آینده پژوهی (FUTURE STUDIES)
تعاریف آینده پژوهی
آیندهپژوهی رشتهای است که به کشف، شناسایی و مهندسی هوشمندانهی آینده میپردازد.
يکـی از مشهورترين تعاريف آينده پژوهـی را ونـدل بـل ارائـه داده اسـت . وی بــر ايـن بــاور اســت کـه آينده پژوهی در پی شناسايی، ابداع، ارائه، آزمون و ارزيابی آينده های ممکن و محتمل است تا بـر پايه ارزش هـای جامعه، آينده های مرجح را انتخاب و برای پی ريزی ساخت مطلـوبتـرين آينـده کمک کنند.
به عقیده وندل بل، کشف یا ابداع، آزمودن و ارزیابی و پیشنهاد آیندههای ممکن، محتمل و مرجح، اهداف آیندهپژوهی به شمار میآیند.
رُي آمارا مـعتقد اسـت آينده پژوهي عبارت است از: هـر تـلاش نـظاممندي که در جـهت اصـلاح فهم مـا از پيامـدهاي آينــده ، نـاشـي از توسـعه و انتخاب هاي کنوني باشد. به عبارت دیگر هر تلاشي که در جهت روشمندکردن فرضيات و برداشت هاي مـا دربـاره آينده باشد. ايـن تلاش ها به سـه دسـته تقسيم مـيشوند: اسـتنتاج آينـده هاي احتمالي (هنر آينــده گرايـي)؛ استنتاج آينده هاي ممکن (علم آينده گرايي)؛ و استنتاج آينده هـاي مطلـوب (سياسـت و روانشناسي آينـده گـرايي).
بن مارتین آیندهپژوهی را فرایند تلاش سیستماتیک برای نگاه به آینده بلندمدت علم، تکنولوژی، محیط زیست، اقتصاد و اجتماع تعریف میکند که با هدف شناسایی تکنولوژیهای عام نوظهور و تقویت حوزههای تحقیقات استراتژیکی شکل میگیرد و بیشترین منافع اقتصادی و اجتماعی را به همراه دارند.
هورتون آیندهپژوهی را توسعه گسترهای از دیدگاهها در مورد راههای امکانپذیر برای توسعه فردای ممکن تعریف میکند.
در ادبیات آیندهپژوهی تعریف معتبر دیگری از وبستر وجود دارد که بیان میدارد: آیندهپژوهی چشماندازهای استراتژیک در مورد آینده را تدوین میکند تا حامی توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه شود.
گویگان بیان می دارد که آینده نگاری فرایندی سیستماتیک، مشارکتی و گردآورنده ادراکات آینده است که چشم اندازی میان مدت تا بلندمدت را با هدف اتخاذ تصمیمات روزآمد و بسیج اقدامات مشترك بنا می سازد.
لاسول پنج کارکرد مشخص را برای مطالعه آینده برشمرده است:
1. شفافسازی اهداف و ارزشها
2. توصیف روندها
3. تبیین شرایط
4. تصویرسازی از آیندههای ممکن و محتمل در صورت تداوم سیاستهای کنونی
5. ابداع، ارزیابی و انتخاب گزینههای بدیل سیاستی(برای دستیابی به اهداف مطلوب).
این پنج کارکرد را باید در قالب مجموعههای واحد و در تعامل با یکدیگر مورد توجه قرار داد.
ری هاموند معتقد است مطالعات آیندهپژوهی با تحلیل کردن روندهای فعلی سعی بر آن دارد که میزان تأثیرگذاری آنها را بر آینده مورد بررسی قرار دهد. آیندهپژوهی به هیچ وجه تلاش نمیکند که آینده را پیشبینی کند، زیرا نمیتوان اتفاقاتی را که در زمان آینده رخ خواهند داد، پیشبینی کرد. کار ما این است که روندهای امروز را آنقدر خب بررسی کنیم تا بتوانیم تحلیل عملی و درستی ارائه دهیم از مسیری که این روندها ما را به سمت آن خواهند برد.
اهداف آیندهپژوهی
به عقیدهی ونل بل اهداف آیندهپژوهی را میتوان به نه هدف عمده تقسیم کرد:
1- بررسی آیندههای ممکن
2- بررسی آیندههای محتمل
3- بررسی تصویرهای آینده
4- بررسی بنیانهای معرفتی آیندهپژوهی
5- بررسی بنیانهای اخلاقی آیندهپژوهی
6- تفسیر گذشته و تعیین موقعیت ملل
7- تلفیق دانش و ارزش برای طراحی حرکت اجتماعی
8- افزایش مشارکت مردمیدر تصویرسازی در آینده و طراحی آن
9- ترویج تصویری خاص از آینده و حمایت از آن.
انواع آینده
در بسیاری از تقسیم بندیها صورت گرفته، سه شکل آینده ترسیم شده است.
1- آیندههای ممکن
2-آیندههای محتمل
3- آیندههای مرجح
آیندههای ممکن تمامی وضعیتهایی که میتواند در آینده محقق شود را برمیگیرد. در این آینده هر چیزی اعم از خوب یا بد، محتمل یا بعید میتواند رخ دهد، حتی اگر چگونگی تحقق آن بر ما روشن نباشد. در این آینده هر چیز قابل تصوری، هر چقدر عجیب و غریب و یا دور از ذهن میتواند در آینده اتفاق بیافتد. برای شناخت این آیندهها بایستی به سئوال چه چیزی میتواند تحقق یابد؟ پاسخ داده شود.
آیندههای محتمل شامل چیزهایی هستند که بر طبق روندهای کنونی به احتمال زیاد در آینده به وقوع خواهند پیوست. در این آینده بر اساس تحلیلِ علمی روندهای موجود، محتملترین آیندهها که امکان بیشتری برای رخ دادن، دارند، در نظر گرفته میشوند. آیندههای محتمل به آن دسته از آیندههایی اشاره دارد که احتمالا تحقق مییابد. به عنوان نمونه ادامه روندهای فعلی از جمله آیندههایی است که احتمالا اتفاق میافتد. برای این نوع از آیندهها میتوان احتمال وقوع مختلف در نظر گرفت. چرا که بعضی از آیندهها از سایر آیندهها محتملتر هستند. آیندههایی که ادامه وضعیت گذشته و حال هستند، عموماً برای کوتاه مدت به عنوان آیندههای محتمل در نظر گرفته میشوند. حال آن که هر چه افق زمانی آیندهاندیشی گستردهتر شود از احتمال تحقق آنها کاسته میشود. چرا که در بلند مدت بسیاری روندها به صورت پیوسته فعلی نخواهند بود، و تعدادی از روندهای فعلی محو شده یا دچار گسست میشوند. بنابراین آیندههای محتمل زیرمجموعهای از آیندههای باورکردنی است. در پیشبینی علمی بیشترین توجه به آیندههای محتمل است و سعی میشود تا محتملترین آیندهها شناسایی شوند. این دسته از آیندهها در پاسخ به سوال چه چیزی احتمالاً تحقق مییابد؟ پدید میآیند.
آیندههای مرجح، آیندههایی هستند که مبتنی بر قضاوتهای ارزشی هستند و از این رو بیشتر مبتنی بر عوامل ذهنی هستند تا عوامل عینی. همچنین با توجه به اینکه قضاوتهای ارزشی متفاوتی در بین اعضای جوامع مختلف وجود دارد، لذا آیندههای مرجح نیز بر همین اساس میتوانند متفاوت و مختلف باشند. آیندههای مرجح در پاسخ به سوال تحقق چه چیزی را میخواهیم؟ قرار دارد.
آیندههای مرجح آیندههایی است که مطلوب هستند و مهمترین هدف آیندهپژوهی نیز تحقق آنهاست. تفاوت عمدهي آیندههای مرجح با سایر آیندههای گفته شده در این است که آیندههای مرجح همچون آیندههای ممکن و محتمل دارای ویژگی شناختی و عینی نبوده بلکه انگیزشی و برخاسته از داوریهای ارزشی و از این حیث ذهنی است. تفاوت در ارزشِ داوریها تفاوت در ترجیح آیندهها را نیز سبب میشود و به این جهت مطلوبیت آیندهها نزد افراد و اجتماعات متفاوت خواهد بود. برای شناخت این آیندهها بایستی به سئوال تحقق چه چیزی مطلوب ماست؟ پاسخ داده شود.
در بعضی از تقسیمبندیها آیندههای باورپذیر نیز به سه گانهی بالا اضافه گردیده است. آیندههای باورپذیر به آیندههایی اشاره دارد که بر اساس امکانات و ظرفیتها و پیشرفتهای فعلی در علوم مختلف تحقق آنها باورپذیر است. این آیندهها درصدد پاسخگویی به این سوأل هستند که چه چیز قابل باوری میتواند تحقق یابد؟ هستند. بر خلاف آیندههای ممکن که شامل آیندههایی است که میتوانند حتی متناقض با اصول و دانش فعلی بشری باشند، آیندههای باورکردنی منطبق با این اصول هستند.
مراحل ساخت آینده
آینده محصول و برونداد تعامل و برهم کنش عوامل و ارکان چهارگانه رویدادها، روندها، تصاویر و اقدامات به شمار می رود. در این میان، مسائل و پدیده های نوظهور با حاملیت عناصر آشوبناکی و عدم قطعیت، اثرگذاری اجتنابناپذیر و فزایندهای بر این عوامل و ارکان آیندهساز دارند و می توانند منجر به تسریع، تعویق و یا حتی توقف شکلگیری آیندههای مورد انتظار گردند. در ادامه به بررسی مؤلفههای مختلف تأثیرگذار در ساخت آینده پرداخته میشود.
روندها
آبراهام لینکلن جملهی مشهوری دارد با این مضمون که: «اگر بدانیم که اکنون کجا هستیم و تاکنون در چـه جـهتی رهـسپار بودهایم...میتوانیم بگوییم که در آینده به کجا خواهیم رسید.» این جمله به زبان ساده بیانگر رویکردی مـهم و زیـربنایی در آیندهنگری است که «روندشناسی» نامیده میشود. گرایش و جهتگیری رویدادهای مربوط به یک حوزه در بازهای از زمان «روند» نامیده مـیشود و بـیانگر آن اسـت که اگر سیر وقایع معینی به همان روالی که در جریان است ادامه یابد، در آینده به کدام سـو خـواهیم رفت. شناخت روندها برای دستیابی به تصویری هر چند خام و کلی از آینده کمک میکند. این رویـکرد اسـاس و مـبنای بسیاری از پیشبینیهای علمی و حرفهای در حوزهی جغرافیا، محیط زیست، تحولات جمعیتی، اقتصادی و نظایر آن است.
روندها، مسیری را در اختیار ما قرار میدهند که ما را از دنیای امروز، یک راست به دنیای آینده میبرد، چون در واقع روندها حکایت از شرایطی دارند که احتمالاً باید در سالهای آینده با آنها دست و پنجه نرم کنیم. این اطلاعات، سرنخ کاوش دنیای آینده را با روشهای واقع بینانه در اختیار ما قرار میدهند و پله اول به شمار میروند.
آیندهپژوهیها مبتنی بر فرضیات مـشروعی هـستند کـه در تحلیل دقیق تجربة گذشته جای دارند. اگـر شـرایط اولیـه حـفظ شـوند و رونـدهای کنونی اصلاح گردند، آنگاه نتیجهای خاص با سطح معینی از اطمینان انتظار میرود. این نوع استدلال باید مبتنی بر فهم کامل سیستم یا سیستمهای درگیر باشد. عملکرد گـذشته یک سیستم، مبنایی عقلانی برای قضاوت وضعیت احتمالی آینده به دست میدهد.
مزیت ویژه روندها این است که همچون پلی گذشته را به آینده پیوند میزنند. ما با استفاده از روندها، دانش آنچه را که در گذشته رخ داده است، به دانشی درباره آنچه محتمل است رخ دهد، تبدیل میکنیم.
انواع روند
الف) برخی از روندها ادامه حال و گذشته هستند، برای فهم این روندها نیاز داریم که آنچه را در گذشته روی داده و آنچه اکنون روی میدهد را درک کنیم. این فهم گاه از طریق علوم طبیعی و اجتماعی و گاه از خلال آموزههای تاریخی، فلسفی و یا دینی میسر میشود.
ب) گروه دیگری از روندها، کم و بیش چرخشی و تکرارشدنی هستندو بنابراین جزئی از تجربه شخصی خود ما نیستند، اما جزئی از گذشتههای دورتر هستند. در مورد این روندها ممکن است موفقیت یا شکستها ما را در پیشبینی آینده گمراه سازد، چون ما هیچگاه به طور شخصی این روندها را به خوبی انچه در آینده تجربه میشود یا گذشتگان ما تجربه کردهاند نیازمودهایم، اما باز هم ممکن است این روندها در سنن و آموزهها و مدارک تاریخی، فلسفی و مذهبی موجود باشند و بنابراین آنها هم بطور غیر مستقیم در دسترس ما هستند.
ج) ممکن است مواردی هم در آینده باشند که کاملاً جدید باشند و در گذشته به شکل انسانی تجربه نشده باشند. این عناوین را بهتر اسن موارد نوظهور بخوانیم، چون این موارد اگرچه در آینده به شکل مبهمی و به طور بالقوه وجود دارند، ولی به وضوح در زمان حاضر قابل مشاهدهاند و در گذشته اصلا وجود نداشتهاند. بسیاری از آیندهاندیشان معتقدند مهمترین روندهای آینده موارد نوظهور و کاملاً جدیدی هستند که به انسانها اجازه میدهند کارهایی را که در گذشته ممکن نبود انجام دهند.
رخدادها
جیمز دیتور رویدادها را چیزهایی میداند که بسیاری از مردم را دربارهی سودمندی تفکر دربارهی آینده با شک و تردید مواجه میسازد. رویدادها نظم موجود در روندها را به چالش میکشد و برنامهریزی برای آینده را با ابهام و مانع مواجه میسازد. رویدادها از حیث تأثیرگذاری بر روندها و آینده دارای شدت و ضعف میباشند. برخی از رخدادها میتوانند بشدت بر روندها و بر آینده تأثیرگذار بوده و جهت آن را تغییر دهند.
تصویرها و اقدامها
سومین و چهارمین عاملی که بر آینده تاثیر میگذارند، عبارتند از تصوراتی که افراد از آینده دارند و اقداماتی که بر مبنای تصورات انجام میدهند. برخی از این اقدامات مخصوصاً با این هدف صورت میپذیرد که آینده را تحت تاثیر قرار دهند و البته برخی دیگر اینگونه نیستند اما در نهایت همگی بر آینده اثر خواهند گذاشت.
به عقیده وندل بل، مـهمترین و بنیادیترین پرسشهـای پژوهشی آیـندهپژوهـان ، مـواردی ایـن چـنینیانـد: تصویرهای آینده چه ماهیتی دارند؟ علـل پیدایش آنها چیست ؟ و هر یک ، چه پیامدهایی دارند؟
دیتور معتقد است برخی از این کنشها بویژه به قصد تأثیرگذاری بر آینده انجام میگیرد و برخی نه، اما همه کنشها (قصدی یا غیرقصدی) آینده را متأثر خواهد نمود. به همین جهت آیندهپژوهی تلاش میکند به مردم برای دقت در تصویرسازی از آینده کمک نماید (تصویرهایی که برگرفته از آرمانها، ترسها، امیدها و باورهای آنها پیرامون آینده است) تا تصمیمات بهتری اتخاذ نمایند. دیگر این که آیندهپژوهی درصدد کمک به مردم است تا تصویرها و اقدامهای خود را از حد کوششهای منفعلانه فراتر برده، بکوشند تا آینده را پیشبینی کرده و سپس بر پایهی این پیشبینیها، طرحهای عملی خود را به پیش ببرند. این فقط گام اول آیندهنگری است. گام بعدی ایجاد تصویرهای مثبت از آینده (آیندههای مطلوب و مرجح) و اقدام به طرحریزی و تصمیمگیری بر اساس تصویرهای مثبت است. یادگیری فنون چشماندازسازی و بازنگری چشماندازها و آنگاه اقدام به طرحریزی و عمل بر پایهی این چشماندازها بهگونهای که در عرصهی طرحریزی و تصمیمگیری رایج است، قلب آیندهپژوهی و آیندهکاوی را تشکیل میدهد.
پدیدههای نوظهور
مسائل و پدیدههای نوظهور با حاملیت عناصر آشوبناکی و عدمقطعیت ، اثرگذاری اجتنابناپذیر و فزایندهای بر این عوامل و ارکان آیندهساز دارند و میتوانند منجر به تسریع، تعویق و یا حتی توقف شکلگیری آیندههای مورد انتظار گردند. در این راستا، مسائل و پدیدههای نوظهور نیز برونداد تعامل و برهم کنش پیشرانها به شمار می روند. از این روی، خلق و تحقق آینده مورد نظر مستلزم شناخت و مدیریت پدیدهها و مسائل نوظهور می باشد و شناخت و مدیریت این مسائل و پدیدهها، به نوبه خود، مستلزم شناخت و مدیریت پیشرانها و تعاملات متقابل آنها میباشد.
از آنجا که پدیده های نوظهور، پدیده های نوآیند، پویا و تحولآفرین میباشند لذا نظامها نظمهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را تحتتاثیر قرار میدهند و تغییرات اجتنابناپذیری را در گستره زمانی حال و آینده موجب میشوند. پدیدههای نوظهور، بدون تردید، از پیچیدهترین پدیده های ممکن الوقوع به شمار میرود که تمامی مراحل آن (شکلگیری، ظهور، تداوم، افول) از قابلیت تحلیلپذیری برخوردار میباشند؛ افزون بر این، تاثیرگذاری پدیدههای نوظهور برآیند مجموعه عوامل متعددی میباشد که میتواند دستاویز تحلیلهای متعددی قرار گیرد.
پدیدههای نوظهور را میتوان به سه گروه، شگفتیسازها، سیگنالهای ضعیف، مسائل نوظهور تقسیم کرد.
شگفتیسازها به رویدادهای غیرمعمول و غیرقابل انتظاری اطلاق میشود که به دلیل عمق تأثیرگذاری، شگفتی همگان را بر میانگیزند.
شگفتیساز یکی از اصطلاحاتی است که در بازی ورق و بویژه پوکر به کار میرود. چنین ورقهایی مثلاً جوکر میتوانند جایگزین هر ورق دلخواه و موردنیاز شوند. اما همانطور که لغتنامه انگلیسی «مریام وبستر » مینویسد، امروزه از این اصطلاح برای نام بردن از هر عامل پیشبینی نشده در هر حوزهای استفاده میشود. معادل رسمیتر این اصطلاح در نظریه تصمیم، «رویدادهای با احتمال پایین و تاثیرات زیاد» است. شگفتيسازها، شگفتيهايي هستند كه داراي قدرت تغيير كامل توان شما هستند و مي تواند نتيجهی كامل بازي و معادله را تغيير دهند. شگفتی سازها از قدرت مختلسازی کامل بسیاری از امور و تغییر بنیادین تفکر و برنامه ریزی بسیاری از افراد برخوردارمیباشند. به طور کلی شگفتیسازها عبارتند از رویدادهای ناگهانی و منحصر به فردی که می توانند نقطه عطفی را در تکامل یک روند معین ایجاد نمایند.
مسائل نوظهور به مسائلی اشاره دارند که از احتمال وقوع اندکی برخوردار میباشند اما در صورت وقوع، تاثیر شگفتانگیزی بر جامعه میگذارند. بنابراین، این مسائل نگرانکننده و تحرک آفرین میباشند و مفروضات مطرح در خصوص ماهیت آینده را به چالش می کشند. مسائل نوظهور می توانند از رویدادها یا روندها پدیدار گردند. به عبارت دقیقتر، مسائل نوظهور میتوانند در پاسخ به رویدادها نمایان گردند که غالباً دارای تاثیرات مختلکننده میباشند و یا در پاسخ به روندها و در جریان واکنشسازیهای متفاوت جوامع و دولتها پدیدار گردند.
گردآوری: عاطفه کریمی
دیدگاه