امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 278205
۱۵۹۶
۱
۰
نسخه چاپی

آیا شما کودک درون دارید؟ راهکارهای برقراری ارتباط با کودک درون خود را یاد بگیرید!

کودک درون برای بسیاری از بزرگسالان مفهومی مبهم و ناشناخته است. تقریبا همه‌ی آدم‌ها در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار داشته و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی بوده‌اند. اکثر این امیال و رویا‌ها تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای دنیای بزرگسالی، سرکوب می‌شود.

کودک درون

مفهوم کودک درون

مفهوم کودک درون مفهومی عمیق است که در همه افراد وجود دارد. این کودک درون، بر حال و امروز شما تاثیر می‌گذارد و حتی گذشته شما را نیز گاهی زنده می‌کند. کودک درون منبع خلاقیت و سر زندگی است. بسیاری از مشکلات عاطفی که ریشه در سرخوردگی‌ها و حوادث کودکی دارند و بسیاری از افکار منفی که به سراغتان می‌آید، به وسیله ایجاد رابطه با کودک درون برطرف می‌شوند.

زندگی در دنیای بزرگسالی می‌تواند حرارت و تب و تاب کودک درون را خاموش کند، اما شما می‌توانید با در آغوش گرفتن و ارتباط مجدد با منبع کودکی خود، با این فشارها مبارزه کنید.

رفتارهای مخربی که به شکل‌های متنوعی مانند ناامیدی، پرخاشگری، خشونت و خودتخریبی در بزرگسالی بروز پیدا می‌کنند در واقع مظاهری از اوقات تلخی‌های کودکانه هستند. عواقب این رفتارها شامل ترس از طرد شدن، درماندگی، نیازمندی، وابستگی و... می‌شود. گاه نیز در بسیاری از بزرگسالان رفتارهایی غیر مسئولانه مشاهده می‌کنیم.

این حالات و رفتارها به نوعی سندروم پیتر پن نامیده می‌شود به این معنا که فرد بالغ تمایل ندارد از دنیای کودکانه‌ی خود خارج شود و مسئولیت‌های بزرگسالانه‌اش را بپذیرد. در این میان موضوع کودک درون یا بهتر بگوییم در بسیاری موارد کودک درون آزرده به میان می‌آید. شما هیچ وقت نمی‌توانید کودک درون را به طور عینی مشاهده کنید چرا که مفهومی انتزاعی، استعاری و واقعیتی روانشناسانه است.

همانطور که گفته شد، بن بست‌هایی که در زندگی روزمره بزرگسالی به آن می‌رسیم، در دوران کودکی نداشتیم. افسردگی، اضطراب و مشکلات جسمانی ناشی از عدم تحرک، از جمله بلایای زندگی ماشینی است. بنابراین نجات کودک درون از اعماق ناخودآگاه و رها کردن او در زندگی، می‌تواند باعث زنده شدن آرزو‌های مرده کودکی، کاهش فشار‌ها و استرس‌ها و همچنین بهتر شدن ارتباطات اجتماعی می‌شود.

راهکارهای برقراری ارتباط با کودک درون

راهکارهای برقراری ارتباط با کودک درون

ذکر این نکته لازم است که منظور ما از کودک درون، رفتار و خلق و خوی بچه گانه نیست؛ بلکه ماهیت آرام و رویا پرداز یک کودک، به عنوان یک وجود سالم، می‌تواند در بهبود مشکلات خلقی و حال بهتر افراد مؤثر باشد.

گام اول: با کودک درون خود ملاقات کنید

1. با کودکی خود دوباره ارتباط بگیرید

یک راه برقراری ارتباط با کودک درون این است که در زمان سفر کنید و به دوران کودکی باز گردید. با تهیه یک فهرست از چیزهایی که در دوران کودکی از آن لذت می‌بردید، می‌توانید شاد شوید. جستجو در این خاطرات و لحظات دوست داشتنی و حتی خراب کاری‌ها و کارهای عجیبتان، یک ایده خوب است. ورزش‌ها، بازی‌ها، وسایل و تفریحات دوران کودکی خود را مرور کنید.

2. کودک درون مخصوص خود را داشته باشید

هرچند که هر کس دوران کودکی متفاوتی داشته است، الگوهای عمومی زیادی برای بسیاری از مردم وجود دارد. اگر رابطه با کودک درونتان به مرور زمان کم شده است، آخرین مرحله کودکی که خود را در آن جا گذاشته‌اید پیدا کنید و برای آوردن آن به زندگی نقشه بکشید و کودکی خاص خود را بیابید. سه نوع عمده کودکی وجود دارد؛

• کودک رها شده، کودکی که از طرف والدین رها شده و احساس تنهایی و ناامنی می‌کند.

• کودک بازیگوش کودکی است که معمولا احساس گناه و اضطراب نداشته و این جنبه از زندگی که برای بزرگسالی لازم است تجربه نشده است.

• کودک وحشت زده نیز کودکی است که در کودکی مورد انتقادات زیادی واقع شده است و تایید کافی دریافت نکرده.

3. نامه‌ای به کودک درون خود بنویسید

اگر احساس می‌کنید کودک درون خود را نادیده گرفته‌اید، از او معذرت خواهی کنید و بگویید که می‌خواهید رابطه خود را با او ترمیم کنید. حتی یک نامه ساده درباره تمایل شما برای تقویت دوستی با کودک درونتان باشد نیز کافی است. نوع و شکل کودک خود را بیابید. مثلا اگر از نوع کودک رها شده است، به او بگویید هر کاری که انجام دهد باز هم طرد نمی‌شود و لازم نیست نگران و مضطرب باشد. برای شناسایی آسیب‌های وارده به کودک درون و درمان مشکلات و اختلالات روانی نشأت گرفته از دوران کودکی می‌توانید از مشاوره روانشناس حضوری و یا مشاوره تلفنی فردی بهره‌مند شوید.

4. رشد دادن یک فضای باز

کودک درون شما یک فرد آسیب پذیر است. قبل از اینکه خودش را نشان دهد نیاز به یک فضای امن دارد. بسیاری از افراد کودک درون خود را پنهان می‌کنند، چون فکر می‌کنند آن‌ها را ضعیف می‌کند. اجازه دهید وارد شود، سکوت کنید و بگذارید او حرف بزند. شاید احمقانه به نظر برسد اما دسترسی به بخش دیگری از ناخودآگاه، هدف شما از این کار خواهد بود.

5. به احساسات خود گوش دهید

یکی از راه‌های مهم در ارتباط با کودک درون، توجه دقیق به احساساتی است که در زندگی روزمره به وجود می‌آید. ترس و ناامنی، احساس شادی یا تعجب و هرچیز که در کودکی تجربه کردید می‌تواند در بزرگسالی شما تاثیر گذار باشد.

6. مراقب منتقد درونی خود باشید

یکی از بزرگترین موانع ارتباط با کودک درون، کسی است که درون شما مدام در حال انتقاد است. «شما پیر هستید، برای شما زشت است، شما انسان معروفی هستید». به او توجه نکنید و اجازه دهید کودک درون پذیرفته شود.

راهکارهای برقراری ارتباط با کودک درون

گام دوم: کودک درون خود را پرورش دهید

کودک درون را جدی بگیرید. ممکن است بخواهید او را پس بزنید، اما این درست نیست. عمیق‌ترین احساسات شما به وسیله کودک درون ایجاد می‌شود. به او گوش دهید و از احساسات او دوری نکنید.

1. احساسات کودک درون را بپذیرید

اگر او خشمگین یا ناامید است، روی شما تأثیر منفی می‌گذارد. بدون ترس احساسات منفی او را بپذیرید و انرژی مقابله و برطرف کردن او را پیدا کنید. اجازه ندهید شما را ضعیف کند، با او صحبت کنید.

2. والدین او باشید

والدین بهتر از هر کس دیگری می‌داند فرزندش چه نیاز‌هایی دارد. پدر و مادر کودک درون خود باشید. هر چیزی که در کودکی می‌خواستید و نداشتید، برای او فراهم کنید. در وهله اول این شما هستید که از این کارها نفع می‌برید.

3. از کودک درونتان محافظت کنید

در دوران کودک ترس‌های خاصی در وجود شما بوده است. ترس از ارتفاع، ترس از تاریکی و ... به ترس‌های او احترام بگذارید و به او کمک کنید تا با ترس‌هایش کنار بیاید و آن‌ها را درمان کند. برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه درمان فوبیا و ترس‌ها کلیک کنید.

4. محل زندگی خود را تغییر دهید

خانه یا اتاق خود را به طوری که در کودکی می‌خواستید و نداشتید تغییر دهید. خلاقیت را به زندگی تزریق کنید و عکس‌های قدیمی را در مقابل چشمتان قرار دهید.

گام سوم: احساس خوشی و شادی را گسترش دهید

1. قایم باشک بازی کنید

اگر کودکی نبود که با او بازی کنید، با دوستان بزرگسالتان می‌توانید بازی کودکی مثل قایم باشک را انجام دهید. یک روانشناسی کامل پشت این ماجرا وجود دارد و باعث کشف و عشق و افزایش شور و هیجان می‌شود.

2. فعالیت بدنی داشته باشید

بازی‌هایی که به پرش، دویدن و تحرک نیاز دارد را انجام دهید. این کار، استرس شما را از بین می‌برد و به شما یادآوری می‌کند که در کودکی چقدر تندرست و شاداب بودید. علاوه بر این بهتر است روزانه ورزش منظم مانند پیاده روی داشته‌باشید.

3. چیزی خلق کنید

با مداد رنگی، با انگشتان و با هر چیزی نقاشی کنید. خلاقیت دوران کودکی شما را زنده می‌کند و احساسات شما را تقویت خواهد کرد. اثر رنگ‌ها نیز در زندگی شما مشهود خواهد بود.

جملاتی که باید به کودک درون خود بگویید

جملاتی که باید به کودک درون خود بگویید

1. دوستت دارم

همه‌ی ما در کودکی فکر می‌کردیم که باید به اهدافی رفیع دست پیدا کنیم. همگی می‌خواستیم نمرات خوب بگیریم، تیم درست کنیم و رهبر باشیم، جا پای خواهر و برادرهای بزرگ‌ترمان بگذاریم و … . فکر می‌کردیم با این کارها دوست‌داشتنی می‌شویم. احتمالا خیلی از ما والدینی نداشته‌ایم که اهمیت دوست‌داشته‌شدن ورای انجام کاری خاص را بدانند و به ما بگویند، همین‌طور که هستیم هم دوست‌داشتنی و عزیزیم. برخی از ما هم والدینی داشته‌ایم که ابراز عشق و محبت را نشانه‌ی ضعف و دورشدن از ابهت می‌دانستند.

با وجود همه‌ی این تجارب، ما اکنون می‌توانیم به خودمان گوشزد کنیم که عزیز و دوست‌داشتنی هستیم. هر وقت که از جلوی آینه عبور می‌کنیم یا هر زمان دیگری باید به خود یادآوری کنیم که دوست‌داشتنی هستیم. عشق کلید درمان همه‌ی دردهاست. به خود بگویید: دوستت دارم. همین و تمام!

2. من تو را درک می‌کنم و صدایت را می‌شنوم

دقت کرده‌اید، گاهی‌اوقات سرخورده و غمگین می‌شویم، اما سعی می‌کنیم به روی خودمان نیاوریم و قوی جلوه کنیم. این رفتار ریشه در کودکی ما دارد. یعنی زمانی که کسی با بی‌رحمی در برابر گریه‌کردن‌مان فریاد زده که: «بس می‌کنی گریه‌‌ت رو یا کاری کنم که دیگه هیچ‌وقت گریه‌ت بند نیاد.»

ما با شنیدن چنین جمله‌ای دیگر گریه نمی‌کردیم، اما احساسات و سرخوردگی شکل‌گرفته در آن لحظات برای همیشه در قلب‌مان جا خوش کرده‌اند و اگر تلاشی آگاهانه برای بهبود آن زخم‌های درونی به‌کار نگیریم، همیشه زندگی و تصمیم‌گیری‌هایمان تحت‌الشعاع آن قرار خواهند گرفت. بنابراین لازم است با کودک درون خود مهربان باشیم و به او بگوییم که صدایش را می‌شنویم، او را درک می‌کنیم و باهم می‌توانیم از خلال سردی‌ها و سیاهی‌ها عبور کنیم.

3. این حق تو نبود

در کودکی بارها پیش می‌آید که احساس می‌کنیم، بچه‌ی بدی هستیم و لایق طردشدنیم. اما این موضوع به‌هیچ‌وجه درست نیست. واقعیت این است، افرادی که ما را آزار داده‌اند، رفتار و روش دیگری بلد نبوده‌اند. برای مثال کتک مفصلی که از مادر نوش‌جان کرده‌ایم، به این خاطر نبوده که ما مستحق چنین تنبیه بی‌رحمانه‌ای بوده‌ایم. علت این است که مادرمان در کودکی تجربه‌ی مشابهی داشته و یاد نگرفته که شیوه‌ی برخورد با ما در آن موقعیت خاص چه بوده است.

همه‌ی کودکان پاک و بی‌گناه هستند و به‌هیچ‌وجه مستحق تنبیه، طردشدن، مورد سوءِاستفاده قرارگرفتن و … نیستند. کودکان گناهی بر گردن ندارند. ما این موضوع را زمانی متوجه می‌شویم که از آن دوران سال‌ها فاصله گرفته‌ایم.

کودک درون

4. ببخشید

یکی دیگر از جملاتی که باید به کودک درون خود بگوییم «ببخشید» است. گاهی‌اوقات فکر می‌کنیم که باید مدام برنده باشیم و بر دستاوردهایمان اضافه و اضافه‌تر کنیم. این رویکرد بعضا به دورشدن ما از فرزندان و اطرافیان‌مان می‌انجامد و باعث می‌شود تا به کار و …، بیش‌ازحد لازم بها بدهیم. همه‌ی این رفتارها ریشه در کودکی‌مان دارد. در کودکی ارزش‌هایی به ما القا می‌شود که تمام دوران بزرگسالی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. برای مثال در کودکی به ما دیکته شده که باید همیشه اول باشی، مدام در رقابت و تلاش باشی و … . به همین خاطر از خیلی لذت‌ها در زندگی جا می‌مانیم. اگر کمی فکر کنیم، متوجه می‌شویم که یک معذرت‌خواهی بزرگ به کودک درون خسته خود بدهکار هستیم.

5. من تو را می‌بخشم

یکی از سریع‌ترین روش‌هایی که می‌توانیم خود را به قهقهرا بکشانیم، حسرت‌خوردن و شرمندگی از خود است. گاهی‌ اوقات بیهوده تمام گناهان عالم و آدم را به پای خود می‌نویسیم. درحالی‌که ما ذره‌ای کوچک در این جهان پهناور هستیم و آنچه به‌عنوان واکنش از خود نشان می‌دهیم، بسیار بی‌منظورتر از آن است که عواقب وحشتناکی به‌وجود بیاوریم.

اگر یادتان باشد، در بند نخست این متن درباره‌ی تجربه‌ی فردی نوشتیم که مادرش در ۶ سالگی او را ترک کرده بود. او در جای دیگری از خاطراتش می‌گوید: در ۱۴ سالگی، یک شب مادرم به خانه بازگشت و شب را در اتاق من خوابید. من و مادرم کنار هم خوابیده بودیم و من خیلی وول می‌خوردم.

مادرم بی‌طاقت و عصبانی به من که کودکی مضطرب و مشوش بودم گفت که این کار را متوقف کنم. من که دل‌شکسته و ناراحت بودم، شب بعدی روی در اتاقم نوشتم که کسی بی‌اجازه حق ورود ندارد. بعد از چند سال دوری از مادرم، در آن شب، پدرم به من اطلاع داد که از مادر جدا شده است. من رفتار خود را مسبب طلاق‌شان می‌دانستم و به‌عنوان یک کودک هرگز فکر نکرده بودم که واکنش کودکانه من دلیل این جدایی نبوده است.

طلاق والدین من نتیجه‌ی اختلافی ۸ ساله بود. اما من خود را گناهکار می‌دانستم. حال که فکر می‌کنم، متوجه می‌شوم که من یک کودک بی‌گناه بودم و در این داستان تقصیری نداشتم. همه‌ی ما چنین هستیم و گاهی خود را مسبب چیزهایی می‌دانیم که تقصیر ما نبوده است. برای تمام لحظاتی که کودک درون خود را ترسانده و او را مقصر اعلام کرده‌ایم، باید بگوییم: من تو را می‌بخشم، تقصیر تو نبوده است.»

6. از تو متشکرم

باید به کودک درون خود بگوییم: «از تو متشکرم». این تشکر به‌خاطر تمام لحظاتی است که تسلیم نشده و با شجاعت و پشتکار ما را همراهی کرده است. حتی اگر لحظات دردناکی را از سر گذرانده‌ایم، باز هم باید از کودک درون بی‌دفاع خود برای همراهی و بقا تشکر کنیم. کودک درون ما نیازمند احترام، محبت و درک است. نباید او را قضاوت کنیم و آزارش بدهیم.

7. تو تمام تلاشت را کرده‌ای

همه‌ی ما در لحظاتی از زندگی، خود را برای اشتباهات و نقص‌هایمان سرزنش می‌کنیم. خود را در گوشه‌ی رینگ می‌گذاریم و با سرسختی مورد بازخواست قرار می‌دهیم که چرا چنین نکرده‌ای و چنان نشده است. این رفتار کودک درون‌مان را آزار می‌دهد.

باید پذیرفت که تمام تصمیمات و واکنش‌های ما نتیجه‌ی افکار، شرایط و عناصر و عوامل محیطی و درونی گسترده‌ای بوده که در آن زمان تحت تأثیرشان بوده‌ایم. پس نباید حسرت خورد و ناراحت بود. ما همیشه همانی بوده‌ایم که باید و می‌توانستیم. پس باید به کودک درون‌مان بگوییم: «تو تمام تلاشت را کرده‌ای.»

  • منبع
  • هنر زندگی
  • چطور

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید