حدود نیم قرن از زمانی که چهگوارا (Che Guevara) در اکتبر 1967 کشته شد می گذرد اما همچنان وی یکی از محبوبترین چهرهها در کشورهای مختلف و بویژه در میان جوانان می باشد.
چهگوارا کیست؟
ارنستو چهگوارا دلاسرنا نام کامل اوست و لقب «چه» را کوبایی ها به او داده اند، لقبی که در این کشور برای خطاب قرار دادن کسی با احترام به کار برده می شود. «چه» مبارزی است که آوازه ی او تنها به آمریکای لاتین محدود نمی شود….
چه گوارا پزشک، چریک، سیاستمدار و انقلابی مارکسیست بود.
ارنستو چهگوارا در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در روزاریو دومین شهر مهم و بزرگ آرژانتین به دنیا آمد. در خانوادهای ممتاز از تبار اسپانیایی و ایرلندی که گرایشهای سیاسی چپ داشتند، بزرگ شد.
ارنستو بزرگترین فرزند خانواده بود. ارنستو در بچگی مبتلا به بیماری آسم ( تنگی نفس) میگردد و این بیماری باعث خانهنشینی و گوشهگیری او میشود اما همزمان سبب میشود که او شخصیتی متکی به خود و شجاع داشته باشد که با مشکلات بجنگد.
چه گوارا در سال ۱۹۵۳ از دانشکده ی پزشکی فارغ التحصیل شد. چه گوارامیتوانست همچون بسیاری از فارغ التحصیلان رشته پزشکی در گوشهای از دنیا برای خود مطبی دایر کند، اما روح عصیانگرش او را واداشت تا به یاری همنوعانش در مناطق استبداد زده آمریکای لاتین بشتابد.
زمانی که چهگوارای جوان و دوست همراهش آلبرتو گرانادو با موتورسیکلت از رده خارج توترون ۵۰۰ مدل ۱۹۳۹، که تنها به بهای چند پزوی ناچیز خریداری شده بود، قصد سفر به دور آمریکای لاتین را جهت درمان بیماران جزامی کرد آمریکای سرخ لاتین در زیر چکمههای سنگین امپریالیسم جان میداد، اما نه چهگوارا و نه آلبرتو هیچ کدام از این حقیقت تلخ آگاهی نداشتند. آنها تنها میخواستند مناظر بکر قاره ی پهناورشان را از نزدیک ببینند و به کمک بیماران جزامی بشتابند، سفری که پایانش به گونهای دیگر بود و باعث تولد انسانهایی شد که اکنون نام آنها را مترادف با انقلاب به کار میبرند.
چهگوارا مردی بود که هرگز در بند مقام، رهبری و یا افتخارات نبود. او اعتقاد راسخ داشت که مبارزهء چریکی انقلابی، شکل بنیادین اقدام برای کسب آزادی خلقهای آمریکای لاتین است و این نتیجهگیری ناشی از اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقریبا تمام کشورهای آمریکای لاتین بود. «چه» عمیقا بر این باور بود که رهبری سیاسی و نظامی مبارزه چریکی باید یگانه باشد و این که مبارزه تنها میتواند توسط خود واحد چریکی رهبری شود، نه از طریق دفاتر راحت بوروکرات ها در شهرها.
اعتقادات و مرگ چهگوارا
چهگوارا به معنای واقعی کلمه یک چریک مبارز اینترناسیونالیست بود. او میگوید: « هر قطره ی خون ریخته شده در سرزمینی که در زیر پرچمش زاده نشده باشی، تجربهای است که به زنده ی ماندگان منتقل میشود تا بعدا آن را در مبارزه برای رهایی کشورشان به کار برند. همچنانکه که خلقی خود را آزاد میسازد، قدمی بر میدارد در پیکار برای رهایی مردم خود ما.»
«چه» معتقد بود که هر انسانی برای رهایی از ظلم و استبداد باید بهایی برایآزادیاش پرداخت کند، او میگوید: «اسکلت آزادی ما قبلا شکل گرفته است، هنوز گوشت و لباس به این اسکلت نیامده است، ما بهای آزادی خود و حفاظت از آن را با خون و ایثار پرداخت میکنیم. ایثار و فداکاری ما آگاهانه است، سیرآزادی طولانی و در بعضی قسمتها ناشناخته است.»
در سال ۱۹۵۴ زمانی که در «گواتمالا» بود با پشتیبانی از حکومت «جاکوب آربنز» که منتخب مردم بود قدم به عرصهء مبارزات سیاسی گذاشت. آربنز در نتیجهء توطئه و در مداخلات تجاوز کارانهء سازمان سیا سرنگون شد و «چه» به مکزیک گریخت. اندکی بعد به فیدل کاسترو و دیگر انقلابیونی پیوست که با جنبش ۲۶ ژوییه در پی بر اندازی دیکتاتوری «فولژ نیسو باتیستا» در کوبا بودند.
چهگوارا در دسامبر ۱۹۵۶ از جمله مبارزانی بودکه به منظور آغاز مبارزه چریکی از عرشهء کشتی کوچک «گرانما» قدم به خاک کوبا گذاشتند. او که در اصل پزشک گروه بود همچون یک فرمانده ی ارتش شورشی ظاهر شد.
در پی سقوط «باتیستا» در دسامبر ۱۹۵۶، چهگوارا یکی از رهبران حکومت تازه ی کارگران و دهقانان شد و پستهای دولتی متعددی چون ریاست بانک مرکزی کوبا و وزارت صنایع به او واگذار شد. چهگوارا بارها به نمایندگی از کوبا درمجامع مختلف چون سازمان ملل متحد شرکت کرد. او در مقام یکی از رهبران جنبش ۲۶ ژوییه به برگزاری گردهماییهای گروههای سیاسی – که سرانجام در ۱۹۶۵ به بنیانگذاری حزب کمونیست کوبا انجامید – یاری رساند.
گوارا در اوایل ۱۹۶۵ از همه ی مسوولیتها و پستهای دولتی کنارهگیری کرد و به منظور کمک به پیشبرد مبارزههای ضدامپریالیستی و ضد سرمایهداری در دیگر کشورها، کوبا را ترک کرد وهمراه با داوطلبانی که بعدها در «بولیوی» به او پیوستند، نخست به کنگو «زئیر» رفت و در جنبش ضد امپریالیستی آن کشور به رهبری «پاتریس لومومبا» شرکت جست.
از نوامبر ۱۹۶۶ تا اکتبر ۱۹۶۷ جنبش چریکی بولیوی را بر ضد دیکتاتوری نظامی آن کشور رهبری کرد. در هفتم اکتبر ۱۹۶۷ در عملیات رزمی ساخته ی سازمان سیا به دست نظامیان بولیوی زخمی و دستگیر و روز بعد از آن تیرباران شد.
سالها از محل دفن چه گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال 1995 یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه گوارا در سال 1997 به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که پیروزیهای زیادی در جریان جنگهای انقلابی کوبا کسب کرده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.
امروزه پس از گذشت دههها از مرگ چهگوارا هنوز هم او یکی از چهرههای محبوب اسطورهای به خصوص درمیان جوانان است. اسطورهء عصیان که نامش پرچم هر مبارزهای است. شخصی که تصویرش بر پیراهنهای سرخی نقش بسته که جوانان معترض بر تن میکنند بی آنکه از اندیشههای انقلابی او خبر داشته و یا حتی جهان بینی او را پذیرفته باشند.
فیدل کاسترو میگوید:
در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم. یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چه گوارا.
دیدگاه