امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 269183
۱۶۳۳
۲
۰
نسخه چاپی

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی

به اعتقاد پاتنام‌ منظور‌ از‌ سرمايه اجتماعی جنبه های گوناگون سازمان اجتماعی مـانند اعـتماد، هنجارها و شبکه هاست که می توانند بـا‌ تـسهيل اقـدامات هـماهنگ ، کـارايی جامعه را بهبود بـخشند

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی

مقایسه عصبیت ابن خلدون و سرمایه اجتماعی

سـرمايه اجـتماعی از‌ مـفاهيم‌ نوينی است که در بررسي هاي اجتماعي و اقتصادي به يکـي از بـحث انگيزترين‌ و جنجالي ترين‌ مفاهيم علوم اجتماعي و پژوهش هاي توسعه تبديل شده است .

سرمايه اجتماعي به لحاظ تأثيرات مختلفي که‌ در‌ زنـدگي‌ دارد، مـورد تـوجه دانشگاهيان در رشته هايي نظير جامعه شناسي، علوم سياسي‌، مديريت‌ ، روانـشناسي‌ و به ويژه اقتصاد قرار گرفته است . در صورت فقدان سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها‌ اثربخشي‌ خود‌ را از دست مي دهند و پيمودن راه هـاي تـوسعه و تـکامل فرهنگي و اقتصادي دشوار است . از‌ اين‌ رو، موضوع سرمايه اجتماعي به عنوان اصـلي مـحوري براي دستيابي به توسعه محسوب‌ مي شود‌. در واقع تأثير اين سرمايه ، به حدي است که از آن بـه‌ عـنوان ثروت نامريي يک کشور ياد مي کنند و از رهگذر اين سرمايه حياتي، انسجام‌ ، اعتماد‌ متقابل‌ و حس اطـمينان و هـمبستگي در جـامعه فراهم مي شود و هر گونه کاهش در آن ، موجب کاهش مشارکت‌ هاي‌ سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي شـهروندان مـي شود و رشـد آسيب ها و جرائم اجتماعي، بي اعتمادي‌، يأس‌ و نااميدي‌، احساس محروميت نسبي و بسياري از ناهنجاري ها، نتيجه تـقليل سـرمايه اجتماعي است.

عصبيت‌ نيز‌ از‌ کليدي ترين مفاهيم و زيربناي ايده هاي سياسي و اجتماعي ابن خـلدون اسـت کـه به‌ معناي‌ پيوند و پيوستگي است که در اثر پيوندهاي فاميلي، هم سوگندي و هم پيماني پديد مـي آيد. عـصر ابن‌ خلدون‌ با عواملي مانند حمله و غلبه بربرها بر اعراب شهرنشين ، بيماري طـاعون ، جـنگ‌ مـيان‌ دولت ها و حمله مغول روبرو بود که‌ همه‌ اين‌ عوامل سبب افول تدريجي جوامع اسلامي گـرديد‌ و از‌ آغـاز سده پنجم ، قبايل عرب به مغرب هجوم بردند و بر ساکنان قديم آن کـشور‌ يعـني بربرها غلبه يافتند و بيشتر‌ نواحي‌ و شهرهاي آن‌ سرزمين‌ را‌ تصرف کردند و در فرمانروايي بقيه شهرهايي‌ که‌ در دسـت آنـان مـانده بود، شرکت جستند. وي‌ در بحبوحه اين تحولات عظيم ، نظريه‌ عصبيت خود را صورت‌ بـندي‌ کـرد.

سرمايه اجتماعی

به اعتقاد پاتنام‌ منظور‌ از‌ سرمايه اجتماعي جنبه هاي گوناگون سازمان اجتماعي مـانند اعـتماد، هنجارها و شبکه هاست که مي توانند بـا‌ تـسهيل اقـدامات هـماهنگ ، کـارايي جامعه را بهبود بـخشند.

پير بورديو يکي‌ از نظريه پردازان اصلي‌ سرمايه‌ اجتماعي است . به اعتقاد وي سرمايه عبارت است از: کار انباشته که وقـتي بـر مـبنايي خصوصي، يعني انحصاري به تصرف عاملان يا گـروه هـايي از عـاملان در مـيآيد، آنـان را قـادر‌ ميسازد نيروي اجتماعي را، به شکل کار عينيت يافته يا جاندار به تصرف درآورند. سرمايه نيرويي است که کتيبه وار در ساختارهاي عيني و ذهني نوشته شده ، ولي در عين حال اصل‌ باطني‌ اسـت که زمينه اتکاي قاعده مندي هاي فطري جهان اجتماعي است.

به اعتقاد بورديو، سرمايه اجتماعي «جمع بالقوه يا واقعي است که حاصل شبکه اي بادوام از روابط‌ کمابيش‌ نهادينه شده آشنايي و شناخت مـتقابل يا عـضويت در گروه است . شبکه اي که هر يک از اعضاي خود را از پشتيباني سرمايه جمعي برخوردار مي کند و آنان را مستحق اعتبار‌ مي سازد‌». با توجه به تنوع تعاريفي که درباره مفهوم سرمايه اجتماعي در رويکرد سـرمايه اجـتماعي ملاحظه مي شود، در بررسي حاضر از تعريف پاتنام استفاده شده است .

مؤلفه هايی سرمايه‌ اجتماعی

با استناد به تعريف پاتنام‌ که‌ رايج‌ ترين توضيح دربـاره سـرمايه اجتماعي را ارائه کرده است ، به تـشريح اين مـؤلفه مي پردازيم و ابعاد آن را از هم تفکيک مي کنيم‌ . به‌ اعتقاد‌ پاتنام ، سرمايه اجتماعي جنبه هاي گوناگون سازمان اجتماعي‌، مانند‌ اعتماد، هنجارها و شبکه هاست که مي توانند با تـسهيل اقـدامات هماهنگ ، کارايي جامعه را بـهبود بـخشند .

اعتماد‌: نشان‌ دهنده‌ سطح بهره مندي گروه ها و جوامع از سرمايه اجتماعي است‌ . به اعتقاد پاتنام ، سرمايه ناشي از دو منبع ، يعني هنجار معامله متقابل و شبکه هاي مشارکت مدني است. اعتماد‌، هـمکاري‌ را‌ تـسهيل مي کند و هر چه ميزان اعتماد در جامعه اي بيشتر باشد‌، احتمال‌ همکاري بيشتر است.

هنجارها: يکي از عناصر سرمايه اجتماعي، هنجارهاي مشترک است که‌ از‌ طريق‌ فرايند اجتماعي شدن و نيز از طريق اعمال مـجازات ، در افـراد جامعه تـثبيت‌ مي شود.

شبکه ها يا پيوندها: به اعتقاد پاتنام ، همکاري و تعاون داوطلبانه در جايي‌ که‌ ذخيره‌ و انباشتي از سرمايه اجـتماعي در قالب قواعد مبادله و شبکه هاي تعهد مدني وجود داشته‌ باشد‌، بـه آسـاني صـورت مي گيرد. سرمايه اجتماعي بر اشکالي از سازمان‌ هاي‌ اجتماعي‌ مانند اعتماد، قواعد و شبکه ها دلالت مي کند که مي توانند کـارايي ‌ ‌جـامعه را از طريق‌ کنش‌ هاي متناسب تسهيل کنند. برخي از اين شبکه ها، افقي‌ هستند‌ و شـهروندان‌ بـرخوردار از وضـعيت و قدرت برابر را دور هم جمع مي کنند. اما برخي ديگر، شبکه هاي‌ عمودي‌ هستند که شهروندان نـابرابر را از طريق روابط نابرابر مبتني بر سلسله‌ مراتب‌ و وابستگي‌ به هم پيوند می دهند.

از تعاريف مربوط به سـرمايه اجـتماعي استنباط مي شود‌ که‌ سرمايه‌ اجتماعي، مجموعه اي از ارزش ها و هنجارهايي است که تقويت ، اعتماد، پيوند‌، وفاق‌ و انسجام را ميان افراد در خانواده و جامعه پديد مي آورد.

تعريف عصبيت

عصبيت پديده اي است که‌ ابعاد‌ مختلف اجتماعي، فرهنگي و سياسي داشـته و در گذر زمان دچار تحول شده است.‌ عصبيت از ديدگاه ابن‌ خلدون‌ ، نيرويي‌ طبيعي همانند ساير نيروهاي طبيعي است . منشأ‌ عصبيت‌ ، خويشاوندي و امور مشابه آن است و فقط مبتني بر نسب خوني و وراثتي نـيست ، بـلکه‌ اين‌ نسبت بايد از طريق سازوکارهايي‌ مانند‌ عين مشترک‌ اجتماعي‌ ظاهر‌ شده باشد .

عصبيت‌ پيوند و وابستگي بين افراد در يک گروه اجتماعي يا قبيله است : عصبيت‌ از‌ راه پيوند نسبي و وابستگي خاندان ها‌ بـه يکـديگر و يا مفهومي‌ مشابه‌ آن حاصل مي شود، زيرا پيوند‌ خويشاوندي‌ به جز مواردي اندک در بشر طبيعي است . ابن خلدون پيوند خويشاوندي را‌ که‌ در بدو امر از راه‌ نسب‌ به‌ دست مي آيد، عصبيت‌ اصيل‌ مي داند، نـفوذ خـويشاوندي فقط‌ همين‌ پيوندي است که صله ارحام را ايجاد مي کند. ابن خلدون‌ در‌ تعريف عصبيت ، صرفا عصبيت نسبي را‌ مورد‌ توجه ندارد‌، بلکه‌ عصبيت‌ ناشي از هم پيماني‌، هم سوگندي و عصبيت نـاشي از اعـتقادات دينـي را نيز در نظريه عصبيت اجتماعي خـود لحـاظ‌ مـي کند‌.

مؤلفه های عصبيت

1- پيوند نسبی و وابستگی خاندان‌ ها‌

ابن‌ خلدون‌ اين مطلب را‌ به‌ دو مقوله مرتبط می داند:

الف - شخصيت فرد

ب - موقعيت خانوادگي صاحب عـصبيت

ابـن خلدون عصبيت‌ اصيل‌ و واقعي‌ را عصبيت خوني و خويشاوندي مـي داند و از نـظر‌ وي‌، خانواده‌ و نسب‌ عنصر‌ اساسي‌ عصبيت را شکل مي دهد:

«معني خانواده اين است که کسي از ميان نياکان خود، گروهي مردمان بلندپايه و نـامور بـرشمرد. آن وقـت به سبب تولد يافتن وي در‌ آن خاندان و انتساب به ايشان او هم در مـيان قبيله خويش به بزرگي و احترام اختصاص مي يابد و نام آن گروه ، مايه بزرگي و سرافرازي وي مي گردد». وي هم‌ چنين‌ مـيزان بـزرگي و اعـتبار خانواده ها را در عصبيت آن ها مي بيند که هر چه عصبيت خاندان بـيشتر بـاشد، احترام و شرافتش نيز بيشتر است :

«ميزان برخورداري خانواده از ثمرات بزرگي‌ به‌ نسبت اختلاف عصبيت ها بـا يکـديگر مـتفاوت است ، چه تنها راز اين گونه بزرگواريها در همان عصبيت است.»

2- هم پيمانی و هـم‌ سـوگندی

به اعتقاد ابن‌ خلدون‌ کساني که به واسطه هم پيماني و هم سوگني با هـم الفـت يابـند و در عصبيت شريک شوند، از همديگر دفاع مي کنند و پشتيبان هم مي شوند و يکي‌ از‌ عناصر عصبيت به واسـطه‌ هـمين‌ پيمان ها شکل مي گيرد:

«غرور قومي هر کس نسبت به هم پيمان و هـم سـوگندش بـه علت پيوندي است که در نهاد وي جاگير مي گردد و اين عاطفه هنگامي برانگيخته مي شود که‌ به‌ يکـي از هـمسايگان يا خويشاوندان و بستگان يا هر کس که به يکي از اقسام همبستگي و خويشي به انسان نـزديک بـاشد، سـتمي برسد و حق او پايمال شود»

3- دين

ابن خلدون هم‌ چنين‌ دين را‌ تقويت کننده عصبيت مي داند. «آيين ديني، هم چشمي و حـسد کـردن به يکديگر را که در ميان خداوندان‌ عصبيت يافت مي شود را زايل مي کند و وجهه را تنها بـه سـوي‌ حـق‌ و راستي‌ متوجه مي سازد. از اين رو، هرگاه چنين گروهي در کار خويش بينايي حاصل کند، هيچ نيرويي در ‌‌برابر‌ آنـان ياراي مـقاومت نـخواهد داشت ، چه وجهه آنان يکي است و مطلوب در نزد‌ همه‌ آنان‌ وسيع و بـلند اسـت و چنان بدان دلبسته اند که حاضرند در راه آن جانسپاري کنند.»

ويژگيهای عصبيت

عصبيت را از راه طرح ويژگيهاي آن بهتر مي توان شناخت :

١- عصبيت پديده اي مختص جـامعه بـاديه نشين است‌ و در‌ موقعيت هاي متفاوت از بـاديه نشيني قابل رؤيت نيست .

٢- عـصبيت را بـا کارکردهايش نظير ياريگري، روحيه غـلبه قـومي، دلاوري، قدرت و غلبه مي توان شناخت .

٣- عصبيت برتر متوجه قدرت است و هدفش‌ دستيابي‌ به حـکومت اسـت .

٤- ويژگي بعدي عصبيت ، جوش و خـروش ، غـلبه و چـيرگي است ، زيرا پادشاهي و کـشورداري هـنگامي براي ملت حاصل مـي شود کـه در داخل کشور دسته اي در پرتو جوش و خروش‌ ، غلبه‌ و چيرگي‌ ديگران را مطيع خويش سازند‌.

٥-در‌ جاي‌ ديگـر عـصبيت را خشونت و قدرت تعريف مي کند «غـلبه و قـدرت و مدافعه بـي گمان از راه عـصبيت پديد مـي آيد، چون غرور‌ قومي‌ و حـس‌ حمايت و دفاع مشترک و جان سپاري هر يک از‌ افراد‌ در راه ياران خويش از نتايج عصبيت است. »

٦- ابن خـلدون عـصبيت نسبي که در دودمان‌ و خاندان‌ ايجاد‌ شـود را نـيرومندتر و مـستحکم تـر مـي داند و اين عصبيت امکان بـيشتري‌ بـراي به رياست رسيدن دارد.

«کسي که از خارج بر قومي فرود آيد و از دودمان ايشان نباشد، در‌ ميان‌ ايشان‌ عصبيتي از راه نـسب نـخواهد داشـت ، چه او بيگانه ايست که‌ به‌ آنان چـسبيده اسـت و مـنتهاي تـمايلي کـه بـه او نشان دهند و از وي دفاع کنند، در حدود‌ هم‌ پيماني‌ (ولاء) و هم سوگندي (حلف ) خواهد بود و اين امر بي گمان موجب غلبه او‌ بر‌ ايشان‌ نخواهد بود»

کارکردهای عصبيت

«عصبيت داراي کارکردهاي متعددي اسـت : اولين کارکرد‌ آن‌ ، غرور‌ قومي است و از موارد آن نشان دادن غرور قومي نسبت به نزديکان و خويشاوندان است.»

«دومين کارکرد عصبيت ، ياريگري نسبت به يکديگر است » (همان ). در‌ اين‌ باره‌ از آنچه قرآن در خصوص بـرادران يوسـف (ع ) حکايت کرده است ، مي توان پند گرفت : هنگامي‌ که‌ برادران به پدر وي مي گفتند اگر گرگ او را بخورد با اينکه ما‌ گروه‌ توانايان‌ هستيم ، آن گاه از زيان کاران خواهيم بود و معني آيه اين است که وقتي گـروهي‌ تـوانايان‌ از يک خاندان يار و ياور کسي باشند، گمان نميتوان برد که کسي‌ بر‌ او‌ ستم کند.

کارکرد سوم عصبيت ، دلاوری است ، قومي که در باديه‌ نشيني‌، ريشه‌ دارتـر و خـوي وحشيگري او افزون تر از ديگران بـاشد، در غـلبه بر‌ ساير‌ اقوام نيز تواناتر خواهد بود.

اشتراکات عصبیت و سرمایه اجتماعی

1- انسجام: منابع سرمايه اجتماعي مانند اعتماد‌، هنجارها‌ و شبکه ها به طور معمول خودتقويت کننده و خـودآفريننده هـستند، يعني با استفاده‌ ، افـزايش‌ و بـا عدم استفاده کاهش مي يابند. اين‌ هنجارها و باورهاي محکم با ايجاد روابط اجتماعي‌ قوي‌ که در برگيرنده آداب و رسوم و قوانين خاصي است ، موجب يکپارچگي و انسجام ميان افراد‌ مي شوند‌. عصبيت نيز به عـنوان پيونـدها‌ و روابط‌ در فعاليت‌ هاي‌ مختلف‌ نمود مي يابد و به عنوان عنصري اساسي‌ و کليدي‌ در حفظ انسجام و همبستگي گروه عمل مي کند. هر دو به مثابه آهن‌ ربا‌ عمل مي کنند. گروه هاي داراي اين‌ عنصر، هدفمند عـمل مـي کنند‌، زيرا‌ در راستاي اهـداف گروه حرکت‌ مي کنند‌. جوامعي که از عنصر عصبيت يا سرمايه اجتماعي به ميزان بسياري برخوردارند، شانس‌ دستيابي‌ به ثـبات سياسي بيشتري را‌ دارند‌.

2- حمايت‌: همان طور که‌ در‌ پيامدها ذکر کرديم ، يکـي‌ از‌ عـوايد سـرمايه اجتماعي، بهره مندي افراد برخوردار از سرمايۀ اجتماعي از حمايت هاي مختلف‌ است‌ . در واقع يکي از عواملي که‌ افراد‌ جـذب ‌ ‌انـجمن‌ ها‌ و گروه‌ هاي مختلف مي شوند، کسب‌ منفعت و استفاده از مزاياي آن هاست . همان طور کـه يکـي از پيامـدهاي عصبيت ، ياريگري خويشاوندان‌ و نزديکان‌ است .

در واقع يکي ديگر از‌ اشتراکات‌ سرمايه‌ اجتماعي‌ و عصبيت‌ ، پشتيباني و حمايت از‌ افـراد‌ در موقعيت هاي مختلف است .

3- منزلت: سرمايۀ اجتماعي نيز مانند سرمايه مادي براي‌ افـراد‌ منفعت‌ هايي دارد. يکي از مـنافعش اين اسـت‌ که‌ باعث‌ کسب‌ منزلت‌ و اعتبار‌ افراد مي شود، مثلا شخصي که معتمد محله است ، مورد احترام و تقدير اهالي قرار مي گيرد و به عبارت ديگر، در بين اهالي ارج و قرب کسب مي کند. ابن خلدون نيز‌ مـعتقد است عصبيت و وابستگي به برخي از خاندان ها، براي افراد پرستيژ و منزلت به ارمغان مي آورد. عده اي از افراد پس از شنيدن تاريخ و سرگذشت برخي خاندان ها که به‌ دلاوري‌ و بخشندگي شهرت داشتند، نسب خود را به آنـان نـسبت مي دهند، از جمله طوايف زناته که خود را عرب مي دانند.

4- ريشه يابي تاريخ : پاتنام در ريشه‌ يابي‌ تفاوت دموکراسي در مناطق مختلفي از ايتاليا، ابتدا به سراغ تاريخ و تبارشناسي رفت و تاريخ هزارساله ايتـاليا را واکـاوي کرد و نتيجه گرفت مناطقي که‌ در‌ اواخر قرن بيستم ، داراي ويژگيهاي‌ مشارکت‌ مدني بودند، در قرن ١٩ بيشترين انجمن هاي مشارکتي را داشتند. در نتيجه اشاعه و گسترش انجمن ها و همکاريهاي متقابل ، اعتماد نهادينه شد و از سـطح‌ بـين‌ فردي يا درون گروهي‌ به‌ برون گروهي تسري يافت و به تدريج شروع رشد اقتصادي توسط اعتماد آغاز گرديد. ابن خلدون نيز نتيجه علل و اسباب خاص هر پديده را در مطالعه مقتضيات عصري و شرايط زمـان و مـکان‌ جـست‌ وجو مي کند و به اصطلاح پديده هـاي اجـتماعي و تـاريخي را همانند پديده هاي طبيعي تفسير مي کند و قانون عليت را شامل همه پديده هاي طبيعي و اجتماعي مي داند و حوادث اجتماعي را به همديگر‌ ربط‌ مي دهد. هـر دو مـفهوم بـه ريشه يابي نياز دارند تا بهتر فهميده شـوند. بـدين ترتيب هر‌ دو مفهوم با تاريخ عجين شده اند.

5- اقتصاد: ابن خلدون با‌ اين‌ امر‌ که فعاليت هاي اقتصادي در انـحصار دولت بـاشد، مـخالف است .

او در اين باره چنين می گويد:

«گاهي ‌‌سران‌ دولت براي سلطان موجبات بـازرگاني و کشاورزي فراهم ميکنند، به طمع آنکه اموال خراج‌ را‌ فزوني‌ بخشند. اين شيوه مايه فزوني خراج و افزايش سود آن است ، در صـورتي کـه اشـتباه بزرگي‌ است و از راه هاي گوناگون به رعايا زيان ميرساند. چه نخستين زيان آن‌ اين اسـت کـه کشاورزان‌ و بازرگانان‌ در خريدن چارپايان و کالاها دچار مضيقه ميشوند» و «در مضيقه قرار گرفتن ، منجر به ورشـکستگي آنـان و کـاهش ماليات به علت کاهش درآمد مي شود.»

اهميت سرمايه‌ اجتماعي در توسعه اقـتصادي يک جـامعه تـا حدي است که مي توان آن را عامل مهم شکوفايي اقتصاد دانست ، اما مشروط به آنکه دولت زمـينه هـاي رشـد آن را فراهم کند و شبکه‌ هاي‌ اعتماد را از طريق نهادهاي مدني گسترش دهد. دولت با رعايت انصاف مـي تواند اعـتماد مردم را به سياست هاي خود جلب کند، ولي در صورت نابرابري و تبعيض در جامعه باعث‌ رواج بـي اعتمادي مـي شود و انگيزه مشارکت را کاهش مي دهد که در برگيرنده مشارکت سياسي و اقتصادي است. آنگاه هم مشروعيت دولت زير سـؤال مـي رود و هم رکود اقتصادي را به ارمغان خواهد آورد‌. همان‌ گونه که تأثير نقش اقتصادي دولت در سـرمايه اجـتماعي مـورد توجه است و مطالعات مختلف ، بيانگر تأثير غيرمستقيم سرمايه اجتماعي از طريق اعتماد بر عامل اقتصاد اسـت ، عـصبيت نيز بي ارتباط‌ با‌ رشد‌ اقتصادي نيست. مالکيت مطلق دولت‌ در‌ حوزه‌ اقتصاد، عـرصه را بـر سـاير بازرگانان و کشاورزان تنگ مي کند که موجب کاهش ماليات مي شود، در نتيجه کاهش ماليات ، کاهش قدرت و عـصبيت‌ دولت را‌ در پي دارد. در واقـع ، بهترين بستر افزايش‌ سرمايه‌ اجتماعي و عصبيت ، وجود آسايش و امنيت و مالکيت خصوصي و عـدم سـلطه دولت در اقتصاد است که عناصر کليدي شکوفايي اقتصاد در‌ جامعه‌ محسوب‌ مي شوند.

6- دولت : تشکيل و قوام دولت به عوامل مختلفي بـستگي دارد‌، امـا از نظر ابن خلدون عصبيت جايگاه خاص و اساسي در شکل گيري آن دارد و آن را نيروي محرکه‌ دولت مـي داند‌. وي تشکيل دولت را ضروري مي داند، زيرا برخي از انسان ها‌ مـمکن‌ اسـت بـه برخي ديگر تعرض کنند و براي جلوگيري از دسـت درازي هـا و حفظ امنيت در جامعه ، دولت‌ تشکيل‌ مي دهند‌ تا نيروي مقتدري همه را به پذيرش قانون وادارد و بدان‌ خو مي گيرند و فساد و تـباهي بـه فضائل اخـلاقي آنـان راه مـي يابد و عصبيت را تباه مي کند‌، ولي‌ اگر‌ سلطان بـا رعـايا با مهر و ملاطفت رفتار کند و از بديهاي آنان درگذرد، دولت پناهگاه‌ مردم‌ مي شود و مـهرش را در دل مـي نشاند و هنگام حمله دشمن جان سپاري مـي کنند، در‌ نتيجه‌ کشور‌ به سـوي بـهبود و توسعه سوق مي يابد.

ابـن خـلدون وجود دولت را‌ ضروري‌ مي داند، منوط به اينکه دولت به مردم سخت نگيرد و رفتار درخور و شـايسته اي‌ بـا‌ مردم‌ داشته باشد و همان طـور کـه پيش تـر گفته شد در عـرصه اقـتصاد به مالکيت خصوصي‌ رهـنمون‌ شـود. وي عصبيت و رفتار ملاطفت آميز را رمز ثبات سياسي و موفقيت دولت‌ مي داند‌، سرمايه‌ اجتماعي نيز زمـاني کـه به صورت عضويت آزادانه و فعالانه در قـالب انـجمن ها و تـشکل هـا‌ بـاشد‌، مشروعيت‌ دولت را تأييد ميکند، بـه عبارت ديگر ثبات سياسي را به ارمغان‌ خواهد‌ آورد. نظريه پردازان سرمايه اجتماعي ، رمز توسعه و موفقيت دولت را واگذاری بـرخی از فـعاليت ها به‌ انجمن‌ ها و تشکل هـاي مـدني مـي دانند، بـراي مـثال ، پاتنام با اشـاره بـه مناطق‌ ايتاليا‌، وجود شبکه هاي عمودي را براي شکل‌ گيريی اعتماد‌ مضر مي داند.

زيرا ساختار سلسله مراتبي روابـط‌ ، مـوجب‌ بـي اعتمادي در جامعه مي شود، يعني مردم همه در تصميم گـيري ها و اداره امـور جـامعه‌ دخـيل‌ بـاشند. همان طور‌ که‌ ابن خلدون‌ نيز‌ رفتار‌ قهرآميز و دستوري دولت با مردم را‌ مخرب‌ و آسيب زا مي داند. وجود دولت ، موجب استقرار امنيت و جلوگيري از تعرض و فساد‌ است‌، اين در حالي است که امنيت‌ يکـي از پيش زمينه‌ هاي‌ استمرار سرمايه اجتماعي و عصبيت است‌. از‌ يک طرف ، رفتار ملاطفت آميز و مشارکتي دولت در عرصه هاي مختلف ، رمز افزايش‌ اين‌ دو مقوله است و از طرف‌ ديگر‌، رفتار‌ قهرآميز و سخت گيرانه‌ دولت‌ با مردم ، عـامل زوال‌ و ضـعف‌ عصبيت و سرمايه اجتماعي است ، زيرا در صورت نبود رفتار مناسب ، اعتماد بين دولت و رعايا‌ رو‌ به سستي مي گرايد.

7- قدرت: لین منابع ارزشمند را در اکثر جوامع، ثروت، قدرت و پایگاه اجتماعی معرفی می کند و معتقد است افراد با استفاده از منابعی که در شبکه ارتباطی وجود دارد، موقعیت خود را بهبود می بخشند. یکی از مولفه هایی که بر سرمایه اجتماعی تأثیر دارد، این است که حکومت بر مردم سالاری استوار باشد، زیرا در این صورت مشروعیت خود را حفظ می کند و باعث اعتماد مردم به خود می گردد. از آنجایی که اعتماد خصلت خودتقویت کننده دارد، حکومت با کسب مشروعیت جایگاه مستحکمی در بین مردم کسب می کند و بر دامنه قدرت خود می افزاید، البته باید در اعمال سیاست های اجرایی پاسخگوی اعتماد مردم باشد، در غیر این صورت اعتماد حاصل شده خدشه دار می شود. ابن خلدون میان عصبیت و قدرت همبستگی می بیند و آخرین کارکرد عصبیت را دستیابی به دولت و قدرت می داند، وی اذعان می کند که: «ریاست جزء به وسیله قدرت و غلبه به دست نمی آید و غلبه همچنان که یاد کردیم، تنها از راه عصبیت حاصل می شود.

از این رو، ناچار باید ریاست بر یک قوم از عصبیتی برخیزد که بر یکایک عصبیت های دیگر همان قوم مسلط باشد، زیرا همین که دیگر عصبیت های آن خاندان قدرت و غلبه عصبیت خاندان آن رئیس را احساس کند، سر فرود می آورند و ریاست او را اذعان می کنند و پیروی از وی را بر خود لازم می شمرند.» بنابراین بدیهی است که سرمایه اجتماعی و عصبیت هر دو با قدرت درهم تنیده شده اند. هدف نهایی عصبیت، کسب قدرت و حکومت است .اگر سرمایه اجتماعی نیز در جامعه تسری یابد، موجبات مشروعیت و اوج قدرت دولت را فراهم می کند. به عبارت دیگر، اگر شرایط مهیا شود هر دو به قدرت منتهی می شوند، علاوه بر این، عصبیت با قدرت و غلبه حاصل می شود و سرمنزل آخرش نیز کسب قدرت است، اما قدرت، منتهی به سرمایه اجتماعی نمی شود.

8- دین: « آیین دینی، همچشمی و حسد کردن به یکدیگر را که در میان خداوندان عصبیت یافت می شود، زایل می کند و وجهه را تنها به سوی حق و راستی متوجه می سازد. از این رو، هرگاه چنین گروهی در کار خویش بینایی حاصل کند، هیچ نیرویی در برابر آنان یارای مقاومت نخواهد داشت. ترتیب، ابن خلدون دین را تقویت کننده و یکی از مؤلفه های عصبیت می داند، زیرا به واسطه آن، همه افراد زیر چتر دین با هم متحد و یکدل می شوند وهیچ نیرویی توان ایجاد انفصال بین آنها را ندارد. شواهد گواه آن است که دین و فرهنگ دینی، منبع مهم و منحصر به فرد در تولید سرمایه اجتماعی است.

در واقع آموزه های دینی می تواند با تقویت مفاهیمی نظیر صداقت، خوشبینی، عدم تظاهر و ... زمینه اعتماد افراد به یکدیگر را فراهم کنند. دورکیم نیز معتقد بود که دین از طریق مناسک، مراسم مذهبی، همبستگی و انسجام اجتماعی را ایجاد می کند. توجه به اینکه در جامعه ما دین اسلام، دین رسمی محسوب می شود، توجه آموزه های دین اسلام به حقوق سایر انسان ها و تأکید بر همزیستی مسالمت آمیز و مشارکت جمعی در سطح کلان، موجب شکل گیری سرمایه بین گروهی و روابط سالم و گسترده بین جامعه انسانی می شود. همان طور که ابن خلدون نیز دین را جزء مؤلفه های عصبیت به حساب می آورد، یکی از شاخص های تأثیرگذار بر توسعه سرمایه اجتماعی دین محسوب می شود که با کارکردهای انضباط و انسجام بخشی و با توجه به صبغه آن، نقش بارزی در توسعه جامعه ایران دارد که در شرایط فعلی ایران حائز اهمیت است.

9- اعتماد: با استناد به دیدگاه گیدنز در هر دو دوره پیشامدرن و مدرن اعتماد وجود دارد، اما در جامعه پیشامدرن یا جوامع مبتنی بر عصبیت ابن خلدون، اعتماد محلی است، ولی در مدرن تغییر شکل داده و اعتماد به صورت اعتماد عام و نظام های انتزاعی درآمده است.

منبع: بررسی تطبیقی عصبیت ابن‌خلدون و سرمایه اجتماعی- الهه فرجی و یارمحمد قاسمی - نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان » پاییز و زمستان 1393، سال چهارم - شماره 2

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید