امروز: سه شنبه, ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۳ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۳ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 281389
۳۶۰
۱
۰
نسخه چاپی

جرج کُندو کیست؟

جرج کُندو کیست؟

معرفی جرج کُندو

جرج کُندو به همراه دوستان و هم قطارانش همانند ژان میشل باسکیت و  کیس هرینگ ( بعلاوۀ جولیان اشنابل و دیوید سالی) بخشی از هستۀ گروه کوچکی از هنرمندان استثنایی ساکن نیویورک را تشکیل می دادند که مصمم به احیایِ باور امکان دستیابی به یک سبک نقاشی فیگوراتیو، با شاخصه های بارز آمریکایی، و پیشرو بودند.

طی تلاش هایِ جمعیِ شان، این گروه موفق به پیشبرد صحنۀ هنر معاصر آمریکا به موازاتِ جنبش نئو اکسپرسیونیسم جهانی شدند که در دهه هشتاد میلادی به شهرت و آوازه رسیده بود. کُندو خود بواسطۀ تمایلش به تجربه کردنِ ترکیب سبک های متنوع هنری درون یک بوم واحد برای خود نامی دست و پا کرد.

کُندو، برای مثال، در پرتره هایش گرایش به ترکیب کردنِ رسومِ استادانِ قدیمی با گونه ای طنزِ شیطنت آمیز دارد که اغلب از سنت های کارتون های پاپ آرتی بهره می جوید، هدف زیبایی شناختی او سر در گم ساختنِ تماشاگرش از طریقِ بکارگیریِ کارتون های پاپ آرتی به منزلۀ ابزاری است که بشکلی موثر پرده از ایدۀ دروغینی بر می دارد که هنرکلاسیک را با خرد و شعور مرتبط می سازد.

کُندو همچنین سبک هنری خود را به مثابۀ «کوبیسم روانشناختی» توصیف می کرد، و این تحلیل را از آثار خود بدست می داد که «پیکاسو یک ویولن را از چهار زاویۀ گوناگون در یک لحظه نقاشی می کرد. من همین کار را با حالت های روانشناختی انجام می دهم.»

بسیاری از نقاشی های کُندو، از این رو، یادآور آثار نقاشانی همانند ویلم دِکونینگ و پابلو پیکاسو هستند و کُندو از این تکنیک برای کنکاش در موضوعاتِ مرتبط با مَکابرا (رقص مردگان)، کارناوالیسم و فرومایگی استفاده می کرد.

در جای دیگری، کُندو در توصیف شیوۀ کاری خود از «رقص آرایی بصری» سخن به میان می آورد که از طریق آن به موسیقی، دومین عشق بزرگش، شکلی بصری می بخشد.جرج کُندو به همراه دوستان و هم قطارانش همانند ژان میشل باسکیت و  کیس هرینگ ( بعلاوۀ جولیان اشنابل و دیوید سالی) بخشی از هستۀ گروه کوچکی از هنرمندان استثنایی ساکن نیویورک را تشکیل می دادند که مصمم به احیایِ باور امکان دستیابی به یک سبک نقاشی فیگوراتیو، با شاخصه های بارز آمریکایی، و پیشرو بودند.

طی تلاش هایِ جمعیِ شان، این گروه موفق به پیشبرد صحنۀ هنر معاصر آمریکا به موازاتِ جنبش نئو اکسپرسیونیسم جهانی شدند که در دهه هشتاد میلادی به شهرت و آوازه رسیده بود. کُندو خود بواسطۀ تمایلش به تجربه کردنِ ترکیب سبک های متنوع هنری درون یک بوم واحد برای خود نامی دست و پا کرد.

کُندو، برای مثال، در پرتره هایش گرایش به ترکیب کردنِ رسومِ استادانِ قدیمی با گونه ای طنزِ شیطنت آمیز دارد که اغلب از سنت های کارتون های پاپ آرتی بهره می جوید، هدف زیبایی شناختی او سر در گم ساختنِ تماشاگرش از طریقِ بکارگیریِ کارتون های پاپ آرتی به منزلۀ ابزاری است که بشکلی موثر پرده از ایدۀ دروغینی بر می دارد که هنرکلاسیک را با خرد و شعور مرتبط می سازد.

کُندو همچنین سبک هنری خود را به مثابۀ «کوبیسم روانشناختی» توصیف می کرد، و این تحلیل را از آثار خود بدست می داد که «پیکاسو یک ویولن را از چهار زاویۀ گوناگون در یک لحظه نقاشی می کرد.

من همین کار را با حالت های روانشناختی انجام می دهم.» بسیاری از نقاشی های کُندو، از این رو، یادآور آثار نقاشانی همانند ویلم دِکونینگ و پابلو پیکاسو هستند و کُندو از این تکنیک برای کنکاش در موضوعاتِ مرتبط با مَکابرا (رقص مردگان)، کارناوالیسم و فرومایگی استفاده می کرد.

در جای دیگری، کُندو در توصیف شیوۀ کاری خود از «رقص آرایی بصری» سخن به میان می آورد که از طریق آن به موسیقی، دومین عشق بزرگش، شکلی بصری می بخشد.

  • منبع
  • نگاه فرد

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید