گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی
مهمترین گفتمان سیاسی مسلط در ایران در قرن بیستم، گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی بود. این گفتمان نیز مجموعه ی پیچیده ای از عناصر مختلف از جمله نظریه ی شاهی ایرانی، پاتریمونیالیسم سنتی، گفتمان توسعه و نوسازی به شیوه ی مدرنیسم غربی، قانونگرایی و مردم گرایی بود و خود در طی زمان ترکیبات بیشتری پیدا کرد. در این گفتمان بر اقتدارگرایی، اصلاحات از بالا، عقلانیت مدرنیستی، ناسیونالیسم ایرانی، مرکزیت سیاسی، مدرنیسم فرهنگی، سکولاریسم و توسعه ی صنعتی تاکید می شد.
دولت مطلقه ای که در پرتو این گفتمان ظهور کرد، در پی آن بود تا جامعه و اقتصاد ایران را از صورتبندی سنتی و ماقبل سرمایه دارانه به صورتبندی مدرن و سرمایهدارانه عبور دهد و از این حیث برخی کار ویژههای زیربنایی در حوزه ی نوسازی اقتصادی و اجتماعی به عمل آورد. بدین سان گفتمان مدرنیسم مطلقه با خصلت عقلگرایانه، اقتدارگرایانه و بهنجارسازانه ی خود آسیبهای عمده ای به گروهها و فرهنگ جامعه ی سنتی وارد می کرد. در این گفتمان، سنت، مذهب، قومیتها، عشایر و گروههای سنتی می بایست به عنوان اغیار گفتمانی از عرصه ی قدرت اخراج شوند. در نتیجه علمای دینی، اصناف، تجار بازار، فرقه های دینی و اقلیتهای قومی از سیاستهای نوسازی پهلوی آسیب می دیدند. اجرای این گونه سیاستها نیازمند تمرکز ابزارها و منابع قدرت سیاسی در دست دولت مطلقه بود. از سوی دیگر چنین تمرکز قدرتی موجب اقیاد نیروهای اجتماعی و سیاسی می شد.
در گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی چندان جایی برای مشارکت و رققابت سیاسی وجود نداشت. دولت پهلوی به طور کلی اصلاحاتی اجتماعی و اقتصادی در درون ساختار جامعه و فرهنگ سنتی انجام می داد که گرچه مقاومتهای گوناگونی را بر می انگیخت، ولیکن مرحله ای ضروری در تحول ساختاری جامعه و دولت سنتی در ایران را تشکیل می داد.
منبع: دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران - حسین بشیریه
دیدگاه