از رنسانس تا هنر پاپ، در اینجا تعدادی از مشهورترین هنرمندان تمام دوران آورده شده است. برخلاف فیلم ها، هنر چیزی نیست که همه آن را درک کنند. بنابراین برای اینکه یک هنرمند واقعاً در اذهان عمومی ماندگار شود و برای درخشان بودن اعتبار کسب کند، چیزهای زیادی لازم است.
حقیقت این است که متمایز شدن به عنوان یک هنرمند به این معنی است که کار شما از آزمون زمان جان سالم به در برده است، و این برای انتخاب ما از مشهورترین هنرمندانی که در اینجا در نظر گرفته شده معتبر است - برخی از آنها را می توان در موزه هنر متروپولیتن، هنر مدرن، موزه ویتنی، گوگنهایم، و چندین منطقه دیگر پیدا کرد. بنابراین، بدون هیچ مقدمه ای، در اینجا لیست ما از مشهورترین هنرمندان تمام دوران است.
اندی وارهول (Andy Warhol)
او با شروع به عنوان یک هنرمند تجاری، روحیه ارتقاء را به هنرهای زیبا وارد کرد، حتی تا آنجا پیش رفت که گفت: "پول درآوردن هنر است." چنین نگرش هایی اعلامیه های وجودی اکسپرسیونیسم انتزاعی را منفجر کرد. اگرچه او برای شرحهایی مانند سوپ کمپبل، مرلین مونرو و الویس پریسلی شناخته شده است، اما بزرگترین اختراع او خودش بود.
پابلو پیکاسو (Pablo Picasso)
پابلو پیکاسو تلویحاً مترادف با هنر مدرن است و اینکه او به تصویری که عموماً از نابغه مهاجر گرفته شده است که اهدافش با ذوق زندگی بزرگ متعادل می شود صدمه نمی زند.
او زمینه تاریخ هنر را با نوآوریهای رادیکالی که شامل کالج و کوبیسم میشود، تغییر داد. او موضوع نمایش خفه کننده ی جسم در هنر را نابود کرد و روش را برای سایر هنرمندان قرن بیستم تعیین کرد.
ونسان ون گوگ (Vincent van Gogh)
ون گوگ به دلیل بی ثباتی روانی شناخته شده است، اما هنرهای او در میان محبوب ترین و مشهورترین هنرمندان تمام دوران است.
تکنیک نقاشی ون گوگ با انبوهی از ضربات قلم مو ضخیم ساخته شده از رنگ های زنده که مستقیماً از لوله فشرده شده اند، الهام بخش نسل های بعدی هنرمندان خواهد بود.
لئوناردو داوینچی (Leonardo da Vinci)
لئوناردو، مرد اصلی رنسانس، نه تنها به خاطر شاهکارهایی مانند مونالیزا، شام آخر و بانوی ارمینه، بلکه به خاطر طراحیهایش از فناوریها (هواپیما، تانک، خودرو) که پانصد سال در آینده بود به عنوان یک نابغه شناخته میشود.
میکل آنژ (Michelangelo)
میکل آنژ یک تهدید سه گانه بود: یک نقاش (سقف سیستین)، یک مجسمه ساز (دیوید و پیتا) و یک معمار (کلیسای سنت پیتر در رم). از آنجایی که او شعر هم مینوشت، این یک هشدار چهارگانه باشد. به غیر از سقف سیستین فوق الذکر، کلیسای سنت پیتر و پیتا، مقبره او برای پاپ جولیان دوم و طرحی برای کتابخانه لاورنتین در کلیسای سن لورنزو وجود داشت.
هانری ماتیس (Henri Matisse)
هیچ هنرمندی به اندازه هنری ماتیس به لذت های رنگی وابسته نیست. کار او تماماً در مورد منحنی های پیچ خورده بود که ریشه در ایده های هنر نمادین داشت و دائماً بر رضایت فریبنده رنگ و لحن متمرکز بود.
جکسون پولاک (Jackson Pollock)
پولاک که بهعنوان یک نقاش معمولی مانع از اعتیاد، شک به خود و بیدستبودن شده بود، در دورهای کوتاه اما شدید بین سالهای 1947 و 1950، با اجرای ایدههای قطرهای که شهرتش را به هم پیوند میداد، عیوب خود را تغییر داد. او با اجتناب از سه پایه، نقاشیهایش را صاف روی زمین قرار داد، از رنگ خانه درست از روی قوطی استفاده کرد و اسکروهای نازکی از رنگدانه را پرتاب و رها کرد که یک رکورد محکم از حرکات او به جا گذاشت.
ادوارد مونک (Edvard Munch)
فریاد می زنم تو فریاد بزن همه ما برای مونک، جیغ، مونالیزای اضطراب فریاد می زنیم. در سال 2012، یک نوع پاستلی از استناد نمادین ادوارد مونک از اضطراب مدرن، در آن زمان قیمت نجومی 120 میلیون دلاری را در حراجی دریافت کرد. حرفه مونک چیزی بیش از یک نقاشی منفرد بود.
کلود مونه (Claude Monet)
شاید معروفترین هنرمندان در میان امپرسیونیستها، مونه، تأثیرات مختلف نور بر روی پانوراما را با تکههای رنگ روشنی که بهعنوان سکتههای سریع رنگشده ایجاد میشد، مغلوب کرد. علاوه بر این، بسیاری از افکار او در مورد انبار کاه و موضوعات دیگر، استفاده از مقایسه سریال در هنر پاپ و مینیمالیسم را پیش بینی می کرد.
رنه ماگریت (Rene Magritte)
نام رنه ماگریت به طور گسترده توسط هنردوستان و ادم شناسان به رسمیت شناخته شده است، و دلیل خوبی دارد: او انتظارات ما را از آنچه واقعی است و آنچه نیست را کاملاً تغییر داد. وقتی کسی چیزی را «سوررئال» توصیف میکند، این احتمال وجود دارد که تصویری از ماگریت در ذهن او ظاهر شود.
سالوادور دالی (Salvador Dalí)
دالی قبل از اینکه وارهول وجود داشته باشد عملاً وارهول بود. دالی نیز مانند اندی از سلبریتی ها به عنوان مکملی برای کارش خوشش آمد. با ساعتهای در حال ذوب و مناظر وهمآور منفجر شدهشان نقاشی های دالی مظهر سوررئالیسم بود و ظاهری به همان اندازه عجیب و غریب و سبیل های مومی بلندی که شبیه سبیل های گربه بود به سر داشت.
دالی که همیشه بهترین شومن بود، یک بار گفت: «من عجیب نیستم.
ادوارد هاپر (Edward Hopper)
نقاشی های مرموز هاپر به هسته توخالی تجربه آمریکایی نگاه می کند. از خود بیگانگی و تنهایی که نمایانگر طرف دیگر ارادت مذهبی ما به فردگرایی و جستجوی شادی اغلب دست نیافتنی است.
فریدا کالو (Frida Kahlo)
این هنرمند مکزیکی و نماد فمینیست یک هنرمند پرفورمنس رنگ بود که از این رسانه برای آشکار کردن آسیبپذیریهای خود استفاده میکرد و در عین حال شخصیتی از خود به عنوان تجسمی از میراث فرهنگی مکزیک ساخت. معروفترین آثار او، خودنگارههای سوررئالیستی بسیاری هستند که در آنها حتی زمانی که خود را به عنوان یک شهید در رنجهای شخصی و جسمانی میاندازد، نقش سلطنتی را حفظ میکند - درد و رنجی که ریشه در زندگی پر از بدبختیهایی دارد که شامل ابتلا به فلج اطفال در کودکی و رنج بردن از یک فاجعه است. آسیب در دوران نوجوانی و تحمل یک ازدواج پر سر و صدا با هنرمند همکار دیگو ریورا.
یایو کوساما (یایو کوساما)
کوساما یکی از مشهورترین هنرمندانی است که امروزه کار می کند. محبوبیت عظیم او ناشی از «اتاقهای بینهایت» است که برای کاربران اینستاگرام غیرقابل مقاومت بوده است، اما فعالیت حرفهای او بیش از شش دهه است. این هنرمند ژاپنی از کودکی از توهماتی رنج می برد که به صورت جرقه های نور یا هاله ظاهر می شد و همچنین میدان هایی از نقاط و گل هایی که با او صحبت می کردند. این تجربیات الهام بخش کار او بوده است، از جمله اتاق های فوق الذکر به همراه نقاشی مجسمه ها و اینستالیشن ها که از الگوهای تخیلی واضح از نقاط رقص لهستانی و نقوش دیگر استفاده می کنند.
دیدگاه