پابلو پیکاسو کیست؟
پابلو پیکاسو، هنرمند و نابغه اسپانیایی به عنوان یکی دیگر از هنرمند اثر گذار قرن بیستم شناخته میشود. او در سبک های مختلفی نقاشی می کرد، وی در راه اندازی سبک کوبیسم نیز نقش بسزایی داشت، همین دلیل اهالی هنر این هنرمند اسپانیایی تبار را بیشتر با آثار کوبیسم می شناسند. از معروفترین آثار پیکاسو، میتوان به دوشیزگان آوینیون و گرنیکا اشاره کرد.
پابلو پیکاسو به عنوان یک هنرمند اثر گذار قرن بیستم، شخصیتی خلاق داشت. او در طی ۹۲ سال زندگی خود دائماً در حال جستجوگری و تجربه بود. او نه تنها در زمینهی هنرهای تجسمی مختلف، که در زمینهی نویسندگی نیز دستی داشت. کارهای او از ناتورالیسم دوران کودکی تا کوبیسم، سورئالیسم و فراتر از آن، روند پختگی نقاش را نشان میدهند. پیکاسو مسیر هنر مدرن و معاصر را شکل داد. او شاهد هر دو جنگ جهانی بود و در طول عمرش صاحب چهار فرزند شد.
پیکاسو در ۲۵ اکتبر سال ۱۸۸۱ در مالاگا متولد شد و در سال ۱۹۷۳ در فرانسه درگذشت. او یک نقاش، مجسمهساز، سرامیکساز، طراح صحنه و متخصص چاپ دستی بود و از بزرگترین و تأثیرگذارترین هنرمندان قرن بیستم به حساب میآید. او به همراه ژُرژ بِراک از پایهگذاران مکتب کوبیسم نیز بود.
پیکاسو اولین فرزند خانواده بود و در مذهب کاتولیک پرورش یافت اما بعدها اذعان داشت که به مذهب اعتقادی ندارد. او فرزند یک نقاش تحصیل کرده به نام جوز روئیزبلنکو و ماریا پیکاسو بود که از سال ۱۹۰۱ نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر می دهد.
پیکاسو هنگام تولد چنان نحیف بود که قابله فکر کرده بود که مرده است و او را روی میز گذاشته بود تا به مادرش نشان دهد اما عمویش که دکتر بود، جانش را نجات میدهد. خود وی میگوید: عمویم در آن زمان عادت داشت سیگار برگ بکشد، وقتی من به دنیا آمدم و روی میز گذاشته بودنم، او پکی به سیگارش زد و دودش را به سمت من فرستاد و من فورا چهره ام درهم کشیده شد و شروع به گریه کردم.
پدر او یک نقاش ساده بود که بیشتر پرندهها و حیوانات را نقاشی میکرد. او حتی کلاسهای هنری داشت و مسئول جمعآوری و انتخاب موزهی محلی شهر نیز بود. او از سن هفت سالگی به آموزش پسرش در زمینه طراحی و نقاشی پرداخت و او را یک شاگرد تیزهوش و با استعداد یافت.
پیکاسو در سن سیزده سالگی در مدرسه هنرهای تجسمی بارسلون که پدرش در آن تدریس میکرد به تحصیل پرداخت. در سال ۱۸۹۷، تحصیلات خود را در آکادمی هنرهای زیبای سن فرناندو در مادرید ادامه داد که در آن زمان برجستهترین آکادمی هنر اسپانیا به شمار میرفت. پیکاسو ترجیح میداد آثار به نمایش در آمده در موزهی پرادو را مطالعه کرده و با هنرمندانی چون اِل گرِکو، فرانسیسکو گویا، دیِگو ولاسوکئِز و رامبراند بیشتر آشنا شود. در این دوره پیکاسو بیشتر به کشیدن پرتره علاقه داشت و یکی از مدلهایش خواهرش لولا بود.
در سال ۱۹۰۰، پیکاسو برای اولین بار به پاریس، صحنهی اصلی هنر اروپا رفت. در آن زمان همخانهاش ماکس ژاکوب؛ شاعر و روزنامهنگار بود که این هنرمند را زیر بال خود گرفت. آن دو در فقر شدیدی زندگی میکردند و حتی گاه برای گرم شدن مجبور به سوزاندن کارهای پیکاسو میشدند. در سال ۱۹۰۱ پیکاسو به مادرید رفت و نیمهی اول سال را در آنجا سپری کرد. او با دوستش در یک مجلهی ادبی شریک شد و مقالهها را تصویرسازی میکرد. زمانی که اولین شمارهی مجله بیرون آمد، این هنرمند کارهایش را به جای پابلو روئیز ای پیکاسو با نام پیکاسو امضا کرده بود.
دورهی آبی پیکاسو
دوره آبی که بخشی شناخته شده از کارهای پیکاسو به شمار میرود، از سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ به طول انجامید. در این زمان، هنرمند بیشتر از طیف رنگهای آبی در کارهایش استفاده میکرد و گاه برای تاکید از رنگهای دیگر یاری میجست. برای مثال اثر معروف گیتاریست که در سال ۱۹۰۳ خلق شد، گیتاری با تنالیتههای گرمتر را در میان طیف رنگهای آبی به نمایش میگذارد. تاریخنگاران اعتقاد دارند این دوره از کار پیکاسو بیشتر تحت تأثیر افسردگی بعد از خودکشی یکی از دوستانش بوده است. برخی از موضوعاتی که در دورهی آبی به چشم میخورند؛ کوری، فقر و گاه زنان برهنه هستند.
پابلو پیکاسو در دورهٔ آبی بیشتر رنگ های تیره را در تابلوهای نقاشی خود به کار می گرفت. اما پس از مدت کوتاهی اقامت در فرانسه با تغییر ارتباطات، جعبهٔ رنگ او به رنگ های قرمز و صورتی تغییر پیدا کرد.
دورهی صورتی یا رز پیکاسو
دورهی صورتی از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ طول کشید. در این زمان سایههای صورتی در آثار هنری پیکاسو به چشم میخورد و حال و هوای گرمتر و شادتری به نسبت نقاشیهای قبلی به مخاطب انتقال مییابد. از میان موضوعات تکرار شونده این دوره میتوان به دلقکها و بازیگران سیرک اشاره کرد. یکی از آثاری که به خوبی از این دوره فروش رفت؛ پسری با یک پیپ است. عناصر هنر بدوی در نقاشیهای دوره صورتی میتواند منعکس کننده تجربههای زیستهی هنرمند باشند.
تأثیرات هنر آفریقا بر پیکاسو
پیکاسو در طی دوران هنر آفریقا و بدوی خود که از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ مشغول آن بود، یکی از بهترین و بحثبرانگیزترین کارهای خود به نام دوشیزگان آوینیون را خلق کرد. این نقاشی از آثار هنری آفریقا با خطوط مستقیم و زوایای تیزشان الهام گرفته بود. همچنین ماسک آفریقایی هنری ماتیس هم تأثیراتی روی او داشت که در کارهایش منعکس میشود. جالب است بدانید که هنری ماتیس جزو کسانی بود که وقتی پیکاسو این اثر را به دایره نزدیکش نشان داد، آن را به شدت نقد کرد.
کوبیسم تحلیلی
از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۲، پیکاسو با ژُرژ بِراک برای شکل دادن به جنبش کوبیسم در هنر همکاری میکرد. نقاشی آنها شامل طیفی از رنگهای خاکی مانند رنگهایی با تن قهوه ای بود و آثارشان اشیایی ساختار شکن با فرمهای پیچیدهی هندسی را به تصویر میکشید. معشوق پیکاسو؛ فرناند اولیویه بود که هفت سال در کنارش زندگی کرد. او در بسیاری از کارهای کوبیستی پیکاسو از جمله سر یک زن؛ فرناند حضور داشت. تاریخنگاران اعتقاد دارند که او در تابلوی دوشیزگان آوینیون نیز نقش داشته است. آنها نهایتاً در سال ۱۹۱۲ از هم جدا شدند.
کوبیسم ترکیبی
این دوره از زندگی پیکاسو از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۹ طول کشید. کارهای او به سبک کوبیسم ادامه یافتند اما هنرمند فرم جدیدی از هنر، یعنی کلاژ را به مخاطبان معرفی کرد. او در بسیاری از نقاشیهای سبک کوبیستیاش مانند دختری با ماندولین یا زیبای من از فرم بدن انسان استفاده کرد. اگر چه تعدادی از دوستان او پاریس را برای جنگیدن در جنگ جهانی اول ترک کردند اما او در طی سالهای جنگ در استودیوی خود ماند.
پیکاسو که در این زمان عاشق زن دیگری شده بود، رابطهاش را با فرناند اولیویه به پایان رساند. پیکاسو و اِوا گوئل که مدل نقاشی زنی با گیتار بود، تا زمان مرگِ اوا در سال ۱۹۱۸ در کنار هم ماندند. اوا بر اثر ذاتالریه مرد و کمی بعد پیکاسو با اولین همسر خود اولگا خوخلووا آشنا شد که یک بالرین روس بود. آنها سه سال بعد صاحب یک فرزند پسر شدند و اگر چه بعد از آن رابطهشان به مشکل بر خورد اما پیکاسو حاضر نبود از او جدا شود، زیرا این جدایی قانونی به معنی از دست دادن نصف داراییاش بود. آنها تا سال ۱۹۵۵ تنها به صورت اسمی زوج باقی ماندند.
نئوکلاسیسیسم و سورئالیسم
این دورهی کاری پیکاسو بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹ شکل گرفت و شامل یک تغییر بزرگ در سبک هنری او بود. بعد از اولین بازدید او از ایتالیا و تحت تاثیر پیامدهای جنگ جهانی اول، شکلی از بازیابی در آثار این هنرمند از جمله اثر آبرنگ خوابیدن دهقانان، دیده میشود. آثار نئوکلاسیک او تضادی قابل توجه با نقاشیهای سبک کوبیسماش دارند. به خاطر شکوفایی جنبش سورئالیسم فرانسه در میانه دههی ۱۹۲۰، پیکاسو علاقهی شدیدش به هنر بدوی را در نقاشیهای سورئالش مانند سه رقصنده از سر گرفت. در سال ۱۹۲۷، هنرمند ۴۶ ساله با ماری ترز والتر یک دختر ۱۷ ساله اسپانیایی ملاقات کرد. آن دو صاحب دختری به نام مایا شدند و تا سال ۱۹۳۶ در کنار هم باقی ماندند.
سالهای آخر زندگی پیکاسو
در طی جنگ جهانی دوم، پیکاسو در پاریسِ اشغال شده توسط آلمانیها باقی ماند و در برابر خشونتهای گشتاپو مقاومت کرد و به خلق آثار هنری خود ادامه داد. او در این زمان گاه به شاعری میپرداخت. او در مجموع بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۹ بیش از ۳۰۰ اثر خلق کرد. حتی از این دوران دو نمایشنامه هم از او به جای مانده است. بعد از آن که پاریس در سال ۱۹۴۴ آزاد شد، پیکاسو رابطهی جدیدی را آغاز کرد. کلود؛ پسر پیکاسو حاصل این رابطه بود که در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد و دخترش پالوما نیز دو سال بعد چشم به جهان گشود.
در این دوره او روی مجسمهسازی تمرکز داشت و در یک نمایشگاه بینالمللی در موزهی هنری فیلادلفیا نیز شرکت کرد. در سال ۱۹۶۱ در سن ۷۹ سالگی او با ژاکلین ۲۷ ساله ازدواج کرد و ثابت کرد که این زن یکی از بزرگترین الهامات حرفهای او بوده است. پیکاسو در طی ۱۷ سال پایان عمرش بیش از ۷۰ پرتره از او کشید.
تاثیر پیکاسو بر هنر
پیکاسو به عنوان یکی از بزرگترین تأثیرگذاران هنر قرن بیستم، سبکهای مختلفی را با هم ترکیب کرد. او تعابیر کاملاً جدیدی از چیزهایی که پیشتر دیده شده بود، به جامعه هنری عرضه کرد. او نیروی محرکه توسعه کوبیسم بود و کلاژ را نیز تا سطحی از هنرهای تجسمی بالا آورد.
او با شجاعت و اعتماد به نفس، هرگز به خاطر عرف یا ترس از طرد شدن متوقف نشد. او همواره به الهامات خود اعتماد میکرد و به نوآوریهای تازهای دست مییافت. جستجوی دائمی او در زمینهی علاقهی شدیدش در هنر، سبب خلق آثار بیشماری در قالب نقاشی، مجسمهسازی و چاپ شد. پیکاسو تنها یک مرد شناخته شده به خاطر آثارش نیست؛ او همواره یک افسانه بوده و در واقع میتوان او را یک اسطوره نامید. پیکاسو برای بسیاری از هنرمندان یک الگو به شمار میرود.
تابلو گرنیکا پیکاسو
این تابلو زیبا با نام گرنیکا که به رنگ سیاه و سفید کشیده شده از مشهورترین نقاشی های سده بیستم است که بمباران دهکده گِرنیکا در خلال جنگ داخلی اسپانیا را نشان می دهد. در واقع پیکاسو این اثر را برای مخالفت با بمباران گرنیکا به وسیله آلمان نازی در آوریل ۱۹۳۷ میلادی کشید.
پیکاسو این تابلو را در شرایط بحرانی جنگ به دستور دولت اسپانیا ترسیم کرد و می توان گفت از معدود نقاشی های ضد جنگ است. به عبارتی افسانهای تصویری مبتنی بر واقعیت است. از شخصیت هایی که در این تابلو طراحی شده می توان به گاو نر اشاره کرد که نماد حاکم گرنیکاست و چون به دستور خودش شهر توسط آلمان ها بمباران شده چهره گاو نر را بی تفاوت می بینیم.
در قسمت دیگر اسب که نماد آزادی، شرافت و نجیب بودن است، وجود دارد. در این تابلو تمامی نیم رخ ها به طرف راست هستند به جز فرشته ای که صورتش به طرف چپ است و منظور حرکت به طرف چپ بوده و در قسمت چپ تابلو زنی که گریه می کند و کودکش را در آغوشش گرفته است. وجود این شخصیت ها در کنار پارههای نور و تاریکی و خطهای تیز و منحنی، نشانههای بیم، درد و مرگ را در همه جا پراکندهاند و خشونت، مرگ و بی رحمی را به مخاطب منتقل می کند. محل نگهداری این تابلوی رنگ روغن در حال حاضر در موزه رینا سوفیای مادرید است.
دیدگاه