امروز: شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۰ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
کد خبر: 275418
۶۱۵۲
۳
۰
نسخه چاپی
Leonardo di ser Piero da Vinci

لئوناردو داوینچی | بیوگرافی لئوناردو داوینچی | آثار و فعالیت های داوینچی

لئوناردو دی سر پیرو داوینچی یک دانشمند، نقاش، مجسمه‌ساز، معمار، موسیقی‌دان، ریاضی‌دان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمین‌شناس، نقشه‌کش، گیاه‌شناس و نویسنده ایتالیایی در دوره رنسانس بود.

لئوناردو داوینچی

لئوناردو داوینچی در سال ۱۴۵۲ در یک روستای توسکانی زاده شد. لئوناردو داوینچی طراح، نقاش و مهندسی نابغه بود که با بینش عمیق خود فراتر از عصر خویش گام برمی‌داشت.

داوینچی

لئوناردو داوینچی، در زبان ایتالیایی به معنای لئوناردو از وینچی (Vinci)، در پانزدهم آوریل ۱۴۵۲ در آنکیانو در نزدیکی وینچی در جمهوری فلورانس متولد شد و در دوم مه ۱۵۱۹ در کلو (Cloux) در فرانسه درگذشت. این نقاش، طراح، مجسمه‌ساز، معمار و مهندس ایتالیایی از نبوغ بالایی برخوردار بود و احتمالاً می‌توان وی را سرآمد تمامی شخصیت‌هایی نامید که عصر باشکوه رنسانس را رقم زدند. نقاشی‌های مشهور داوینچی نظیر شام آخر و مونالیزا در میان معروف‌ترین و تأثیرگذارترین آثار دوره‌ی رنسانس قرار دارند. دست‌نوشته‌های داوینچی جوهره‌ای از کاوش‌های علمی و ابداعات مکانیکی را فاش می‌کنند که قرن‌ها از زمان خود جلوتر بودند.

لئوناردو داوینچی، یکی از افرادی بود که نقش مهمی در به وجود آمدن عصر کلاسیک رنسانس داشت. لئوناردو همواره هنر و علم را با هم درمی‌آمیخت و در سال‌های نخستین زندگی‌اش به هنر و در نیمه دوم زندگی به علم توجه می‌کرد. مشهورترین نقاشی‌های او در ۱۵۰۳ میلادی خلق شد. مهمتر از همه، او یک نقاش بود اما پروژه‌های معماری وی در مجسمه‌سازی نیز بی مثال است. لئوناردو داوینچی با خلاقیت فراوانی که داشت، طرح هایی از توپ بخار، ماشین های پرنده، هواپیما، ادوات زرهی، وسایل جنگی و… ارایه داد که به علت منحصر به فرد بودنش زبانزد خاص و عام قرار گرفت. البته داوینچی در زمینه هنر بسیار مشهور است؛ وی افزون بر مسایل گفته شده در امر نقاشی از استعدادی بی مانند بهره مند بود.

استعدادهای بی‌نظیر طبیعی، شرایط کاری مطلوب و شهرتی که او را در برگرفته بود، یک زندگی آرامی را برای او فراهم نیاورد و در حقیقت سال‌های پایانی عمر او از ناخرسندی و درماندگی‌اش حکایت می‌کرد؛ آثار ادبی‌اش ناتمام، ایده‌هایش نامتحقق و آثار هنری‌اش ناقص مانده بودند.

​​​​​​​​لئوناردو داوینچی پسر نامشروع یک سردفتر/ وکیل محترم به نام سر پیرو فروسینو دی آنتونیو داوینچی و یک زن روستایی جوان به نام کاترینا دی مایو لیپی بود و دوران کودکی خود را با مادرش در شهر آنچیانو ایتالیا گذراند. در کتاب ایزاکسون، او با این استدلال آغاز می‌کند که لئوناردو "شانس این را داشت که بدون ازدواج به دنیا بیاید" اگر پسری مشروع بود، از او انتظار می‌رفت که از خط پدری خود پیروی کند و سردفتر رسمی شود، و " او را به یکی از مدارس کلاسیک فلورانس می‌فرستادند تا در میان طبقات بالا و متوسط و ترقی یافته، یا در دانشگاهی درس بخواند، و به او گفته بودند که زمان را به طور کامل فرا خواهد گرفت."

در عوض، لئوناردو فاقد آموزش مدرسه‌ای بود، اما قادر بود از تجربیات خود پیروی کند و از طریق تجربه کردن یاد بگیرد و آزاد بود که وارد هر یک از هنرهای خلاقانه مثل شعر، نقاشی و غیره شود. ​

دوران کودکی و جوانی داوینچی

درباره‌ی سال‌های نخستِ زندگی لئوناردو اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما برطبق گفته‌ی واساری، زندگی‌نامه‌نویس نقاشان دوره‌ی رنسانس، یک دهقان، استعداد نقاشی داوینچی را به پدر وی اطلاع داده و از او خواسته که پسرش روی یک پلاک، نقاشی کند. داوینچی روی آن پلاک ماری را نقش کرده که از دهانش آتش می‌افروزد؛ باتوجه به این موضوع که نقاشی مورد بحث از زیبایی هنری بالایی برخوردار بوده، سر پیرو داوینچی، آن‌ را به یک خریدار آثار هنری در فلورانس فروخت؛ جالب آنکه این پلاک بعدها به دوکِ میلان فروخته شد. پدرِ داوینچی نیز به رسم قدردانی، با پول فروش اثر پسرش، پلاکی را به دهقان یادشده اهدا کرد که نمادِ قلبِ تیرخورده بر آن نقش بسته بود.

لئوناردو برای تحصیلات ابتدایی، به‌ مدرسه‌‌ی دهکده‌ی محل سکونتش می‌رود. باوجود اینکه وی علاقه‌ی چندانی به درس‌های مدرسه نشان نمی‌دهد؛ اما کنجکاوی لئوناردوی خردسال و علاقه‌ی وافرِ او به طبیعت، او را به سمت یادگیری مستقل هندسه و ریاضیات سوق داد. جالب است بدانید که لئوناردوی خردسال از اختلال واژگان یا دیسلِکسی رنج می‌برده است؛ این اختلال که بر یادگیری واژگان تأثیر می‌گذارد، توانایی تمایز بین حروف مشابه را از فرد سلب می‌کند (به‌عنوان نمونه، حروف «پ»، «ب»، «ت»، «ر»، «ز»، «ژ»)؛ با این‌ حال،  چنین اختلالی قابل کنترل و رفع است و افرادی که به آن مبتلا هستند، از خلاقیت و ابتکار بسیار بالاتری نسبت‌ به انسان‌های عادی برخوردار خواهند بود. به احتمال بسیار زیاد، دلیل اختراعات و فعالیت‌های مبتکرانه‌ی داوینچی، ریشه در اختلال واژگانِ او دارد.

وقتی او به سن ۱۶ سالگی و دوران نوجوانی رسید، پدرِ وی باری دیگر  ازدواج و این‌بار با دختر ۲۰ ساله‌ای به نام فرانسسکا لنفردینی وصلت کرد.

هنگامی که داوینچی تحصیلات مقدماتی خویش را به پایان رساند، به قصدِ یادگیری علوم و فنون، او را به هنرکده‌ای در فلورانس فرستادند تا نزد نقاش و پیکرتراشی به نام آندرئا دل وروکیو، آموزش‌های لازم را ببیند. شهرت و تبحرِ بالای وروکیو در جامعه‌ی فلورانس به اندازه‌ای بود که ساختِ بنای یادبود سردار نظامی شهر ونیز، بارتولومئو کولئونی را به وی سپرده بودند. کار در کنار چنین استادی، فرصتی مغتنم برای یادگیری لئوناردوی جوان بود. جالب است بدانید که در کنار این استاد، نقاشان برجسته‌ای چون گیئلن‌دائو، پروجینو، بوتیچلی و لورنزو دی کریدی پرورش یافته بودند.

ورود او به این هنرکده، جرقه‌ای برای بیداری هوش و نبوغ داوینچی بود. باتوجه به اینکه برای تبحر در نقاشی و پیکرتراشی، سال‌ها تلاش و کسبِ تجربه لازم است؛ اما لئوناردو داوینچی در سن ۱۷ سالگی توانایی خلق ابزارها و ماشین‌آلات پیچیده‌ای را به‌دست آورد که در آن زمان تنها از پسِ استادانِ ماهر بر می‌آمد. او در سال‌های فعالیتِ خود در این هنرکده، در علوم مختلفی همچون طراحی، شیمی، متالورژی، فلزکاری، گچ‌کاری، چرم‌دوزی، مکانیکی، نجاری و مهارت‌های هنری چون مدل‌سازی، رنگ‌آمیزی و مجسمه‌سازی به تبحر رسید.

برطبق گفته‌ی واساری، بسیاری از آثار طراحی‌شده در هنرکده‌ی وروکیو، توسط کارآموزان و کارمندانِ وی انجام می‌شد؛ علاوه بر این موضوع، واساری از همکاری لئوناردوی جوان با استاد خود برای تکمیل اثر تعمید مسیح سخن می‌گوید. طبق گفته‌های تاریخی، عملکرد لئوناردو در این نقاشی به اندازه‌ای تأثیرگذار و عالی بوده که وروکیو قلمِ نقاشی خود را به زمین گذاشته و هرگز پس از آن دست به نقاشی نزده است؛ با این حال به‌نظر می‌رسد که چنین گفته‌ای، اغراقی بیش نباشد.

تابلوی نقاشی تعمید مسیح

داوینچی علاقه‌ی فراوانی به طبیعت و اجزای آن داشت؛ علاقه‌ی او به طبیعت به اندازه‌ای بود که از پرنده‌فروشی، اقدام به خریدِ پرنده می‌کرد و سپس آن‌ها را در دامان طبیعت آزاد می‌کرد.

پس از اینکه لئوناردوی جوان دوره‌ی آموزشی خود را به پایان رساند، به شهر میلان رفت. در سال ۱۴۷۲ میلادی به عضویت گروه و اتحادیه‌ی داروفروشان با نام لوقا درآمد که باتوجه به مؤفقیت‌های او در علم پزشکی و کالبدشناسی، احتمالاً این گروه نقطه‌ی آغازی برای او در زمینه‌ی شناختِ اجزای درونی بدن بوده است. ۶ سال بعد، وی نخستین پیشنهادِ کاری خود را از طرف شورای شهر برای نقاشی محل عبادت سان برناردو در کاخ وکیو دریافت کرد؛ اما بنا به دلایلی، وی از قبولِ این کار سر باز زد.

ورود لئوناردو داوینچی به دوران حرفه‌ای، با حادثه‌ای عجیب همراه بود. مدارک دادگاه فلورانس نشان می‌دهد که او در سال ۱۴۷۶ به جرم تمایلات جنسی خارج از عرف جامعه متهم شده‌اند؛ اما به‌نظر می‌رسد که وی از این جرم تبرئه شده است. در آن زمان جزای چنین کاری اعدام یا تبعید به مناطق دور افتاده بود. پس از این دادگاه، از داوینچی به مدت دو سال هیچگونه خبری در دست نیست و در نوشته‌های تاریخی اشاره‌ای به محل سکونت وی نشده است.

یحیای تعمیددهنده

به عقیده‌ی بسیاری از افراد، تمایلات جنسی او حتی در اثرهای هنری وی نیز مشهود است. چنین موردی را می‌توان در تابلوهای یحیای تعمید‌دهنده و باکوس به‌وضوح نظاره کرد. گفته می‌شود که او بعدها نارضایتی خود را از دخالت در زندگی شخصی به‌صورت تلویحی ابراز کرده است.

در سال ۱۴۸۲، داوینچی به صلح بین لورنزو د مدیچی و لودویکو ایل مورو، دوک میلان کمک کرد. لئوناردو در طی نامه‌ای که برای لودویکو ارسال کرد، از مهارت‌های خود در کارهای هنری و مهندسی سخن گفت. به‌دنبال آن، داوینچی مجسمه‌ای از جنس نقره را به شکلِ سرِ یک اسب طراحی کرد.

لئوناردو فعالیت خود در میلان را تا سال ۱۴۹۹ ادامه داد. در همین حین، وی برای طرح اثری دینی درباره‌ی کودکی حضرت مسیح، از سوی کلیسا انتخاب شد. این اثر که امروزه از آن با نام‌های دوشیزه صخره‌ها یا بانوی صخره‌ها یاد می‌شود، به دوران کودکی حضرت مسیح و یحیای تعمید‌دهنده می‌پردازد. جالب است بدانید که این اثر در دو نسخه‌ی مختلف با فاصله‌ی ۲۰ ساله طراحی شده است. نسخه‌ی اولیه که مربوط به سال‌های ۱۴۸۳ تا ۱۴۸۶ می‌شود، هم‌اکنون در موزه‌ لوور نگهداری می‌شود.

تابلو دوشیزه صخره ها

باتوجه به شهرت داوینچی در پنهان‌کردن رمز و راز در آثار خود، کلیسا سخت‌گیری فراوانی را نسبت به آثار او انجام می‌داد. در تابلوی نخست، عیسی مسیح در حال عبادت کردن به‌سوی موجود نامرئی‌ای هست که مریم مقدس، گویی دست خود را بر سر وی گذاشته است. همچنین زنی که در سمت راست تصویر قرار دارد، انگشت خود را به‌گونه‌ای نگاه داشته که گردن این موجود نامرئی را قطع می‌کند. کلیسا نیز با واردکردن چنین اشکالاتی به اثر، سفارش طراحی مجدد آن را داد.

علیرغم میل باطنی داوینچی، وی دوباره دست به قلم برد و این اثر را طبق گفته‌های کلیسا، اصلاح کرد. در تابلو دوم، علاوه بر اینکه دستِ فرشته پایین آمده، صلیبی در دستان مسیح قرار گرفته است؛ با این حال، داوینچی برای ابراز نارضایتی خود نسبت به اصلاحیه کلیسا، پس‌زمینه‌ی تصویر را تیره‌تر از اثرِ نخست طراحی کرد؛ در حقیقت او با این‌کار صدای اعتراض خود را به اثر هنری خویش وارد کرد.

اثر بعدی او، نقاشی مشهور شام آخر است که به واپسین شام حضرت مسیح، پیش از مصلوب‌شدن می‌پردازد. این اثر به سفارش کلیسا سانتا ماریا دلا گراتزیه طراحی شده است. هم‌اکنون این نقاشی روی دیوار این صومعه قرار دارد و بازدیدکنندگان این محل می‌توانند علاوه بر مشاهده معماری کلیسا، از اثر هنری داوینچی نیز لذت ببرند.

شام اخر

اما، گلِ سرسبد نقاشی‌های داوینچی، مربوط به پرتره‌ای می‌شود که امروزه آن را با نام مونالیزا یا لبخند ژکوند می‌شناسیم. این اثر تحسین‌برانگیز که رمز و رازهای فراوانی را در خود جای داده، چهره‌ی زنی را به‌تصویر می‌کشد که درباره‌ی هویت او هیچگونه اطلاعی در دست نیست. برخی ادعا می‌کنند که سوژه‌ی این عکس، در واقع مادرِ واقعی داوینچی بوده؛ این در حالی است که عده‌ای دیگر اعتقاد دارند که داوینچی تصویر خود را در قالب چهره‌ی زن نقاشی کرده است.

امروزه با کمک تکنولوژی‌های جدید و پیشرفته، امکان بزرگ‌نمایی چندین برابری این اثر، بدون از دست رفتن کیفیت فراهم شده است. در همین راستا، اعضای کمیته ملی میراث فرهنگی ایتالیا با استفاده از تکنولوژی یادشده، متوجه وجود ارقام و واژگانی در چشمان مونالیزا شده‌اند که گویا اشاره به موضوعی خاص دارد.

وجود حروف «LV» در چشم راست مونالیزا، احتمالاً به نام لئوناردو داوینچی اشاره دارد. در چشم چپ نیز نمادهایی گنجانده شده؛ اما باتوجه به این موضوع که تاکنون این حروف و ارقام رمزگشایی نشده‌اند، نمی‌توان در مورد آن‌ها با اطمینان صحبت کرد.

کشیدن این تابلو از سال ۱۵۰۳ میلادی آغاز شده و در سال ۱۵۱۹ به پایان رسیده است. اهمیت این اثر برای داوینچی به اندازه‌ای بوده که او این تابلو را همواره با خود حمل می‌کرده و در جایی مخفی و امن قرار می‌داده است.

در اینکه تابلو مونالیزا یک شاهکار هنری به حساب می‌رود هیچ شک و شبهه‌ای باقی نیست؛ اما بخش عمده‌ای از شهرت این اثر، به اتفاقی بر می‌گردد که در سال ۱۹۱۱ رخ داد. در اوت سال ۱۹۱۱ میلادی، یک کارمند ایتالیایی این تابلو را به بهانه‌ی اینکه این تابلو ایتالیایی است، به سرقت برد. پس از این سرقت، مأموران به مدت دو سال به دنبال پیدا کردن این اثر بودند که در نهایت، در سال ۱۹۱۳، تابلو را صحیح و سالم در خانه‌ی فرد سارق پیدا کردند.

مونالیزا

در سال ۱۹۵۶ این تابلو هدف خرابکاری قرار گرفت؛ پس از آن، این تابلو در پشت شیشه‌ی ضدگلوله نگهداری می‌شود.

دوران کهنسالی و مرگ داوینچی

داوینچی واپسین سال‌های زندگی خود را در شهر مذهبی واتیکان، واقع در ایتالیا سپری کرد. پس از اینکه میلان توسط فرانسه به تسخیر در آمد، پادشاه فرانسه، یعنی فرانسوای اول، داوینچی پا به سن گذاشته را نزد خود فراخواند تا به او سفارشِ ساختِ شیر مکانیکی‌ای را بدهد که توانایی گام‌برداشتن به‌سمت جلو و بازشدن قفسه‌ی سینه‌اش برای تقدیم گل را داشت. داوینچی ۴ سال آخر عمر خود را در نزدیکی پادشاه زندگی می‌کرد؛ در طی این سال‌ها، ملزی تنها شاگرد وفاداری بود که همواره با او زندگی می‌کرد.

این هنرمند و دانشمند برجسته، در روز ۲ می سال ۱۵۱۹ در حالی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی پادشاه شده بود، در کلوس لوس دار فانی را وداع گفت.

مرگ داوینچی

براساس گفته‌ی واساری، علاقه‌ی پادشاه به داوینچی به اندازه‌ای بوده که هنگام مرگ، سر او را در آغوش گرفته است؛ با این حال به‌نظر می‌رسد این داستان بیش‌از اینکه به واقعیت شبیه باشد، روایتگر افسانه‌ی بابِ طبع فرانسویان رمانتیک است.

واساری در نوشته‌های خود درباره‌ی واپسین لحظات عمر داوینچی می‌نویسد که او به هنگام مرگ، تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان می‌کند. برطبق وصیت او، ۶۰ فقیر تابوت او را تا کلیسای سنت هابرت حمل کردند. بخش اعظمی از اموال داوینچی به ملزی، رفیق با وفای او واگذار شد؛ این در حالی است که او سالای و خدمت‌کارش را نیز از یاد نبرد و به هر کدام، نصف تاکستان خویش را واگذار کرد.

برخی از مسائلی که داوینچی روی آن‌ها پژوهش انجام داده است:

• مطالعه پیرامون زمین‌شناسی

• مطالعه روی آناتومی بدن انسان، اسکلت و ارگان‌های داخلی

• مطالعه روی آناتومی بدن حیوانات

• شناخت حالات چهره انسان

• آب و هوا و پدیده‌های آب و هوایی

• چگونگی جاری‌شدن آب

• مطالعه روی گیاهان و ساختار آن‌ها

• شناخت نور، سایه، آینه و عدسی‌ها

• پرسپکیتو

طرح‌های مهندسی و اختراعات داوینچی

همانطور که پیش‌تر نیز اشاره شد، لئوناردو داوینچی علاوه بر حوزه‌ی هنر، در حوزه‌ی مهندسی نیز تبحر داشت. تاکنون هزاران صفحه از نوشته‌های او درباره‌ی دیدگاهش پیرامون مسائل گوناگون یافت شده است؛ برای نمونه در یکی از این مستندات، وی درباره‌ی چگونگی پرواز پرنده صحبت می‌کند.

جالب است بدانید که پیش از پیدایش هلیکوپتر، ماشین‌ بخار و بسیاری از وسایلی که امروزه از آن‌ها استفاده می‌کنیم، داوینچی طرح‌های اولیه از آن‌ها رسم کرده است.

برخی از ابداعات او به شرح زیر است:

• طراحی لباس‌های زرهی

• طراحی ماشین آلات جنگی از جمله طرح اولیه تانک زره‌پوش

• سد و کانال آب

• پل چوبی قابل‌حمل

• تیران

• تیرانداز غول‌پیکر و ابزار جنگی‌ که با حرکت خود، پاهای سربازان دشمن را قطع می‌کرد

• چتر نجات، گلایدر و هلی‌کوپتر

در پایان بد نیست بدانید که داوینچی جزو معدود افرادی بوده که می‌توانست با یک دست بنویسد و با دست دیگر نقاشی بکشد.

هنر از دیدگاه داوینچی

داوینچی هیچ تعریفی از هنر ارایه نداده است. او تنها هنر را منحصر به دوران کلاسیک یونان می دانست. لئوناردو علاقه خاصی به بازنمایی اسرارآمیز واقعیت های سه بعدی بر روی یک سطح هموار داشت. داوینچی تقسیم سنتی هنر به مکانیکی و آزاد را پذیرفت اما برخلاف سنت به دنبال آن بود که اثبات کند، نقاشی یک هنر آزاد است، نه مکانیکی، زیرا  هنری خلاقانه است. لئوناردو در دگرگونی بزرگِ تاریخِ مفهوم هنر نقش داشت. او عقیده داشت، هنر خلاق می‌تواند و بایستی به واقعیت وفادار بماند. او می گفت: «هنرمند نباید طبیعت را اصلاح کند. ارزشمندترین نقاشی، نقاشی‌ای است که با آنچه که باز می‌نمایاند بیشترین هماهنگی و سازگاری را داشته باشد.» او چنین نقاشی‌ای را می‌ستود زیرا هنری تقلیدی بود. داوینچی می گفت که نقاشی نوه طبیعت است، زیرا همه اشیای مرئی محصول طبیعت هستند و نقاشی نیز از این اشیا ناشی می‌شود.

آثار لئوناردو داوینچی

رساله‌ای درباره نقاشی که منبع اصلی آگاهی ما درباره دیدگاه‌های زیباشناختی اوست، نوشته خود او نبوده، بلکه به وسیله شاگردانش گردآوری شده است. این رساله برای نخستین بار در ۱۶۵۱ میلادی به طور ناقص و به طور کامل در ۱۸۱۷ میلادی چاپ شد. رساله او اثری بزرگ و پر از محتوا است اما تنها بخشی از این محتوا به زیباشناسی می‌پردازد، این زیباشناسی در عام ترین تفسیر، نظریه‌ای درباره هنر است که بیشتر از هر چیز رهنمودهایی فنی را شامل می‌شود که در کارگاه لئوناردو برای نقاشی کردن به کار گرفته می‌شد و در برخی موارد، این رهنمودها بیشتر بیانگر ذوق شخصی لئوناردو است. مونالیزا برجسته‌ترین اثر داوینچی است. داوینچی برای کشیدن تابلوی مونالیزا از ۱۵۰۳ میلادی آغاز به کار کرد و اتمام آن تا ۱۵۰۷میلادی به طول انجامید. شهرت داوینچی به خاطر اثر ماندگار وی در تاریخ، مونالیزا، بوده‌است. لئوناردو نقاشی دیواری شام آخر را برای سفره خانه کلیسای سانتاماریا یا دله گراتسیه در میلان نقاشی کرد. این نقاشی با آنکه تا حدی از میان رفته‌است و این تا حدی نتیجه کم تجربگی هنرمند در گزینش مواد کارش بوده‌است و با آنکه بارها بخشی از آن را ترمیم کرده‌اند از لحاظ صوری و عاطفی، گیراترین اثر او به‌شمار می‌رود. این اثر هنری نشانگر صحنه‌هایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کرده‌است. «مرد ویتورین و بانوی صخره ها» نیز از دیگر آثار به یاد ماندنی داوینچی محسوب می شود. مونالیزا و مریم و کودک ۲ تابلوی بی مانند هستند که اکنون در موزه لوور فرانسه نگهداری می شوند. مسلسل، باد سنج، ساعت، تلمبه و ماشین پرنده از اختراع های لئوناردو است. در قسمت تشریح و کالبد شناسی تصاویر گویا و کاملی از او باقی است. او مطالب خود را با زبان تصاویر بیان می کرد و تصویر جمجمه ای که از انسان کشیده است کاملا با واقعیت شناخته شده کنونی مطابقت دارد.

  • منبع
  • ایوار
  • زومیت
  • بیتوته
  • ایرنا
  • مستقل آنلاین

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید