امروز: پنج شنبه, ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۵ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 280335
۶۴۷
۲
۰
نسخه چاپی

خلاصه ای از نظریات لنین

خلاصه ای از نظریات لنین

لنین یک رهبر سیاسی بحث‌برانگیز است که احساسات عمیق وفاداری را در میان پیروان خود، نه تنها بلشویک‌ها در اتحاد جماهیر شوروی سابق، بلکه در میان رهبران احزاب کمونیستی، مانند مائوتسه تونگ و فیدل کاسترو، برانگیخت. همزمان، خاطره لنین مورد خصومت شدید مخالفان او هم در کشورهای سوسیالیستی سابق و هم از سوی سیاستمداران، رسانه های گروهی و دانشگاهیان در کشورهای غربی قرار می گیرد.

مارکسیست ها در مورد لنین اختلاف نظر دارند. او مورد سوء استفاده بسیاری از کمونیست ها و کمونیست های سابق قرار گرفته است که اندیشه لنین یا دکترین لنینیسم را توسعه یا گسترش غیرقابل قبول تفکر مارکسیستی می دانند.

با این حال، مارکسیست‌های دلسوز دولت‌های سوسیالیستی، دیدگاه مثبت‌تری نسبت به آثار لنین دارند. گئورگی لوکاچ، فیلسوف برجسته مجارستانی، در اوایل سال 1924، لنین را به عنوان "بزرگترین متفکری که از زمان مارکس توسط جنبش انقلابی طبقه کارگر تولید شده است" توصیف کرد.  حتی پس از فروپاشی دولت‌های کمونیستی اروپایی، در قرن بیست و یکم، نویسندگانی مانند لارس تی لی و آلن شاندرو، ارزیابی‌های مثبتی از رهبری و تحلیل سیاسی لنین ارائه می‌کنند.

اسلاوی ژیژک، فیلسوف و منتقد سیاسی اسلوونیایی، خواهان «بازگشت به لنین» و «تکرار در شرایط کنونی جهانی، ژست لنینیستی برای ابداع مجدد پروژه انقلابی در شرایط امپریالیسم و استعمار» شده است.

ابهام این تفاسیر متضاد در کنار هم قرار گرفتن مراحل و ابعاد کاملاً متمایز از فلسفه و کنش سیاسی لنین است. اندیشه لنین باید از ایدئولوژی و عمل مارکسیسم-لنینیسم جدا شود. ما باید بین اندیشه لنین (تصور او از شرایط و تاکتیک های انقلاب سوسیالیستی) تمایز قائل شویم. دکترین مشروع لنینیسم در اتحاد جماهیر شوروی پس از به دست گرفتن قدرت توسط بلشویک ها و تداوم انقلاب پس از مرگ لنین به رهبری ژوزف استالین و در چین تحت رهبری مائوتسه تونگ ابداع شد.

 لنین، که از پیروان ثابت کارل مارکس بود، انقلابی بود که حزب بلشویک را در انقلاب روسیه (1917) رهبری کرد که اولین دولت سوسیالیستی جهان مدرن - اتحادیه جمهوری‌های سوسیالیستی شوروی (اتحادیه شوروی) را تأسیس کرد. نام لنین با تفسیر خاصی از مارکسیسم همراه است که به عنوان مارکسیسم-لنینیسم توصیف شد و به عنوان ایدئولوژی رسمی اتحاد جماهیر شوروی پذیرفته شد. همچنین به عنوان منبع الهام برای بسیاری از احزاب کمونیست در سراسر جهان عمل می کند. تفکر لنین در مورد مارکسیسم کاملاً روشن است و او عقاید خود را سیستماتیک کرد. او همچنین به عنوان شخصیت اصلی در توسعه مارکسیسم در اوایل قرن بیستم در نظر گرفته می شود.

نظریات لنین

نظریه سوسیالیسم لنین مستقیماً از دیدگاه های مارکس و انگلس سرچشمه می گیرد و در اثر معروف او، دولت و انقلاب، آشکار است. نظریه مارکس و انگلس در مورد سوسیالیسم برای لنین آنقدر مهم بود که او هرگز از آن دست نکشید، حتی در دوره کمونیسم جنگی، زمانی که برای مدت کوتاهی فکر می کرد که اقدامات کمونیسم جنگی می تواند گذار به سوسیالیسم را تسریع بخشد.

بدیهی است که انقلابیون، از جمله لنین، پس از پیروزی انقلاب، زمانی که باید با وضعیت سیاسی-تاریخی تغییریافته و پیش‌بینی نشده‌ای مواجه می‌شدند، باید دیدگاه خود را تغییر می‌دادند: پس از یک جنگ داخلی خونین و مداخله نظامی غرب، اتحاد جماهیر شوروی. تنها بود و مجبور بود در شرایط بسیار نامطلوب و "عینی" حرکت کند.

لنین کل مشکل سوسیالیسم را از طریق توسعه تاریخی روابط مالکیت و تولید ترسیم کرد که بر اساس آن «جامعه اشتراکی» جدید سوسیالیستی در روسیه و در نیمه پیرامونی به وجود آمد. بر اساس سنت نظری مارکس، تفسیر لنین از سوسیالیسم، شکل بالاتری از مالکیت اشتراکی، کنترل مستقیم بر محل کار را از طریق شوراهای کارگران، که اولین جد تاریخی آن کمون پاریس بود که به دقت تحت نظارت مارکس بود، ترسیم کرد.

لنین هنگام پیروی از مارکس، مفهوم سه مرحله‌ای خود را در دولت و انقلاب خود مطرح کرد که در آن سوسیالیسم به‌عنوان مرحله پایین‌تر کمونیسم، مقدم بر دوره‌ای انتقالی است، او نمی‌توانست بداند که انقلاب روسیه در نهایت منزوی خواهد شد.

بنابراین، ملاحظات نظری و احتمالات عملی از همان روز دوم انقلاب اکتبر در تضاد اجتناب ناپذیر قرار گرفتند. با نگاهی بلندمدت به تاریخ، تمامی تضادها و تضادهای بزرگ به نوعی ریشه در این واقعیت دارد. لنین از این واقعیت آگاه بود که «عقب ماندگی روسیه» (توسعه نیمه پیرامونی آن) باعث تسهیل امر انقلاب شد، اما مانع تحقق سوسیالیسم نیز شد.

اکثر محققان موافقند که توسعه شوروی باید بر اساس معیارهای اقتصادی-سیاسی به دوره های مختلف تقسیم شود. سه دوره پس از انقلاب اکتبر عبارت بودند از: اقتصاد بازار که مشخصه دوره تا بهار و تابستان 1918 بود، کمونیسم جنگی 1918-1920 و «سرمایه داری دولتی» سیاست اقتصادی جدید (NEP) از مارس 1921 به بعد. این دوره ها اندیشه لنین را شکل داد.

در نیمه اول دهه 1890، لنین در تضاد با میخائیلوفسکی در کتاب «مردم دوستان هستند»، تمام دیدگاه‌های رویایی سوسیالیسم را رد کرد. او روشن کرد که کار مارکس هرگز چشم‌انداز دقیقی برای آینده ترسیم نمی‌کند: مارکس خود را به تحلیل رژیم بورژوایی کنونی، به مطالعه روندهای پویای توسعه سازمان اجتماعی سرمایه‌داری محدود می‌کند.

مهمتر از همه و خیلی زود لنین کل مشکل سوسیالیسم را از طریق توسعه تاریخی مالکیت ترسیم کرد. در تحلیل او جامعه جمعی جدید پس از انحلال جوامع باستانی در تاریخ مدرن ظاهر می شود. این شکل بالاتری از مالکیت اشتراکی، تجلی «مالکیت فردی» جدید بود.

الغای مالکیت فردی که از قرن شانزدهم به روشی که در بالا ذکر شد انجام شده است، اولین نفی است. دومی به دنبال آن خواهد آمد که خصلت نفی نفی و در نتیجه احیای مالکیت فردی را دارد، اما در شکلی بالاتر بر اساس مالکیت مشترک زمین و ابزار کار. آقای مارکس این "مالکیت فردی" جدید را "مالکیت اجتماعی" نیز می نامد و در این امر وحدت برتر هگلی ظاهر می شود که در آن تضاد قرار است کمرنگ شود.

بنابراین، سوسیالیسم به عنوان یک امکان فلسفی و تاریخی با آغاز جامعه سرمایه داری مدرن در قالب انباشت سرمایه اولیه آغاز می شود. لنین به طور مفصل به مارکس در مورد به وجود آمدن دوباره مالکیت فردی استناد کرد که اکنون به معنای مالکیت مشترک ابزارهای تولید است.

یعنی «نیروی کار همه افراد مختلف آگاهانه به عنوان نیروی کار ترکیبی جامعه» بر مبنای سوسیالیستی، به عنوان «جامعه افراد آزاد» به کار می‌رود.

امپریالیسم لنین

لنین نیز مانند مارکس از مخالفان سرسخت سرمایه داری بود. واقعیت سخت این است که او بیش از مارکس از سرمایه داری انتقاد کرد. او در کتاب خود با عنوان "امپریالیسم، عالی ترین حالت سرمایه داری" می نویسد که امپریالیسم آخرین یا پایان مرحله سرمایه داری است.

او می گوید امپریالیسم مدرن با امپریالیسم باستان و قرون وسطی متفاوت است. امپریالیسم باستان و قرون وسطی شکل واقعی اصرارهای پیروزمندانه امپراتوران بود، در حالی که امپریالیسم مدرن عمدتاً تابع ملاحظات اقتصادی است. لنین توضیح داد که امپریالیسم مدرن به سه دلیل اصلی اتفاق افتاده است:

1. جستجوی حوزه جدیدی از سرمایه گذاری 

2. که برای یک بازار جدید است

3. که برای منبع جدیدی از مواد خام است.

لنین همچنین اظهار داشت که هر سه دلیل از طریق استعمار بیرون آمده اند. اساساً کشورهای توسعه نیافته بازار کشورهای امپراتوری هستند.

لنین امپریالیسم را اینگونه تعریف می کند: «امپریالیسم سرمایه داری در مرحله ای از توسعه است که در آن سلطه انحصارها و سرمایه مالی برقرار می شود؛ که در آن صادرات سرمایه اهمیت زیادی پیدا کرده است؛ که در آن تقسیم جهان بین تراست های بین المللی آغاز شده است که در آن تقسیم تمام سرزمین های جهان بین بزرگترین قدرت های سرمایه داری کامل شده است.

چگونه انقلاب رخ می دهد

راه حل یک وضعیت موجود است که در آن جامعه تمام مسیر خود را تغییر خواهد داد. پس از این، نسخه جدیدی از جامعه در مقایسه با نسخه قدیمی ایجاد خواهد شد. از نظر لنین امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری است.

او همچنین تاکید کرد که به محض شروع، امپریالیسم می تواند بر جنبه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تأثیر بگذارد تا بر دستگاه دولتی وارد شود و بر آن تسلط یابد. امپریالیسم به سیاست‌ها، رویه‌ها یا فرآیندهایی اطلاق می‌شود که طی آن یک ملت پیشرفته از قدرت نظامی، سیاسی یا اقتصادی خود برای گسترش حکومت خود و گسترش کنترل خود بر جوامع سیاسی عقب مانده و دوردست به منظور کسب مزیت اقتصادی، نظامی، امنیتی و اعتبار بین‌المللی استفاده می‌کند و همچنین تسلط فرهنگی خود را بر سایر ملل تثبیت می کند.

لنین به امپریالیسم حمله کرد زیرا روشی برای استثمار است. لنین استدلال می کرد که امپریالیسم یک ضرورت اقتصادی جامعه سرمایه داری است. لنین معتقد بود که وقتی استثمار بیشتر شود، مرحله بعدی انقلاب خواهد بود و اندکی پس از این، درگیری ها به وجود می آید.

 

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید