امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 278808
۸۶۶
۱
۰
نسخه چاپی

فیتز جرالد و خدمات او به زبان فارسی

فیتز جرالد و خدمات او به زبان فارسی

ادوارد فیتز جرالد یکی از شخصیت‌های مهم ادبی به شمار می‌رود که با ترجمه‌ رباعیات خیام به شهرت جهانی رسید. او با ارایه آثار متعدد از زبان‌های لاتینی، یونانی، اسپانیایی، فرانسه، آلمانی و فارسی، نامه‌های زیادی نیز از خود به جای گذاشته است که در زبان و ادبیات انگلیسی جایگاه مهمی دارد.

زندگی فیتز جرالد

ادوارد فیتزجرالد در ۳۱ مارس ۱۸۰۹ در بردفیلد هاوس، وودبریج، سافک انگلستان در خانوادهٔ بریتانیایی مرفّهی زاده شد. پدرش جان پرسل (پورسِل)، فرزند پزشکی ایرلندی بود که تبارش به اولیور کرامول می‌رسید. مادرش مری فرانسیس فیتزجِرالد پرسِل (پورسِل)، دختر اشراف‌زاده‌ای دیگر از نوادگان ارل‌های کیلدر و دخترعموی جان پرسِل (پورسِل) بود. والدینِ مادرش هم عموزادهٔ درجه‌اول یکدیگر بودند، و در اشاره به این خویشاوندی است که فیتزجِرالد در جایی گفته‌است: «ما فیتزجِرالدها همه دیوانه‌ایم».

ادوارد فیتزجِرالد هفتمین نفر از هشت فرزند و بااستعدادترینِ همه بود، و در اوج رفاه بزرگ شد.

دوران کودکی خود را با خانواده اش در فرانسه گذراند و به این ترتیب، از همان اوان زندگی با زبان های خارجی آشنایی پیدا کرد و علاقه به خصوصی در یادگیری آنها از خود نشان داد. ادوارد تحصیلات خود را در مدارس خصوصی و کالج ترینیتی دانشگاه کیمبریج در ۱۸۳۰ میلادی به پایان رسانید.

در دوران تحصیل هیچگاه شاگرد قابل توجهی نبود و ذوق و علاقه شایانی از خود نشان نمی داد اما مطالعه زیاد می کرد و به موسیقی عشق می ورزید. آنچه از دوران تحصیل او شایان توجه است، آشنایی و دوستی عمیق وی با بسیاری از نویسندگان و شعرای همزمان خود است که اغلب تا آخر عمرش ادامه داشتند.

به دوستانش دلبستگی خاصی داشت و در تمام اوقات از هیچ گونه کمک و همدردی با آنها مضایقه نمی کرد. دوستانش نیز به نوبه خود این محبت و علاقه را نسبت به او از خود نشان می دادند. یکی از این دوستان ملک شعرای دربار ملکه ویکتوریا، آلفرد لرد تنیسن بود که بعد از مرگ فیتز جرالد چنین نوشت: «او صمیمی ترین دوست من بود و یکی از مهربان ترین مردان، من کسی را با طبعی لطیف تر، ظریف تر و بذله گوتر از او نمی شناختم.»

بعد از پایان تحصیل، فیتز جرالد با پولی که خانواده اش به او تخصیص داده بودند، مدتی در لندن زندگی کرد. پس از آن به زادگاهش برگشت و در کلبه ای کوچک به نام بولژ در نزدیکی خانه اشرافی خانواده اش زندگی بی آلایشی را شروع کرد و وقتش را به مطالعه و نوشتن نامه به دوستانش می گذراند. آغاز زندگیش در این کلبه ساده، طبیعتا دوستی های جدیدی نیز به همراه داشت.

یکی از این دوستان ادوارد بایلز کاول بود که در آن موقع جوانی ۱۸ ساله بیش نبود. کاول که بعدها معلم فارسی فیتز جرالد شد، یکی از سرشناس ترین شرق شناسان انگلیسی است که به عنوان نخستین پروفسور زبان سنسکریت در دانشگاه کیمبریج انتخاب شد.

فیتز جرالد و کاول در کریسمس در ۱۸۴۴ میلادی برای نخستین بار در منزل یکی از کشیشان آن منطقه با هم آشنا شدند. دوستی آنها از همان برخورد اول به دلیل علاقه مشترکی که در یادگیری زبان های مختلف داشتند، شروع شد. ادوارد روزی به دوستش پیشنهاد می کند که فارسی را یاد بگیرد و به او قول می دهد که با دستور زبان فارسی اثر سرویلیام جونز شروع به آموختن زبان فارسی می کند. نخستین نمونه خط فارسی را می توان در یکی از نامه هایش یافت.

فیتز جرالد و خدمات او به زبان فارسی

فیتزجرالد و ۲ شاعر شیراز، سعدی و حافظ

نخستین برخورد فیتز جرالد با ادبیات فارسی در حقیقت در دوران جوانی و قبل از آشنایی او با کاول یا پیش از شروع یادگیری زبان فارسی بود. او به پیوست نامه ای قطعه شعری را که در کشوی میزش پیدا کرده بود، برای برنارد بارتن می فرستند و به او می نویسد: «به خاطر دارم این را از یکی از کتاب های دیزریلی پیر به نظم در آورده ام، کی، یادم نیست.» در اینجا داستان لیلی و مجنون را به عنوان یک رمان شرقی به رشته تحریر در آورد. او در متن این داستان شعرهای مختلفی از نویسندگان ایرانی را به نثر ترجمه کرده و این قطعه مشهور سعدی یکی از آنها است:‌

بدو گفتم که مشکی یا عبیری  که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گلی ناچیز بودم  ولیکن مدتی با گل نشستم

بنابراین این نخستین ترجمه ناخودآگاه فیتز جرالد از زبان فارسی بود و سبک آزادی را که در اینجا به کار برده است، سال ها بعد آگاهانه در ترجمه هایش دنبال می کند.

در واقع سعدی نخستین شاعر فارسی زبانی بود که توجه او را به خود جلب کرد. از آن زمان شروع به خواندن گلستان سعدی می کند. هرگاه اشکالی برایش پیش می آمد، فوری دست به قلم و کاغذ می برد و به دوستش کاول متوسل می شد و اگر هم برایش ساده بود باز به آنها نامه می نوشت و پیشرفت خود را در یادگیری زبان و ادبیات فارسی به آنها گزارش می داد و همچنین عقایدش را راجع به نویسندگان مختلف ایرانی و مترجمین آنها بیان می کرد.

در نامه ای به به کاول می نویسد: «من به سعدی انس گرفته ام و خیلی دوستش می دارم اما او یکی از نویسندگانی است که نمی شود، آثارش را ترجمه کرد زیرا وجه تمایز چندانی میان آنها نیست که بشود آنها را تجزیه و تحلیل کرد و به زبانی دیگر برگرداند.» همزمان با خواندن گلستان، فیتز جرالد نسخه ای خطی از شاهنامه را خریداری می کند تا فارسی ناب را بخواند زیرا برای او واژه های عربی لغاتی زشت بودند.

فیتز جرالد آنچه را که از فردوسی در دستور زبان فارسی جونز خوانده بود، بسیار جالب و دوست داشتنی می دانست. اشتیاق و هیجان او در یادگرفتن زبان فارسی و خواندن ادبیات آن به حدی شدید بود که خودش به طنز نوشت: «شما حتما فکر می کنید من دیوانه زبان فارسی شده ام اما اینها را فقط برای شما می نویسم. در هر صورت خیلی خوشحالم که موفق شدم با یک زبان شرقی آشنایی کامل پیدا کنم.»

حافظ بعد از سعدی، شاعر دیگر فارسی زبان است که فیتز جرالد به اشعارش توجه خاصی از خود نشان داده است. نخستین برخورد او با حافظ به مانند شاعران دیگر فارسی زبان، از طریق دستور زبان فارسی جونز بود. جونز در این کتاب و در رساله های دیگر درباره ادبیات فارسی از اشعار حافظ مثال بسیار آورده و تعداد زیادی از غزل های حافظ را به زبان های انگلیسی، فرانسه و لاتین برگردانده است. به گفته فیتز جرالد از آنجا که حافظ بهترین موسیقیدان واژه ها است. شاید به همین دلیل فیتز جرالد هرگز سعی نکرد، غزل های حافظ را به نظم انگلیسی برگرداند اما ترجمه منثور ۲ غزل از او به جای مانده است که ابتدا در جلد دوم مجموعه نامه های او به طبع رسیدند.

فیتز جرالد، خیام و رباعیاتش

می گویند که اگر فیتز جرالد وجود نمی داشت، خیام در مقبره اش در نیشابور همچنان گمنام باقی می ماند. 

فیتز جرالد در مرحله نخست آشنایی اش با خیام او را کافر اپیکوروسی که حدود ۵۰۰ سال قبل از وی زندگی می کرده می خواند اما بعد از شناخت بیشتر خیام با او اظهار همدردی می کند و خواندن رباعیات را در دوران ازدواج دردناکش تسکین دهنده می یابد.

در این باره به کاول می نویسد: «حقیقت این است که از بعضی لحاظ عمر پیر بیشتر به من تعلق دارد تا به تو، من و او خیلی به هم نزدیکیم مگر این طور نیست؟ تو تمام زیبایی او را می بینی، اما نمی توانی آن طور که من او را احساس می کنم، احساس می کنی.» از همان ابتدا که فیتز جرالد به عمر پیر دل بست تصویری از یک شعر چوپانی را که به گونه ای موزاییک مانند از رباعیات پراکنده ساخته می شد، در ذهن مجسم می کرد و بالاخره نیز با تشویق و راهنمایی های دایمی کاول موفق شد آن را به پایان رساند.

فیتز جرالد خود به خوبی آگاه بود که در ترجمه اش از اصول علمی پیروی نمی کند اما فکر می کرد از لحاظ فرم و خیلی جزییات دیگر کارش می بایست برای کاول شایان توجه و جالب باشد. او می دانست با این برگردانش فقط بعضی از خصوصیات خیام را نشان داده است. او می گوید: «خیام یکی از برجسته ترین شاعران فارسی زبان است و تو مرتب در اشعارش نشانه هایی از یک قوه تخیل منطقی می یابی که من حتی به خواب هم نمی دیدم.»

از این رو شاهکار او تنها در معرفی بعضی از افکار و فلسفه این شاعر ایرانی به دنیای غرب نیست بلکه همچنین در سرودن شعر انگلیسی بسیار زیبا و نابی است که از مرتب کردن رباعیات مجزا درست شده است. این نوع برگردان امروزه در اصطلاح نقد ادبی، تقلید نامیده می شود و منظور از آن ورای خصوصیات دیگر پیروی از مفهوم ساختاری یک شعر یا به عبارت دیگر اصل سازمان بندی جامع شعری است.

در ادبیات معاصر انگلیسی رباعیات ادوارد فیتز جرالد به حق بهترین نوع تقلید و فیتز جرالد خود عالی ترین مقلد شناخته شده اند. طوطی نامه نقشبندی، هفت پیکر نظامی، هفت منظر هاتفی و آتشکدهٔ آذر لطفعلی بیگ آذر از جمله کتاب هایی بودند که او آنها را به دقت مطالعه می کرد. در حقیقت، انس و الفت او به زبان و ادب فارسی بدان پایه رسیده بود که مانند ایرانیان، بعضی از نامه های خود به کاول را با بیتی شعر شروع می کرد. یکی از نامه هایش، با این بیت از حافظ شروع می شود:

گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا

چشم دارم که سلامی برسانی ز منش

سرانجام فیتز جرالد

جرالد با ترجمه آثار ادبی و عرفانی دانشمندان مسلمان به زبان انگلیسی، نقش مهمی در نشر افکار دینی و معنوی آنان ایفا کرد. ادوارد فیتز جرالد سرانجام در ۱۸۸۳ میلادی در ۷۱ سالگی درگذشت.

  • منبع
  • ویکی پدیا
  • ایرنا

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید