امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 278466
۱۱۷۷
۱
۰
نسخه چاپی

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

وقوع جنگ جهانی اول و ویرانی بی سابقه ای که در پی آن به وجود آمد، پایه های سیستم اعتقادی بسیاری از فرهنگ ها را به چالش کشید که منجر به تجدیدنظر هنرمندان با اخلاق در تعریف آنچه دقیقاً هنر باید برای یک فرهنگ باشد و انجام دهد، شد

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

آغاز قرن بیستم با تغییرات زیادی همراه بود، عمدتا در روشی که مردم شروع به درک تمدن به عنوان یک کل و هدف کلی آن کردند.

وقوع جنگ جهانی اول و ویرانی بی سابقه ای که در پی آن به وجود آمد، پایه های سیستم اعتقادی بسیاری از فرهنگ ها را به چالش کشید که منجر به تجدیدنظر هنرمندان با اخلاق در تعریف آنچه دقیقاً هنر باید برای یک فرهنگ باشد و انجام دهد، شد. آنچه از آن به دنبال می آید مجموعه ای از جنبش های هنری بود که برای یافتن مکان های خود در جهانی در حال تغییر تلاش می کردند.

1- سوررئالیسم

سوررئالیسم به عنوان یکی از مشهورترین جنبش های هنری دوران مدرنیسم، عمدتاً به لطف اثر ماندگار «ماندگاری حافظه» (1931) اثر سالوادور دالی می باشد. سوررئالیسم به خاطر تولید تصاویر احشایی، چشم نواز و زیبایی شناختی به به یاد آورده می شود.

آندره برتون شاعر و منتقد معروف زمان خود در سال 1924 "مانیفست سورئالیستی" را جهش از تمایلات پوچ دادائیست ها و نوشته های روانکاوی زیگموند فروید منتشر کرد که در آن وی قصد این گروه را برای پیوند آگاهی با ناخودآگاه اعلام کرد به طوری که قلمروهای رویایی و خیالی با واقعیت روزمره در یک "واقعیت مطلق یا یک واقعیت فراگیر" ادغام شوند.

اگرچه سوررئالیست ها بیشتر به خاطر آثار نقاشان- مانند ژان آرپ، ماکس ارنست و آندره ماسون- به یاد آورده می شوند ، اما آن ها با رسانه های مختلفی از جمله شعر، ادبیات، مجسمه سازی و فیلم کار کردند.

برتون در پایبندی اعضای جنبش به مانیفست خود سخت گیر و ستیزه جو بود لذا بسیاری از سورروئالیست ها به اشکال جدید هنریروی آوردند اگرچه هنوز تکنیک ها و نقوش سوررئالیسم را در بر می گرفتند.

2- دادا

دادا شاید به بهترین وجه توسط شاعر دادائیست معروف هوگو بال خلاصه شود، هدف دادائیستی هنر این نبود که هنر «خود به خود» باشد، بلکه فرصتی برای درک و انتقاد واقعی از زمانه ای است که در آن زندگی می کنیم و مطمئناً زمانه ی داداییسم پر از غم، ویرانی و هرج و مرج بود زیرا آنها شاهد ویرانی گسترده جنگ جهانی اول بودند.

این جنبش یک شبکه بین المللی پیچیده بود که در زوریخ سوئیس، شهر نیویورک، برلین ، کلن و هانوفر آلمان و پاریس برجسته بود.

دادائیست ها با سبک، رسانه یا تکنیک های خود ارتباطی نداشتند. در عوض آنها با شیوه ها و اعتقادات یکنواخت خود ارتباط برقرار کردند.

آنها خود را صلیبی علیه تفکر عقلانی می دانستند که فکر می کردند مسئول انحطاط ساختارهای اجتماعی، رشد سیاست های فاسد و ناسیونالیستی و گسترش خشونت و جنگ هستند.

آنها تعریف هنر و بنیادهای نخبه گرای آن را  به چالش کشیدند و به تمسخر گرفتند. آثاری مانند چشمه مارسل دوشان (1917)    که یک توالت چینی  با امضای مستعار فردی دیگر با عنوان R. Mutt   و  از فتومونتاژ ( فتومونتاژ مجموعه‌ای از عکس‌های جداگانه‌ است که باهم ترکیب  می‎شوند!)   و همچنین تعداد زیادی رسانه دیگر هنری در جلسات عمومی خود برای اعتراض به حزب نوپای نازی در آلمان  استفاده کردند.               

  دادائیست ها در سراسر جهان به شدت علیه چنین نهادهای اجتماعی سرکوب گرانه مبارزه کردند،  ا گرچه برخی بر اساس مزخرفات فراوان و شبکه پراکنده خود صرفاً بی اهمیت و بی نتیجه بودند.

  

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

 3- دی استایل    

نام De Stijl به طور کافی هدف این جنبش را خلاصه می کند در حالی  که با یک رویکرد ساده و مستقیم   منظور خود را در مورد چگونگی دستیابی به آن هدف نیز مشخص می کند.      

   دی استایل توسط گروهی از هنرمندان هلندی در آمستردام  شامل تئو ون دسبورگ بود(که مجله گروه De Stijl را تأسیس کرد) ،  پیت موندریان  و ژاکوبوس یوهانس پیتر عود تأسیس شد.       

دی استایل با عرفان زیادی که در درجه اول ناشی از ارادت موندریان به حکمت الهی است برانگیخته شده بود. این جنبش همچنین تأثیر زیادی از کوبیسم پاریس گرفته بود. اگرچه اعضای De Stijl احساس می کردند که پیکاسو و براک نتوانسته اند به اندازه کافی وارد قلمرو انتزاع محض شوند.        

آنها  مانند سوپرماتیست ها، عمدتا به شیوه ای انتزاعی و با اشکال بدون تزئین - مانند خطوط مستقیم ، سطوح متقاطع صاف و شکلهای هندسی اساسی - و رنگهای اصلی و خنثی کار می کرد. آنها با استفاده از این تکنیک ها به دنبال بررسی قوانین تعادل و آرامش  بودند که هم در زندگی و هم در هنر نمایان است.   

 اگرچه این جنبش شامل نقاشان ، مجسمه سازان ، تایپوگرافان ، شاعران و هنرهای تزئینی بود ،  اما معماران بودند که توانستند به بهترین نحو ماهیتهای دقیق و هارمونیک جنبش را به تصویر بکشند.        

4- برتری گرایی یا سوپرماتیسم

یکی دیگر از جنبش های منحصر به فرد مدرنیسم روسیه Suprematism یا برترگرایی بود که همزمان با سازه گرایی آغاز شد، هرچند با تأکید و استقبال بیشتر از انتزاعی که قادر به نقاشی روی بوم است. این اولین حرکت است که از انتزاع هندسی خالص در نقاشی استفاده کرده است.       

کازیمیر مالویچ به عنوان بنیانگذار سوپرماتیسم در نظر گرفته می شود  ،  زیرا او  همراه با نظر بسیاری از معاصران خود  مانیفست سوپر ماتیست را تألیف کرد. 

نام جنبش از نقل قول مالویچ نشأت گرفته است.  وی در نقل قول خود  اظهار داشت که این جنبش الهام بخش افراد خواهد بود. "برتری احساس یا ادراک خالص در هنرهای تصویری".       

هدف اصلی او این بود که هنر را تا استخوانهای برهنه آن تجزیه کند ، اغلب از اشکال اولیه مانند مربع ها  ، مثلث ها   و دایره ها و همچنین رنگهای اصلی و خنثی استفاده می کرد.      

همچنانکه که او در کارش  پیشرفت می کرد، مالویچ رنگ ها و اشکال بیشتری را در بر گرفت، اما او جنبش را در نقاشی های "سفید روی سفید" مجسم کرد که در آن یک مربع کم نور  ترسیم شده به سختی قابل مشاهده است.          

برتری گرایی یا سوپرماتیسم  غالباً با رنگ های معنوی و عرفانی آغشته بود که بر انتزاع آن می افزود.  

  همانطور که در مورد سازه گرایی اتفاق افتاد ،  این جنبش اساساً با افزایش بیداد شوروی به پایان رسید. 

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

 

  5- ک انستراکتیویسم یا ساخت گرایی

با گسترش کوبیسم و آینده نگری به  غرب در روسیه در پایان دهه 1910   آنها جذب روح آرمان شهر انقلاب اکتبر شدند.      ولادیمیر تاتلین اغلب به عنوان محرک این جنبش شناخته می شود  که در سال 1913  هنگام تحصیل در پاریس بسیار تحت تأثیر ساختارهای هندسی پیکاسو قرار گرفت.   

پس از مهاجرت مجدد به روسیه  او به همراه آنتوان پسنر و ناوم گابو  مانیفست رئالیست را در سال 1920 منتشر کرد    که مانند آینده پژوهان  و ورتیسیسم ها،       ماشین ها و فناوری و همچنین کارکرد آنها را تحسین کرد.    

یکی از نمادین ترین آثار هنری این جنبش ،  بنای یادبود تاتلین برای بین الملل سوم است بنایی به شکل مارپیچی عجیب و غریب که قرار بود به عنوان ساختمان دولتی عمل کند.  

 اکثر سازه گرایان   مانند تاتلین ، نقاشی را یک هنر مرده می دانستند  مگر اینکه قرار باشد به عنوان نقشه ای برای ساختن چیزی به صورت فیزیکی عمل کند. بنابراین  آنها عمدتا با سرامیک ، طراحی مد ، گرافیک و معماری کار می کردند.  

با افزایش مخالفت شوروی با جنبش آنها ، بسیاری از سازه ان گارا ن از روسیه فرار کردند و الهام بخش این جنبش کشورهای غربی مانند آلمان ، فرانسه و انگلستان هستند ، ،    جایی که اهمیت زیادی یافتند.

 

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

       6- دَوَران‌گری   یا ورتیس یسم   

   یک جنبش هنری خاص انگلیسی از آنجایی که صدای آن مجله معروف Blast مستقر در لندن بو د، ورتیسیسم به همان شیوه آینده پژوهی دنبال شد، زیرا از پیشرفت های نوآورانه عصر ماشین لذت برد و فضیلت های احتمالی تغییرات پویایی را که در پی آن بود، پذیرفت.

    ورتیسیسم درست قبل از شروع جنگ جهانی اول توسط نقاش مشهور ویندهام لوئیس و شاعر همه جا حاضر در دوره مدرنیسم ازرا پوند تأسیس شد.

در حالی که آینده نگاران از فرانسه و ایتالیا سرچشمه گرفته و سپس در سراسر روسیه گسترش یافته اند ورتیسیسم در لندن محلی، باقی ماند.

ورتیسیسم ها خود را مستقل از حرکات مشابه می دانند. در ادبیات خود آنها از واژگان استخوان های برهنه استفاده کردند که شبیه به اشکال مکانیکی بود که در کشتی سازی و کارخانه های انگلیسی یافت می شود و در نوشته ها و همچنین نقاشی های خود، ورتیسیست ها از انتزاع به عنوان تنها راه قطع روابط با گذشته غالب و خفه کننده ویکتوریایی حمایت کردند تا بتوانند به عصر جدیدی پیش روند.

با این حال ورتیسیسم مانند آینده پژوهی برای مقابله با تخریب غیرقابل درک در جنگ جهانی اول که در نتیجه ماشین های جدید بود، بسیار تلاش کردند.

با پایان جنگ جهانی اول ورتیسیست ها گرامی داشته شدند. هولم و گودلر برزسکا جان باختند و در اوایل دهه 1920 ورتیسیسم ها به تعداد کمی کاهش یافت.

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

7- آینده پژوهی

شاید یکی از بحث برانگیزترین جنبش های عصر مدرنیسم آینده نگری بود که در یک نگاه اجمالی انسان ها را به ماشین ها و برعکس تشبیه کرد تا از تغییرات، سرعت و نوآوری در جامعه استقبال کند در حالی که اشکال و سنت های هنری و فرهنگی گذشته را کنار گذاشته بود.

با این حال در مرکز تفکر آینده گرایان تأیید جنگ و زن ستیزی بود.

آینده نگاری - که در مانیفست 1909 توسط فیلیپو مارینتی ایجاد شد - فقط به یک شکل هنری محدود نمی شد بلکه در واقع توسط مجسمه سازان، معماران، نقاشان و نویسندگان پذیرفته شد. نقاشی ها معمولاً مربوط به اتومبیل، قطار، حیوانات، رقاصان و جمعیت بزرگی بود و نقاشان صفحات تکه تکه و متقاطع را از کوبیسم در ترکیب با رنگهای پر جنب و جوش و فوویسم وام گرفتند تا فضایل سرعت و حرکت پویا را ستایش کنند.

نویسندگان بر رهایی شعر خود از عناصر غیر ضروری مانند صفت و قید تمرکز کردند تا تأکید بر عملکرد افعال مصدر باشد.

این تکنیک همراه با ادغام نمادهای ریاضی به آنها اجازه می دهد تا اظهارات بیشتری را با حس جسارت بیشتر بیان کنند.

اگرچه در ابتدا در تأیید فضایل جنگ مشتاق بودند، آینده گرایان با درک ویرانی جنگ جهانی اول بخار خود را از دست دادند.

8- کوبیسم

کوبیسم که احتمالاً شناخته شده ترین جنبش هنری دوران مدرنیسم است با یک نام به ویژه پابلو پیکاسو همراه شده است.

با این حال باید به درستی اشاره کرد که ژرژ براک همچنین رهبر جنبش بود و او و پیکاسو آنقدر خوب با یکدیگر کار کردند که در اوج سلطنت کوبیسم، نقاشی های آنها عملا از یکدیگر قابل تشخیص نیست.

اغلب اشاره می شود که کوبیسم باآشکارسازی اثر Les Demoiselles d’Avignon  پیکاسو در 1907 که زنان برهنه را با دیدی شکسته نشان می دهد و تأثیر قابل توجه آفریقایی را نشان می دهد، حرکتی قطعی را آغاز کرد.

با این حال این جنبش تا سال 1908 نام خود را به دست نیاورد ، هنگامی که لوئیس واکسل ، منتقد هنری (دوباره!)  اثر خانه ژرژ براک را به شکل مکعب ها یا cubes نشان داد.

اهداف اصلی کوبیست ها کنار گذاشتن قراردادهای گذشته صرفاً برای تقلید از طبیعت و شروع به روشی جدید برای برجسته سازی ابعاد مسطح بوم بود. این مفهوم که از طریق استفاده از نقاط مختلف متناقض، تصاویر مربوط به اشیاء معمولی مانند آلات موسیقی، پارچ، بطری و شکل انسان را رنگ آمیزی می کند، به دست آمد.

براک و پیکاسو با پیشرفت در کار خود از مقیاس تک رنگ برای تأکید بر تمرکز آنها بر ساختار ذاتی آثارشان استفاده کردند.

کوبیسم گرچه معمولاً با نقاشی ارتباط داشت اما تأثیرات ماندگاری بر بسیاری از مجسمه سازان و معماران آن زمان داشت.

9- فوویسم

این جنبش مشهور آوانگارد به عنوان یکی از اولین نوع هایی که در آغاز قرن بیستم رونق گرفتند، شناخته می شود.

فوویسم بدهی قابل توجهی به امپرسیونیسم داشت زیرا رنگهای شادابی را برای به تصویر کشیدن مناظر و طبیعت بی جان نشان می داد با این حال این جنبش به جنبش مستقلی تبدیل شد بطوری که فاویست ها مانند ماتیس، احساسات عاطفی را در نقاشی های خود القا کردند و اغلب از قلم موهای خام و آشکار و رنگهای شفاف و صریح استفاده می کردند که در ابتدا مخاطبان را وحشت زده می کرد.

این کار بیش از حد بیانگر این تکنیک های خام و اساسی بود که باعث شد لوئیس واکسل منتقد هنری این نقاشان را فاو ("جانوران وحشی") بنامد.

دیگر فاویست های برجسته عبارتند از: آندره درین ، موریس د ولامینک و ژرژ براک، آخری، از احساس گرایی بدون پوشش فوویسم بیرون می آید تا تمرکز ساختار یافته و منطقی کوبیسم را ایجاد کند که از نوادگان مستقیم فوویسم تلقی می شود.

آنچه باید درباره 10 جنبش هنری مدرنیستی بدانید

10- پست امپرسیونیسم

پست امپرسیونیسم که اغلب به عنوان پیش نیاز ضروری جنبش های هنری فراوان در زیر چتر مدرنیسم تصور می شود، در سالهای رو به افول قرن نوزدهم آغاز شد.

پست امپرسیونیسم با آثار فراموش نشدنی پل سزان، ژرژ سئورات ، وینسنت ون گوگ و دیگران مشهور شد، زیرا تمرکز آنها بر گسترش محدودیت های سلف جنبش، امپرسیونیسم با بررسی تکنیک هایی بود که به آنها امکان می دهد تا به بیان واضح تری دست یابند.

بر خلاف بسیاری از اعضای دیگر جنبش های هنری پس امپرسیونیست ها آثار هنری خود را عمدتا مستقل از سایرین خلق می کنند بنابراین به آنها امکان می دهد در جهات مختلف آزمایش کنند.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید