امروز: جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۹ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 272658
۵۳۱۹
۵
۰
نسخه چاپی
کلبیون (Cynics)

فلسفه کلبیون چیست؟

داشتن ملاحظات اخلاقی همه چیز فلسفه کلبیون است. این فلسفه ما بعدالطبیعه یا نظریه معرفت ندارد، ملاحظاتی که به نظر افلاطون و ارسطو بسیار مهم بود در این فلسفه نادیده گرفته شده است و تنها چیزی که ضروری دانسته شده کشف راهی است که آدمی بتواند در دنیای نابکار از آن راه به خوشبختی برسد
فلسفه کلبیون چیست؟
فلسفه کلبیون

کلبیون (Cynics)

دیوگنس یکی از غریب ترین چهره های سراسر دوران باستان است. از زادگاهش سینوپ بیرونش کردند، در آتن و کورنت بی خانمان و تهیدست زیست و عمر خود را به بیان و عمل فلسفه اش سپری کرد.

فلسفه کلبی عنوانی است که پس از دیوگنس از قلب او (کلب یا سگ) ساخته اند. حکایتی که درباره او آورده اند و گفته اند در خمره زندگی می کرده است. مال و منالی نداشت، پول و ثروت را خوار می شمرد و ظاهراً بی آن که از سرآن جام اعمالش پروایی داشته باشد، همه آداب و سنت ها را آگاهانه و به عمد به باد ریش خند می گرفت.

افلاطون به او سقراط دیوانه گفته بود. گفته افلاطون درباره مبالغه عجیبی که دیوگنس در تحمل دشواری ها و بی اعتنایی سقراط واری که به آسایش های مادی داشت، راست است آن هم وقتی که این گونه آسایش ها با کار و تلاش نامعقول به چنگ نیامده باشد.

شکاکین یا سپتیک را بعضی همان کلبیون یا سینیک می دانند ولی عده ای از علمای فلسفه سیاسی این دو فرقه را جدا دانسته و از آن ها جداگانه سخن گفته و از پیشوایان معروف این دو فرقه نیز جداگانه بحث می نمایند.

حقیقت مطلب این است که گفتار و عقاید فلاسفه این دو فرقه به قدری به یکدیگر نزدیک و مشابه است که تفکیک آن ها از یکدیگر خالی از ابهام و اشکال نیست و نتیجه هر دو فلسفه هم تقریبآ یکی است. اگر بخواهیم در مقایسه این دو فرقه خط مشی و اختلاف عمده را در یک جمله ذکر کنیم باید بگوئیم که شکاکین کمی معتدل تر از کلبیون و کلبیون افراطی تر از شکاکین بودند. زیرا شکاکین نسبت به همه چیز در عالم شک کرده اند ولی کلبيون منکر همه چیز نشده اند. از طرف دیگر غالب عناصر فلسفه شکاکین و کلبیون تحت تأثیر عقاید سوفسطائیان یونان بوده و ریشه معتقداتشان از آن فرقه است. لذا بعضی از مفسرین در تفکیک سوفسطائیان از بین دو فرقه نیز دچار ابهام شده غالبآ شکاکین را سوفیست خوانده یا سوفسطائیان را شكاکین گفته اند.

 اگر کلبیون را فرقه جداگانه بشماریم مؤسس آن آنتیس تنس است که شاگرد سقراط بوده و از دیگر پیشوایان برجسته این قوم دیوژن است. دیوژن فیلسوف کلبی یونانی شاگرد آنتیس تنس در آتن که ترک کلیه علائق مادی و راحت طلبی را نموده، در یک خم زندگی می کرد و از مایملک جهان تنها یک کوزه برای نوشیدن آب داشت. روزی ملاحظه کرد که شخصی با دست از نهر، آب می نوشد کوزه را بدور انداخت و بشکست تا به قدر یک کوزه هم علاقه مادی در جهان نداشته باشد. گویند در روز روشن با چراغی افروخته در دست در کوچه های آتن گردش می کرد و می گفت در جستجوی انسان هستم و آرزوی دیدن یک بشر درست و امین را دارم. طرفداران این فلسفه سعادت و فضیلت را در ترک تمام لذات شمرده و سروپای برهنه با لباس ژنده در میان مردم گردش می کردند و فلسفه خود را به مردم تعلیم می دادند.

همچنین در کورنیت هنگامی که اسکندر مقدونی در معبری بر وی می گذشت از او خواهش کرد که از اسکندر چیزی بخواهد. وی در پاسخ گفت می خواهم از جلو من دور شوی تا از نور آفتاب محروم نمانم و هنگامی که در تبعید بسر می برد شخصی بدو گفت: هم شهریانت تو را از شهر بیرون کردند؟ دیوژن پاسخ داد اشتباه می کنی آن ها را در شهر گذاشتم.

کراتس بزرگترین مبلغ این فرقه شمرده شده است. وی تمام اموال و علایق مادی خود را ترک گفته حیات فقر فلسفه را برگزیده مانند گدایان آواره به مسافرت پرداخته و فلسفه خود را تعلیم می داد. دراین باره اتفاق رأی هست که فلسفه کلبی دیوگنس از فلسفه آنتیس تنس گرفته شده است. آنتیس تنس از شاگردان گورگیاس سوفسطائی و از دوستان سقراط بود.

 او عقیده داشت که بی نیازی و فضیلت با معرفت حاصل می شود و یافتن معرفت، تنها کار مهم زندگی است. اگر رسم و سنتی با فضیلت ناسازگار بود، باید بنیادش برانداخته می شد. دیوگنس در این نگرش سقراطی غلو کرد و به فلسفه ای پرداخت که با هر آنچه معمولآ ارزشمند شمرده می شد، معارضه شدید داشت.

بی نیازی و خودبسندگی هدف کلبی مسلک است. بی نیازی تنها به معنای بی تفاوتی در برابر مال و منال و آداب و رسوم نیست، بلکه به معنای معارضه با آن ها نیز هست. زندگی، بی نیازی و زیستن بر وفق طبیعت است و این گونه زندگی است که خوشبختی به بار می آورد. فلسفه بی نیازی کلبی به اعتبار این که اخلاقی را به فرد توصیه می کند که فرد با عمل به آن بتواند به فضیلت خوشبختی دست یابد، فلسفه سقراطی است.

به عقیده کلبیون زندگی نیکو تنها خاص مرد خردمند و حکیم است. فلسفه به خودی خود مرد حکیم را از قید تعهدات نسبت به قوانین و مقررات دولت و جامعه آزاد می کند. همه جا خانه و وطن مرد حکیم است و هیچ جا خانه و میهن وی نیست. نه محتاج به خانه و وطن و کشور است و نه احتیاجی به شهر (سیته) یا قانون دارد؛ زیرا تقوی و پرهیزکاری شخص خودش به منزله قانون وی می باشد.

وجه تسمیه این فرقه به کلبیون یا سینیک آن است که مؤسس آن آنتیس تنس مباحثات خود را در نقطه ای واقع در شهر آتن موسوم به «سینوسارژ» به معنی سگ سفید آن جام می داد.

داشتن ملاحظات اخلاقی همه چیز فلسفه کلبیون است. این فلسفه ما بعدالطبیعه یا نظریه معرفت ندارد، ملاحظاتی که به نظر افلاطون و ارسطو بسیار مهم بود در این فلسفه نادیده گرفته شده است و تنها چیزی که ضروری دانسته شده کشف راهی است که آدمی بتواند در دنیای نابکار از آن راه به خوشبختی برسد.

راه خوشبختی یعنی بی نیازی، دخالت نکردن در حوادث عمومی است. تنها رها شدن از وابستگی به جهان خارج می تواند ضامن فضيلت مند بودن، خوشخبت شدن و بی اعتنایی بشر به آنچه روی می دهد باشد.

زندگی دیوگنس الهام بخش زندگی زاهدانه و پارسایانه اصیل و بی ریاست. همچنان که مشهور است شاگردش کراتس که از مردم «تبس» و متأثر از روش زندگی استاد بود از دارایی هنگفتش چشم پوشید و به عنوان پزشک و موعظه گر در میان مردم تهی دست آتن زیست.

  • منبع
  • حقوق نیوز

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید