امروز: جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 280355
۷۵۳
۱
۰
نسخه چاپی

هرآنچه که باید در مورد مفهوم خودانگاره یا خودپنداره بدانید!

خودانگاره یا خودپنداره همان تصویر ذهنی است که ما از خودمان داریم. آیا تا به حال از خودتان پرسیده‌اید من چه‌کسی هستم؟ پاسخی که به این سؤال می‌دهید تصویر ذهنی شما از خودتان یا همان خودانگاره است.

خودانگاره

خودانگاره

خودانگاره نحوه درک ما از رفتار، توانایی‌ها و ویژگی‌های منحصر‌به‌فردمان است؛ برای مثال، باورهایی مانند «من دوستی خوب هستم» یا «من فردی مهربان هستم» بخشی از خودانگاره‌ای کلی‌اند. خودانگاره در زمانی که سنتان کمتر است و در حال طی‌کردن مراحل کشف و شناخت خود و هویتتان هستید، انعطاف‌پذیری بیشتری دارد. با افزایش سن و شناخت بیشتر خودتان و درک کامل اینکه چه‌کسی هستید و چه‌چیزهایی برایتان مهم است، این تصویر ذهنی دقیق‌تر و سازمان‌یافته‌تر خواهند شد.

اصطلاح خودپنداره یا خودانگاره یک اصطلاح عمومی است که برای اشاره به اینکه افراد در مورد خود چگونه فکر، ارزیابی و درک می­‌کنند، استفاده می‌­شود. ما برای آگاهی از خود، نیاز به داشتن یک پندار نسبت به خودمان داریم. بائوماستر (۱۹۹۹) تعریف خود از خودپنداره را اینچنین ارائه می‌دهد:

«خودپنداره شامل اعتقادات و باورهای فرد در مورد خود است؛ از جمله ویژگی­‌های فردی و اینکه او چه کسی یا چه چیزی می‌­باشد.»

خودپنداره یک مفهوم مهم برای روانشناسی اجتماعی و انسان‌شناسی است. لوئیس (۱۹۹۰) نشان می‌دهد که رشد خودپنداره دارای دو جنبه است:

1. موجودیت یا هستی خود در رشد خودپنداره

این مفهوم، اساسی‌ترین قسمت از خودانگاره یا خودپنداره است؛ احساس جدا بودن و متمایز بودن از دیگران و آگاهی از پایداری خود.

کودک متوجه می‌شود که یک موجودیتی مجزا از دیگران است و در طول زمان و دوره­‌ها به این وجود داشتن و موجودیت خود ادامه می­‌دهد. بر طبق نظر لوئیس، آگاهی از موجودیت و هستی خود، از سن دو تا سه ماهگی شروع می‌شود و بخشی از آن به ارتباط کودک با جهان مربوط می‌­شود. به عنوان مثال، کودک لبخند می‌زند و کسی در جواب او لبخند می‌زند، یا کودک یک تلفن همراه را لمس می­‌کند و می‌بیند که آن تکان می­‌خورد.

2. طبقه‌بندی «خود» در رشد خودپنداره

پس از اینکه کودک درمیابد که خود او به عنوان یک تجربه­­‌ی جداگانه تلقی می­‌شود، در گام بعدی به این آگاهی می­‌رسد که او نیز یک شیء موجود در این جهان است. همانطور که اشیاء دیگر از جمله افراد دارای خصوصیاتی هستند که می‌توانند مورد تجربه کردن قرار بگیرند (بزرگی، کوچکی، قرمزی، نرمی و غیره)، بنابراین کودک نیز نسبت به خود آگاه می­‌شود و درمیابد که او نیز همانند یک شی‌ء می‌تواند مورد تجربه قرار گرفته و دارای خواص و ویژگی­‌هایی باشد.

«خود» را همچنین می‌توان با توجه به سن، جنس، اندازه و یا مهارت نیز طبقه‌بندی کرد. دو مورد از اولین دسته­‌های مورد استفاده، سن (من ۳ سال دارم) و جنسیت (من یک دختر هستم) می‌­باشد.

در اوایل دوران کودکی، دسته‌بندی کودکان برای خودشان بسیار در هم تنیده می‌­باشد (مثلا رنگ مو، قد و موارد مورد علاقه). بعدها و با گذشت زمان؛ توصیف کودک از خود شروع به ارجاع دادن به صفات روانشناختی داخلی، ارزیابی­‌های مقایسه‌­ای و نحوه نگاه دیگران به آنها می­‌کند.

ماهیت خود انگاره

خودانگاره چهار ویژگی و ماهیت مهم دارد که شناختن این ویژگی ها در تقویت خودانگاره به شما کمک به سزایی میکند و شامل موارد زیر می شوند:

1. پویا بودن

شواهد آزمایشگاهی و مشاهدات کنترل شده نشان می دهند که خود انگاره زیر تاثیر انگاره هایی که در ذهن دیگران وجود دارد و به شکلی در حضور من بیان می‌شود شکل می‌گیرد و تغییر می‌کند. در یک آزمون ساده از گروهی از بچه ها که در اردوی شرکت می کردند و قرار بود یک هفته را با هم بگذرانند خواسته شد تا تصویری که درباره خود دارند را گزارش دهند و به طور همزمان از دوستانشان نیز خواسته شد تا انگاره هایشان از ایشان را شرح دهند.

در پایان دوره و پس از آن که این گروه ۷ روز را با یکدیگر گذرانده بودند بار دیگر پرسشنامه های مشابهی پر شد و نتایج نشان داد که در پایان دوره خود انگاره ها همخوانی بیشتری با انگاره‌های صادر شده از سوی دیگری پیدا کرده‌اند. جالب آن که کلیت انگاره ها در این میان چندان تغییر نکرده بود و این خودانگاره بود که زیر فشار توافق جمعی دگرگون شده و به سوی انگاره‌های مورد توافق جمع میل کرده بود.

2. میل به ثبات داشتن

این بدان معنا است که خود انگاره با وجود پویایی شدیدش و با وجود تأثیری که از انگاره دیگران می پذیرد نظامی تعادل گرا است و تمایل دارد تا کمینه تغییرات را تحمل کند. به همین دلیل هم خود انگاره در برابر تغییر مقاومت می کند و از ترفندهایی برای پرهیز از دگرگونی بهره می‌برد. این ترفندها در کودکان و افرادی که تازه به بازی اندرکنش روابط اجتماعی وارد شده‌اند هنوز درست آموخته نشده و به همین دلیل هم بیشترین دگرگونی‌های خودانگاره را در همین دوره می‌بینید.

من به تدریج می آموزد تا خود انگاره خود را مدیریت کند و با شیوه های خاصی از تماس با انگاره های متفاوت و اثرگذار پرهیز کند تا به این ترتیب خود انگاره به وضعیت محافظه‌کارانه و ثبات مرسومه خود می انجامد که توانایی دگرگونی اولیه خود را از دست داده باشد. بی آن که تغییرات خودانگاره پس از سن بلوغ به حدی کمینه کاهش می یابد و برای بقیه عمر در همان وجود باقی می ماند مگر آنکه شرایط بحرانی و پیش‌بینی نشده تماس با انگاره های متعارض را سبب شود و خدشه‌ای غیرقابل ترمیم بر ترفند های محافظه کاران های یاد شده وارد آورد.

3. داشتن ماهیتی دروغین

تلاش من برای حفظ و تثبیت خود انگاره به محروم شدن آن از بازخوردهای بیرونی و تبدیل شدن به چیزی مستقل از شواهد عینی می‌انجامد. در نتیجه خود انگاره در بیشتر موارد چیزی ابداع و اختراع شده است که ارتباط چندانی با ماهیت هستی‌شناختی من ندارد. من از راه ترفند های یاد شده  بازخورد گرفتن از بیرون را مسدود می کند. آنگاه تصویری از من را بازنمایی می‌کند که تا حدود زیادی اغراق آمیز، تزیین شده، نادرست و تحریف شده است. در روانشناسی کلاسیک یکی از اصول موضوعه آن است که سلامت روان با توانایی فرد برای درک حقیقت ارتباط دارد.

تقریباً تمام روانشناسان مانند زیگموند فروید و یونگ تا آلپورت و آیزنک اعتقاد دارند که من سالم هویتی روانی است که ارتباط مستحکمی با حقیقت دارد و امکان شناسایی حقایق را در مورد خود دارد. پیش‌فرض تمام این اندیشگران آن است که یک انسان عادی در محیط همچون دانشمندی تازه‌کار عمل می‌کند و به طور فعال و خودانگیخته برای دستیابی به حقیقت و حراست از آن تلاش می نماید.

ین پیش فرض از تجربه دانشمندان و نظریه نظریه پردازانی ناشی شده است که بر مبنای داده‌های بالینی و شواهد بیمارستانی درباره هویت های روانی نظریه می ساختند و از آنجا که یکی از ویژگی‌های آشکار بیماری‌های روانی قطع ارتباط فرد با واقعیت است معکوس آن یعنی وجود ارتباط محکم با واقعیت را نشانه سلامت روانی دانسته است.

4. نظامی چند پاره و نامنسجم

برخی از نظریه پردازان کوشیده‌اند تا شواهد مربوط به عدم انسجام و یکپارچه نبودن ساخت هویت فردی را برمبنای تعارض درونی میان زیر واحد های تشکیل دهنده آن توضیح دهند. به عنوان مثال دو متغیر مکمل استحکام خود و شکنندگی خود در ساختار روانی من تشخیص داده شده است. استحکام خود نیرویی است که لایه های رسوب کردن در منطقه عناصر تشکیل دهنده هویت روانی را در سطوح گوناگون به هم متصل می‌کند و به کلیت آن انسجام می‌بخشد.

در مقابل شکنندگی خود عبارت است از تمایل من به شاخه زدایی و واگرایی و این در شرایطی رخ می‌دهد که فشار عناصر رسوب کرده از گذشته بر من زیاد باشد و از پیوند درست این بخش در زمان حال جلوگیری کند. از دید برخی نظریه پردازان تعامل میان این نیرو تعیین کننده نوسانات خلق و خو و سلامت روان است و آنچه با نام فروپاشی روانی شهرت یافته در واقع چیرگی نیروی شکنندگی خود بر استحکام خود است.

خودانگاره

ویژگی‌ های خودانگاره

برخی از ویژگی‌های کلی خودانگاره عبارت‌اند از:

• در طول زمان تغییر می‌کند

• زندگی افراد را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد

• از بسیار مثبت تا بسیار منفی متفاوت است

• دارای ابعاد احساسی، فکری و عملکردی است

• با هر شخص به‌طور منحصربه‌فرد نمایش داده می‌شود

ابعاد خودانگاره

ابعاد مختلف ممکن است انواع مختلفی از خودانگاره را تشکیل دهند؛ برای مثال، ابعادی از خودانگاره که «خودکارآمدی تحصیلی» را ایجاد می‌کند با ابعاد مربوط به «خودکارآمدی اجتماعی» کاملا متفاوت است. برخی از ابعاد مشترک در همه زمینه‌ها عبارت است از:

• خودباوری

• عزت‌ نفس

• خود ایدئال

• ویژگی‌های شخصی

• هویت یا نقش (اجتماعی)

مراحل پرورش و توسعه خودپنداره

خودپنداره در طول عمر توسعه می‌یابد و تغییر می‌کند؛ اما در سال‌های اولیه زندگی بیشتر در حال تغییر است.

1. شکل‌گیری خودپنداره در دوران کودکی

در دوران کودکی، ۳ مرحله کلی توسعه خودپنداره وجود دارد:

مرحله اول: تولد تا ۲سالگی

• نوزادان به روابط عاطفی سازگار نیاز دارند تا حس مثبتی از خود را پرورش بدهند.

• نوزادان ترجیحاتی را ایجاد می‌کنند که با حس ذاتی خودشان هماهنگ است.

• کودکان نوپا با محدودیت‌های ملایم اما محکم احساس امنیت می‌کنند.

• در ۲سالگی، مهارت زبان توسعه می‌یابد و کودکان نوپا حس من‌بودن را تجربه می‌کنند.

مرحله دوم: ۳ تا ۴ سالگی

• کودکان ۳ و ۴ ساله خود را به‌عنوان افرادی منحصربه‌فرد می‌بینند.

• تصورات آنها از خودشان بیشتر توصیفی است تا قضاوت‌گر.

• کودکان پیش‌دبستانی بیش‌ازپیش مستقل‌اند و کنجکاوند ببینند چه‌کاری می‌توانند انجام دهند.

مرحله سوم: ۵ تا ۶ سالگی

• آنها در حال عبور از مرحله من به مرحله ما هستند، جایی که بیشتر از نیازها و علایق گروه بزرگ‌تر آگاه‌اند.

• مهدکودکی‌ها می‌توانند از کلمات خود برای بیان خواسته‌ها، نیازها و ابراز احساسات خود استفاده کنند.

• کودکان ۵ و ۶ ساله می‌توانند از زبان پیشرفته‌تری برای تعریف خود در چهارچوب گروه استفاده کنند.

۲. خودپنداره در دوران کودکی میانه (سن مدرسه)

در دوران کودکی میانی (حدود ۷ تا ۱۱ سالگی)، کودکان احساس اجتماعی خود را پیدا می‌کنند و می‌فهمند چگونه با دیگران سازگار شوند. آنها مقایسه‌های اجتماعی را بیشتر انجام می‌دهند و شروع به فکر می‌کنند که دیگران چگونه آنها را می‌بینند. سایر ویژگی‌های خودپنداره کودکان در این مرحله عبارت‌اند از:

• پرورش خود ایدئال و واقعی

•  پرورش احساسات شخصی

• توصیف خود بر اساس شایستگی‌ها به‌جای رفتارهای خاص.

۳. توسعه خودپنداره در دوران نوجوانی

نوجوانی جایی است که توسعه خودپنداره فرد در حال انفجار است. این مرحله‌ای است که در آن افراد (حدود ۱۲ تا ۱۸ سال) با احساسی که نسبت به خود دارند بازی می‌کنند، هویتشان را آزمایش می‌کنند، خود را با دیگران مقایسه می‌کنند، و اساس یک خودپنداره را ایجاد می‌کنند که ممکن است در طول بقیه عمرشان برای آنها باقی بماند.

در این دوره، نوجوانان مستعد خودآگاهی بیشتر و تحت‌تأثیر هم‌سالان خود قرارگرفتن و تغییرات شیمیایی در مغز هستند. آنها از آزادی و استقلال بیشتری برخوردارند، فعالیت‌های رقابتی فزاینده‌ای انجام می‌دهند، خود را با هم‌سالان خود مقایسه می‌کنند، و می‌توانند (حتی بیش‌ازحد) برای دیدگاه دیگران ارزش قائل شوند.

خودانگاره

چند نمونه خودانگاره

برخی از نمونه‌های خودانگاره مثبت عبارت‌اند از:

• فرد خود را انسانی باهوش می‌داند.

• شخص خود را انسانی دل‌سوز می‌پندارد.

• فرد خود را عضوی مهم از جامعه خود می‌داند.

• شخص خود را همسری خوب و دوستی عالی می‌داند.

• فرد خود را به‌عنوان کارمندی با سخت‌کوشی و شایستگی می‌بیند.

برخی از نمونه‌های خودانگاره منفی نیز عبارت‌اند از:

• فرد خود را احمق می‌داند.

• شخص خود را باری روی دوش جامعه می‌داند.

• فرد خود را به‌عنوان کارمندی تنبل و ناتوان می‌بیند.

• شخص خود را انسانی سرد و غیرقابل‌دسترس می‌پندارد.

  • منبع
  • گام برتر
  • چطور
  • هنر زندگی

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید