امروز: سه شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۰۶ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۶ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 277811
۱۹۸۳
۲
۰
نسخه چاپی
walter benjamin

والتر بنیامین | زندگی، اندیشه و مرگ والتر بنیامین

والتر بنیامین | زندگی، اندیشه و مرگ والتر بنیامین

والتر بنیامین کیست؟

والتر بندیکس شونفلیس بنیامین که به اختصار والتر بنیامین نامیده می شود یکی از برجسته ترین متفکران دنیای مدرن و نظریه پرداز فرهنگی، منتقد هنری و نویسنده یی انتقادی بود که در حیات فرهنگی نیمه نخست قرن بیستم رشد یافت و ایده هایی را در قالب رساله، قطعات بسیار و گفتارها مطرح کرد که تا به امروز نیز در عرصه های مختلف علوم انسانی تاثیر گذار بوده است.

بنیامین از اعضای مکتب فرانکفورت در قرن بیستم آلمان بود. وی از منتقدان امپریالیسم در غرب و سرمایه‌داری پرداخت. بنیامین به نقد ابزارها و نمودهای سرمایه‌داری می‌پرداخت و آن‌ها را موجب بروز تحولاتی خاص و غالباً منفی در پروسهٔ تحولات اجتماع می‌دانست.

زندگی والتر بنیامین

والتر بنیامین در سال ۱۸۹۲، میانِ یک خانوادهٔ مرفه یهودی در برلین به دنیا آمد.

پدر او بازرگان بود و از راه تجارت سهام و حراج اجناس عتیقه به ثروت زیادی دست یافت. بنیامین درباره دوران کودکی خود کتابی ادبی با عنوان کودکی برلینی در حوالی ۱۹۰۰میلادی نوشت.

این فیلسوف آلمانی در ۱۹۱۲میلادی دیپلم خود را گرفت و به دانشگاه فرایبورگ وارد شد و در رشته‌ فلسفه و ادبیات آغاز به تحصیل کرد. سپس او برای ادامه تحصیل به مونیخ رفت و رشته فلسفه را برگزید، او در عرصه‌ فلسفه با پدیدارشناس موریتس گایگر و با شاعر آلمانی راینر ماریا ریلکه آشنا شد. وی توانست تا مقطع دکتری ادامه تحصیل دهد و تحصیل خود را با نوشتن رساله مفهوم سنجش هنر در رمانتیسم آلمان به پایان رساند.

والتر در این دوره توانست کتابی به نام رنگین‌کمان را که سرشار از تخیل بود به رشته تحریر درآورد و همچنین آثار دیگری مانند نمایش مرثیه و تراژدی، اهمیت زبان در مرثیه و تراژدی، درباره‌ زبان به خودی‌خود و زبان انسان‌ و نیکبختی انسان باستان را در این زمان خلق کرد.

او در دانشگاه فلسفه، تاریخ هنر، و ادبیات خوانده بود. موضوع دکترای او مفهوم نقد هنری در رمانتیک آلمان نام داشت. او در جوانی مدتی خود را با عرفان و فلسفه در دین یهود مشغول کرد. از سال ۱۹۷۲ مجموعه آثار او با کمک آدورنو در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته‌است.

او در سال‌های ۱۹۳۰–۱۹۲۰ بستگی نه چندان محکمی با مکتب فرانکفورت داشت، هر چه که گادامر و هورکهایمر به تحلیل‌های بنیامین خرده می‌گرفتند و معتقد بودند که تحلیل‌ها به اندازه کافی دیالکتیکی نیستند و همین منتقدان بیش از هر کس دیگری منجر به شهرت او در نهضت ضد مارکسیستی پسامدرنیستی شدند.

بعدها با انتشار کامل آثار بنیامین به مرور اهمیت و ارزش افکار او بخصوص از منظر سیاسی-الهیاتی مشخص‌تر گردید. منظری که امروزه کسانی چون اگامبن پروژهٔ فکری خود را در آن سمت و سو ادامه می‌دهند.

والتر بنیامین | زندگی، اندیشه و مرگ والتر بنیامین

مرگ والتر بنیامین

والتر بنیامین در ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰، به علت فرار از فاشیسم آلمان، در مرز فرانسه – اسپانیا، دستگیر و برای فرار از تحویل به نیروی گشتاپوی آلمان، دست به خودکشی زد. ظاهراً وی تعداد زیادی قرص مرفین به مصرف رسانده بود ولی تاکنون مرگ او مرگی مشکوک به نظر می‌رسد.

جملهٔ «تاریخ را فاتحان می‌نویسند، ولی هنر «تاریخ به روایت شکست‌خوردگان» است.» گفتهٔ اوست.

اندیشه والتر بنیامین

امید مهرگان یکی از افرادی است که درباره اندیشه های بنیامین چندین کتاب و مقاله از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرده است. مهرگان معتقد است: بنیامین والتر در دانشگاه نیز تحت تاثیر سنت فلسفی مسلط آن روز آلمان، یعنی تفکر نوکانتی قرار گرفته است. روانکاوی فرویدی هم برای او مهم بوده است. همچنین وی درباره سنت های فکری بنیامین بر این باور است که بنیامین در سنت هایی مشخص و در موضع گیری نسبت به مسائلی مشخص مانند، ایده تاریخ در الهیات یهودی ـ مسیحی و تراژدی یونانی، ایده پیشرفت و نظریه بازتاب و پیکار طبقاتی در مارکسیسم، مساله فرهنگ و تجربه در سنت نوکانتی، مساله تجربه در ادبیات و سوررئالیسم و... کار می کرد.

به اعتقاد او سنت های فکری بنیامین را می توان براساس ارتباط او با سه تَن از دوستانش و اقامتش در چهار شهر نشان داد. این ایده را بنیامین شناس معاصر، سوزان باک مورس در کتاب دیالکتیک دیدن مطرح کرده است. دوستان اصلی والتر، گرشوم شولم (الهیات)، برتولت برشت(کمونیسم) تئودور آدورنو (نظریه انتقادی) و همچنین چهار شهر پاریس در غرب (مدرنیته بورژوایی)، مسکو در شرق (مارکسیسم کلاسیک)، ناپل در جنوب (کودکی اسطوره یی غرب)، برلین در شمال (کودکی اسطوره یی بنیامین) و نقطه تقاطع پاساژهای پاریس است. او می گوید که سنت و نقد نجات بخش آن مساله اصلی در تفکر بنیامین و نیز بسیاری از روشنفکران هم نسل او همچون کافکا و برشت است.

اما برخی معتقدند در آراء والتر بنیامین گونه ای عدم انسجام و حتی تناقض دیده می شود. آثار او نیز مجموعه ای از گزیده گویی ها و قطعات پراکنده است که به صورت یک متن دقیق و منسجم فلسفی نیستند. اما فرهاد مرادپور که عروسک و کوتوله ها بنیامین را ترجمه کرده است، می گوید: والتر بنیامین غالباً متفکری مرموز با آرایی نبوغ‌آمیز در مورد ادبیات، به ویژه جریان‌های حاشیه‌ای و فراموش شده ادبی معرفی شده است. تفاسیر گوناگونی که از ایده‌های او صورت گرفته، همراه با تاثیر مقطعی چهره‌های برجسته‌ای همچون گرشوم شولم، تئودور آدورنو و برتولت برشت و همچنین خصلت قطعه‌وار و ناتمام آثار او مجموعاً به این تصور دامن زده است که تفکر بنیامین فاقد انسجام و پیوستگی درونی است اما واقعیت آن است که بنیامین در طول حیات فکری خویش با سماجتی چشمگیر به مضامین واحدی پرداخته است؛ به نحوی که حتی گذار او از الهیات به مارکسیسم نیز بیشتر گویای تکرار است تا گسست.

همچنین بنیامین درآغاز فعالیت فکری خود بیشتر گرایش مارکسیستی داشت. در آراء وی هنر و زیبایی شناسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. اگر چه در آرا وی تناقض زیادی در این زمینه وجود دارد. برای نمونه او با مفهوم رایج مدرنیستی درباره پیشرفت و ترقی که دستاورد جهان بینی عصر روشنگری است مخالفت می کرد، اما در مقابل با تکیه برآراء یک روانشناس مدرنیست به نام فروید، صورتی از نیست انگاری لذت گرایانه را به عنوان جانشین آن اثبات می‌کرد.

والتر بنیامین در ۱۹۱۹ – ۱۹۳۳میلادی در صحنه‌ ادبی آلمان جایگاه روشنفکری را به خود اختصاص داد و کار نویسندگی او عرصه‌های گوناگونی را در بر ‌گرفت. او در روزنامه‌های متعدد و ویژه‌نامه‌های ادبی و در فرستنده‌های رادیویی شمار زیادی مقاله و نقد ادبی نوشت که هر یک از این قطعات، گوشه‌ای از اندیشه‌های بنیادین وی را طرح می‌کرد. در واقع او اندیشه و فلسفه خود را با استفاده‌ از رسانه‌های پراکنده بازتاب می‌داد به طوری که وی تنها در فاصله‌ زمانی ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۳میلادی حدود ۲۲۰ عنوان قطعه‌ انتشار یافته را منتشر کرد. او در این آثار، کتاب‌های عرصه‌های گوناگون علوم انسانی را به نقد می‌کشد و همچنین در این آثار نظریه‌ها و فلسفه‌ او را می‌توان یافت.

والتر بنیامین در نگاه دیگر متفکران

هانا آرنت او را یکی از بزرگترین منتقدین هنری قرن بیستم می‌داند. دوست و همکار او در مکتب فرانکفورت، یعنی تئودور آدورنو دربارهٔ او گفت: «راز روش نبوغ آمیز او کشف ناسازگاری‌ها بود. او در دل هر متن عناصر ناهمخوان با یکدیگر را می‌یافت.»، برتولت برشت مرگ او را بزرگترین ضایعه جبران ناپذیری دانست که نازیسم بر پیکر فرهنگ آلمان وارد کرد. ارنست بلوخ او را فیلسوف بی همتای روزگار ما خواندو هربرت مارکوزه نوشته شناخت بحران فکری روزگار معاصر بدون پرداخت به آثار او ممکن نیست.

  • منبع
  • ایرنا
  • ویکی پدیا

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید