پرسونا در روانشناسی یونگ چیست؟
پرسونا (Persona) یک اصطلاح در روانشناسی تحلیلی است که برای اولین بار توسط یونگ، روانشناس سوییسی به کار رفت. این اصطلاح، برگرفته از واژه Personality و به معنای «شخصیت» است و در فرهنگ یونانی به نقابی گفته میشود که بازیگران در زمان اجرای نمایشنامه به چهره میزدند. درواقع همان نقاب رفتاری و شخصیتیای که در موقعیتهای مختلف زندگی از آن استفاده میکنیم.
مفهوم واژه پرسونا در مکتب روانشناسی تحلیلی ارائه شده توسط روانشناس سوئیسی کارل گوستاو یونگ عبارت است از آن چهرهٔ اجتماعی که فرد به دنیای بیرون ارائه میکند.
در روانشناسی یونگ پرسونا یعنی شخصیت بیرونی. یعنی تصویری که فرد به جهان بیرون عرضه میکند. پرسونای ما با توجه به نقشهایمان تغییر میکند. برای نمونه یک مرد تصویر ویژهای از خود را به همکاران حرفهای خویش و تصویر دیگری را به کودکان خود عرضه میکند و هر دو تصویر الزاما یکسان نیستند؛ حتی میتوانند کاملا هم متضاد باشند!
منظور یونگ از این اصطلاح صورتی است که شخص با آن در اجتماع ظاهر می شود.
پرسونا یا نقاب به تعبیر کارل یونگ، نماینده پوشش های بسیاری است که فرد در موقعیت های گوناگون و در میان گروه های مختلف آدم ها بر چهره خود می گذارد. به گفته يونگ نقاب روش سازگاری فرد با دنیاست یا رفتاری است که فرد در مواجهه با دنیا اتخاذ میکند.
از نظر یونگ، پرسونا چهره اجتماعی فردی است که به جهان ارائه می شود، نوعی نقاب زدن، از یک سو برای ایجاد تأثیرات قطعی بر دیگران و از سوی دیگر برای پنهان کردن ماهیت واقعی فرد طراحی شده است.
به گفته یونگ: «نوعی ماسک دستساز که فرد برای ایجاد نهایت تأثیرگذاری بر دیگران و همینطور برای پنهان کردن ماهیت حقیقی خود، از خود ابداع میکند».
فرد برای ورود به جمع باید هنجارهای آن را بپذیرد پس نقاب مناسب با هنجارها بر روان خود زده و در جامعه قرار میگیرد.
پرسونا یا نقاب واسطه بین «من» و دنیای واقعی است و این امکان را فراهم میکند تا حتی با اشخاصی که مورد علاقه ما نیستند ارتباط برقرار کنیم و اگر نتوانیم از ماسک به خوبی استفاده کنیم فردی غیر اجتماعی و منزوی خواهیم شد، چون انتخاب ماسک مناسب نشان از هوش اجتماعی دارد و از ما انسانی سازگار با محیط میسازد.
در واقع همه ما برای تعامل با جهان بیرون و موثر بودن تعاملات و روابط اجتماعی نیازمند استفاده از ماسک یا همان نقاب هستیم.
جنبه های منفی پرسونا چیست؟
پرسونا می تواند مفید یا مضر باشد. ممکن است ما به جای اینکه صرفا نقش بازی کنیم، به آن نقش تبدیل شویم. در نتیجه، جنبه های دیگر شخصیت رشد پیدا نمی کند. امکان دارد که «خود» به جای همانند سازی با ماهیت واقعی فرد، با پرسونا همانند سازی کند که در این صورت، حالت معروف به تورم پرسونا ایجاد خواهد شد. خواه کسی نقشی را بازی کند یا آن نقش را باور کند، خود را فریب می دهد. در مورد اول این فرد دیگران را فریب می دهد و در مورد دوم خودش را فریب می دهد.
نقابی که بر صورت اصلی خود آگاه است، نقاب بی ضرر است ، اما زمانی که شخص تبدیل به آن نقش شود سایر جنبه های شخصیت مجال رشد و پرورش پیدا نمی کنند و انسان از خود راستین بیگانه می شود.
از این منظر کسانی از سلامت روان برخوردارند که غالبا آگاهند چه زمانی نقاب بر روی شخصیت واقعی خود بگذارند و چه زمان مجالی برای رشد من واقعی فراهم آورند.
همه ما بخشهای آسیبپذیری داریم که باید از آنها حفاظت و حمایت کنیم و نقاب به ما کمک میکند تا در مقابل دیگران از خود محافظت کرده و دایره نفوذ و تأثیرگزاریمان را وسعت ببخشیم اما همیشه باید مراقب باشیم که در خلوت با خودمان صادق باشیم و بین آنچه بیرون عرضه میکنیم و خود واقعیمان تمایز قایل شویم.
تفاوت میان اشخاص سالم و ناسالم این است که اشخاص ناسالم خود را نیز همراه دیگران فریب می دهند .
شخص سالم می داند چه وقتی چه نقشی را بازی کند و در همان حال طبیعت راستین خود را بشناسد .
دیدگاه