگر قیم به علتی غیر از علل فوق محکوم به حبس شود و بدین جهت نتواند امور مالی مولی علیه را اداره کند.
۴. اگر ورشکسته اعلان شود. قیم ورشکسته کسی است که تاجر بوده و حکم ورشکستگی او توسط دادگاه صادر شده باشد. یا اگر قیم به علتی غیر از علل فوق محکوم به حبس شود و بدین جهت نتواند امور مالی مولی علیه را اداره کند. (بند ۵ ماده ۱۲۴۸ قانون مدنی)
۵. اگر عدم لیاقت یا توانائی قیم در اداره اموال مولی علیه معلوم شود. به طور مثال در اثر اعتیاد به مواد مخدر
۶. هرگاه معلوم شود که قیم عامداً مالی را که متعلق به مولی علیه بوده جزء صورت دارائی او قید نکرده و یا باعث شده است که آن مال در صورت مزبور قید نشود مسئول هر ضرر و خسارتی خواهد بود که از این حیث ممکن است به مولی علیه وارد شود به علاوه در صورتی که عمل مزبور از روی سوءنیت بوده قیم معزول خواهد شد. (ماده ١٢٣٩ قانون مدنی)
۷. اگر قیم مجنون یا فاقد رشد گردد منعزل میشود. (ماده ١٢۴٩ قانون مدتی)
۸. قیم باید لااقل سالی یک مرتبه حساب تصدی خود را به مدعیالعموم یا نماینده او بدهد و هرگاه در ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه مدعیالعموم حساب ندهد به تقاضای مدعیالعموم معزول میشود. (ماده ١٢۴۴ قانون مدنی)
محجور و هر ذیعلاقهای میتوانند به دادستان وجود سبب عزل قیم را اطلاع دهند در این صورت اگر دادستان سبب عزل را موجود دید از دادگاه درخواست عزل قیم را مینماید. (ماده ٩٧ قانون امور حسبی)
قیم از تصمیم دادگاه راجع به عزل خود و دادستان از رد درخواست عزل قیم میتوانند پژوهش بخواهند و مادامی که تکلیف قطعی معیننشده امور صغیر به وسیله دادستان یا قیمی که موقتاً برای محجور معین میشود انجام خواهد شد. (ماده ٩٩ قانون امور حسبی)
اعمال قیم بعد از ابلاغ حکم عزل او نافذ نیست. (ماده ١٠٠ قانون امور حسبی)
دیدگاه