امروز: پنج شنبه, ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 267181
۲۳۵۸
۱
۰
نسخه چاپی
Machiavelli

تاریخچه ماکیاولیسم

بسیاری از انگاره هایی که به اصطلاح ماکیاولیسم ربط داده شده اند از بیانات صریح ماکیاولی نیستند و فقط تلویحاً از نوشته های سیاسی او مستفاد می شوند

ماکیاولی و شروع ماکیاولیسم

ماکیاولیسم در سیری تاریخی این معنا را پیدا کرده است که در سیاست آنچه مهم است صرفاً تاثیرگذاری است؛ اعمال سیاسی را نباید با ملاحظات اخلاقی و مسئله خیر و شر محدود کرد. به این معنا، ماکیاولیسم پیش از ماکیاولی وجود داشته است و قدمتش به اندازه ی قدمت خودِ سیاست است.

تاریخچه ماکیاولیسم

این نظر که مبارزه برای قدرت سیاسی را باید از هنجارهای معمول رفتار اخلاقی مستثنی کرد نظری کاملاً رایج در جهان باستان بود. این نظر در گفتگویی میان آتنی ها و ملوسی ها، در کتاب پنجم تاریخ جنگ های پلوپونزی توکودیدس، مطرح می شود و در دوشیزگان فینیقی این صورتبندی شاعرانه ی ساده را پیدا می کند: « اگر نادرست هرگز بتواند درست باشد، برای خاطر تاج و تخت نادرست درست ترین است – از خدا در هر چیز دیگر باید ترسید.» در این نقل قول ها میل به قدرت تقریباً به شکل میلی غریزی ظاهر می شود، میلی که نمی توان مهارش کرد.

نوبسندگان رومی از مسائل مربوط به نقض قوانین اخلاقی بیشتر آگاه بودند. سیسرون و تاکیتوس می گویند نقض قانون اخلاقی فقط زمانی مجاز است که پای مصالح و رفاه عمومی در میان باشد. آنها با این سخن اندیشه ای را مطرح کردند که در تاریخ ماکیاولیسم اهمیت زیادی پیدا کرد.

علی رغم این که این مسئله در جهان باستان مسئله ای شناخته شده و پذیرفته بود، دلایل موجهی برای این هست که چرا همه ی بحث ها درباره ی اعتبار کلی و عام هنجارهای اخلاقی در سیاست به نام نیکولو ماکیاولی گره خورده است.

قرون وسطای مسیحی، جهان باستان را از دوران رنسانس جدا می کرد. در قرون وسطای مسیحی عدالت و صلح یگانه اهداف مشروع حکومت به حساب می آمدند. البته باید گفت که حتی در قرون وسطا حاکمان همیشه بر اساس تجویزات دین مسیحی عمل نمی کردند. فقیهان و قانون دانان، که از این مسئله آگاه بودند، سعی کرده بودند موقعیت ها و شرایطی را معین کنند که در آن موقعیت ها و شرایط «مصلحت دولت» اجازه می داد حقوق عرفی یا قوانین اخلاقی نقض شود.

بنابراین، گفته شده است که آموزه ی «مصلحت دولت» که تاثیر بسیاری بر اندیشه و زندگی سیاسی در قرون شانزده و هفده گذاشت عملاً آموزه ای قرون وسطایی بود. چنین تزی این آموزه ی حقوقی قرون وسطایی را نادیده می گیرد که نقض قانون و قواعد اخلاقی فقط زمانی مجاز است که مقصودمان محافظت جامعه ای باشد که خدا و قوانین طبیعت تاسیس کرده اند و محافظت از آن برای آن که بشر بتواند بر روی کره ی خاک به اهداف اجتماعی و سیاسی اش برسد ضروری است. قانون نازل تر می تواند برای حفظ قانون برتر و الاهی نادیده گرفته شود. در تقابل با آموزه ی «مصلحت دولت» که در قرون پس از ماکیاولی پرورانده شد، در آموزه ی حقوقی قرون وسطایی، حکومت یا حاکم همچنان تابع قانون بالاترِ طبیعی یا الاهی بود.

با فرا رسیدن رنسانس، شکاف میان مفروضات سیاسی اساسی و رفتار عملی در سیاست گسترده تر شد. تردید درباره ی اعتبار کلی و عام قوانین اخلاقیِ پذیرفته شده در اندیشه ی سیاسی مُدرن بیشتر فزونی گرفت و در این راه نوشته های ماکیاولی نقش حیاتی داشت.

اما بسیاری از انگاره هایی که به اصطلاح ماکیاولیسم ربط داده شده اند از بیانات صریح ماکیاولی نیستند و فقط تلویحاً از نوشته های سیاسی او مستفاد می شوند. در میان این نوشته های سیاسی، کتاب تاریخ فلورانسی اهمیت ویژه ای دارد، چون حاوی حمله ای است به قدرت این جهانی دستگاه پاپی که تاثیر و نفوذ مواعظ کلیسا را تضعیف می کرد. اما آموزه های ماکیاولیسم عمدتاً در شهریار و گفتارها پرورانده شده است.

نحوه ی پرداختن ماکیاولی به فضایل و رذایل در فصل های پانزده تا هجده شهریار به قصد وارد کردن ضربه و به شگفت آوردن خواننده است و در زمان انتشار همین تاثیر را هم داشت. به این مطلب می توان از روی تعدد موارد و حدت به کار رفته در بحث و رد این تزها پی برد. ردیه های تند و پر شور بسیاری بر این نظر ماکیاولی نوشته شده است که شهریار نبایستی به قتل و کشتار، اگر در جهت مقاصدش باشد، به چشم تحقیر بنگرد و آن را مردود بداند، با این نظر که شهریار برای آن که محبوب بماند و قدرتش را حفظ کند نبایستی لزوماً پرهیزگار باشد، بلکه بایستی فقط چنین بنماید.

نوترین و شگفت ترین ویژگی شهریار و گفتارها، به رسمیت شناختن آشکار و علنی نقش زور در سیاست بود. «پس باید بدانی که برای جنگیدن با دیگران دو راه در پیش است، یکی با قانون، دیگری با زور: روش نخستین درخور انسان است و دومین روش ددان؛ اما چون روش نخستین در موارد بسیار کارآمد نیست، ناگزیر به دومین روی می باید آورد.»

گفتارها ویژگی های دیگری داشت که خصلتِ به شگفت آورنده . برآشوبنده داشتند؛ گفتارها دفاعی بودند از آزادی و جمهوریخواهی. چون حکومت جمهوری در آن قرون که شاهد ظهور سلطنت های مطلقه بود امری نادر بود، دفاع ماکیاولی از جمهوریخواهی به این حس دامن زد که او مدافع و مبلغ آموزهایی است که اصول بنیادین نظم سیاسی، اجتماعی و اخلاقی موجود را تضعیف می کند.

در 1559 نوشته های ماکیاولی در لیست سیاه کلیسا جای گرفت. اما لیست سیاه کلیسا اگر هم می توانست نافذ باشد، نفوذش فقط محدود به ایتالیا و اسپانیا می شد. نسخه های خطی نوشته های ماکیاولی، خصوصاً شهریار، در فرانسه و انگلستان دست به دست می گشت و آثار ماکیاولی همچنان ترجمه و چاپ می شدند. اما نویسندگان کاتولیک از اذعان علنی به آشنایی با آثار ماکیاولی اجتناب می کردند. اشارات به نظریه ها و نوشته های او تا حدودی با رمز و کنایه انجام می گرفت. این حالت رمزی تاثیر خاص خودش را بر تصویر ماکیاولی و ماکیاولیسم داشت. به راحتی می شد دیدگاه ها و اندیشه هایی را به او نسبت داد که ربط چندانی به نظریه های این فلورانسی کبیر نداشتند.

منبع: فرهنگ اندیشه های سیاسی - خشایار دیهیمی

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید