پدرخوانده یکی از محبوب ترین و مورد تحسین منتقدان مجموعه فیلم در تاریخ هالیوود است.
اما زمانی که پدرخوانده یا The Godfather در حال تولید بود چیزی جز یک موفقیت مطمئن بود. از دعواهای بازیگری گرفته تا نبرد واقعی تهیهکنندگان با رؤسای جرایم سازمانیافته، این داستانی است که ممکن است درباره فیلمهای پدرخوانده ندانید.
حقایقی درباره فیلم پدرخوانده
ماریو پوزو و فرانسیس فورد کاپولا هر دو به دلیل مشکلات مالی وارد پروژه شدند
ماریو پوزو نویسنده ای متولد نیویورک بود که چندین کتاب قبلی را که منتشر کرده بود با استقبال کم و حتی فروش کمتری همراه بود و حتی با نام مستعار به عنوان نویسنده برای مجلات کم مایه کار کرده بود.
در اواسط دهه 1960، او خانواده بزرگی داشت - و بدهی های قمارش در حال افزایش بود.
او که مشتاق یافتن موضوعی بود که فکر میکرد برای تودهها جذاب باشد، توجه خود را به جنایت سازمانیافته معطوف کرد، جنایتی که به لطف مجموعهای از جلسات استماع تلویزیونی در کنگره ایالات متحده در دهههای 1950 و 1960 به یک موضوع داغ تبدیل شده بود.
در سال 1968 او حقوق کتاب خود را که هنوز منتشر نشده بود به پارامونت پیکچرز فروخت، که وقتی در سال 1969 به پرفروش ترین کتاب بدل شد، شوکه شدند.
در همان سال، فرانسیس فورد کاپولا، فیلمساز، استودیوی فیلم مستقل خود به نام زئوتروپ را با دوست و کارگردان همکار جورج لوکاس تأسیس کرد.
شرکت جدید در حال مبارزه بود و اگرچه کاپولا در ابتدا پارامونت را که برای کارگردانی فیلم به او مراجعه کردند رد کرد (حتی اولین باری که سعی کرد آن را بخواند نتوانست کتاب را تمام کند) لوکاس و دیگران او را متقاعد کردند که این کار را برای تامین بودجه بسیار مورد نیاز زئوتروپ انجام دهد.
فیلم اول پدرخوانده تقریباً بسیار متفاوت به نظر می رسید
یکی از اولین نبردهای کاپولا با پارامونت بر سر صحنه و بودجه فیلم بود. استودیو برای صرفه جویی در هزینه، پوزو را تحت فشار قرار داده بود تا پیش نویسی بنویسد که اکشن را به دهه 1970 به روز کند. کاپولا اصرار داشت که به دنیای دهه 1940 که پوزو در ابتدا تصور می کرد وفادار بماند.
او همچنین پیشنهاد آنها را مبنی بر صرفه جویی در هزینه با تیراندازی در خارج از شهر نیویورک رد کرد (کانزاس سیتی یکی از پیشنهادات بود)، اما کاپولا یک بار دیگر قاطعیت داشت.
کاپولا بعداً گفت که او تقریباً چندین بار در طول فیلمبرداری اخراج شد و متقاعد شد که با بردن اسکار در طول فیلمبرداری (جایزه بهترین فیلمنامه اصلی برای پاتون) نجات یافته است.
کاپولا که از چند نفر از خدمه که فکر میکرد از دیدگاه او برای فیلم حمایت نمیکنند عصبانی شده بود، آنها را اخراج کرد، از جمله یک تدوینگر که به دنبال شغل کاپولا بود.
یک نفر که کاپولا از او محافظت کرد؟ گوردون ویلیس، فیلمبردار، که استفاده نمادین او از سایه ها و تاریکی باعث خشم رئیسان پارامونت شد، اما به فیلم ظاهر و احساس نمادین آن را بخشید.
استودیو با انتخاب بازیگران کاپولا برای ویتو کورلئونه مخالفت کرد
اگرچه مارلون براندو به عنوان یکی از معتبرترین بازیگران قرن بیستم شناخته می شود، اما در اوایل دهه 1970 او به دلیل پردردسر بودن و غیرحرفه ای بودن شهرت پیدا کرد بنابراین، شاید تعجبی نداشت که هیچ کس در پارامونت نخواست او را به عنوان ویتو کورلئونه انتخاب کند.
استودیو می خواست که کاپولا بازیگرانی مانند دنی توماس، برت لنکستر، ارنست بورگنین، آنتونی کوئین یا دیگران را در نظر بگیرد، اما کاپولا اصرار داشت که براندو تنها انتخاب اوست.
استودیو چندین شرط گذاشت که معتقد بود براندو آن را رد خواهد کرد از جمله حقوق کم، قراردادن وثیقه برای پوشش هر گونه هزینه مالی به دلیل تاخیر و ارائه به یک آزمون تست نمایش.
کاپولا با فریب این بازیگر به او گفت که میخواهد بهطور خصوصی از او فیلم بگیرد تا ایدههایی برای فیلم ارائه کند. تبدیل فیزیکی خیره کننده براندو به کورلئونه در نهایت پارامونت را متقاعد کرد که او را انتخاب کند.
پارامونت همچنین علاقهای به انتخاب آل پاچینو در نقش مایکل کورلئونه نداشت
در زمان انتخاب بازیگران، آل پاچینو یک بازیگر جوان با تجربه صحنه در نیویورک بود اما فقط یک اعتبار سینمایی داشت.
در اوایل کار، استودیو بازی در نقش مایکل کورلئونه را به وارن بیتی، رابرت ردفورد و جک نیکلسون پیشنهاد داده بود که همگی از دست دادند.
مارتین شین و رابرت دنیرو از دیگر افرادی بودند که برای این نقش تست دادند. دنیرو همچنین برای نقش سانی کورلئونه تست داد اما بعداً برای نقش ویتو جوان در فیلم پدرخوانده 2 The Godfather II انتخاب شد.
جیمز کان، که در نهایت نقش پسر بزرگتر، سانی را بازی میکرد، در ابتدا برای نقش مایکل و بازیگر دیگری به عنوان سانی انتخاب شدند. سازندگان در نهایت کاپولا را متقاعد کردند که بازیگر دیگر را اخراج کند و نقش سانی را به کان بدهد و پاچینو را به عنوان کوچکترین پسر، مایکل انتخاب کند.
به لطف اوباش واقعی، کلمه "مافیا" هرگز در فیلم اول ظاهر نمی شود
در سال 1970، گروهی (که تا حدی توسط جو کلمبو پدر، رئیس خانواده جنایتکار رهبری میشد) اتحادیه حقوق مدنی ایتالیایی آمریکایی را با هدف از بین بردن کلیشهها و تصاویر توهین آمیز در تجارت و رسانه تشکیل داد.
این گروه به سرعت به فیلم پدرخوانده معترض شدند و از همان لحظه ای که اعلام شد به آن اعتراض کردند. اما گویا کلمبو همه چیز را از این هم فراتر برد. فیلمبرداری با تعطیلی پرهزینه کار توسط گروه های جنایت سازمان یافته که اتحادیه ها را کنترل می کردند، با هدف از بین بردن تولید مواجه شد.
شیشههای ماشین آلبرت رودی، تهیهکننده، منفجر شد و رابرت ایوانز، مدیر اجرایی پارامونت، ادعا کرد که تماسهایی دریافت کرده که او و خانوادهاش، از جمله همسر آن زمانش، آلی مکگرو را تهدید کرده است.
در فوریه 1971، درست قبل از شروع فیلمبرداری، رودی با آنتونی کلمبو، یکی از پسران جو پدر، نشست و سازش کرد.
اتحادیه به شرط اینکه تهیهکنندگان به لیگ اجازه دهند فیلمنامه را بازبینی کند (و کلمات "مافیا" یا "لا کوزا نوسترا" را حذف کند) و درآمد حاصل از نمایش اول نیویورک را به لیگ اهدا کنند، موافقت کرد. معامله عمومی رودی باعث خشم پارامونت شد و او را تهدید به اخراج کرد، اما به تحریم ها و تهدیدها پایان داد.
چندین مورد از نمادین ترین لحظات فیلم اول بداهه یا بدون فیلمنامه بودند
در اولین لحظات این سه گانه، ویتوی براندو در حالی که گربه ای را در آغوش گرفته است، در حالی که با آمریگو بوناسرا صحبت می کند، دیده می شود. گربه ولگردی بود که کاپولا آن را در حال پرسه زدن در استودیو دیده بود و قبل از فیلمبرداری آن را به طور ناگهانی گرفت و به براندو داد. بازیگر مشهور و گربه به سرعت به هم پیوستند، اما خرخرهای گربه تقریباً ترکیب صوتی صحنه را خراب کرد.
کاپولا از لوکاس کمک خواست
کاپولا بخشی از موج جدیدی از کارگردانان جوانی بود که در اوایل دهه 1970 طوفان هالیوود را زیر و رو کردند، از جمله استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی و لوکاس.
لوکاس به عنوان دستیار در اولین فیلم پدرخوانده کار کرد و تعدادی سکانس از جمله مونتاژ "جنگ" اوباش درون خانواده ای را که پس از کشتن سولوزو و مک کلاسکی توسط مایکل آغاز می شود، ساخت.
او همچنین به کاپولا در مورد چگونگی ویرایش مجموعهای از صحنههای قبلی که در آن مایکل با پدرش در بیمارستان ملاقات میکند توصیه کرد تا تنش دراماتیک را افزایش دهد.
دو سال بعد، فیلم گرافیتی آمریکایی لوکاس او را به یک بازیکن قدرتمند هالیوود تبدیل کرد و با اکران اولین فیلم جنگ ستارگان در سال 1977، موقعیت افسانه ای خود را تثبیت کرد.
برای کاپولا، این سه گانه یک امر خانوادگی بود
شش نفر از خانوادهی نزدیک به ایتالیایی آمریکایی کاپولا در فیلم اول ظاهر شدند.
خواهرش، تالیا شایر، نقش خواهر کورلئونه، کانی را بازی کرد. اگرچه این یکی از اولین نقش های بازیگری شایر بود، اما نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
مادرش، ایتالیا، نقش دیگری را در صحنهی سرنوشتساز رستورانی که مایکل سولوزو و مککلاسکی را میکشد، بازی کرد. پدرش کارمین، نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر آموزش دیده جولیارد، برخی از موسیقی های این فیلم ها را ساخت. هم کارمین و هم ایتالیا در طول این سه گانه ظاهر کوتاه دیگری خواهند داشت.
هر دو پسر کاپولا مانند دخترش، سوفیا، چندین بار روی پرده ظاهر شدند. به عنوان یک نوزاد، او نقش پسر کانی را در صحنه غسل تعمید در پدرخوانده یک، نقش اضافی در پدرخوانده دوم و سپس دختر مایکل، مری، در فیلم آخر را بازی کرد. او تجربه کمی در بازیگری داشت و پس از اینکه وینونا رایدر اندکی قبل از شروع فیلمبرداری انصراف داد، این نقش را بر عهده گرفت. اجرای او به طور گسترده مورد توجه قرار گرفت، اما او در تجارت خانوادگی باقی ماند و به یک فیلمنامه نویس و کارگردان برنده جایزه تبدیل شد.
دیدگاه