ادبیات ایران یکی از کهن ترین و غنی ترین ادبیات های جهان است و داستان نویسان و شاعران بزرگی به خود دیده است. ادبیات کهن ایران زمین ریشه ای باستانی در دوران ساسانی و متون اوستایی دارد و همچنین از یک جهت ریشه در زبان عربی دارد.
ادبیات غنی ایران با داشتن سرگذشتی چند صد ساله و شاعران و نویسندگان توانایی همچون نیما یوشیج، صادق هدایت، محمود دولت آبادی، فردوسی، حافظ و سعدی، سهراب سپهری و بسیاری دیگر یکی از پربارترین پیشینه های ادبی جهان را دارد.
در نگاهی جامع ادبیات ایران به دو قسمت معاصر و کهن تقسیم میشود. پدران ادبیات کهن ایران زمین همانطور که از آثار آنها با خبر هستید فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی و مولانا هستند. و اما پدران ادبیات معاصر کسانی چون صادق هدایت با داستان های کوتاه بی نظیرش، و نیما یوشیج با هفت کتابش می باشند و اگر بخواهیم به این لیست کسی را اضافه کنیم بی شک محمود دولت آبادی نویسنده فیلمنامه و نمایشنامه نویس ایرانی جایگاه ویژهای در میان نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی دارد. از دیگر داستان نویسان به نام ایرانی می توانیم به محمدعلی جمال زاده و هوشنگ گلشیری اشاره کنیم.
ادبیات کهن با استفاده از به کار بردن تمثیل های اغراق آمیز و استفاده از شخصیتهای قدرتمند و خداگونه سعی در ایجاد فرهنگی جا افتاده تر و پخته تر بر مبنای تفکر داشته است. اما ادبیات معاصر بیشتر تلاش در جهت مبارزه با استبداد حکومتی و خرافه پرستی و باورهای کهنه داشته است. پس به بیان دیگر اکثر داستانهای معاصر ایرانی شکلی سیاسی و اجتماعی داشتهاند اما داستانهای کهن و همچنین اشعار شاعران در سدههای پیشین بیشتر رنگ و بوی یکتاپرستی و شناخت معبود و جلوههای زیبای هستی و همچنین داستانهای عاشقانه را داشته است.
در واقع داستانهای کهن انسان را به تفکر درباره خدا دعوت می کرده و داستانهای جهان معاصر انسانها را به شناخت خود دعوت کرده است. جهان روشن فکرانه ی معاصر پس از شناخت دیگری برتر یا خدا به دنبال شناخت خود به عنوان مرکز هستی خود است.
محور اصلی عموم داستان های معاصر هم همین خودشناسی به شکلهای مختلف است. در قدم اول خودشناسی فرد به دنبال گرفتن اولین حق خود یعنی آزادی است و این آزادی قرن هاست که به دست حاکمین مملکتی سلب شده است. بسیاری از داستانهای معاصر در باب آزادی که حق طبیعی هرکس است نوشته شدهاند.
داستانهای کهن و همچنین اشعار کهن در باب ستایش معبود بوده و در حقیقت خود را در درجه دوم اهمیت قرار داده است و ابتدا دیگری برتر را مرکز جهان برای هر انسان قرار داده است، درباره ادبیات کهن ایران در این مقاله بیشتر توضیح داده شده است. اما نویسندگان و شاعران روشنفکر جهان معاصر معنای خود را کشف کرده و به دنبال حقیقت درونی خود جهان خود را پیموده اند.
سهراب سپهری و گنجینه ای به نام 8 کتاب
سهراب سپهری در 15 مهرماه 1307 در کاشان به دنیا آمد و 52 سال در این جهان زندگی کرد. 8 کتاب سهراب شکل یک رمان است و سیر تحولات یک انسان را نشان می دهد. 8 کتاب با مرگ رنگ شروع می شود و این کتاب پر از رنج و غم است.
در این کتاب سهراب سپهری از غم سیاه به غم سبز رسیده. سهراب سپهری از پوچی مطلق در ابتدا عبور کرده، به آرامش درون رسیده و به یک هیچ ملایم رسیده است. سهراب در این کتاب در میانه ی راه می گوید دست جادویی شب در به روی من و غم می بندد. سهراب غم سنگینی را در این فصل از عمرش سپری کرده که تنها با خوابیدن کمی آرامش را لمس می کرده. سهراب توانایی زیادی در حس آمیزی به کلمات و ساختن یک فضای داستانی داشته. جایی دیگر در دفتر مرگ رنگش می نویسد :
قصه رنگی روز میرود رو به تمام
شاخهها پژمردهاست
سنگها افسردهاست
رود مینالد
جغد میخواند
غم بیاویخته با رنگ غروب. میتراود ز لبم قصه سرد
دلم افسرده در این تنگ غروب
کتاب دوم سهراب مجموعه زندگی خواب هاست. خوب که نگاه کنیم می بینیم در دورانی که کسی علم لازم برای تحلیل روان را نداشته سهراب پس از گذراندن مرگ رنگ و غم و اندوه داستان خوابهایش را روایت می کند.
در زندگی خواب ها سهراب با تاریکی اعماق خوابهایش هم رو به رو می شود. سهراب این روند زندگی را که به سمت مرگ می رود را از مرگ رنگ و هراس هایش با اندیشه به ما هیچ ما نگاه پیوند داد. سهراب در داستانی که سراییده از هیچ تلخ به فقط نگاه رسیده در واقع گویا سهراب به این نتیجه رسیده که در مواجهه با مرگ کاری از او ساخته نیست. سهراب آرام آرام عاشق معنی پوچ جهان شده و داستان 8 کتاب سهراب یکی از بینظیر ترین داستان های جهان معاصر ماست.
صادق هدایت و بوف کور
هدایت در 28 بهمن 1281 در تهران به دنیا آمد و در 19 فروردین 1330 چشم از جهان گشود. صادق هدایت بی شک بهترین داستان سرای ادبیات معاصر ایران است. بخش عظیمی از شهرت او برای نوشتن کتاب پر رمز و راز بوف کور است.
داستان از یک راوی حکایت دارد. داستان از اینجا شروع می شود که راوی یک نقاشی را دائما روی یک قلمدان می کشد. این نقاشی طرح یک دختر با لباس سیاه است که یک گل نیلوفر آبی به یک پیرمرد هدیه می کند. راوی روزی دختری که همیشه نقاشی می کرده را می بیند و غرق در نگاه دختر می شود و غروب هنگام دختر را در کنار در خانه خود پیدا می کند و دختر چندی بعد در رختخواب راوی جان می دهد. راوی سعی می کند نقش چشمان دختر را نقاشی کند تا آن را برای خود جاودان نگاه دارد و سپس جسد او را قطعه قطعه کرده و در چمدانی به گورستان حمل می کند.
محمود دولت آبادی
دولت آبادی یکی از برجسته ترین داستان نویسان حال حاضر ایران می باشد. محمود دولت آبادی در مرداد ماه سال ۱۳۱۹ دولت آباد سبزوار چشم به جهان گشود. وی یکی از بزرگترین نویسندگان داستان معاصر فارسی می باشد و یکی از بهترین و طولانی ترین رمان های فارسی به نام کلیدر اثر قلم این نویسنده بزرگ می باشد.. کلیدر به ۱۱ زبان ترجمه شده است و در میان رمان های ایرانی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. دولت آبادی جایزه شوالیه ادبیات( لژیون دونور )را از سفیر کشور فرانسه در ایران دریافت کرد.
کلیدر کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور، و قوچان در خراسان می باشد که دولت آبادی در آنجا به دنیا آمده است. داستان نیز داستانی حقیقی با اغراق آمیز شدن آن توسط نویسنده بود که در مورد یک پسر روستایی به نام گل محمد است که عاشق دختری به نام مارال شده. مارال نامزدی به نام دلاور داشته است. گل محمد و مارال با هم ازدواج می کنند و این کار باعث خشم دلاور می شود. این ماجرا باعث ایجاد درگیری میان دو طایفه می شود و در یکی از درگیری ها گل محمد یکی از ثروتمندان روستا را می کشد. دو سرباز برای فهمیدن ماجرا وارد روستا می شوند اما گل محمد آن دو را کشته و آتش می زند. پس از این ماجرا وی را به زندان می برند و گل محمد به عنوان نماد مبارزه با مالداران ستمگر شناخته می شود و پس از مدتی از زندان فرار می کند.
دیدگاه